چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۶۰۶۶) حکم طلاق و نفقه در صورت قسم به ازای پرداخت بدهی

(۶۰۶۶) سوال: من با دختر دایی‌‌ام ازدواج نموده‌‌ام و پیش آمد که پدر و دایی‌‌ام ورقه‌‌ای را که در آن مبلغی از پول برای همسرم ثابت می‌‌کند امضا کردند و آن ورقه نزد دایی‌‌ام یعنی پدر همسرم باقی ماند. پدرم وفات نمود لذا آن ورقه و مبلغی از مال همسرم که نزد او بود را از دایی خود طلب کردم اما قبول نکرد لذا قسم یاد کردم: یا ورقه را می‌‌دهی یا اینکه دخترت طلاق است. سپس از کشور خود به اینجا (عربستان سعودی) برای کار مسافرت نمودم در حالی که دخترش را از خانه‌‌ام برداشته بود و اکنون یکسال از بودنش نزد خانواده‌‌اش می‌‌گذرد و در این مدت نفقه‌‌ای را برای او نفرستادم؛ حکم آن چیست؟ آیا طلاق واقع شده است؟ آیا نفقه‌‌ی او بر من لازم است یا خیر؟

جواب:

این سؤال کننده و دیگران را نصیحت نموده که در گفتن طلاق سهل‌‌انگاری نکنند و در قسم‌‌های خود به چنین چیزی عادت نکنند، زیرا این مسئله خطرناک بوده و بسیاری از اهل علم اگر بیشتر آن‌‌ها نباشد نظرشان بر این است که قسم یاد نمودن به طلاق، در هر صورت طلاق است. در این صورت انسان در معرض امر بزرگی واقع می‌‌شود. بنابراین بر شخص واجب است همیشه هوشیار باشد و اینکه این توانایی را داشته باشد بدون قسم یاد کردن بتواند آنچه می‌‌خواهد از آن جلوگیری کند را از آن جلوگیری کند و آنچه می‌‌خواهد به دست آورد را به دست آورد. این حالتی که برای تو در مقابل پدر همسرت پیش آمده اگر نیت تو این بوده در صورتی که آن مبلغ از مال را پرداخت نکند نفس تو از دامادی با وی رویگردان شده و نیت طلاق داشتی، زن تو به طلاق است مگر اینکه مبلغی را که طلاق را بر آن معلق نمودی پرداخت نماید. اما اگر نیت تو این بوده که او را بر پرداخت آن مبلغ تشویق نمایی و قصد جدایی از زن خود را نداشتی و زن خود را دوست داری، طلاق واقع نمی‌‌گردد. در صورتی که آن ملبغ را پرداخت نمود که پرداخت نمود اما اگر پرداخت نکرد بر تو کفاره‌‌ی قسم واجب بوده و باید ده مسکین غذا دهی.

در سؤال خود گفتی: دایی‌‌ام پدر همسرم، اگر دایی واقعی تو بوده یعنی برادر مادرت است که دایی واقعی تو می‌‌باشد اما اگر مقصودت از کلمه‌‌ی دایی به معنای پدر همسرت باشد و بین شما خویشاوندی نباشد، شایسته نیست که انسان پدر همسر خود را دایی یا عمو بنامد، زیرا این تصور را ایجاد می‌‌کند که در حکم دایی و عمو هستند و شایسته نیست نام‌‌ها به نام‌‌گذاری غیر شرعی تغییر کند. به همین دلیل رسول الله ﷺ می‌‌‌‌‌‌فرماید: اعراب بر شما به نسبت نام‌‌گذاری نماز عشاء که آن را (العتمة) می‌‌نامند چیره نشوند، زیرا نام آن عشاء است[۱]. لفظ دایی در قرآن از لحاظ شرعی و و وجوبی برای برادر مادرت است، تفاوتی ندارد برادرش از جانب پدری یا مادری یا برادرش از جانب پدر و مادری باشد و عمو برادر پدرت چه از مادری یا پدری یا پدر و مادری باشد. اما پدر همسرت، پدر زن یا شبیه آن نامیده می‌‌شود.


[۱] مسلم: کتاب المساجد ومواضع الصلاة، باب وقت العشاء وتأخیرها، شماره­‌ی (۶۴۴).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: وهو مصري يعمل بالجبيل: أنا رجل متزوج من فتاة هي ابنة خالي، وقد حصل أن وقع والدي وخالي ورقة تثبت  مبلغا من المال لزوجتي، وحفظت الورقة عند خالي والد زوجتي، فقد تُوُفِّي والدي، فطلبت الورقة من خالي وأخذ المبلغ من المال الذي عنده لزوجتي، فرفض، فحلفت قائلا: إما أن تعطيني الورقة وإما ابنتك طالق، ثم سافرت من البلد إلى هنا في المملكة للعمل، وهو قد أخذ ابنته من بيتي، ولها الآن عند أهلها سنة، ولم أبعث خلالها نفقة لها، فما الحكم في هذا؟ وهل وقع الطلاق؟ وهل كان يَلْزَمُني نفقة لها أم لا؟

فأجاب رحمه الله تعالى: أولا ننصح هذا السائل وغيره ألا يتساهلوا في إطلاق الطلاق، وألا يكون هذا دأبهم في الأيمان والخلف؛ لأن هذه مسألة خطيرة، وكثير من أهل العلم إن لم أقل أكثرهم، يرون أن الخلف بالطلاق طلاق بكل حال، وحينئذ يكون الإنسان معرضًا لأمر عظيم، فالواجب على المرء أن يكون حازما دائما، وأن يكون لديه من القوة ما يستطيع أن يمنع ما يريد منعه أو يجلب ما يريد جلبه بدون هذه الأيمان وهذا الطلاق، وما ذكرت من الصورة التي وجهتها إلى خالك أبي زوجتك فإن كان نيتك أنه إذا لم يدفع المال فإنك قد طابت نفسك من مصاهرته ورغبت عنه وعن قربه ونويت الطلاق بذلك؛ فامرأتك طالق إلا أن يدفع إليك هذا المبلغ الذي علقت الطلاق عليه، وأما إذا كانت نيتك أن تحثه على تسليم المبلغ، وليس لك غرض في فراق زوجتك، وأنت تريد زوجتك وتحبها، فإن الطلاق لا يقع، ولكن إن سلم لك هذا المبلغ فذاك، وإن لم يسلم فعليك كَفَّارة يمين بأن تطعم عشرة مساكين.

وفي سؤالك أنك قلت: خالي والد زوجتي، فإن كان خالك حقًا يعني أنه أخو أمك فهو خالك حقًا، وإن كان خالك بمعنى أنه أبو زوجتك وليس بينك وبينه صلة قرابة فإنه لا ينبغي أن يسمي الإنسان أبا زوجته خالا أو عما؛ لأن ذلك قد يوهم أن له حكم الخال والعم القريبين، وتغيير الأسماء إلى مسميات غير شرعية لا ينبغي، ولهذا قال النبي عليه الصلاة والسلام: لا يغلبنكم الأعراب على تسميتكم صلاتكم العشاء، يعني تسمونها العتمة؛ فإنها العشاء. في كتاب الله الخال شرعًا وفريضةً أيضًا هو أخو أمك، سواء كان أخاها من أبيها أو أخاها من أمها أو أخاها من أبيها وأمها، والعم هو أخو أبيك من أمه، أو من أبيه، أو من أمه وأبيه، أما أبو زوجتك فإنه يسمى حما ويُسمى صهرًا وما أشبه ذلك.

مطالب مرتبط:

(۶۰۶۲) حکم شکستن قسم حرام و کفاره آن

اگر از انسان سر زد در حکم قسم است و در صورت مخالفت با قسم، کفاره‌‌ی قسم می‌‌دهد. این چیزی که گفتی: بر من حرام باشد که آن را انجام دهم سپس آن را انجام دادی بر تو واجب است کفاره‌‌ی قسم دهی. ....

ادامه مطلب …

(۶۰۲۲) حکم و شرایط قبولی توبه پس از نقض عهد با الله

به سوی الله À توبه‌‌ی نصوح کن و آنچه با الله À بر ترک نمودنش عهد بستی را ترک کن و به خاطر این کار، کفاره‌‌ی قسم بر تو واجب است و من تو و دیگران را به عدم نذر نمودن حتی اگر نذر طاعت یا ترک معصیت باشد نصیحت می‌‌کنم؛ زیرا رسول الله ﷺ از نذر نمودن نهی نموده....

ادامه مطلب …

(۶۰۴۰) حکم برداشتن مال شوهر بدون اطلاع او برای نفقه فرزندان

برای زن جایز نیست بدون اجازه از مال شوهرش بردارد، زیرا الله À بر بندگان حرام کرده که از مال یکدیگر بردارند و این مسئله را رسول الله ﷺ در حجة الوداع بیان نموده

ادامه مطلب …

(۶۰۸۳) کفاره‌ی قسم‌های متعدد و نحوه‌ی ادای آن

در این مسئله بین علما اختلاف است؛ آیا با چند قسم، چند کفاره لازم بوده یا اینکه یک کفاره کافی است؟ برخی از علما می‌‌گویند: قسم‌‌ها هر چقدر هم زیاد باشد یک کفاره برای آن کافی است....

ادامه مطلب …

(۶۰۷۲) حکم قسم به طلاق بدون اطلاع همسر و ادامه زندگی زناشویی

مادامی که قصد تو خودداری از این کار بد بوده حکم این طلاقِ معلق، حکم قسم است و در صورتی که با آنچه بر آن قسم یاد نمودی مخالفت کردی، کفاره‌‌ی قسم بر تو واجب است....

ادامه مطلب …

(۶۰۲۰) آیا قسم یاد کردن به مصحف و بر روی مصحف جایز است؟

مادامی که مصحف متضمن کلام الله بوده و کلام الله از صفاتش است، قسم خوردن به آن جایز است.....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه