(۶۰۳۸) سوال: چند وقت قبل هنگامی که در مسیر بین ریاض و مدینه بودم شاهد تصادف شدیدی که بین دو ماشین رخ داد، بودم در حالی که رانندهی یکی از ماشینها را میشناختم و فوت کرد -الله او را مورد رحمت خود قرار دهد-. کمی بعد یکی از نزدیکان شخص آمد و بعد از تلاش ماشین را شناخت و از من سؤال کرد: آیا صاحب آن وفات نموده است؟ دلم برای او به رحم آمد و به او گفتم: نمیشناسم همانطور که ماشین را نمیشناختم. مرا به الله À قسم داد که حقیقت را به او بگویم اما از ترس اینکه در نتیجهی دلهرهی شدید اتفاق مشابهی برای او رخ دهد، انکار کردم. بعد از مدتی سؤال کردم و برخی گفتند به خاطر انکار حقیقت گناهکار هستم و برخی گفتند إن شاء الله پاداش داری، زیرا او را آرام نمودی تا اینکه نزد خانوادهاش فرستاده شود. الان من آشفته هستم؛ آیا من گناهکار بوده و بر من کفاره لازم است؟ لطفا پاسخ دهید.
جواب:
بر انسان واجب است در گفتار و عادتش صادق باشد و حقیقت را در هر صورت بگوید مگر اینکه از ضرری میترسد که میتواند تأویل نموده و در قلب خود خلاف آن چیزی که مخاطب برداشت میکند، نیت کند. بنابراین جواب آنچه سؤال کننده گفت این است که او اجتهاد نموده و نیت وی نیک بوده اما به اشتباه رفته است و انسان هرگاه اجتهاد کند و نیتش پاک باشد، گناهی ندارد؛ زیرا از روی عمد گناهی مرتکب نشده است. الله À میفرماید: {وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا}[الأحزاب: ۵]: (و در آنچه که (قبلاً) اشتباه کردهاید گناهی بر شما نیست اما آنچه را که دلهای شما از روی عمد میخواهد (و میگویید گناه است) و الله آمرزندهی مهربان است) ما برادر را مطمئن میکنیم که در این قضیهای که برای او حاصل شده گناهی بر وی نیست، زیرا از روی عمد مرتکب گناه نشده است. اما او را نصیحت میکنیم و میگوییم: دوباره چنین کاری را تکرار نکن بلکه حقیقت را بگو. اگر ترسیدی بر گفتن حقیقت اتفاق ناگواری رخ دهد اشکالی ندارد تأویل کنی به این معنا که از لفظی استفاده کنی که خلاف ظاهر آن باشد از این جهت که او معنایی را برداشت کند در حالی که قصد تو معنای دیگری باشد. به عنوان مثال اگر کسی به تو گفت: آیا فلان چیز یا فلان چیز از جانب فلانی نزد تو امانت است در حالی که تو میترسی اگر به او خبر دهی بر فلانی چیره شده و به او ظلم کند. لذا میتوانی تأویل کنی و مثلا بگویی: (والله ما له عندی شیء) و او گمان میکند که مقصود از (ما) نافیه است و معنای آن این است که چیزی از او نزد من نیست. این تأویل بوده و تأویل فرصتی برای رهایی از دروغ است. لذا هنگامی که آن مرد به نزد تو آمد و از در مورد ماشین و اینکه شخصی که تصادف کرده آیا فوت نموده سؤال کرد و تو گفتی: به الله قسم نمیدانم در حالی که قصدت این بود که مثلا او را به عنوان بدبخت یا دزد یا فلان کاره و … نمیشناسی، یعنی لفظ خود را به امری واقع و حقیقی مقید میکنی که به اعتبار قصد تو راست است هر چند که او خلاف امر واقع برداشت میکند، چون او جواب تو را بنابر آنچه از تو پرسیده خواهد فهمید.