چهارشنبه 29 ذیحجه 1446
۴ تیر ۱۴۰۴
25 ژوئن 2025

(۳۷۶۷) معناى این حديث شريف: «من صام رمضان إيماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخر» چیست؟

(۳۷۶۷) سوال: معناى این حديث شريف: «من صام رمضان إيماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخر» : (هر کس رمضان را از روی ایمان و امید به اجر روزه بگیرد، گناهان گذشته و آینده‌ی او آمرزیده خواهد شد) چیست؟ آیا معنایش این است که از میان عبادت‌ها، فقط روزه کافی است؟ آیا این حدیث مثلا شامل حال مردی که روزه می‌گیرد اما نماز نمی‌خواند و بقیه‌ی عبادت‌ها را انجام می‌دهد نیز می‌شود؟

جواب:

سؤال کننده در این حديث گفت: «غُفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخَّر» که عبارت «وما تأخَّر» اضافه‌ای است که صحت ندارد و ثابت نیست؛ روایت صحیح و ثابت، فرموده‌ی رسول الله ﷺ است که فرمود: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»[۱] : (هر کس ماه رمضان را از روی ایمان و امید به اجر، روزه بگیرد، تمام گناهان گذشته‌اش آمرزیده خواهد شد)؛ واژه‌ی «إيماناً» یعنی از ايمان به الله À و تصدیق و باور خبر وی. واژه‌ی «احتساباً» نیز یعنی از روی امید به اجر و ثوابی که برای روزه‌ی رمضان وجود دارد.

منظور از این فرموده‌ی رسول الله ﷺ: «غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» گناهان صغیره و کوچک است، نه گناهان کبیره؛ این نظر جمهور علما در مورد معنای چنین حدیثی است که آن را بر فرموده‌ی رسول الله ﷺ: «الصلوات الخمس، والجمعة إلى الجمعة، ورمضان إلى رمضان مكفرات لما بينهن إذا اجتَنبَ الكبائر»[۲] : (نمازهای پنجگانه، نماز جمعه تا نماز جمعه‌ی بعدی و رمضان تا رمضان، کفاره‌ی گناهانی است که بین آن‌ها از شخص سر می‌زند، اگر از گناهان کبیره پرهیز شود) حمل می‌کنند. بنابراین در حديث، دلیلی برای بخشیده شدن گناهان کبیره وجود ندارد. برخی از علما نیز به عموم حدیث استدلال کرده و گفته‌اند: همه‌ی گناهان بخشیده می‌شود اما به شرطی که این گناهان منجر به کفر نشود ولی اگر گناهی منجر به کفر شود، فرد باید توبه کند و به اسلام بازگردد.

بدین ترتیب، پاسخ بخش دوم سؤال نیز روشن می‌شود که آیا این حدیث، سبب می‌شود شخص از دیگر عبادات، بی‌نیاز شود و اگر شخصی روزه بگیرد و نماز نخواند، گناهانش بخشیده می‌شود؟ برای کامل شدن جواب می‌گوییم: کسی که نماز نخواند، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات از وی پذیرفته نمی‌شود زیرا کسی که نماز نمی‌خواند، كافر است و هیچ عبادتی از کافر پذیرفته نمی‌شود؛ چون الله ﷻ می‌فرماید: {وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلا يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ} [التوبة: ۵۴] : (هیچ مانعی در برابر قبول نفقات آن‌ها نبود مگر آن ‌که آن‌ها به الله و پیامبرش کفر ورزیدند، نماز نمی‌خوانند مگر با سستی و تنبلی و انفاق نمی‌کنند مگر این که مجبور شوند).

علما اجماع و اتفاق‌ نظر دارند که از شروط صحیح بودن عبادت، این است که شخص، مسلمان باشد؛ لذا اگر کسی روزه بگیرد و نماز نخواند، روزه‌اش فایده‌ای برایش ندارد همان طور که اگر شخصی از يهودیان یا نصرانیان روزه بگیرد، فایده‌ای برایش ندارد بلکه وضعیت مرتد از كافر اصلى هم بدتر است؛ لذا به کسی که روزه می‌گیرد و نماز نمی‌خواند می‌گوییم: ابتدا نماز بخوان سپس روزه بگیر.

بارها در همین برنامه به بیان ادله و براهین از قرآن، سنت رسول الله ﷺ، اقوال صحابه H و نظرِ (قیاس) صحیح که  دلالت بر کافر بودن شخص تارک الصلاة که نماز نمی‌خواند پرداخته‌ایم و به خاطر اهمیت این موضوع، ایرادی ندارد که این ادله را دوباره بیان کنیم؛ می‌گوییم: كتاب الله À، سنت رسول الله ﷺ و اقوال صحابه H بیانگر كافر بودن تارك نماز است، كفر اكبر که موجب خروج از اسلام می‌شود.

از جمله دلایل قرآن: الله ﷻ درباره‌ی مشرکان می‌فرماید: {فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ} [التوبة: ۱۱] : (اگر توبه کنند، نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند، برادران دینی شما هستند و ما آیات خود را برای گروهی که می‌دانند، بیان می‌کنیم). بنابراین الله À برای ثابت شدن برادریِ آن‌ها با ما در دین، سه شرط قرار داد:

شرط اول: از شرك توبه کنند؛ اگر در شرك بمانند، برادران دینی ما نیستند که البته این امری واضح و آشکار است که ابهام و اشکالی در آن نیست.

شرط دوم: برپا داشتن و ادای نماز؛ اگر نماز را ادا نکنند، برادران دینی ما نیستند که البته این نیز از ظاهر آیه، آشکار است و دیگر نصوص شرعی نیز آن ‌را تأیید می‌کند؛ از جمله فرموده‌ی الله À: {فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً * إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ شَيْئاً} [مریم: ۵۹-۶۰] : (پس از آنان، نسلی آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی کردند که به زودی عقوبت گمراهی خود را خواهند دید؛ مگر کسی که توبه کند، ایمان آورد و عمل نیک و شایسته انجام دهد که آنان وارد بهشت می‌شوند و ذرّه‌ای مورد ستم قرار نخواهند گرفت)؛ فرموده‌ی الله À: «إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ» : (مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد) دال بر این است که آنان در زمان ضایع کردن نماز، مؤمن نیستند.

شرط سوم: پرداخت زکات؛ اگر زكات نپردازند، برادران دینی ما نیستند.

از جمله دلایل کفر تارک نماز، سخن رسول الله ﷺ است که فرمود: «إنَّ بينَ الرجلِ وبَينَ الشركِ والكفرِ تركَ الصلاةِ»[۳] : (فاصله‌ی میان انسان و میان کفر و شرک، ترک نماز است). واژه‌ی «الكفر» که با «الـ» آمده دلالت بر حقیقت کفر دارد و به معنای کفری است که موجب خروج از دین می‌شود. با این بیان، تفاوت این لفظ با حدیث دیگر پیامبر ﷺ آشکار می‌شود که فرمود: «اثنتان في الناس هما بهم كفر الطعن في النسب والنياحة على الميت»[۴] : (دو رفتار در مردم، از کفر است: طعن زدن به نسب و نوحه‌سرایی بر میت). واژه‌ی «كفر» در این‌جا، بدون «الـ» آمده است لذا به معنای کفر حقیقی که موجب خروج از اسلام باشد، نیست. این عبارت بلکه دلالت می‌دهد که این دو از ویژگی‌های كفر است. شيخ الإسلام ابن تيميه Ë در كتابش (اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم) به همین نکته اشاره کرده است. [۵]

از جمله دلایل کفر تارک نماز، این سخن رسول الله ﷺ است که فرمود: «العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر»[۶] : (پیمان و مرز میان ما و کافران، نماز است؛ پس هر کس نماز ‌را ترک کند، قطعا کافر شده است). این دلایل که از كتاب الله À و سنت رسول الله ﷺ بیان شد اقتضا می‌کند که هر کس نماز نخواند کافر است و از اسلام خارج می‌شود.

دلالت فرموده‌ی الله À {وَآتَوْا الزَّكَاةَ} بر این که هر کس زکات ندهد، برادر دینی ما نیست از طریق مفهوم مخالفه است اما این مفهوم با منطوق (لفظ) صریح، تعارض دارد که تارك زكات که زکات را به مستحقّش ندهد، از اسلام خارج نمی‌شود؛ در صحيح مسلم از حديث ابو هريره J آمده است که رسول الله ﷺ فرمود: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ، وَلا فِضَّةٍ، لا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا إِلاَّ إِذَا كَانَ يَومُ القِيَامَةِ صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا في نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ، وَجَبِينُهُ، وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ في يَومٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ ألْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ العِبَادِ فَيَرَى سَبيلَهُ، إمَّا إِلَى الجَنَّةِ، وَإمَّا إِلَى النَّارِ»[۷] : (هر صاحبِ طلا و نقره‌ای که زکاتِ آن را ندهد، روز قیامت طلا و نقره‌اش به ورق‌هايی از آتش تبديل می‌شود و اين ورق‌ها را در آتش دوزخ، داغ می‌کنند سپس با آن پهلوها، پيشانی و پُشت آن شخص را داغ می‌نهند و هر بار که اين ورق‌ها سرد شود، دوباره داغ می‌گردد. اين عذاب برای آن شخص در روزی که به اندازه‌ی پنجاه هزار سال است ادامه دارد تا آن که در ميان بندگان، حُکم ‌شود و آن فرد سرانجام خویش را ببیند که به سوی بهشت يا به سوی دوزخ است). این دلیلی است که تارک زکات، کافر نیست زیرا اگر کافر بود، راهی به سوی بهشت نداشت.

اقوال صحابه H که دلالت بر کفر تارك نماز خروج وی از اسلام دارد، بسیار هستند؛ از ‌جمله سخن عمر J می‌گفت: «ولا حظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة»[۸] : (کسی که نماز را ترک کند، هیچ سهم و بهره‌ای از اسلام ندارد). برخی علما اجماع و اتفاق صحابه Æ را بر كفر تارك نماز نقل کرده‌اند. عبد الله بن شقيق Ë می‌گفت: “كان أصحاب النَّبِيّ ﷺ لا يرون شيئاً من الأعمال تركه كفر إلا الصلاة”[۹] : (اصحاب رسول الله ﷺ ترک هیچ یک از اعمال را موجب کفر نمی‌دانستند مگر نماز).

مفهومی که مقتضای كفر تارك نماز است: هر کسی که از اهميت نماز، عنایت الله À به آن، پاداشی که برای ادای نماز و عقوبتی که برای ترک آن در نظر گرفته است، آگاه باشد، هرگز امکان ندارد نماز را به طور مطلق ترک ‌کند و در قلبش مثقال ذره‌ای از ایمان نیز وجود داشته باشد لذا ترک نماز به ‌طور مطلق، مستلزم این است که قلبش به طور کلی از ایمان، خالی شده باشد. بنابراین همه‌ی ادله از‌ قرآن، سنت، اقوال صحابه H و مفهوم، دلالت بر کفر تارک نماز دارد؛ و تا زمانی که کافر باشد، روزه‌ گرفتن ماه رمضان، هیچ فایده‌ای برایش ندارد زیرا اسلام و مسلمان بودن، شرط صحت و درستی اعمال و پذیرش آن از سوی الله À است.


۱- تخریج آن گذشت.

۲- صحیح مسلم: كتاب الطهارة، باب الصلوات الخمس والجمعة إلى الجمعة …. رقم (۲۳۳).

۳- صحیح مسلم: كتاب الإيمان، باب بيان إطلاق اسم الكفر على من ترك الصلاة، رقم (۸۲).

۴- صحیح مسلم: كتاب الإيمان، باب إطلاق اسم الكفر على الطعن في النسب، رقم (٦٧).

۵- کتاب اقتضاء الصراط المستقيم (٤ / ١٤٥).

۶- مسند أحمد (۳۸) ۲۰، رقم (۲۲۹۳۷). سنن ترمذی: أبواب الإيمان، باب ما جاء في ترك الصلاة، رقم (٢٦٢١). سنن نسائی: كتاب الصلاة، باب الحكم في تارك الصلاة، رقم (٤٦٣). سنن ابن ماجه: كتاب إقامة الصلاة والسنة فيها، باب ما جاء فيمن ترك الصلاة، رقم (۱۰۷۹).

۷-صحیح مسلم: كتاب الكسوف، باب إثم مانع الزكاة، رقم (۹۸۷).

۸- الموطأ امام مالك: (١/ ٣٩، رقم ٥١).

۹-سنن ترمذی: أبواب الإيمان، باب ما جاء في ترك الصلاة، رقم (٢٦٢٢).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل:ما معنى الحديث الشريف: «من صام رمضان إيمانا واحتسابًا غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخر؟ هل معنى هذا أن الصوم يكفي دون سائر العبادات؟ فإذا كان هناك رجل يصوم، ولا يُصلّي، ولكنه يؤدي بقية العبادات هل هذا داخل ضمن هذا الحديث؟

فأجاب رحمه الله تعالى: ذكر السائل في هذا الحديث: «غُفِرَ مَا تَ ا تَقَدَّمَ من ذَنْبِه وما تَأخَّرَ». ولكن الزيادة وهي قوله: «وما تأخر» لا تصح، والثابت قوله صلى الله عليه وسلم: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».

ومعنى قوله: «إيمانا واحتسابًا»، أي إيمانا بالله عز وجل، وتصديقا بخبره، ومعنى «احتسابًا» أي تحسبا للأجر والثواب المرتب على صوم رمضان. وأما قوله: «غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ». فالمراد: ما تقدَّم من صغائر الذنوب، وليس من كبائرها، هذا رأي الجمهور في مثل هذا الحديث؛ حملا له على قوله صلى الله عليه وسلم: «الصَّلَوَاتُ الخَمْسُ وَالجُمْعَةُ إِلَى الْجُمْعَةِ، وَرَمَضَانُ إِلَى رَمَضَانَ، مُكَفِّرَاتُ مَا بَيْنَهُنَّ إِذَا اجْتَنَبَ الْكَبَائِرَ». وعلى هذا فلا يكون في الحديث دلالة على مغفرة كبائر الذنوب.

ومن العلماء من أخذ بعمومه، وقال: إن جميع الذنوب تُغفر، ولكن بشرط ألا تكون هذه الذنوب موصلة إلى الكُفْر، فإن كانت موصلةٌ إلى الكفر فلا بد من التوبة والرجوع إلى الإسلام.

وبهذا يتبيَّن الجواب عن الفقرة الثانية في السؤال، وهي قوله: هل هذا الحديث يغني عن بقية العبادات؛ بحيث إن الرجل إذا كان يصوم ولا يُصلي، فإنه يغفر له؟ فنقول إتماما للجواب: إن الإنسان الذي لا يصلي لا يُقبل منه صوم، ولا زكاة، ولا حج، ولا غيرها من العبادات؛ لأنَّ من لا يصلي كافر، والكافر لا تُقبل منه العبادات؛ لقول الله تعالى: ﴿ وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَوَةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَرِهُونَ ﴾ [التوبة: ٥٤].

وقد أجمع العلماء على أن من شرط صحة العبادة أن يكون الإنسان مسلما، فإذا كان هذا يصوم ولا يصلي فإن صومه لا ينفعه، كما لو أن أحدا من اليهود أو النصارى صام فإنه لا ينفعه الصوم، بل إن حال المرتد أسوأ من حال الكافر الأصلي، فنقول لهذا الذي يصوم ولا يصلي: صل أولا، ثم صُمْ ثانيًا.

وقد تقدم لنا في هذا البرنامج عدة مرات بيان الأدلة الدالة على كفر تارك الصلاة من كتاب الله، وسُنَّة رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأقوال الصحابة رضي الله عنهم والنظر الصحيح، ولا مانع من إعادة ذلك لأهميته، فنقول: قد دلّ كتاب الله، وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم، وأقوال الصحابة رضي الله عنه على كُفر تارك الصلاة كفرًا أكبر مخرجًا عن الملة.

فمن أدلة القرآن: قول الله تعالى عن المشركين: ﴿ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلوةَ وَءَاتَوُا الزَّكَوةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ [التوبة: ١١]. فإن الله تعالى جعل لثبوت أُخوتهم لنا في الدين ثلاثة شروط:

الشرط الأول: أن يتوبوا من الشرك، فإن بَقَوا على الشرك فليسوا إخوة لنا في الدين، وهذا أمر ظاهر ولا إشكال فيه.

الشرط الثاني: إقامة الصلاة، فإن لم يُقيموا الصلاة فليسوا إخوة لنا في الدين، وهذا أيضًا ظاهر من الآية، وتُؤيّده نصوص أخرى، منها قوله تعالى: ﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيَّا إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَلِحًا فَأُوْلَيْكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴾ [مريم: ٥٩-٦٠]. فقوله تعالى: ﴿ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ ﴾ . يدل على أنهم في حال إضاعتهم للصلاة ليسوا بمؤمنين.

الشرط الثالث: إيتاء الزكاة، فإن لم يؤتوا الزكاة فليسوا إخوة لنا في الدين. ومن الأدلة الدالة على كفر تارك الصلاة: قول النبي صلى الله عليه وسلم: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ». و«الكفر» المحلى بـ (أل) الدالة على الحقيقة لا يكون إلا الكفر المخرج عن الملة، وبهذا يتبيَّن الفرقُ بين هذا اللفظ وبين قول النبي صلى الله عليه وسلم: «اثْنَتَانِ فِي النَّاسِ هُمَا بِهِمْ كُفْرٌ: الطَّعْنُ فِي النَّسَبِ وَالنِّيَاحَةُ عَلَى المَيِّتِ». فإنه قال: «هما بهم كفر». أي من الكفر، وهذا غير محلى بـ (أل) فلا يكون دالا على الكفر الحقيقي المخرج من الإسلام، وإنما يدلُّ على أن هذا من خصال الكفر، وقد أشار إلى هذا المعنى شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله في كتابه: «اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم».

ومن الأدلة الدالة على كفره قول النبي صلى الله عليه وسلم: «الْعَهْدُ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ». فهذه الأدلة من كتاب الله، ومن سُنَّة رسوله تقتضي أنَّ مَن لم يُصَلِّ فهو كافر كفرًا مخرجًا عن الملة.

وأما قوله تعالى: ﴿ وَءَاتَوُا الزَّكَوةَ فَإِنَّ دلالته على أنَّ مَن لم يُزَكُ فليس أخا لنا في الدين عن طريق المفهوم، ولكن هذا المفهوم مُعارِض بمنطوق صريح في أن تارك الزكاة الذي يمنع إعطاءها مستحقها، ليس بخارج من الإسلام، ففي صحيح مسلم من حديث أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ وَلَا فِضَّةٍ، لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا، إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، صُفْحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْيَ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ وَجَبِينُهُ وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ الْعِبَادِ، فَيَرَى سَبِيلَهُ، إِمَّا إِلَى الجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ». فقوله: «فَيَرَى سَبِيلَهُ، إِمَّا إِلَى الجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ». دليل على أنه ليس كافرا؛ لأنه لو كان كافرا لم يكن له سبيل إلى الجنة.

وأما أقوال الصحابة الدالة على كفر تارك الصلاة كُفْرًا مخرجًا عن الملة فكثيرة، ومنها قول عمر رضي الله عنه: «وَلَا حَقٌّ فِي الْإِسْلَامِ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ». وقد حَكَى بعض أهل العلم إجماع الصحابة على كفر تارك الصلاة، وقال عبد الله بن شقيق: «كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ وَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ».

وأما المعنى المقتضي لكُفر تارك الصلاة: فإنَّ كل إنسان يعلم أهمية الصلاة، واعتناء الله بها، وما رتَّب على فعلها من الثواب، وما رَتَّب على تَرْكِها من العقاب، لا يمكنه أن يدعها تركا مطلقا، وفي قلبه مثقال ذرة من الإيمان، فإِنَّ تَرْكَهَا تَرْكًا مطلقا يستلزم هذا فراغ القلب من الإيمان بالكلية، وعلى هذا فإن الكتاب والسُّنَّة وأقوال الصحابة والمعنى، كل هذه الأدلة تقتضي كفر تارك الصلاة، وإذا كان كافرًا فإنَّ صيامه رمضانَ لا ينفعه ولا يفيده؛ لأن الإسلام شرط لصحة الأعمال وقبولها.

مطالب مرتبط:

(۳۷۹۶) اختلاف در رؤیت هلال ماه رمضان

علما درباره‌ی مسئله‌ی رؤیت هلال، اختلاف نظر دارند؛ نظر برخی بر این است که اگر رؤیت هلال در یک مکان به طور شرعی ثابت شود، اگر هلال رمضان باشد تمام مسلمانان باید روزه بگیرند و اگر هلال عید باشد، همگی باید عید نمایند....

ادامه مطلب …

(۳۸۲۱) حکم روزه برای مبتلا به بیماری روانی

مصرف این دارو در روز رمضان جایز نیست؛ زیرا خوردنش باعث شکستن روزه می‌شود و روزه خوردن در رمضان حرام است مگر این که شخص، عذر شرعی داشته باشد...

ادامه مطلب …

(۳۸۱۷) حکم روزه برای فرد بیمار با وضعیت جسمانی ضعیف

اگر نمی‌توانی ماه رمضان را روزه بگیری و خیلی برایت سخت است، به ازای هر روز، یک مسكين را غذا بده...

ادامه مطلب …

(۳۸۱۲) حکم قضای روزه‌ها در صورت ناتوانی از روزه گرفتن

علما بیان نموده‌اند فردی که نمی‌تواند روزه بگیرد و این ناتوانی‌اش مستمر است، بر وی همانند شخص کهن‌سالی که از روزه گرفتن عاجز می‌باشد، واجب است به ازای هر روز، یک مسکین را غذا دهد...

ادامه مطلب …

(۳۷۸۹) حکم ترک روزه رمضان به علت شرایط سخت زندگی

با عذر شرعي روزه نگرفته است، تعداد روزهایی که مردم روزه گرفته‌اند را قضا می‌کند؛ یعنی اگر مردم بیست و نه روز را روزه گرفته‌اند، او نیز باید بیست و نه روز را قضا بگیرد....

ادامه مطلب …

(۳۸۲۳) حکم قضای روزه‌های فوت‌شده برای فرد مسن و ناتوان

واجب است که هر اندازه می‌تواند، حتّی اگر در روزهای متفاوت از زمستان هم که باشد، قضای روزه‌هایش را بگیرد. اگر توانایی ندارد و این عدم توانایی دائمی است و امیدی به بهبودش نیست، به ازای هر روز یک مسكين را غذا می‌دهد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه