(۳۷۶۷) سوال: معناى این حديث شريف: «من صام رمضان إيماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخر» : (هر کس رمضان را از روی ایمان و امید به اجر روزه بگیرد، گناهان گذشته و آیندهی او آمرزیده خواهد شد) چیست؟ آیا معنایش این است که از میان عبادتها، فقط روزه کافی است؟ آیا این حدیث مثلا شامل حال مردی که روزه میگیرد اما نماز نمیخواند و بقیهی عبادتها را انجام میدهد نیز میشود؟
جواب:
سؤال کننده در این حديث گفت: «غُفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخَّر» که عبارت «وما تأخَّر» اضافهای است که صحت ندارد و ثابت نیست؛ روایت صحیح و ثابت، فرمودهی رسول الله ﷺ است که فرمود: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»[۱] : (هر کس ماه رمضان را از روی ایمان و امید به اجر، روزه بگیرد، تمام گناهان گذشتهاش آمرزیده خواهد شد)؛ واژهی «إيماناً» یعنی از ايمان به الله À و تصدیق و باور خبر وی. واژهی «احتساباً» نیز یعنی از روی امید به اجر و ثوابی که برای روزهی رمضان وجود دارد.
منظور از این فرمودهی رسول الله ﷺ: «غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» گناهان صغیره و کوچک است، نه گناهان کبیره؛ این نظر جمهور علما در مورد معنای چنین حدیثی است که آن را بر فرمودهی رسول الله ﷺ: «الصلوات الخمس، والجمعة إلى الجمعة، ورمضان إلى رمضان مكفرات لما بينهن إذا اجتَنبَ الكبائر»[۲] : (نمازهای پنجگانه، نماز جمعه تا نماز جمعهی بعدی و رمضان تا رمضان، کفارهی گناهانی است که بین آنها از شخص سر میزند، اگر از گناهان کبیره پرهیز شود) حمل میکنند. بنابراین در حديث، دلیلی برای بخشیده شدن گناهان کبیره وجود ندارد. برخی از علما نیز به عموم حدیث استدلال کرده و گفتهاند: همهی گناهان بخشیده میشود اما به شرطی که این گناهان منجر به کفر نشود ولی اگر گناهی منجر به کفر شود، فرد باید توبه کند و به اسلام بازگردد.
بدین ترتیب، پاسخ بخش دوم سؤال نیز روشن میشود که آیا این حدیث، سبب میشود شخص از دیگر عبادات، بینیاز شود و اگر شخصی روزه بگیرد و نماز نخواند، گناهانش بخشیده میشود؟ برای کامل شدن جواب میگوییم: کسی که نماز نخواند، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات از وی پذیرفته نمیشود زیرا کسی که نماز نمیخواند، كافر است و هیچ عبادتی از کافر پذیرفته نمیشود؛ چون الله ﷻ میفرماید: {وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلا يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ} [التوبة: ۵۴] : (هیچ مانعی در برابر قبول نفقات آنها نبود مگر آن که آنها به الله و پیامبرش کفر ورزیدند، نماز نمیخوانند مگر با سستی و تنبلی و انفاق نمیکنند مگر این که مجبور شوند).
علما اجماع و اتفاق نظر دارند که از شروط صحیح بودن عبادت، این است که شخص، مسلمان باشد؛ لذا اگر کسی روزه بگیرد و نماز نخواند، روزهاش فایدهای برایش ندارد همان طور که اگر شخصی از يهودیان یا نصرانیان روزه بگیرد، فایدهای برایش ندارد بلکه وضعیت مرتد از كافر اصلى هم بدتر است؛ لذا به کسی که روزه میگیرد و نماز نمیخواند میگوییم: ابتدا نماز بخوان سپس روزه بگیر.
بارها در همین برنامه به بیان ادله و براهین از قرآن، سنت رسول الله ﷺ، اقوال صحابه H و نظرِ (قیاس) صحیح که دلالت بر کافر بودن شخص تارک الصلاة که نماز نمیخواند پرداختهایم و به خاطر اهمیت این موضوع، ایرادی ندارد که این ادله را دوباره بیان کنیم؛ میگوییم: كتاب الله À، سنت رسول الله ﷺ و اقوال صحابه H بیانگر كافر بودن تارك نماز است، كفر اكبر که موجب خروج از اسلام میشود.
از جمله دلایل قرآن: الله ﷻ دربارهی مشرکان میفرماید: {فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ} [التوبة: ۱۱] : (اگر توبه کنند، نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند، برادران دینی شما هستند و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند، بیان میکنیم). بنابراین الله À برای ثابت شدن برادریِ آنها با ما در دین، سه شرط قرار داد:
شرط اول: از شرك توبه کنند؛ اگر در شرك بمانند، برادران دینی ما نیستند که البته این امری واضح و آشکار است که ابهام و اشکالی در آن نیست.
شرط دوم: برپا داشتن و ادای نماز؛ اگر نماز را ادا نکنند، برادران دینی ما نیستند که البته این نیز از ظاهر آیه، آشکار است و دیگر نصوص شرعی نیز آن را تأیید میکند؛ از جمله فرمودهی الله À: {فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً * إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ شَيْئاً} [مریم: ۵۹-۶۰] : (پس از آنان، نسلی آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی کردند که به زودی عقوبت گمراهی خود را خواهند دید؛ مگر کسی که توبه کند، ایمان آورد و عمل نیک و شایسته انجام دهد که آنان وارد بهشت میشوند و ذرّهای مورد ستم قرار نخواهند گرفت)؛ فرمودهی الله À: «إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ» : (مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد) دال بر این است که آنان در زمان ضایع کردن نماز، مؤمن نیستند.
شرط سوم: پرداخت زکات؛ اگر زكات نپردازند، برادران دینی ما نیستند.
از جمله دلایل کفر تارک نماز، سخن رسول الله ﷺ است که فرمود: «إنَّ بينَ الرجلِ وبَينَ الشركِ والكفرِ تركَ الصلاةِ»[۳] : (فاصلهی میان انسان و میان کفر و شرک، ترک نماز است). واژهی «الكفر» که با «الـ» آمده دلالت بر حقیقت کفر دارد و به معنای کفری است که موجب خروج از دین میشود. با این بیان، تفاوت این لفظ با حدیث دیگر پیامبر ﷺ آشکار میشود که فرمود: «اثنتان في الناس هما بهم كفر الطعن في النسب والنياحة على الميت»[۴] : (دو رفتار در مردم، از کفر است: طعن زدن به نسب و نوحهسرایی بر میت). واژهی «كفر» در اینجا، بدون «الـ» آمده است لذا به معنای کفر حقیقی که موجب خروج از اسلام باشد، نیست. این عبارت بلکه دلالت میدهد که این دو از ویژگیهای كفر است. شيخ الإسلام ابن تيميه Ë در كتابش (اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم) به همین نکته اشاره کرده است. [۵]
از جمله دلایل کفر تارک نماز، این سخن رسول الله ﷺ است که فرمود: «العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر»[۶] : (پیمان و مرز میان ما و کافران، نماز است؛ پس هر کس نماز را ترک کند، قطعا کافر شده است). این دلایل که از كتاب الله À و سنت رسول الله ﷺ بیان شد اقتضا میکند که هر کس نماز نخواند کافر است و از اسلام خارج میشود.
دلالت فرمودهی الله À {وَآتَوْا الزَّكَاةَ} بر این که هر کس زکات ندهد، برادر دینی ما نیست از طریق مفهوم مخالفه است اما این مفهوم با منطوق (لفظ) صریح، تعارض دارد که تارك زكات که زکات را به مستحقّش ندهد، از اسلام خارج نمیشود؛ در صحيح مسلم از حديث ابو هريره J آمده است که رسول الله ﷺ فرمود: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ، وَلا فِضَّةٍ، لا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا إِلاَّ إِذَا كَانَ يَومُ القِيَامَةِ صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا في نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ، وَجَبِينُهُ، وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ في يَومٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ ألْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ العِبَادِ فَيَرَى سَبيلَهُ، إمَّا إِلَى الجَنَّةِ، وَإمَّا إِلَى النَّارِ»[۷] : (هر صاحبِ طلا و نقرهای که زکاتِ آن را ندهد، روز قیامت طلا و نقرهاش به ورقهايی از آتش تبديل میشود و اين ورقها را در آتش دوزخ، داغ میکنند سپس با آن پهلوها، پيشانی و پُشت آن شخص را داغ مینهند و هر بار که اين ورقها سرد شود، دوباره داغ میگردد. اين عذاب برای آن شخص در روزی که به اندازهی پنجاه هزار سال است ادامه دارد تا آن که در ميان بندگان، حُکم شود و آن فرد سرانجام خویش را ببیند که به سوی بهشت يا به سوی دوزخ است). این دلیلی است که تارک زکات، کافر نیست زیرا اگر کافر بود، راهی به سوی بهشت نداشت.
اقوال صحابه H که دلالت بر کفر تارك نماز خروج وی از اسلام دارد، بسیار هستند؛ از جمله سخن عمر J میگفت: «ولا حظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة»[۸] : (کسی که نماز را ترک کند، هیچ سهم و بهرهای از اسلام ندارد). برخی علما اجماع و اتفاق صحابه Æ را بر كفر تارك نماز نقل کردهاند. عبد الله بن شقيق Ë میگفت: “كان أصحاب النَّبِيّ ﷺ لا يرون شيئاً من الأعمال تركه كفر إلا الصلاة”[۹] : (اصحاب رسول الله ﷺ ترک هیچ یک از اعمال را موجب کفر نمیدانستند مگر نماز).
مفهومی که مقتضای كفر تارك نماز است: هر کسی که از اهميت نماز، عنایت الله À به آن، پاداشی که برای ادای نماز و عقوبتی که برای ترک آن در نظر گرفته است، آگاه باشد، هرگز امکان ندارد نماز را به طور مطلق ترک کند و در قلبش مثقال ذرهای از ایمان نیز وجود داشته باشد لذا ترک نماز به طور مطلق، مستلزم این است که قلبش به طور کلی از ایمان، خالی شده باشد. بنابراین همهی ادله از قرآن، سنت، اقوال صحابه H و مفهوم، دلالت بر کفر تارک نماز دارد؛ و تا زمانی که کافر باشد، روزه گرفتن ماه رمضان، هیچ فایدهای برایش ندارد زیرا اسلام و مسلمان بودن، شرط صحت و درستی اعمال و پذیرش آن از سوی الله À است.
۲- صحیح مسلم: كتاب الطهارة، باب الصلوات الخمس والجمعة إلى الجمعة …. رقم (۲۳۳).
۳- صحیح مسلم: كتاب الإيمان، باب بيان إطلاق اسم الكفر على من ترك الصلاة، رقم (۸۲).
۴- صحیح مسلم: كتاب الإيمان، باب إطلاق اسم الكفر على الطعن في النسب، رقم (٦٧).
۵- کتاب اقتضاء الصراط المستقيم (٤ / ١٤٥).
۶- مسند أحمد (۳۸) ۲۰، رقم (۲۲۹۳۷). سنن ترمذی: أبواب الإيمان، باب ما جاء في ترك الصلاة، رقم (٢٦٢١). سنن نسائی: كتاب الصلاة، باب الحكم في تارك الصلاة، رقم (٤٦٣). سنن ابن ماجه: كتاب إقامة الصلاة والسنة فيها، باب ما جاء فيمن ترك الصلاة، رقم (۱۰۷۹).
۷-صحیح مسلم: كتاب الكسوف، باب إثم مانع الزكاة، رقم (۹۸۷).
۸- الموطأ امام مالك: (١/ ٣٩، رقم ٥١).
۹-سنن ترمذی: أبواب الإيمان، باب ما جاء في ترك الصلاة، رقم (٢٦٢٢).