(۹۱) سوال: میدانیم روایت شده که پیامبرﷺ در حدیبیه بعد از بارانی که شب باریده بود، برای اصحابش نماز صبح خواند. پس از اتمام نماز، رو به مردم نمود و فرمود: «هل تدرون ماذا قال ربكم» : (آیا میدانید پروردگارتان چه فرمود؟) گفتند: الله و رسولش آگاهتر هستند. فرمود: «قال: أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، من قال مطرنا بفضل الله فذلك مؤمن بي كافر بالكوكب، وأما من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك کافر بي مؤمن بالكوكب»۱ (الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: برخی از بندگانم زمانی که صبح کردند، نسبت به من مؤمن و گروه دیگر کافر شدند؛ کسی که گفت: باران به فضل و رحمت الله بر ما بارید، نسبت به من مؤمن و نسبت به ستارگان کافر شد؛ کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره بوده است؛ او به من کافر و به ستارگان مؤمن شد) در این زمانه میگویند: باران نتیجهی بخار دریاها و اقیانوسها و… است؛ چه کسی از حقیقتِ این مسأله اطلاع دارد؟ آیا این اعتقاد، جایز است؟ دلیل این دیدگاه، از قرآن و سنت چیست؟
جواب:
بهتر است به جای عبارت (از پیامبرﷺ روایت شده است) بگویید: از پیامبرﷺ ثابت است؛ زیرا سخن شما بدین معنا است که حدیث، ضعیف است؛ در حالی که حدیث صحیح میباشد. بدین صورت: رسول اللهﷺ در حدیبیه بعد از بارانی که شب باریده بود، برای اصحابش نماز صبح خواند؛ زمانی که نماز را تمام کرد، رو به مردم نمود و فرمود: «هل تدرون ماذا قال ربكم» : (آیا میدانید پروردگارتان چه فرمود؟) گفتند: الله و رسولش آگاهتر هستند. فرمود: «قال: أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، من قال مطرنا بفضل الله فذلك مؤمن بي كافر بالكوكب، وأما من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك کافر بي مؤمن بالكوكب» : (الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: برخی از بندگانم زمانی که صبح کردند نسبت به من مؤمن و گروه دیگر کافر شدند؛ کسی که گفت: باران به فضل و رحمت الله بر ما بارید، نسبت به من مؤمن و نسبت به ستارگان کافر شد. کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره و فلان ستاره بود، او به من کافر و به ستارگان مؤمن شد). کسی که گفت: با فضل و رحمت الله بر ما بارید، او مؤمن به الله است؛ چون به فضل الله و نزول باران از فضل و رحمتش، اعتراف نمود. بر هر مسلمانی واجب است که نعمتها را به پدیدآورنده و عطا کنندهی آن که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است، نسبت دهد. اشکالی ندارد که آن را به سبب ثابت آن از لحاظ شرعی و حسی نسبت دهند. البته سبب را با حرف «و» در کنار نام الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نیاورند؛ بلکه با حرف «ثم= سپس» نسبت دهند یا فقط به سبب آن نسبت دهند.
پس اگر شخصی، کسی را از غرق شدن نجات داد، از این حالتها خارج نیست:
۱) بگوید: الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به دست فلانی مرا نجات داد. بهترین حالت همین است.
۲) بگوید: الله سپس فلانی مرا نجاد داد. این نیز جایز است؛ اما در درجهی پایینتر از قبلی قرار دارد.
۳) بگوید: فلانی مرا نجات داد. البته اگر اعتقاد داشته باشد که آن شخص، سبب محض است و تمام امور به دست الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میباشد، این نیز جایز است؛ علت جواز: زمانی که به پیامبرﷺ خبر دادند که عمویش در قسمتی از آتش است، بر او کفشی پوشانده میشود که با آن مغزش به جوش میآید -پناه بر الله- پیامبرﷺ فرمود: «ولولا أنا لکان فی الدرك الأسفل من النار»۲ : (اگر من نبودم، در پستترین درجهی جهنم بود).
۴) بگوید: الله و فلانی مرا نجات داد. این سخن جایز نیست؛ چون با کاربرد حرف واو، سبب را همراه با الله مشارکت داده است؛ به این دلیل که: مردی به پیامبرﷺ گفت: هر آنچه الله بخواهد و تو بخواهی. پیامبرﷺ به او فرمود: «أجعلتنی لله عدلا۲ بل ما شاء الله وحده»۳: (چگونه مرا با الله همسان قرار میدهی؟ بلکه بگو فقط آنچه الله بخواهد) پس باران بدون شک با فضل و رحمت و قضا و قدر الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میباشد؛ ولی الله برای آن، اسبابی قرار داده است که در این فرموده به آن اشاره میکند: «اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا» [روم: ۴۸] : (الله همان ذاتی است که بادها را میفرستد، آنگاه ابرها را به حرکت در میآورد) فرمود: «يُرْسِلُ… فَتُثِيرُ» عبارت (به حرکت در آورد) را به ابرها نسبت داد؛ چون سبب این حرکت هستند. «فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ» : آن گاه ابرها را به حرکت در میآورد، سپس آن را در آسمان به گونهای که بخواهد، میگستراند» پس اشکالی ندارد که یک چیز به سببش منسوب شود؛ البته همراه با این اعتقاد که فقط سبب است و خالق این سبب، الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است.
رسول اللهﷺ فرمایش الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ را چنین نقل نمود: «أن من قال: مطرنا بنوء کذا و کذا، فهو کافر بی مؤمن بالکوکب» : (کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره و فلان ستاره بوده است، او به نسبت من کافر و به نسبت ستارگان مؤمن شد) علتش این است که آنها چیزی را به سببی نادرست، نسبت دادند چون ستاره سبب باران نیست و هیچ ارتباطی به باران ندارد؛ در نتیجه گاهی باران زیاد میبارد، گاهی کم و گاهی اصلا نمیبارد؛ در حالی که همان ستاره وجود دارد. پس ستارگان تأثیری در باران ندارند. به همین دلیل نسبت دادن باران به آنها، نوعی شرک است. اگر کسی معتقد باشد که این ستاره باران را بدون الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ پدید میآورد، مرتکب شرک در ربوبیت که از انواع شرک اکبر است شده و از دین خارج میشود؛ این مفهوم فرمودهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از زبان پیامبرش محمدﷺ است: «أن من قال: مطرنا بنوء کذا و کذا، فهو کافر بی مؤمن بالکوکب».
آنچه مشهور است که باران به سبب تبخیر آب دریاها و … ایجاد میشود، اگر ثابت باشد با فرمایش الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در قرآن منافات ندارد؛ چون درست و جایز است که بگویند باد این بخار را به حرکت در آورد و به آسمان برد. سپس الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ هرطور که میخواهد آن را در آسمان میگستراند. سپس به وسیلهی آن، باران را میفرستد. اثبات این مسأله به دانشمندان مربوط است؛ اگر نزول باران به همین صورت ثابت شد، میگوییم: این بخار از دریایی که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ آفریده است، بالا میرود و کسی که آن را قرار داده تا در جو بالا رود و ببارد، الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است. این بیان از لحاظ علمی با آنچه در قرآن آمده منافاتی ندارد، و الله أعلم.
***