چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۹۱) دیدگاه اسلام در مورد علت بارش باران

(۹۱) سوال: می‌دانیم روایت شده که پیامبرﷺ در حدیبیه بعد از بارانی که شب باریده بود، برای اصحابش نماز صبح خواند. پس از اتمام نماز، رو به مردم نمود و فرمود: «هل تدرون ماذا قال ربكم» : (آیا می‌دانید پروردگارتان چه فرمود؟) گفتند: الله و رسولش آگاه‌تر هستند. فرمود: «قال: أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، من قال مطرنا بفضل الله فذلك مؤمن بي كافر بالكوكب، وأما من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك کافر بي مؤمن بالكوكب»۱ (الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: برخی از بندگانم زمانی‌ که صبح کردند، نسبت به من مؤمن و گروه دیگر کافر شدند؛ کسی که گفت: باران به فضل و رحمت الله بر ما بارید، نسبت به من مؤمن و نسبت به ستارگان کافر شد؛ کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره بوده است؛ او به من کافر و به ستارگان مؤمن شد) در این زمانه می‌گویند: باران نتیجه‌ی بخار دریاها و اقیانوس‌ها و… است؛ چه کسی از حقیقتِ این مسأله اطلاع دارد؟ آیا این اعتقاد، جایز است؟ دلیل این دیدگاه، از قرآن و سنت چیست؟

جواب:

بهتر است به جای عبارت (از پیامبرﷺ روایت شده است) بگویید: از پیامبرﷺ ثابت است؛ زیرا سخن شما بدین معنا است که حدیث، ضعیف است؛ در حالی‌ که حدیث صحیح می‌باشد. بدین صورت: رسول اللهﷺ در حدیبیه بعد از بارانی که شب باریده بود، برای اصحابش نماز صبح خواند؛ زمانی که نماز را تمام کرد، رو به مردم نمود و فرمود: «هل تدرون ماذا قال ربكم» : (آیا می‌دانید پروردگارتان چه فرمود؟) گفتند: الله و رسولش آگاه‌تر هستند. فرمود: «قال: أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، من قال مطرنا بفضل الله فذلك مؤمن بي كافر بالكوكب، وأما من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك کافر بي مؤمن بالكوكب» : (الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: برخی از بندگانم زمانی که صبح کردند نسبت به من مؤمن و گروه دیگر کافر شدند؛ کسی که گفت: باران به فضل و رحمت الله بر ما بارید، نسبت به من مؤمن و نسبت به ستارگان کافر شد. کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره و فلان ستاره بود، او به من کافر و به ستارگان مؤمن شد). کسی که گفت: با فضل و رحمت الله بر ما بارید، او مؤمن به الله است؛ چون به فضل الله و نزول باران از فضل و رحمتش، اعتراف نمود. بر هر مسلمانی واجب است که نعمت‌ها را به پدیدآورنده و عطا کننده‌ی آن که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است، نسبت دهد. اشکالی ندارد که آن را به سبب ثابت آن از لحاظ شرعی و حسی نسبت دهند. البته سبب را با حرف «و» در کنار نام الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نیاورند؛ بلکه با حرف «ثم= سپس» نسبت دهند یا فقط به سبب آن نسبت دهند.

پس اگر شخصی، کسی را از غرق شدن نجات داد، از این حالت‌ها خارج نیست:

۱) بگوید: الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به دست فلانی مرا نجات داد. بهترین حالت‌ همین است.

۲) بگوید: الله سپس فلانی مرا نجاد داد. این نیز جایز است؛ اما در درجه‌ی پایین‌تر از قبلی قرار دارد.

۳) بگوید: فلانی مرا نجات داد. البته اگر اعتقاد داشته باشد که آن شخص، سبب محض است و تمام امور به دست الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌باشد، این نیز جایز است؛ علت جواز: زمانی‌ که به پیامبرﷺ خبر دادند که عمویش در قسمتی از آتش است، بر او کفشی پوشانده می‌شود که با آن مغزش به جوش می‌آید -پناه بر الله- پیامبرﷺ فرمود: «ولولا أنا لکان فی الدرك الأسفل من النار»۲ : (اگر من نبودم، در پست‌ترین درجه‌ی جهنم بود).

۴) بگوید: الله و فلانی مرا نجات داد. این سخن جایز نیست؛ چون با کاربرد حرف واو، سبب را همراه با الله مشارکت داده است؛ به این دلیل که: مردی به پیامبرﷺ گفت: هر آنچه الله بخواهد و تو بخواهی. پیامبرﷺ  به او فرمود: «أجعلتنی لله عدلا۲ بل ما شاء الله وحده»۳: (چگونه مرا با الله هم‌سان قرار می‌دهی؟ بلکه بگو فقط آنچه الله بخواهد) پس باران بدون شک با فضل و رحمت و قضا و قدر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌باشد؛ ولی الله برای آن، اسبابی قرار داده است که در این فرموده به آن اشاره می‌کند: «اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا» [روم: ۴۸] : (الله همان ذاتی است که بادها را می‌فرستد، آنگاه ابرها را به حرکت در می‌آورد) فرمود: «يُرْسِلُ… فَتُثِيرُ» عبارت (به حرکت در آورد) را به ابرها نسبت داد؛ چون سبب این حرکت هستند. «فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ» : آن گاه ابرها را به حرکت در می‌آورد، سپس آن را در آسمان به‌ گونه‌ای که بخواهد، می‌گستراند» پس اشکالی ندارد که یک چیز به سببش منسوب شود؛ البته همراه با این اعتقاد که فقط سبب است و خالق این سبب، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است.

رسول اللهﷺ فرمایش الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را چنین نقل نمود: «أن من قال: مطرنا بنوء کذا و کذا، فهو کافر بی مؤمن بالکوکب» : (کسی که گفت: بارانی که بر ما بارید به سبب تقابل طلوع و غروب فلان ستاره و فلان ستاره بوده است، او به نسبت من کافر و به نسبت ستارگان مؤمن شد) علتش این است که آن‌ها چیزی را به سببی نادرست، نسبت دادند چون ستاره سبب باران نیست و هیچ ارتباطی به باران ندارد؛ در نتیجه گاهی باران زیاد می‌بارد، گاهی کم و گاهی اصلا نمی‌بارد؛ در حالی‌ که همان ستاره وجود دارد. پس ستارگان تأثیری در باران ندارند. به همین دلیل نسبت دادن باران به آن‌ها، نوعی شرک است. اگر کسی معتقد باشد که این ستاره باران‌ را بدون الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ پدید می‌آورد، مرتکب شرک در ربوبیت که از انواع شرک اکبر است شده و از دین خارج می‌شود؛ این مفهوم فرموده‌‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از زبان پیامبرش محمدﷺ است: «أن من قال: مطرنا بنوء کذا و کذا، فهو کافر بی مؤمن بالکوکب».

آنچه مشهور است که باران به سبب تبخیر آب دریاها و … ایجاد می‌شود، اگر ثابت باشد با فرمایش الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در قرآن منافات ندارد؛ چون درست و جایز است که بگویند باد این بخار را به حرکت در آورد و به آسمان برد. سپس الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ هرطور که می‌خواهد آن را در آسمان می‌گستراند. سپس به ‌وسیله‌ی آن، باران‌ را می‌فرستد. اثبات این مسأله به دانشمندان مربوط است؛ اگر نزول باران به همین صورت ثابت شد، می‌گوییم: این بخار از دریایی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ آفریده است، بالا می‌رود و کسی که آن را قرار داده تا در جو بالا رود و ببارد، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است. این بیان از لحاظ علمی با آنچه در قرآن آمده منافاتی ندارد، و الله أعلم.

***


  1. [تخریج بخاری: کتاب الاذان، باب یستقبل الامام الناس اذا سلم، شماره ۸۴۶؛ مسلم: کتاب الایمان، باب بیان کفر من قال: مطرنا بنوء کذا، شماره ۷۱] ↩︎
  2. [تخریج بخاری: کتاب مناقب الانصار، باب قصة ابی طالب، شماره ۳۸۸۳؛ مسلم: کتاب الایمان، باب شفاعة النبیﷺ لأبی طالب، شماره ۲۰۹] ↩︎
  3. [تخریج احمد ۱/۲۱۴] ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: نعلم أنه أنه صلى بأصحابه صلاة الصبح في الحديبية على إثر سماء نزلت في الليل، فلما سلم أقبل على أصحابه وقال لهم: أتدرون ماذا قال ربكم؟ قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: «إنه قال : أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، فمن قال: مطرنا بفضل الله ورحمته فقد أصبح وهو مؤمن بي وكافر بالكوكب، ومن قال: مطرنا بنوء كذا، فهو مؤمن بالكوكب وكافر بي) وفي هذا الزمن يقولون: إن الأمطار تتبخر، أو هي نتيجة تبخر البحار والمحيطات إلى غير ذلك، فمن اطلع على حقيقة ذلك؟ وهل هذا الاعتقاد جائز؟ وما الدليل من الكتاب والسُّنَّة على هذا القول؟

فأجاب -رحمه الله تعالى-: قول السائل: نعلم أنه راوي عن النبي صلى الله عليه وسلم الصواب أن يقال: إنه ثبت عن النبي صلى الله عليه وسلم، لأن قول: روي عن الرسول معناه تضعيف الحديث، والحديث ثابت، وهو أن الرسول -عليه الصلاة والسلام- صلى بأصحابه صلاة الصبح على إثر مطر نزل، فلما أنهى صلاته أقبل عليهم وقال: «هل تدرون ماذا قال ربكم؟ قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: «قال: أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر، فأما من قال: مطرنا بفضل الله ورحمته، فذلك مؤمن بي كافر بالكوكب، وأما من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك كافر بي مؤمن بالكوكب » من قال مطرنا بفضل الله ورحمته، فهو مؤمن بالله لأنه اعترف الله بالفضل، وأن هذا المطر من آثار فضله ورحمته -تبارك وتعالى-، وهذا هو الواجب على كل مسلم أن يُضِيفَ النَّعَمَ إلى بارِيَّهَا ومُسْدِيهَا وهو الله -تبارك وتعالى، ولا حرج أن يضيفها إلى سببها الثابت شرعًا أو حسا، إلا أنه إذا أضافها إلى سببها الثابت حِسًا أو شرعًا فإنه لا يضيفها إلى السبب مقرونا مع الله عز وجل بالواو، وإنما يضيفها إلى سببها مقرونا مع الله تعالى بثُمَّ، أو إلى سببها وحده.

فلو أن شخصًا أنقذ غريقا من غرق فهنا لا يخلو من حالات:

الأولى: أن يقول : أنقذني الله تعالى على يد فلان، وهذا أفضل الأحوال.

الثانية: أن يقول : أنقذني الله ثم فلان، وهذه جائزة، وهي دون الأولى.

الثالثة: أن يقول: أنقذني فلان، ويعتقد أنه سبب محض، وأن الأمر كله إلى الله -عز وجل-، وهذه جائزة، ويَدلُّ على جوازها أن النبي صلى الله عليه وسلم لما أخبر عن عمه أبي طالب أنه كان في ضَحْضَاحٍ من نار ، وعليه نعلان يغلي منهما دماغه -والعياذ بالله – قال النبي عليه الصلاة والسلام: «ولولا أنا لكان في الدرك الأسفل من النار».

الرابعة: أن يقول: أنقذني الله وفلان وهذا لا يجوز، لأنه أشرك سببًا مع الله بحرف يقتضي التسوية وهو الواو، ودليل ذلك أن النبي صلى الله عليه وسلم قال له رجل: ما شاء الله وشئت فقال النبي «أجعلتني والله عدلا بل ما شاء الله وحده»، فالمطر النازل لاشك أنه بفضل الله ورحمته وبتقديره -عز وجل- وقضائه، ولكن الله تعالى جعل له أسبابا، كما أشار الله إليه بقوله: ﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيحَ فَنُشِيرُ سَحَابًا﴾ [الروم: ٤٨] . قال : ﴿يُرْسِلُ … فَشِيرُ﴾ أضاف الإثارة إلى السحاب، لأنها سبب هذه الإثارة، ﴿فَتْثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يشاء﴾ [الروم: ٤٨]، فلا بأس بإضافة الشيء إلى سببه مع اعتقاد أنه محض، وأن خالق السبب هو الله -عز وجل-.

وأما قول الرسول عليه الصلاة والسلام عن الله -تبارك وتعالى-: «أن من قال: مطرنا بنوء كذا وكذا، فهو كافر بي مؤمن بالكوكب»، فهذا لأنهم أضافوا الشيء إلى سبب غير صحيح، لأن النوء ليس سببا للمطر، فالنوء الذي هو الكوكب ليس هو الذي يجلب المطر، ولا علاقة له به، ولذلك أحيانًا تكثر الأمطار في نوء من الأنواء في سنة، وتقل في سنة أخرى وتعدم في سنة ثالثة، وربما يكون العكس، فالأنواء ليس لها تأثير في نزول المطر، ولهذا كانت إضافة المطر إليها نوعا من الشرك، فإن اعتقد أن النوء يحدث المطر بنفسه بدون الله فذلك شرك في الربوبية، شرك أكبر مخرج عن الملة، فهذا وجه قوله تبارك وتعالى- فيما رواه عنه نبيه محمدﷺ: «من قال مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك كافر بي مؤمن بالكوكب».

و أما ما اشتهر من أن الأمطار تكون بسبب تبخر البحار ونحو ذلك: فهذا إن صح فإنه لا ينافي ما ذكره الله -تعالى- في القرآن، إذ من الجائز أن يكون هذا البخار تثيره الريح حتى يصعد في جو السماء، ثم يبسطه الله -تعالى- في السماء كيف يشاء، ثم ينزل به المطر، وهذه مسألة ترجع إلى أهل العلم بهذا الشأن، فإذا ثبت ذلك فإنا نقول: هذا البخار الذي تصاعد من البحار الذي خلقه هو الله، والذي جعله يتصاعد في الجو حتى يمطر هو الله -عز وجل-، ولا ينافي ذلك ما جاء في القرآن إذا صح علميا. والله أعلم.

مطالب مرتبط:

(۵۴) درمان بیماران با آیات قرآنی

قرآن، سراسرش خیر و برکت است و شکی نیست که مؤثر است اما واجب است بدانیم همان ‌طور که گفته می‌شود: قدرت و سودمند بودن شمشیر به صاحبش بستگی دارد...

ادامه مطلب …

(۶۰) حکم دمیدن بعضی آیات بر خود هنگام خواب

این کار جایز است و در سنت وارد شده است.

ادامه مطلب …

(۵۶) حکم قرائت روی آب

اشکالی ندارد روی آب قرائت شود و بیمار با آن وضو گیرد تا بدین وسیله‌ شفا یابد.

ادامه مطلب …

(۱۰۰) حکم شوم خواندن اشخاص

این سخنان و عبارات حرام است؛ چون دروغ و سخنانی بی‌دلیل است.

ادامه مطلب …

(۹۸) مقصود از تَطَیُّر

تَطَیر یعنی شوم پنداشتن زمان، مکان و آنچه دیده و شنیده می‌شود. اصل آن از کلمه‌ی طَیر است.

ادامه مطلب …

(۸۹) حکم استفاده از خاک قبرها برای تعویذ

شکی نیست که بهترین راه و روش، روش رسول اللهﷺ است و بدترین چیزها بدعت‌ها و نوآوری‌ها است. همان‌ طور که رسول اللهﷺ در خطبه‌های جمعه اعلام نمود، برداشتن خاک از قبر‌ها برای شفا یافتن با آن بدعت، گمراهی از دین الله و کم‌ عقلی است....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه