(۶۱۵۵) سوال: قبل از آمدن به عربستان سعودی برای کار همیشه دعا میکردم که الله À آمدنم را به آنجا میسر کند تا اینکه از ادای فریضهی حج و زیارت مسجد رسول الله ﷺ بهرهمند شوم و نذر نمودم که اگر الله À بر من منت گذاشت پدر و مادرم را به حج بیاورم و بعد از اینکه خواستهام الحمدلله محقق شد؛ فریضهی حج را در سال اول ادا کردم و در سال دوم تصمیم گرفتم که به نذر خود به نسبت پدرم وفا کنم، لذا برای آمدنش با هزینهی خودم درخواست نمودم اما خبر رسید که فوت نموده است، بنابراین در آن سال به جای او حج را ادا کردم اما به نسبت مادرم چندین بار عمره انجام دادم و ثوابش را به او بخشیدم؛ آیا این کار من وفای به نذر به نسبت پدر و مادرم محسوب میشود؟ آیا عمره به جای ادای حج کفایت میکند؟ اگر کفایت نمیکند آیا کافی است که خودم به جای او حج را ادا کنم یا اینکه مادامی که توانایی دارد خود باید حج را ادا کند؟
جواب:
به نسبت پدرت واجب را ادا نمودی، زیرا هنگامی که به خاطر مرگش نتواسته حج را ادا کند به جای او حج را ادا نمودی و اینگونه واجب خود را ادا کردی و الله À را بر آن شکر گزار باش! اما به نسبت مادرت باید خودش حج را ادا کند مگر اینکه به خاطری بیماری که امید به خوب شدن او نمیرود یا وفات، از ادای حج معذور باشد که به جای او حج را ادا کنی. بعد از این تو و تمام کسانی که این برنامه را میشنوند نصیحت میکنم که نذر نکنند، زیرا رسول الله ﷺ از آن نهی نموده و میفرماید: «إنه لا یأتي بخير»[۱]: (خیری را نمیآورد) و هرگاه الله À به تو نعمتی بخشید وظیفهی تو در مقابل این نعمت شکر الله À است نه اینکه خود را به نذرهایی ملزم کنی که در رهایی از آن به سر میبری سپس بعد از آن چه بسا نتوانی به نذر خود وفا کنی همچنین چه بسا در وفای به نذر سهل انگاری کنی و سهل انگاری در وفای به نذر سبب قرار گرفتن نفاق در قلب میشود، همانطور که الله À میفرماید: {وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَّهُم مُّعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ}[التوبة: ۷۵-۷۶]: (بعضی از آنها با الله (عهد و) پیمان بستند که: اگر (الله) از فضل خود (نصیبی) به ما دهد قطعاً صدقه (وزکات) خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود * پس چون (الله) از فضل خود به آنها (نصیبی) بخشید، به آن بخل ورزیده واعراض کنان روی گرداندند (وسر پیچی کردند) * پس (این عمل) نفاق را تا روزی که او (الله) را ملاقات کنند در دلهایشان بر قرار ساخت و این به (سبب) آنچه که با الله وعده کرده بودند؛ خلاف نمودند (وعهد شکنی کردند) وبه (سبب) آنکه دروغ میگفتند).
در هر حال من برادران مسلمان خود را نصیحت نموده و آنها را از نذر نمودن بر حذر میدارم و میگویم: شایستهی انسان نیست که نذر کند بلکه حکم نذر بین کراهت و حرمت است؛ چون اول: واقع شدن در آن چیزی بوده که رسول الله ﷺ از آن نهی نموده و دوم: برخی از مردم گمان میکنند اگر نذر نکنند از جانب الله À آنچه میخواهند محقق نمیشود و این چه بسا بد گمانی به نسبت الله À همچنین باور بد به نسبت او باشد و اینکه الله À بر تو منت نمیگذارد مگر هنگامی که برای او مژدگانی قرار دهی و این بدون شک باور بدی است. سوم: انسان خود را به امری ملزم میکند که در رهایی از آن به سر میبرد. چهارم: بسیاری از نذرکنندگان بعد از اینکه آنچه نذر خود را به آن معلق نموده میسر شد در وفای به آن سستی نموده و خود را در معرض تهدید سختی که ذکر نمودیم قرار میدهند. پنجم: نذرکنندگان را در حالی میبینی که هرگاه آنچه نذر خود را به آن معلق نموده حاصل شد دنبال علما میگردند شاید برای خود مجوزی برای رهایی از آن پیدا کنند و معلوم است که دنبال رخصتها (آسانی) بودن همانطور که اهل علم میگویند فسق است هر چند که متأسفانه برخی از مردم در آن واقع میشوند. هرگاه از عالمی طلب فتوا نمود و هنگام فتوا گرفتن باور دارد که آنچه این عالم میگوید شریعت بوده که به آن عمل میشود؛ او را میبینی در صورتی که آن فتوا بر خلاف هوا و هوس او باشد از عالمی دیگر سؤال میکند اگر به او موافق هوا و هوس او فتوا داد قبول میکند در غیر این صورت به نزد عالم سوم رفته و … اهل علم ذکر نموده هر کسی از عالمی طلب فتوا نمود که به قول او ملتزم است جایز نیست از کسی دیگر طلب فتوا کند، زیرا حاصل این کار بازیچه قرار دادن دین، تردد و عدم استقرار انسان بر یک قاعدهای که حرکت خود را به سوی الله À بر آن بنا کند میباشد. بله اگر عالمی تو را به فتوایی فتوا داد در حالی که تو از روی ضرورت از اوطلب فتوا نمودی چون اطراف خود عالمی مورد اعتمادتر از او نیافتی در این صورت میتوانی هرگاه عالمی مورد اعتمادتر یافتی از او سؤال نموده و قول او را بگیری. اگر با قول مفتی اول مخالف بود، از این جهت که از اولی به خاطر ضرورت طلب فتوا نمودی همچنین اشکالی ندارد اگر از شخصی که به فتوای او اعتماد میشود طلب فتوا نمودی ولی برای تو علم جدید از عالمی دیگر بدون دخیل بودن حاصل شد، اشکالی ندارد به قول عالم دومی منتقل شوی بلکه برخی اوقات هرگاه برای تو آشکار شد دلیل با دومی بوده، بر تو واجب است منتقل شوی، زیرا در این حالت بر تو واجب بوده به قول عالم دومی برگردی، چون دلیل با او است.
[۱] تخریج آن گذشت.