سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۶۰۷۹) حکم طلاق و کفاره در مورد قسم یاد شده به همسر برای جلوگیری از رفتن به خانواده

(۶۰۷۹) سوال: من دور از خانه و خانواده‌‌ام کار می‌‌کنم و طبیعت شغلم طوری است که اجازه‌‌ی رفتن به خانه را مگر ماهی یکبار نمی‌‌دهد. این عادت باعث شده همسرم زیاد به خانه‌‌ی خانواده‌‌اش برود. همین مسئله سبب معذب شدن من با خانواده‌‌ام شده است. به خصوص برخی اوقات به خانه‌‌ی ما مگر زمانی که من می‌‌آیم، نمی‌‌آید، لذا او را منع نموده و روز مشخصی را در هفته برای او قرار داده که به نزد خانواده‌‌اش برود اما به این روز مقید نشد، لذا به او گفتم: اگر بار دیگر به نزد خانواده‌‌ات بروی به طلاق هستی. هنگامی که وقت سفر من فرار رسید گریه و خواهش کرد که حرفم را پس بگیرم، لذا به او دلسوزی کردم و سعی کردم توضیحی برای حرفم پیدا کنم و گفتم: اگر به نزد خانواده‌‌ات بدون اجازه‌‌ام رفتی به طلاق هستی و الان من به تو اجازه‌‌ی رفتن می‌‌دهم. اما در نفس خود چیزی می‌‌یابم، زیرا از هیچ عالمی در این مورد نپرسیده‌‌ام بلکه زندگی زناشویی ما طبق معمول ادامه یافت وهمسرم در آن وقت حامله بود و بچه به دنیا آمد و الان به فرزند دوم حامله است و من کفاره و کاری انجام ندادم. اما همان‌‌طور که گفتم: در نفس خود کمی عدم تمایل و آرامش در زندگی با او می‌‌بینم. چه بسا به سبب آنچه رخ داده و اینکه چیزی بر من لازم است باشد یا اینکه طلاق او واقع شده و ما نمی‌‌دانیم. لطفا پیرامون اینکه چه چیزی بر آن مترتب می‌‌شود و اینکه چه چیزی بر من واجب است پاسخ دهید.

جواب:

قبل از پاسخ به سؤال دوست دارم نصیحت کنم و چقدر موجبات نصیحت به خاطر فعل برخی از مسلمانان زیاد است. دوست دارم بگویم: هر عملی که انسان می‌‌خواهد آن را انجام دهد در حالی که از حکم الله À به نسبت آن آگاه نیست، شخص در خطر بوده و بر مؤمن واجب است هرگاه می‌‌خواهد کاری انجام دهد چه عبادت و چه معامله باشد، بر آن کار اقدام نکند مگر اینکه حکم الله À به نسبت آن برای او آشکار شود تا اینکه با بینش باشد. به خصوص در امور مهمی مانند ازدواج و طلاق و اینکه انسان چیزی را نفهمد مگر بعد از اینکه دچار آن شود سپس این‌‌گونه تفسیر کند که به خاطر مخالفتی که از او سرزده، این چنین شده است، چنین امری شایسته‌‌ی انسان مؤمن و شخص زیرک نیست. بنابراین بر این برادر لازم بود هنگامی که چنین چیزی از او سر زده بود بپرسد قبل از اینکه آن را خودش از روی جهل تفسیر کند. از الله À می‌‌خواهیم ما و او را ببخشد. به نسبت سؤالش می‌‌گویم: اگر منظور او از گفته‌‌اش به همسرش: اگر به خانه‌‌ی خانواده‌‌ات رفتی به طلاق هستی، این بوده که می‌‌خواسته او را تهدید و منع کند از اینکه به نزد خانواده‌‌اش برود؛ حکم قسم را دارد و می‌‌تواند از آن منصرف شود و کفاره‌‌ی قسم دهد که عبارت است از: آزاد کردن برده یا غذا دادن یا لباس پوشاندن به ده مسکین و در صورتی که نیافت سه روز روزه پی در پی روزه بگیرد. اما اگر منظور او از گفته‌‌اش: اگر به نزد خانواده‌‌ات رفتی به طلاق هستی، طلاق باشد به این صورت که اگر مخالفت نموده و برود، دوست ندارد که همسرش باقی بماند؛ در چنین حالتی اگر به نزد خانواده‌‌اش رفت، طلاق است و نمی‌‌تواند نظرش را تغییر دهد همچنین نمی‌‌تواند شرطی را به آن اضافه نموده یا اینکه آن را به‌‌طور کلی باطل کند و بگوید: اگر به نزد خانواده‌‌ات بدون اجازه‌‌ی من رفتی به طلاق هستی، این گفته‌‌اش اعتباری ندارد، زیرا با تعلیق اولی حکم، یعنی طلاق معلق بر این کار ثابت شد، لذا نمی‌‌تواند از آن کم و زیاد نموده یا آن را به‌‌طور کلی باطل کند. بنابراین اگر به نزد خانواده‌‌اش رفت، طلاق او واقع می‌‌شود و اگر طلاق رجعی باشد، مادامی که در عده است می‌‌تواند او را برگرداند. بله، اگر از همان ابتدا قصد داشتی که اگر به نزد خانواده‌‌اش بدون اجازه‌‌ات رفت به طلاق است، نیت تو عام را خاص نموده و اگر با اجازه‌‌ی او رفت اشکالی ندارد.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: أنا أعمل بعيدا عن بيتي وأسرتي، وطبيعة عملي لا تسمح لي بالذهاب إلى البيت إلا مرة في الشهر، وهذه العادة تجعل زوجتي دائما تكثر الذهاب إلى بيت أهلها، وقد سببت هذه الحالة لي إحراجا مع أهلي، وخصوصًا أنها أحيانًا لا تعود إلى بيتنا إلا إذا أتيت، فمنعتها من ذلك وحددت لها يوما في الأسبوع لزيارة أهلها، ولكنها لم تتقيد بهذا، فقلت لها: إذا ذهبت مرة أخرى لأهلك فهو طلاقك، ولما حان موعد سفري أخذت تبكي وترجوني تبكي وترجوني أن أعدل . عن ذلك، فأشفقت عليها وحاولت إيجاد تفسير لكلامي ذلك فقلت: إذا ذهبت إلى أهلك بدون إذني فهو طلاقك، وإني الآن آذن لك بالذهاب، ولكني أجد في نفسي شيئًا من ذلك؛ لأني لم أسأل أي عالم عن ذلك، بل استمرت حياتنا الزوجية على ما كانت عليه، وكانت في ذلك الوقت حاملًا، وقد وضعت مولودها، وهي ا الآن حامل بالمولود الثاني، ولم أُكفّر ، ولم أصنع شيئًا، ولكني كما قلت: أجد في نفسي شبه رغبة عنها وعدم ارتياح للحياة معها، فلعل ذلك بسبب ما حدث وأنه كان يَلْزَمُني شيء ما، أو أنها تكون طالقا ولم نعلم بذلك، فأرجو إفادتي عما يترتب على ذلك، وماذا يجب علي؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: قبل الجواب عن هذا السؤال أحب أن أنصح، وما أكثر ما يُوجِبُ النصحَ من أفعال بعض المسلمين، أحب أن أقول: إن أي عمل يقدم عليه الإنسان وهو لا يدري عن حكم الله فيه فإنه على خطر فيه، والواجب على المؤمن إذا أراد أن يعمل عملا سواء كان عبادة أو معاملة ألا يقدم على الشيء حتى يتبيَّن له حكم الله فيه؛ ليكون على بصيرة من أمره، لا سيما في مثل هذه الأمور الخطرة؛ أمور النكاح والطلاق، وكون الإنسان لا يتفطن للشيء إلا بعد أن يصاب بأمر يفسره بأنه بسبب مخالفته هذا أمر لا يليق بالمؤمن، ولا ينبغي للحازم، فكان على هذا الأخ حين وقع منه ما وقع أن يسأل قبل أن يفسر الأمر بنفسه تفسيرًا صادرًا عن جهل ، وأسأل الله أن يتوب علينا وعليه، أما بالنسبة لجواب سؤاله الخاص فإني أقول: إذا كان هذا الرجل يريد بقوله لزوجته: إن ذهبت إلى أهلك فهو طلاقك يريد بذلك تهديدها ومنعها من الذهاب إلى أهلها فإن هذا يُعتبر في حكم اليمين، وله أن يعدل عنه ويكفر كَفَّارة يمين، وهي عتق رقبة، أو إطعام عشرة من المساكين أو كسوتهم، فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام، وأما إذا كان قصده بقوله: (إن ذهبت إلى أهلك فهو طلاقك) الطلاق بحيث يشعر بنفسه أنها إذا عصت وخالفت فإنه لا يرغب أن تبقى زوجة له فإن مثل هذا يقع به الطلاق إذا خرجت إلى أهلها، ولا يمكنه العدول عن هذا التعليق لا يمكنه أن يزيد شرطا فيه أو أن يلغيه بالكلية فيقول قوله الأخير: إن ذهبت إلى أهلك بغير إذني فهو طلاقك، فهذا غير معتبر؛ لأنه بالتعليق الأول ثبت الحكم وهو الطلاق المعلق على هذا الفعل، فلا يمكن أن يزاد فيه أو ينقص منه أو يلغى بكلية، وعلى هذا فإنها إذا ذهبت إلى أهلها تكون طالقا بذهابها إلى أهلها، وإذا كان الطلاق رجعياً فإن له أن يراجعها ما دامت في العدة، نعم لو كان قد قصد من الأول إن ذهبت إلى أهلك فهو طلاقك بغير إذن مني فإن النية تخصص العام ويكون ذلك تخصيصا، فإذا خرجت بإذنه فلا حرج عليهما.

مطالب مرتبط:

(۶۰۵۸) حکم و راه‌حل در مورد قسم پدر برای فرزندان و کفاره آن

به نسبت قسم پدر -الحمدلله- قسم چیزی دارد که آن را کفاره می‌‌کند. اگر می‌‌تواند ده مسکین را غذا یا لباس داده یا برده آزاد کند؛ اگر نیافت -الحمدلله در زمان ما نادر است- سه روز روزه می‌‌گیرد.....

ادامه مطلب …

(۶۰۴۵) حکم قسم خوردن در شرایط ترس از مرگ

هرگاه انسان بر قسم یاد نمودن بر چیزی مجبور باشد و کسی که او را وادار نموده بر اجرای تهدیدش قادر باشد، برای او جایز است بر آن چیز قسم یاد کند ولی بهتر از آن این است که در قسمش تأویل کند....

ادامه مطلب …

(۶۰۵۴) حکم ملزم کردن مهمان به وجه الله در پذیرایی

آنچه برای انسان در تعامل با برادرانش شایسته بوده این است که آنان را به خاطر تکریم آنها در حرج نیندازد. در حقیقت اکرام شخص این است که امر را بر وی آسان نموده و به او مهلت دهی و امر را با اجبار نمودن بر او سخت نکنی....

ادامه مطلب …

(۶۰۷۰) حکم طلاق در حالت خشم و بازگشت به همسر پس از طلاق

می‌‌گوییم: آیا قصدت این بوده که همسرت در صورتی که مخالفتی رخ دهد به طلاق است یا اینکه چنین قصدی نداشتی و قصدت فقط تهدید و منع او بوده است؟ اگر نیت تو اولی بوده پس طلاق واقع می‌‌شود و اگر نیت تو دومی بوده و قصد تو تهدید و منع او بوده، طلاق واقع نمی‌‌شود....

ادامه مطلب …

(۶۱۰۱) کفایت صدقه و افطاری در قبال کفاره‌ی قسم

واجب است برای کفاره بدون تأخیر بشتابد و نگوید: آن را به رمضان به تأخیر می‌‌اندازم، زیرا صدقه در رمضان بهتر است. می‌‌گوییم: الحمدلله در رمضان مجال برای صدقه باز است و کفاره همان وقت پرداخت می‌‌شود.....

ادامه مطلب …

(۶۰۲۲) حکم و شرایط قبولی توبه پس از نقض عهد با الله

به سوی الله À توبه‌‌ی نصوح کن و آنچه با الله À بر ترک نمودنش عهد بستی را ترک کن و به خاطر این کار، کفاره‌‌ی قسم بر تو واجب است و من تو و دیگران را به عدم نذر نمودن حتی اگر نذر طاعت یا ترک معصیت باشد نصیحت می‌‌کنم؛ زیرا رسول الله ﷺ از نذر نمودن نهی نموده....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه