(۴۳۸۲) سوال: در مورد تکرار عمره در رمضان سوال دارم؟
جواب:
تکرار عمره در یک سفر از روش رسول اللهﷺ و اصحابش تا جایی که میدانیم نیست و خود رسول اللهﷺ هنگامی که مکه را فتح کردند حدود ۲۰ رمضان بود و ۹ روز از رمضان باقی بود که او در مکه باشد اما وارد نشده است که رسول اللهﷺ به تنعیم رفته تا این که عمره کند با وجود این که این امر میسر و آسان بود و همچنین در عمرهی قضاء که قبل از فتح مکه بود، وارد مکه شدند و سه روز ماندن اما غیر از عمرهی اولی، عمرهی دیگری ننمودند با وجود این که یقین داریم هیچ کس به اندازهی رسول اللهﷺ محبت طاعت اللهÀ را ندارد و همچنین یقین داریم که اگر این از شریعت بود که انسان در یک سفری که مدت آن کم است، چندین بار عمره کند، رسول اللهﷺ آن را با قولش یا فعلش یا تقریرش بیان میکرد پس زمانی که قول و فعل و تقریر ایشان بر این نیست دانسته میشود که آن از شریعت ایشان نیست و از سنت نیست که انسان در یک سفر چندین بار عمره کند بلکه همان عمرهی اولی که از بلدش برای آن آمده است کافی است.
و همچنین چیزی که بر این دلالت دارد زمانی است که رسول اللهﷺ عبدالرحمن بن ابوبکرJ را همراه خواهرش عائشهÈ به تنعیم فرستاد تا این که عائشهÈ، احرام عمره ببندد اما عبدالرحمنJ احرام نبست و اگر این نزدشان معروف بود که چندین بار عمره کند چرا باید خودش را از این اجر محروم کند با وجود این که برایش راحت بود احرام نبست و عجیب این است کسانی این را انجام میدهند یعنی در یک سفر چندین بار عمره میکنند به حدیث عائشهÈ احتجاج میکنند اما در حقیقت حدیث عائشهÈ حجتی بر علیه ایشان میباشد نه این که برای ایشان باشد چون عائشهÈ این کار را کرد چون که عمره اولی از او فوت شده بود و او از ذو الحُلیفه، اولی که همراه رسول اللهﷺ به مکه میآمدند احرام بسته بود اما در مسیر دچار حیض شد و هنگامی که رسول اللهﷺ بر او وارد شد گریه میکرد و او را با خبر ساخت که به آنچه زنان دچار میشوند یعنی حیض دوار شده است لذا رسول اللهﷺ به او امر نمود که حج را بر عمره داخل کند پس او احرام به حج بست و هنگامی که به مکه رسیدند طواف و سعی نکرد و بعد آنها را انجام داد پس زنان رسول اللهﷺ عمره و حج مستقل به جا آوردند، پس هنگامی که عائشهÈ از حج فارغ شد از رسول اللهﷺ خواست که که عمره کند و گفت: مردم حج و عمره را انجام میدهند و من حج را انجام میدهم پس رسول اللهﷺ به او اجازه داد که عمره را انجام دهد لذا عائشهÈ رفت و احرام به عمره بست و برادرش عبدالرحمنÈ همراه او بود ولی احرام نبست و اگر این از سنت برای همهی مردم میبود رسول اللهﷺ به عبدالرحمنJ نیز راهنمایی میرکدرکه همراه خواهرشÈ احرام ببندد یا اگر او همراه خواهرش احرام میبست این تقریری از رسول اللهﷺ بر این عمرهای که عبدالرحمنJ میکرد میبود و در هر صورت چنین نشده است.
و ما میگوییم: اگر برای زنی مثل آنچه برای عائشهÈ رخ داد، رخ دهد یعنی احرام به عمره بسته بود که با آن به سوی حج برود ولی قبل از این که به مکه برسد دچار حیض گشت و حج را بر عمره داخل کرد و عمرهی مستقلی انجام نداده بود و راحت نبود که بدون این که عمرهی مستقلی را انجام دهد به سوی خانواده برگردد بنابراین مثل عائشهÈ عمره را به جا میآورد و این در قضیهی معینی میباشد و برای همه نیست و در این صورت به سوال کننده میگوییم: در یک سفر عمره را تکرار نکن و فقط آن عمرهای که برای آن به مکه آمدی انجام بده و کافی است و بهترین روش، روش رسول اللهﷺ است و این حق در این مسئله میباشد.
و در این مناسبت میگویم که بسیاری از مردم حریص هستند که در شب ۲۷ رمضان عمره انجام دهند و از کشورشان برای همین میآیند و این از بدعتها میباشد زیرا رسول اللهﷺ هیچ وقت بر عمره کردن شب ۲۷ رمضان تشویق نکردند و تا جایی که میدانیم صحابه نیز چنین نکردند و شب قدر اختصاص به قیام دارد که رسول اللهﷺ بر آن تشویق نیز کرده است هنگامی که فرمود: «مَنْ يَقُمْ لَيْلَةَ الْقَدْرِ – إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا – غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»[۱] : (هر كسى شب قدر را از روى ايمان و براى كسب پاداش آن با عبادت كردن زنده كند، گناهان گذشته اش بخشيده می شوند): و قیام در شب ۲۷ رمضان بهتر از عمره میباشد که از مکه خارج شود تا عمره کند یا آن شب از بلدش بیاید که در آن شب عمره کند.
اما اگر از روی تصادف اینگونه رخ داد یعنی از بلدش مسافرت میکند و هنگامی که به مکه میرسد مصادف با شب ۲۷ میشود که در این صورت چیزی به او نمیگوییم و به او نمیگوییم: عمره را به جا نیاور و این فرق دارد که بگوییم: عمره در شب ۲۷ مستحب است و بین این که بگوییم: شب ۲۷ به عمره نیا و ما نمیگوییم: شب ۲۷ عمره نکن، انجام بده اما قصد شب ۲۷ نکن زیرا اگر قصد آن را بکنی چیزی را در آن شب شرع قراردادی که اللهÀ و رسولش آن را شرع قرار ندادهاند و همانطور که گفتیم در شب ۲۷ فقط قیام مشروع میباشد و برای همین از برادران طالب علم امید دارم که مردم را در این مورد متوجه سازند تا این که دعوتگر بر بصیرت و خیر و امر به معروف و نهی از منکر باشیم و تا این که مردم آگاه شوند زیرا مردم به یکدیگر اقتدا میکنند و اگر طالب علمی در بلدش موفق شود و مردم در این مسئلهای که سنت نیست را سنت گرفتهاند را متوجه سازد در آن خیر بسیاری حاصل میشود؛ علما رهبران و چراغ امت هستند همانطور که نبی ایشان چراغ روشنی بود بر ایشان نیز واجب است که این وصف جلیل را به ارث ببرند و چراغ روشنی برای اطرافیان خود شوند، و از اللهÀ میخواهیم که همهی ما را در دینمان با بصیرت بگرداند.
[۱] رواه البخاری (۳۵) و مسلم (۷۶۰).