سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۱۳۱ – هدف پیامبر از ازدواج‌هایش چه بود؟

۱۳۱ – از شیخ رحمه الله در مورد کسی سوال شد که می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم به دو هدف ازدواج کرد: اول: به خاطر مصلحت دعوت، و دوم: به خاطر فطرت انسانی که الله او را بر آن خلق کرده که از آنچه الله برایش حلال کرده لذت جوید؟

جواب دادند: واضح است که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشری است که الله تعالی او را با نبوت و رسالت به سوی همه‌‌‌ی مردم مورد اکرام قرار داده، و موصوف بودن او به آنچه که طبیعت بشر آن را اقتضا می‌کند، مثل خوردن و نوشیدن و خوابیدن و ادرار و مدفوع و دفع سرما و گرما و دشمن و لذت جویی از ازدواج و خوراكى‌ها و نوشیدنی‌های پاکیزه و غیره، از مقتضيات طبیعت بشری است که هیچ قدحی در نبوت و رسالت ایشان وارد نمی‌کند. بلکه الله به او می‌فرماید: {قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}[۱]، یعنی: {بگو: من به شما نمی‌گویم که خزانه‌های الله نزد من است، و غیب نمی‌دانم}، و او صلی الله علیه وسلم در مورد خود می‌فرمایند: «من فقط بشری مثل شما هستم، همان طور که شما فراموش می‌کنید، من نیز فراموش می‌کنم». منتفی بودن علم غیب از ایشان و فراموشی، قصور در مرتبت علم از جهت علم بودن آن است. اما طبیعت بشر از آنجایی که الله آن را در همه‌ی امور، ضعیف خلق کرده، در مقام نبوت، قصور و نقص در حق رسول الله صلی الله علیه وسلم به شمار نمی‌آید.

نیز، شکی نیست که شهوت نکاح، جزئی از طبیعت انسان است. کمال آن بسته به کمال طبیعت آن، و قوت انسان در این زمینه، نشانه‌ی سلامت بُنیه و استقامت طبع اوست. به همین خاطر در صحیح بخاری از انس بن مالک رضی الله عنه روایت شده که گفت: «ما با هم می‌گفتیم که به او، یعنی پیامبر صلی الله علیه وسلم، قدرت سی مرد داده شده». منظور، قدرت او در برابر زنان است. این – والله أعلم – بدین خاطر است که آن مقدار از زنان را که الله برای او بدون حصر و ولی و مهر، حلال کرده، درک نماید و حقوق آنها را ادا کرده و مصالح بزرگی که خاص به آن زنان و عام برای امت است، با کثرت زنان حاصل شود. اگر این قوّت نبود که الله او را با آن یاری کند، نمی‌توانست با این عده از زنان ازدواج نماید یا حق آنان را به درستی ادا نماید.

اگر فرض شود که پیامبر صلی الله علیه وسلم با زنی به مجرد برطرف کردن نیاز جنسی و همگام بودن با آنچه فطرت و طبیعت اقتضا می‌کند، ازدواج کرده، هیچ قصوری در مقام نبوت و هیچ نقصی در حق او صلی الله علیه وسلم نیست. چگونه می‌شود این گونه باشد، در حالی که او صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «با زن به خاطر چهار چیز ازدواج می‌شود: به خاطر مالش، و حَسَب و نسبش، و جمال و زیبایی‌اش، و به خاطر دینش. تو زن دیندار را انتخاب کن که موفق می‌شوی»، و حتی الله تعالی به او فرموده است: {لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ}[۲]، یعنی: {از این پس (جز همسرانت)، دیگر زنان برایت حلال نیستند و روا نیست زنان دیگری را جایگزین اینها کنی؛ هر چند خوبی‌های آنها تو را به شگفت آورد}. اما تا الان نمی‌دانیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم با زنی به مجرد برطرف کردن نیاز جنسی ازدواج کرده باشد، که اگر این گونه بود، زنان بکری که جمالشان خیره کننده و در سنین جوانی باشند را به ازدواج خود در می‌آورد. چنان که به جابر رضی الله عنه، وقتی که او را خبر داد که با زنی بیوه ازدواج کرده، فرمود: «آیا بهتر نبود با باکره‌ای ازدواج می‌کردی که با یکدیگر عشقبازی کنید»، و در روایتی دیگر آمده: «و او را بخندانی و او تو را بخنداند»، و در روایتی دیگر: «بر توست ازدواج با دختران بکر و بازی کردن با آنها»، روایت بخاری. بلکه ازدواج‌های او صلی الله علیه وسلم یا به خاطر ایجاد الفت، و یا به خاطر تشریف و یا به خاطر جبران دل آزردگی قومی، و یا از روی هم کفو بودن یا دیگر مصالح بزرگ انجام شده است. حافظ ابن حجر در فتح الباری صفحه ۱۱۵ از جلد ۹، این دلایل را به صورت اجمالی ذکر کرده، و نوشته: «آنچه از کلام اهل علم در مورد کثرت ازدواج‌های ایشان برداشت می‌شود، ده چیز است:

اول: کسانی که حالات شخصی او را مشاهده می‌کنند، بیشتر شوند، تا نسبت ساحری و نسبت‌های دیگری که مشرکان به او می‌دادند، از او منتفی شود.

دوم: برای شرف قبایل عرب که دامادشان او صلی الله علیه وسلم است.

سوم: به خاطر ازدواج، الفتشان بیشتر شود.

چهارم: ازدیاد در تکلیف. از این جهت که محبت آنها او را از مبالغه در تبلیغ دین، باز ندارد.

پنجم: عشیره‌اش از جهت همسرانش بيشتر شوند و بدين‌گونه، در مقابل کسانی که با او جنگ می‌کنند، دارای نفرات بیشتری باشد.

ششم: بازگو کردن احکام شرعی که مردان بر آنها آگاهی نمی‌یابند. زیرا بیشتر مسائلی که با همسر اتفاق می‌افتند، از مسائلی هستند که باید مخفی نگه داشته شوند.

هفتم: اطلاع یافتن بر محاسن اخلاقی ایشان در باطن. ایشان با ام حبیبه ازدواج کرد، در حالی که پدر ام حبیبه با او دشمن بود، و با صفیه بعد از قتل پدر و عمو و شوهرش در جنگ، ازدواج نمود. اگر او کامل‌ترین خلق در اخلاقش نبود، از او متنفر می‌شدند. اما آنچه واقع شد، این بود که او صلی الله علیه وسلم از همه‌ی خانواده‌شان نزد آنها محبوب‌تر بود.

هشتم: آنچه که قبلا به اختصار در مورد خارق العاده بودن ایشان در جماع ذکر کردیم. با اینکه ایشان کم می‌خوردند و می‌نوشیدند، و زیاد روزه می‌گرفتند. حتی ایشان کسانی را که توانایی پرداخت هزینه‌های ازدواج را ندارند، به روزه گرفتن امر می‌کنند و اشاره می‌کنند که کثرت روزه، باعث شکستن شهوت می‌شود. اما این عادت در حق ایشان صلی الله علیه وسلم، صادق نبود.

نهم و دهم: آنچه قبلا از صاحب شفا[۳] در مورد حفظ عفت همسران و قیام به حقوق آنها ذکر شد.

می‌گویم: شماره هشت، حاصل شده. زیرا الله سبحانه و تعالی قوّت سی مرد را به ایشان اعطا فرموده بود.

و سپس شماره یازدهم: اظهار کمال عدل او در تعامل با همسرانش، تا امت در این مورد به ایشان تأسّی کند.

دوازدهم: منتشر شدن بیشتر شریعت. زیرا منتشر شدن از طرف تعداد بیشتر، بهتر از انتشار آن از طرف یک نفر است.

سیزدهم: جبران دل شکستگی کسی که شریف بوده و شرفش پایمال شده. چنان که در مورد صفیه بنت حیی و جویریه بنت حارث، بزرگ بنی مصطلق صورت گرفت.

چهاردهم: تقریر حکم شرعی و ریشه کن کردن عقیده‌ی فاسدی که در دل‌های مردم رسوخ کرده و معتقد بودند ازدواج با همسر پسر خوانده درست نیست؛ چنان که در قصه‌ی زینب اتفاق افتاد. زیرا قانع شدن مردم به وسیله‌ی فعل، بهتر از قانع شدن آنها به وسیله‌ی گفتار است. در این مورد، به عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم در تراشیدن موی خود در حدیثبیه بنگر که چطور مردم بعد از اینکه با وجود دستور رسول الله به تراشیدن موهایشان، به انجام آن رغبت نشان نداند، ایشان موی خود را تراشیدند، و آنها نیز موهای خود را تراشیدند.

پانزدهم: ایجاد الفت و تقویت رابطه؛ چنان که در ازدواج با عایشه و حفصه صورت گرفت. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم رابطه‌اش را با خلفای چهارگانه‌اش به وسیله‌ی دامادی، مستحکم کرد، با اینکه حتی بعضی از آنها دارای قرابت خاص با ایشان بودند. ایشان دو دختر ابوبکر و عمر را به زنی گرفته و سه دختر خود را به ازدواج عثمان و علی در آوردند. منزّه است کسی که به پیامبرش صلی الله علیه وسلم چنین حکمتی عطا فرموده و با تحقق قَدَری و شرعی آنها، او را یاری داده؛ قدرت سی مرد را به او ارزانی داشته، و هر آن قدر از زنان را که خواسته، برایش حلال نموده که نوبت هر کدام را بخواهد به تاخیر می‌اندازد، و هر کدام را نیز بخواهد، نزد خود جای می‌دهد، و او سبحانه و تعالی حکیم و علیم است.

اما ازدواج نکردن ایشان با زنی که خود را به ایشان بخشید، دال بر این نیست که او با دیگر زنان به خاطر شهوت و بر طرف کردن نیاز جنسی ازدواج کرده است.

اما دختر شخصی به نام جون، از ازدواج با او خود داری نفرمود. بلکه حتی بر او در حجله هم وارد شد و با او خلوت کرد. اما آن زن از ایشان به الله پناه برد. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز او را ترک کرده و فرمود: «به جناب با عظمتی پناه بردی، به خانواده‌ات ملحق شو». اما آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم فقط به خاطر زیبایی‌اش و بر طرف کردن شهوت با او ازدواج کرد یا به خاطر مساله‌ای دیگر؟ اگر به خاطر مساله‌ای دیگر بوده، پس استدلال به این ازدواج بر اینکه رسول الله به خاطر شهوت با او ازدواج کرده، باطل می‌شود، و اگر به خاطر شهوت باشد، حکمت الله تعالی بر این قرار گرفت که بین او و آن زن به خاطر پناه بردن آن زن به الله از رسول الله، جدایی حاصل شود.

اما سوده رضی الله عنها؛ ترسید که رسول الله صلی الله علیه وسلم به خاطر سن زیادش، او را طلاق دهد. به همین خاطر نوبت خود را به عایشه بخشید. ترس سوده دلیل بر این نیست که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین قصدی داشته است. اما روایتی که می‌گوید او را طلاق داده، به خاطر مرسل بودنش ضعیف است.

اما ازدواج پیامبر صلی الله علیه وسلم با زینب به خاطر زیبایی‌اش نبود. بلکه به خاطر از بین بردن عقیده‌ی رایج و باطلی در بین عرب بود كه از ازدواج مرد با زنی که پسر خوانده‌اش او را طلاق داده، امتناع می‌کردند. الله تعالی رسم پسر خواندگی را باطل نمود و بنا بر آن، احکامی را نیز که نزد عرب بر آن مترتب بود، باطل اعلام کرد، و چون این عقیده‌ی رایج در بین عرب بسیار رسوخ کرده بود، از بین بردن آن فقط با حرف، بسیار کُند پیش می‌رفت و تاثیر عمل در از بین رفتن آن بسیار سریع‌تر بود. پس الله سبحانه و تعالی با حکمت بی پایان خود چنین خواست که پیامبرش صلی الله علیه وسلم این کار را انجام دهد و به وسیله‌ی ازدواج او با زنی که زید بن حارثه او را طلاق داده بود، و زید نیز برده‌ی آزاد شده‌ی پیامبر بود که تا قبل از تحریم پسرخواندگی، پسر خوانده‌اش بود، عرب را نسبت به این حکم الهی مطمئن کرده و هیچ مشکلی در دل خود نسبت به این موضوع نداشته باشند. الله این گونه به این مساله اشاره فرموده است: { فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}[۴]، یعنی: {و چون زید از او (زینب) جدا شد، این بانو را به ازدواج تو در آوردیم تا بر مومنان تنگنایی در مورد ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان پس از آنکه طلاقشان دهند، نباشد. و فرمان الله، انجام شدنی است}. سپس در این قسمت از فرموده‌اش تامل کن: { زَوَّجْنَاكَهَا: او را به ازدواج تو در آوردیم}. در اینجا چنین احساس می‌شود که این ازدواج با زینب، به درخواست و یا میل ایشان صلی الله علیه وسلم نبود. بلکه حکم از جانب الله و برای تقریر حکم شرعی و ترسیخ آن و عدم احراج نسبت به آن بود. با این توضیح، معلوم می‌شود روایتی که می‌گوید: روزی رسول الله صلی الله علیه وسلم به خاطر حاجتی نزد زید رفت، و زینب را دید و در دلش نشست و از جمال او خوشش آمد و گفت: «منزّه است الله که منقلب کننده‌ی قلب‌هاست». زینب این خبر را به زید داد و زید متوجه شد و به همین خاطر از زینب بدش آمده و بعد از بازگشت رسول الله صلی الله علیه وسلم، او را طلاق داد، و این که می‌فرماید: { أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ}[۵]، یعنی: {همسرت را نگه دار و از الله بترس}. این روایت باطل بوده و مخالف با حکمتی است که الله تعالی از این ازدواج ذکر فرموده است. همچنین ابن کثیر رحمه الله از این اثر روی برتافته و آن را در تفسیرش ذکر نکرده، و گفته: دوست داشتیم که برخی از آثار روایت شده از سلف را در صفحه‌ای ذکر کنیم که به خاطر عدم صحتش، آن را نمی‌آوریم. مساله‌ی دیگری که بر بطلان این روایت گواهی می‌دهد، این است که چنین روایت شایسته‌ی انبیاء نیست، چه برسد که شایسته‌ی برترین و با تقواترین آنها نسبت به الله عز و جل باشد. این قصه بسیار شبیه به قصه‌ای است که برای داود علیه السلام ساخته شده که برای ازدواج با همسر مردی که فقط یک زن داشت، حیله به کار برد، که در برخی کتب تفسیر، ذیل آیه‌ی { وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ}[۶]، ذکر شده. زیرا کسی که نسبت به قدر انبیاء و دوری آنها از ظلم و تجاوز و مکر و نیرنگ، آگاهی داشته باشد، می‌داند که این قصه، دروغی است که به داود علیه الصلاة و السلام نسبت داده شده است.

نتیجه اینکه این مساله اگر چه برای رسول الله صلی الله علیه وسلم جایز است، یعنی اینکه فقط به خاطر بر طرف کردن نیاز جنسی و زیبایی زن، ازدواج کند و این مساله هیچ لطمه‌ای به مقام ایشان نمی‌زند، اما ما سراغ نداریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم به این غرض با زنی ازدواج کرده و ازدواجش نیز پا بر جا باقی مانده باشد. والله اعلم.


[۱] – سوره أنعام، آیه «۵۰».

[۲] – سوره احزاب، آیه «۵۲».

[۳] – منظور، قاضی عیاض، صاحب کتاب «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی» است.

[۴] – سوره أحزاب، آیه «۳۷».

[۵] – سوره أحزاب، آیه «۳۷».

[۶] – سوره ص، ایه «۲۱».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(131) سئل فضيلة الشيخ: عمن قال: إن تزوج النبي ﷺ كان لغرضين: أحدهما: مصلحة الدعوة، والثاني: التمشي مع ما فطره الله عليه من التمتع بما أحل الله له؟

فأجاب بقوله: من المعلوم أن النبي ﷺ بشر أكرمه الله تعالى بالنبوة والرسالة إلى الناس كافة، وأن اتصافه بما تقتضيه الطبيعة البشرية من الحاجة إلى الأكل، والشرب، والنوم، والبول، والغائط ومدافعة البرد، والحر، والعدو، ومن التمتع بالنكاح، وأطايب المأكول والمشروب وغيرها من مقتضيات الطبيعة البشرية لا يقدح في نبوته ورسالته، بل قد قال الله له: ( قل لا أقول لكم عندي خزائن الله ولا أعلم الغيب ( وقال هو عن نفسه: ” إنما أنا بشر مثلكم أنسى كما تنسون”.

وانتفاء علم الغيب، وطرو النسيان على العلم قصور في مرتبة العلم من حيث هو علم، لكن لما كان من طبيعة البشر الذي خلقه الله ضعيفاً في جميع أموره، لم يكن ذلك قصوراً في مقام النبوة، ونقصاً في حق النبي ﷺ.

ولا ريب أن شهوة النكاح من طبيعة الإنسان فكمالها فيه من كمال طبيعته، وقوتها فيه تدل على سلامة البنية واستقامة الطبيعة، ولهذا ثبت في صحيح البخاري من حديث أنس بن مالك رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ أنه قال: ” كنا نتحدث أنه يعني النبي ﷺ أعطي قوة ثلاثين”.

يعني على النساء، وهذا والله أعلم، ليتمكن من إدراك ما أحل الله منهن بلا حصر ولا مهر، ولا ولي، فيقوم بحقوقهن، ويحصل بكثرتهن ما حصل من المصالح العظيمة الخاصة بهن والعامة للأمة جميعاً، ولولا هذه القوة التي أمده الله بها ما كان يدرك أن يتزوج بكل هذا العدد، أو يقوم بحقهن من الإحصان والعشرة.

ولو فرض أن النبي ﷺ تزوج امرأة لمجرد قضاء الوطر من الشهوة والتمشي مع ما تقتضيه الفطرة بل الطبيعة لم يكن في ذلك قصور في مقام النبوة، ولا نقص في حقه ﷺ كيف وقد قال ﷺ :” تنكح المرأة لأربع: لمالها ، وحسبها، وجمالها، ودينها، فاظفر بذات الدين”. بل قد قال الله له: ( لا يحل لك النساء من بعد ولا أن تبدل بهن من أزواج ولو أعجبك حسنهن‌) (سورة الأحزاب، الآية ” 52 “). لكننا لا نعلم حتى الآن أن رسول الله ﷺ تزوج امرأة لمجرد قضاء الوطر من الشهوة، ولو كان كذلك لاختار الأبكار الباهرات جمالاً، الشابات سنّاً، كما قال لجابر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ حين أخبره أنه تزوج ثيباً، قال : ” فهلا بكراً تلاعبها وتلاعبك ” ؟ . وفي رواية : ” وتضاحكها وتضاحكك” . وفي رواية : ” مالك وللعذارى ولعابها “، رواه البخاري، وإنما كان زواجه ﷺ إما تأليفاً، أو تشريفاً، أو جبراً أو مكافأة، أو غير ذلك من المقاصد العظيمة. وقد أجملها في فتح الباري ص 115ج 9 المطبعة السلفية حيث قال: ” والذي تحصل من كلام أهل العلم في الحكمة في استكثاره من النساء عشرة أوجه:

أحدها: أن يكثر من يشاهد أحواله الباطنة فينتفي عنه ما يظن به المشركون من أنه ساحر أو غير ذلك.

ثانيها: لتتشرف به قبائل العرب بمصاهرته فيهم.

ثالثها: الزيادة في تألفهم لذلك.

رابعها: الزيادة في التكليف حيث كلف أن لا يشغله ما حبب إليه منهن عن المبالغة في التبليغ.

خامسها: لتكثر عشيرته من جهة نسائه فتزداد أعوانه على من يحاربه.

سادسها: نقل الأحكام الشرعية التي لا يطلع عليها الرجال، لأن أكثر ما يقع مع الزوجة مما شأنه أن يختفي مثله.

سابعها: الاطلاع على محاسن أخلاقه الباطنة. فقد تزوج أم حبيبة وأبوها يعاديه، وصفية بعد قتل أبيها وعمها وزوجها، فلو لم يكن أكمل الخلق في خلقه لنفرن منه، بل الذي وقع أنه كان أحب إليهن من جميع أهلهن.

ثامنها: ما تقدم مبسوطاً من خرق العادة له في كثرة الجماع مع التقلل من المأكول والمشروب، وكثرة الصيام والوصال. وقد أمر من لم يقدر على مؤن النكاح بالصوم، وأشار إلى أن كثرته تكسر شهوته، فانخرقت هذه العادة في حقه ﷺ .

تاسعها وعاشرها: ما تقدم عن صاحب الشفاء من تحصينهن والقيام بحقوقهن . أ. هـ.

قلت: الثامنة حاصلة لأن الله أعطاه قوة ثلاثين رجلاً كما سبق.

وثم وجه حادي عشر: وهو إظهار كمال عدله في معاملتهن لتتأسى به الأمة في ذلك.

وثاني عشر: كثرة انتشار الشريعة فإن انتشارها من عدد أكثر من انتشارها من واحدة.

وثالث عشر: جبر قلب من فات شرفها كما في صفية بنت حيي وجويرية بنت الحارث سيد بني المصطلق.

ورابع عشر: تقرير الحكم الشرعي وانتشال العقيدة الفاسدة التي رسخت في قلوب الناس من منع التزوج بزوجة ابن التبني، كما في قصة زينب فإن اقتناع الناس بالفعل أبلغ من اقتناعهم بالقول، وانظر اقتناع الناس بحلق النبي ﷺ رأسه في الحديبية ومبادرتهم بذلك حين حلق بعد أن تباطؤوا في الحلق مع أمره لهم به.

وخامس عشر: التأليف وتقوية الصلة كما في أمر عائشة وحفصة، فإن النبي ﷺ شد صلته بخلفائه الأربعة عن طريق المصاهرة، مع ما لبعضهم من القرابة الخاصة، فتزوج ابنتي أبي بكر وعمر وزوج بناته الثلاث بعثمان وعلي رضي الله عن الجميع فسبحان من وهب نبيه ﷺ هذه الحكم، وأمده بما يحققها قدراً وشرعاً، فأعطاه قوة الثلاثين رجلاً، وأحل له ما شاء من النساء يرجي من يشاء منهن، ويؤوي إليه من يشاء، وهو سبحانه الحكيم العليم.

وأما عدم تزوجه بالواهبة نفسها، فلا يدل على أنه تزوج من سواها لمجرد الشهوة، وقضاء وطر النكاح.

وأما ابنة الجون فلم يعدل عن تزوجها بل دخل عليها وخلا بها، ولكنها استعاذت بالله منه، فتركها النبي ﷺ وقال: ” لقد عذت بعظيم فالحقي بأهلك” . ولكن هل تزوجها النبي ﷺ لمجرد جمالها وقضاء وطر النكاح أو لأمر آخر؟ إن كان لأمر آخر سقط الاستدلال به على أن النبي ﷺ كان يتزوج لمجرد قضاء الوطر، وإن كان لأجل قضاء الوطر فإن من حكمة الله تعالى أن حال بينه وبين هذه المرأة بسبب استعاذتها منه.

وأما سودة رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُا فقد خافت أن يطلقها النبي ﷺ لكبر سنها فوهبت يومها لعائشة، وخوفها منه لا يلزم منه أن يكون قد هم به. وأما ما روي أنه طلقها بالفعل فضعيف لإرساله.

وأما زواجه ﷺ بزينب فليس لجمالها بل هو لإزالة عقيدة سائدة بين العرب، وهي امتناع الرجل من تزوج مفارقة من تبناه، فأبطل الله التبني وأبطل الأحكام المترتبة عليه عند العرب، ولما كانت تلك العقيدة السائدة راسخة في نفوس العرب كان تأثير القول في اقتلاعها بطيئاً، وتأثير الفعل فيها أسرع فقيض الله سبحانه بحكمته البالغة أن يقع ذلك من النبي ﷺ في تزوجه بمفارقة مولاه زيد بن حارثة الذي كان تبناه من قبل ليطمئن المسلمون إلى ذلك الحكم الإلهي، ولا يكون في قلوبهم حرج منه، وقد أشار الله تعالى إلى هذه الحكمة بقوله تعالى : (فلما قضى زيد منها وطراً زوجناكها لكيلا يكون على المؤمنين حرج في أزواج أدعيائهم إذا قضوا منهن وطراً وكان أمر الله مفعولاً‌) (سورة الأحزاب، الآية ” 37 “). ثم تأمل قوله تعالى : ( زوجناكها ). فإنه يشعر بأن تزويجها إياه لم يكن عن طلب منه، أو تشوف إليه، وإنما هو قضاء من الله لتقرير الحكم الشرعي وترسيخه وعدم الحرج منه وبهذا يعرف بطلان ما يروى أن النبي ﷺ أتى زيداً ذات يوم لحاجة فرأى زينب فوقعت في نفسه وأعجبه حسنها فقال: ” سبحان الله مقلب القلوب”. فأخبرت زينب زيداً بذلك ففطن له فكرهها وطلقها بعد مراجعة النبي ﷺ وقوله: ( أمسك عليك زوجك واتق الله ). فهذا الأثر باطل مناقض لما ذكر الله تعالى من الحكمة في تزويجها إياه، وقد أعرض عنه ابن كثير رَحِمَهُ‌الله فلم يذكره، وقال: أحببنا أن نضرب عنها أي عن الآثار الواردة عن بعض السلف صفحاً لعدم صحتها فلا نوردها، ويدل على بطلان هذا الأثر أنه لا يليق بحال الأنبياء فضلاً عن أفضلهم وأتقاهم لله عَزَّوَجَلَّ وما أشبه هذه القصة بتلفيق قصة داود عليه الصلاة والسلام، وتحيله علي التزوج بزوجة من ليس له إلا زوجة واحدة، على ما ذكر في بعض كتب التفسير عند قوله تعالى: (وهل أتاك نبأ الخصم‌) (سورة ص، الآية ” 21 “). إلى آخر القصة فإن من علم قدر الأنبياء وبعدهم عن الظلم والعدوان والمكر والخديعة علم أن هذه القصة مكذوبة على نبي الله دواد عليه الصلاة والسلام.

والحاصل أنه وإن جاز للنبي ﷺ أن يتزوج لمجرد قضاء الوطر من النكاح وجمال المرأة وأن ذلك لا يقدح في مقامه، فإننا لا نعلم أن النبي ﷺ تزوج زواجاً استقرت به الزوجة وبقيت معه من أجل هذا الغرض. والله أعلم.

مطالب مرتبط:

۱۲۴ – فرق بین رسول و نبی

۱۲۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا فرقی بین رسول و نبیّ وجود دارد؟ جواب دادند: بله. اهل علم می‌گویند: نبیّ کسی است که الله، شریعتی را به سوی او وحی کرده، و به او دستور تبلیغ آن را نداده است. بلکه خود به آن عمل می‌کند و الزامی برای تبلیغ آن ندارد. […]

ادامه مطلب …

۱۲۷ – آدم علیه السلام، رسول بود یا نبی؟

۱۲۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا آدم علیه السلام، رسول بود یا نبی؟ جواب دادند: آدم علیه السلام رسول نبود، بلکه نبی بود، چنان که در حدیثی که ابن حبان در صحیح خود آورده از رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال شد: آیا آدم، نبی بود؟ فرمود: «بله، نبی‌ای بود که […]

ادامه مطلب …

۱۳۶ – حکم نماز خواندن پشت سر کسی که در مورد پیامبر ﷺ غلو می‌کند

۱۳۶ – از شیخ رحمه الله در مورد کسی سوال شد که معتقد است پیامبر صلی الله علیه وسلم نوری از جانب الله است و بشر نیست. غیب می‌داند و به او استغاثه می‌شود، و معتقد باشد او صاحب نفع و ضرر است. آیا نماز خواندن پشت سر چنین شخصی یا هر کسی که بر […]

ادامه مطلب …

۱۲۵ – چطور می‌شود که نبی، در حالی که شریعت به او وحی شده، اما امر به تبلیغ آن نمی‌شود؟

۱۲۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: در فتوای سابق، شماره «۱۲۴» گفتید که نبی کسی است که شریعتی به او وحی شده، و امر به تبلیغ آن نشده، اما رسول کسی است که شریعت به او وحی شده، و امر به تبلیغ آن نیز شده است. اما چطور می‌شود که نبی، در حالی […]

ادامه مطلب …

۱۳۴ – جمع بین دو آیه:‌ ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ و ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾

چگونه بین این دو آیه جمع بندی کنیم: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾، (یعنی: آنها رسولانی هستند که برخی را بر برخی دیگر برتری داده‌ایم)، و این فرموده: ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾، (یعنی: هیچ فرقی بین هیچ کدام از آنها قائل نمی‌شویم)؟

ادامه مطلب …

۱۳۳ – معنای فرموده‌ی پیامبر ﷺ «خواب دیدن مومن یکی از چهل و شش جزء نبوت است»

۱۳۳ – از شیخ رحمه الله سوال شد: معنی این فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه وسلم چیست که می‌فرماید: «خواب دیدن مومن یکی از چهل و شش جزء نبوت است»؟ و چه کسی خوابش تصدیق می‌شود؟ جواب دادند: معنای این فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم «خواب دیدن مومن، یکی از چهل و شش […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه