(۶۹۲۶) سوال: من برخی داستانها را میشنوم که در مورد افرادی است که در وضعیت بدی از نظر ترک نماز و موارد دیگر بودند سپس الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر آنان منت گذاشته و هدایتشان کرده است و به کارهای صالح روی آوردهاند و پایان این داستانها با مرگ آنها است؛ این داستانها در بسیاری از کتابهای قدیمی و حتی جدید وجود دارند و گاهی باعث میشوند که من در صحت آنها شک کنم، لطفاً این را توضیح دهید؟
جواب:
در صحت این داستانها شک نکن زیرا دلها در دست الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ هستند، چه بسیار افرادی که در نهایت فسق و فجور، شرک و الحاد بودند ولی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ با شنیدن یک کلمه از واعظ یا داعی یا چیزهای مشابه، آنها را هدایت نمود و چه بسیار افرادی که ظاهرشان نشان از استقامت داشت و ثابتقدم بر حق به نظر میرسیدند ولی سرانجامشان به بدی ختم شد، از الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ عافیت میطلبیم.
در حدیث صحیح بخاری از سهل بن سعد ساعدی رَضِيَاللهُعَنْهُ روایت است که: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ الْتَقَى هُوَ وَالْمُشْرِكُونَ، فَاقْتَتَلُوا، فَلَمَّا مَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى عَسْكَرِهِ، وَمَالَ الْآخَرُونَ إِلَى عَسْكَرِهِمْ، وَفِي أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ لَا يَدَعُ لَهُمْ شَاذَّةً إِلَّا اتَّبَعَهَا يَضْرِبُهَا بِسَيْفِهِ، فَقَالُوا: مَا أَجْزَأَ مِنَّا الْيَوْمَ أَحَدٌ كَمَا أَجْزَأَ فُلَانٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَمَا إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَنَا صَاحِبُهُ أَبَدًا. قَالَ: فَخَرَجَ مَعَهُ، كُلَّمَا وَقَفَ وَقَفَ مَعَهُ، وَإِذَا أَسْرَعَ أَسْرَعَ مَعَهُ. قَالَ: فَجُرِحَ الرَّجُلُ جُرْحًا شَدِيدًا، فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ، فَوَضَعَ نَصْلَ سَيْفِهِ بِالْأَرْضِ وَذُبَابَهُ بَيْنَ ثَدْيَيْهِ، ثُمَّ تَحَامَلَ عَلَى سَيْفِهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ، فَخَرَجَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ. قَالَ: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: الرَّجُلُ الَّذِي ذَكَرْتَ آنِفًا أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَأَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ، فَقُلْتُ: أَنَا لَكُمْ بِهِ، فَخَرَجْتُ فِي طَلَبِهِ حَتَّى جُرِحَ جُرْحًا شَدِيدًا، فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ، فَوَضَعَ نَصْلَ سَيْفِهِ بِالْأَرْضِ وَذُبَابَهُ بَيْنَ ثَدْيَيْهِ، ثُمَّ تَحَامَلَ عَلَيْهِ، فَقَتَلَ نَفْسَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ ذَلِكَ: إِنَّ الرَّجُلَ لِيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ وَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لِيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ وَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[۱]: (رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم و مشرکان با یکدیگر رو به رو شدند و جنگیدند، وقتی که رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم به سوی لشکر خود بازگشت و مشرکان نیز به سوی لشکر خود رفتند، در میان یاران رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم مردی بود که هر وقت کسی را از لشکر دشمن جدا میدید با شمشیرش دنبال میکرد و میزد، یاران رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم گفتند: امروز هیچکس مانند فلانی از خود دلاوری نشان نداد؛ رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم فرمودند: بدانید که او از اهل جهنم است؛ مردی از قوم گفت: من همراه او خواهم بود، او همراهش رفت، هر جا که ایستاد، او هم ایستاد و هرگاه که شتاب کرد، او نیز شتاب کرد سپس آن مرد زخمی شدید برداشت و از شدت درد خواست زودتر بمیرد، پس نوک شمشیرش را بر زمین گذاشت و تیغهاش را میان سینهاش قرار داد و خود را روی شمشیرش انداخت و خودکشی کرد؛ آن مرد (که همراهش بود) نزد رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم آمد و گفت: گواهی میدهم که تو رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم هستی، رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم پرسید: چه چیزی باعث این گواهی تو شده است؟ ، او گفت: آن مردی که تو گفتی از اهل جهنم است، مردم از این سخن تعجب کردند، من گفتم: من کار او را دنبال خواهم کرد، پس او را دنبال کردم تا اینکه زخمی شدید برداشت و برای اینکه مرگ را سریعتر فرا بخواند، پس نوک شمشیرش را بر زمین گذاشت و تیغهاش را میان سینهاش قرار داد و خود را روی شمشیرش انداخت و خودکشی کرد؛ رسول الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَآلِهِوَسَلَّم در این هنگام فرمودند: مردی اعمال اهل بهشت را انجام میدهد در حالی که در ظاهر برای مردم چنین است ولی او از اهل جهنم است و مردی اعمال اهل جهنم را انجام میدهد در حالی که در ظاهر برای مردم چنین است ولی او از اهل بهشت است).
این مردی که خودکشی کرد، به شدت تلاش میکرد، میجنگید و به دشمنان حمله میکرد، اموال آنها را به غنیمت میگرفت و کسی نبود که با او رو به رو میشد مگر این که او را شکست میداد و میکشت؛ همهی اینها از اعمال اهل بهشت است اما اینها فقط در ظاهر برای مردم بود و او از اهل آتش بود، والعیاذ بالله.
در این حدیث اشارهای است به اینکه انسان باید قلبش را قبل از پاک کردن اعضا و جوارحش پاک کند زیرا مدار بر قلب است، چه بسا در قلب انسان خصلتهای پنهان ناپاکی مانند غرور یا تکبر وجود داشته باشد که برای مردم ظاهر نشود اما در زمان نیاز به آن در هنگام مرگ، آشکار میشود، والعیاذ بالله.
این اخلاقهای مذموم برای مردم آشکار نمیشود اما در زمان مرگ برای ملائکه آشکار میشود و سرانجام او به بدی ختم میشود، والعیاذ بالله.
[۱] صحیح بخاری: كتاب الجهاد والسير، باب لا يقول فلان شهيد شماره (٢٧٤٢)، و صحیح مسلم: کتاب الإيمان، باب غلظ تحريم قتل الإنسان نفسه، شماره (۱۱۲).