دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۷۸۶) پدر و برادرانمان نماز نمی‌خوانند، لطفا ما را راهنمایی کنید

(۱۷۸۶) سوال: ما خواهرانی از یک قبیله‌ی معروف هستیم و الله بر ما منّت نهاد و هدایت یافتیم و از الله بیشتر را می‌‌خواهیم و مشکل ما این است که پدر و برادرانمان لاحول و لا قوة إلا بالله، شرع اللهÀ را در اقامه نماز و غیره تطبیق نمی‌دهند و بسیار با خوبی با آنها صحبت کردیم ولی نصیحت ما را نپذیرفتند و ما را از روزه‌ی سنت، و حضور در حلقات ذکر و مدارس حفظ قرآن منع می‌کند و این ما را غمگین کرده است ولی چیز مهمتر آن است که نماز نمی‌خوانند. از شما می‌خواهیم که ما را راهنمایی کنید الله به شما جزای خیر بدهد.

جواب:

این سؤال بسیار بزرگی است که در جواب آن به دو امر نیاز دارد:

اول: اهل شما که با این اوصافی که گفتید شایسته نیست که به اسلام منسوبشان کنید کسی که نماز نمی‌خواند و نهی از معروف می‌کند و چیزی که در سوال ذکر شد.

نصیحت من به اینها این است که تقوای اللهÀ داشته باشند و از الله بترسند و به دینشان که به آن منتسب هستند برگردند و برای مسلمان واجب است در ظاهر و باطن تسلیم الله باشد و با اخلاص از الله و رسولش پیروی کند و از پر اهمیت‌ترین آن نماز که ستون دین است می‌باشد و انسان دینی ندارد مگر با نماز و قطعا نماز ستون دین اسلام است و معلوم است که اگر ستون نباشد کل بنا فرو می‌ریزد و برای همین نصوص قرآن و سنت و اقوال صحابه بر کفر تارک نماز آمده است.

و از دلایل قرآنی آن است اللهÀ در مورد مشرکین می‌فرماید: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰ⁠نُكُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡـَٔایَـٰتِ لِقَوۡمࣲ یَعۡلَمُونَ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات خود را برای گروهی که می‌دانند بیان می‌کنیم) اللهÀ برای اخوت دینی سه شرط گذاشته است: توبه از شرک، و اقامه نماز و پرداخت زکات است و معلوم است که وقتی یکی از شروط نباشد، مشروط هم نیست و همچنین معلوم است که اخوت دینی فقط با خروج انسان به صورتی کلی از دین منتفی می‌شود زیرا که اخوت دینی با معاصی هرچند که بزرگ باشند از بین نمی‌رود حتی اگر قتل عمد مؤمنی باشد که بزرگترین گناهان کبیره است اخوت دینی را از بین نمی‌برد که اللهÀ در آیه‌ی قصاص می‌فرماید: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ كُتِبَ عَلَیۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَاۤءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَـٰنࣲۗ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد، و برده به برده، و زن به زن (کشته می‌شوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد) با وجود این جریمه‌ی بزرگ الله قاتل را برادر مقتول قرار داد و اللهÀ درباره‌ی دو گروهی از مؤمنین که یکدیگر را می‌کشند می‌فرماید:{وَإِن طَاۤىِٕفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُوا۟ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیۤءَ إِلَىٰۤ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَاۤءَتۡ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوۤا۟ۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ* إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [سوره الحجرات: ۹-۱۰] (و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میان‌شان آشتی بر قرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله باز گردد، پس اگر بازگشت، میان آن‌ها به عدالت صلح بر قرار کنید، و عدالت پیشه کنید، بی‌گمان الله عادلان را دوست می‌دارد.* یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادران‌تان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) و اللهÀ این دو گروه را برادر گروه سوم اصلاح‌گر قرار داد با این وجود که کشتن یک‌دیگر بسیار عظیم است.

و اما از سنت که دلیل بر آن می‌دهد حدیث جابرJ که مسلم در صحیحش روایت می‌کند: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ» (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و آنچه در سنن از بریدةJ روایت شده که رسول اللهﷺ می‌فرماید: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»[۱] ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است)  این دو حدیث که نص واضحی بر کافر بودن تارک نماز است زیرا که رسول اللهﷺ حد فاصل بین ایمان و کفر را ترک نماز قرار داد و معلوم است که حد بین دو محدود که یعنی از یکی خارج و به دیگری وارد می‌شود که هر دو با هم جمع نمی‌شود و این در کفر مذکور در این دو حدیث بسیار واضح است که آنها را از دایره‌ی اسلام خارج می‌کند چون کفری ایشان را از دایره‌ی دین خارج نکند نمی‌تواند حد فاصل بین کفر و ایمان باشد و می‌شود که انسان خصالی از کفر و خصالی از ایمان در او جمع شود همان گونه که رسول اللهﷺ فرمود: «اثْنَتَانِ فِي النَّاسِ هُمَا بِهِمْ كُفْرٌ : الطَّعْنُ فِي النَّسَبِ، وَالنِّيَاحَةُ عَلَى الْمَيِّتِ»[۲] (دو ویژگی در میان مردم وجود دارد که سبب کفر می‌شود: طعنه زدن به اصل و نسب و نوحه‌خوانی بر میت)

و اما آثار از که امیر المومنین عمر بن الخطابJ می‌فرماید: {لاحظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة}[۳] (کسی که نماز را ترک کند بهره‌ای از اسلام ندارد) و حظّ به معنی نصیب است که بعد از لا نافیه للجنس واقع شده است (قاعده‌ی نحوی) که دلالت بر نفی کامل می‌دهد و زمانی که کاملا اسلام از او نفی شود پس کافر می‌باشد و بلکه عبدالله بن شقیقË یکی از تابعین مشهور می‌گوید: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)[۴] (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمی‌دانستند مگر نماز) که مثل این صیغه حکایت از اجماع است.

و عقل و قیاس صحیح نیز بر این اقتضا دارد که تارک نماز کافر می‌باشد و انسان از اهل ردّه می‌گردد زیرا که کسی که جایگاه و اهمیت نماز را در نزد اللهÀ بشناسد و از ثواب حفاظت بر آن و عقاب سهل انگاری در آن را بداند امکان ندارد که آن را رها کند در حالی که در قلبش چیزی از ایمان باشد و ایمان به مجرد اعتراف به وجود الله نیست و این که او خالق و رازق است و این اعتراف در نزد مشرکینی که مستحق عذاب گشتند و بهشت بر آنها حرام گردید نیز وجود داشت و اللهÀ از می‌فرماید: {وَلَىِٕن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰ⁠تِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ} [سوره لقمان: ۲۵] (و اگر از آن‌ها بپرسی: «چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفرید؟!» مسلماً می‌گویند: «الله». بگو: «حمد و ستایش مخصوصِ الله است» بلکه بیشتر آن‌ها نمی‌دانند) و ایشان چیزی از افعال الله که فقط اوست که انجام می‌دهد، را انکار نکردند و ایشان به الله و ربوبیتش اقرار داشتند با وجود این که کافر می‌باشند.

و به کسی که ادعا دارد مؤمن است و تارک نماز نیز می‌باشد چون که به الله اقرار دارد به او می‌گوییم که این اقرار به تو نفعی نمی‌رساند زیرا که قطعا در ایمان، قبول و تسلیم و فرمانبردای وجود دارد و کسی که در بزرگترین اعمال بدنی یعنی نماز به اللهÀ اعتراف نداشته باشد چگونه به او گفته می‌شود مؤمن؟

و به کسانی که در سؤال وصف شده‌اند می‌گوییم تقوای اللهÀ را در مورد خودشان رعایت کنند و به سوی دینشان برگردنند و نماز، زکات، روزه و حج بیت الله را به جای بیاورند و از اللهÀ در انجام این عبادت‌ها کمک بگیرید و شما هنگامی که در نیّت خود صادق بودید و تصمیم گرفتید و عزم خود را جزم کردید و از اللهÀ کمک جستید قطعا اللهÀ امور را برای شما آسان می‌کند و اما اگر ابا  و تکبر ورزیدید و آنچه اللهÀ امر کرده را ترک کردید قطعا بر طاعت الله یاری نخواهی شد و اللهÀ می‌فرماید: {فَلَمَّا زَاغُوۤا۟ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَـٰسِقِینَ} [سوره الصف: ۵] (پس چون آن‌ها (از حق) منحرف شدند، الله دل‌های شان را منحرف ساخت، و الله قوم نافرمان را هدایت نمی‌کند) و معلوم است که اگر از شما سوال کنیم که آیا دوست دارید بعد از مرگ از اهل بهشتی باشید که عرض آن به اندازه‌ی آسمانها و زمین است و هیچ گوش و چشمی او را درک نکرده و بلکه بر قلب هیچ بشری نیز خطور نکرده است و اللهÀ از اهل آن راضی است و ابدا از آنها خشمگین نمی‌شود و اهل آن به اللهÀ نگاه می‌کنند یا سرایی که در آن عذاب بسیار شدید است تا این که برای عذاب کشیدن پوست هایشان دوباره جایگزین می‌شود و اگر تقاضای آب کنند، آبی، همچون فلز گداخته که صورت‌ها را بریان می‌کند، برای آنان می‌آورند و آب جوش بر سرشان می‌ریزند که آنچه در شکم‌شان است و پوست‌هایشان را ذوب می‌کند و برای آن‌ها آهن‌های سرکوب کننده می‌باشد و هر کسی که بخواهد از آن خارج شود دوباره در آن آتش  سوزان افتاده می‌شود پس معلوم است که عقلا زندگی اولی را انتخاب می‌کنند و آن فقط با اجرای دستورات الله و رسولش بدست می‌آید پس بر شما لازم است که تقوای اللهÀ داشته باشید و اگر بر آنچه از انجام محرمات اصرار می‌ورزید از تعدی به دیگران بر حذر باشید که آنها را از طاعت الله و نیکی‌ها منع کنید که جز کسانی باشید اللهÀ در مورد آنها می‌فرماید: {ٱلۡمُنَـٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَـٰفِقَـٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضࣲۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنكَرِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَقۡبِضُونَ أَیۡدِیَهُمۡۚ نَسُوا۟ ٱللَّهَ فَنَسِیَهُمۡۚ} [سوره التوبة: ۶۷] (مردان منافق و زنان منافق، همه (همانند هم و) از یک گروه‌اند، به کارهای زشت فرمان می‌دهند، و از نیکی‌ها باز می‌دارند، و دست‌هایشان را (از بخشش) می‌بندند، اللهÀ را فراموش کردند، پس اللهÀ (نیز) آن‌ها را فراموش کرد) و با منع نماز، روزه یا صدقه و طلب علم و یا غیره بر بندگان الله تعدی نکنید که اگر این کار را کردید دشمنی‌ای از شما و ظلم به ایشان است و از اللهÀ می‌خواهم که از خانواده شما برایتان نفع برساند و ما و ایشان را جز بندگان صالح و مخلص خویش که شیطان بر آنها تسلطی ندارد و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، قرار دهد.

و اما شما باید صبر داشته باشید و از آن احتساب اجر کنید و منتظر گشایشی از سوی الله باشید که رسول اللهﷺ می‌فرماید: «وَاعلم أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ، وَأَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ، وَأَنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا»[۵] (و بدان که یاری خداوند با شکیبایی وگشایش همراه سختی است و همراه با سختی، آسانی است) و هنگامی که شما را از چیز معروفی مثل نماز و روزه شما را نهی کردند اطاعت از ایشان برای شما واجب نمی‌باشد زیرا که شما کاری نافعی که به ایشان هم ضرری ندارد انجام داده‌اید و رسول اللهﷺ می‌فرماید «لا ضرر و لا ضرار»[۶]  (زیان رساندن به خود و دیگران (در اسلام جایز) نیست) بله شایسته است که از آنچه فعل خیر بر کتمان آن از ایشان حریص باشید تا جفا و و دشمنی بین شما حاصل نشود و از الله می‌خواهم که احوال مسملین را نیک بگرداند و در آنها خیر و برکت بیاندازد قطعا او بخشنده‌ی کریم است.


[۱] [تخریج آن گذشت]

[۲] [تخریج آن گذشت]

[۳] [ رواه مالک (۳۹/۱)]

[۴] [تخریج آن گذشت]

[۵]  [رواه احمد (٣٠٧/١)]

[۶] [رواه ابن ماجه (۲۳۴۰)]

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: نحن أخوات من إحدى القبائل المعروفة، من الله علينا بنعمة الهداية والحمد لله ونسأله المزيد مشكلتنا أن والدنا وإخواننا لا حول ولا قوة إلا بالله لا يطبقون شرع الله من إقامة الصلاة وغيرها، ولقد حاولنا مرارا وبالحسنى أن ننصحهم ولكن دون جدوى، ثم إن والدنا يمنعنا من صيام التطوع، ومن حضور حلقات الذكر ومدارس تحفيظ القرآن الكريم، وذلك يُخزِنُنا، ولكن الأهم أنهم لا يصلون. نرجو من فضيلتكم أن تفيدونا جزاكم الله عنا خير الجزاء.

فأجاب رحمه الله تعالى : إن هذا سؤال عظيم جدًا يحتاج الجواب فيه إلى أمرين:

الأمر الأول: توجيه النصيحة إلى أهليكم الذين وصفتموهم بهذه الأوصاف التي لا ينبغي أن تكون ممن ينتسب إلى الإسلام، من ترك الصلاة، والنهي عن المعروف، وغير ذلك مما ذكرتم في السؤال.

إن نصيحتي إلى هؤلاء أن يتقوا الله -عز وجل- ويخافوه، ويرجعوا إلى دينهم الذي ينتسبون إليه، فهم ينتسبون إلى الإسلام والمسلم يجب أن يستسلم الله تعالى ظاهرا وباطنا بالإخلاص له واتباع رسوله صلى الله عليه و سلم، ومن أهم ذلك الصلاة التي هي عمود الدين والتي لا دين للإنسان إلا بها، فإن الصلاة هي العمود لهذا الدين الإسلامي، ومن المعلوم أن العمود إذا سقط سقط البناء الذي يحمله هذا العمود، ولهذا جاءت النصوص من كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه و سلم والآثار عن الصحابة رضي الله عنهم بأن تارك الصلاة كافر كفرًا مخرجا عن الملة.

و من أدلة ذلك في كتاب الله قوله تعالى في المشركين: ﴿ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلوةَ وَعَاتَوُا الزَّكَوةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴾ [التوبة: ١١]، فاشترط الله سبحانه وتعالى- للأُخُوَّة في الدين هذه الشروط الثلاثة: التوبة من الشرك، وإقامة الصلاة، وإيتاء الزكاة. ومن المعلوم أنه إذا تخلف الشرط تخلف المشروط، ومن المعلوم أيضًا أن الأُخُوَّةَ في الدين لا تنتفي إلا إذا خرج الإنسان من الدين بالكلية، لأن الأخوة في الدين لا ينفيها الفسق والمعاصى ولو عظمت فها هو قتل المؤمن عمدًا من أكبر الكبائر ومع ذلك لا تنتفي به الأخوة الدينية، قال الله سبحانه وتعالى- في آية القصاص: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحَرِ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَى بِالْأُنثَى فَمَنْ عُنِى لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَالْبَاعُ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءُ إِلَيْهِ بِإِحْسَنِ ﴾ [البقرة: ۱۷۸]، فجعل الله – سبحانه وتعالى – القاتل أخا للمقتول، مع عظم جريمته وكونها من أكبر الكبائر، وقال الله تعالى في الطائفتين المقتتلتين من المؤمنين: ﴿ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَنَهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ﴾ [الحجرات: ٩ -10]، فجعل الله تعالى الطائفتين المقتتلتين من المؤمنين إخوة للطائفة الثالثة المصلحة بينهما، مع عظم اقتتال المؤمنين بعضهم مع بعض.

وأما السنة فمن أدلتها قوله صلى الله عليه و سلم فيها روی مسلم من حديث جابر رضي الله عنه: «بين الرجل وبين الشرك والكفر ترك الصلاة»، وفيما رواه أهل السنن من حديث بريدة رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر» ففي هذين الحديثين نص واضح على أن تارك الصلاة كافر، لأن النبي وجعلها حدا فاصلا بين الإيمان والكفر، ومن المعلوم أن الحد يميز بين المحدودين ويخرج أحدهما من الآخر فلا يتداخلان، وهذا واضح جدا في أن المراد بالكفر المذكور في الحديثين الكفر المخرج عن الملة، لأن الكفر الذي دون الإخراج من الملة لا يكون فاصلا بين الإيمان والكفر، إذ قد يجتمع في الإنسان خصال من الكفر وخصال من الإيمان، كما قال النبي -عليه الصلاة والسلام-: «اثنان في الناس هما بهم كفر الطعن في النسب والنياحة».

وأما الآثار عن الصحابة فقد قال أمير المؤمنين عمر بن الخطاب رضي الله عنه: «في الإسلام لمن ترك الصلاة»، وحَظَّ بمعنى نصيب، وهو هنا واقع بعد لا النافية للجنس، الدالة بنفيها على انتفاء مدخولها انتفاء كاملا، وإذا انتفى النصيب انتفاء كاملا من الإسلام لمن ترك الصلاة لم يبق إلا أن يكون كافرا، بل قد قال عبد الله بن شقيق أحد التابعين المشهورين: «كان أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم لا يرون شيئًا من الأعمال تركه كفر غير الصلاة»، ومثل هذه الصيغة تقتضي حكاية الإجماع منهم.

ثم إن المعنى والقياس والنظر الصحيح يقتضي أن يكون تارك الصلاة كافرًا بالله -عز وجل- كفرًا مخرجًا عن الملة، جاعلا الإنسان من أهل الردة والعياذ بالله، وذلك لأن من عرف عظم شأن الصلوات وأهميتها عند الله -عز وجل، وعرف ثواب من حافظ عليها، وعقاب من استهان بها فإنه لا يمكنه أن يدعها وفي قلبه شيءٌ من الإيمان بالله عز وجل، وليس الإيمان مجرد الاعتراف بوجود الله عز وجل، وأنه هو الخالق الرازق، فإن هذا الاعتراف موجود في المشركين الذين استحقوا النار وحرموا من دخول الجنة، فإن الله تعالى يقول عنهم: ﴿ وَلَئن سَأَلْتَهُم مِّنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَ اللَّهُ ﴾ [لقمان: ٢٥]، ولم ينكروا شيئًا من أفعال الله -عز وجل- التي لا يفعلها إلا هو، فهم مقرون بالله، مقرون بربوبيته، ومع ذلك فهم كفار.

فهذا الذي يدعي بأنه مؤمن وهو تاراً للصلاة لأنه مقر بالله -عز وجل- نقول له: إن هذا الإقرار لا ينفعك، لأنه لا بد في الإيمان من القبول والانقياد والإذعان، ومن لم يذعن الله تعالى في أعظم الأعمال البدنية وهي الصلاة فكيف يقال: إنه مؤمن؟

وعلى هذا فنقول لهؤلاء الذين وصفوا في السؤال: اتقوا الله -عز وجل- في أنفسكم ارجعوا إلى دينكم، أقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وصوموا رمضان وحجوا بيت الله، واستعينوا بالله -عز وجل- على القيام بهذه الطاعات، وأنتم إذا صدقتم النية وصممتم وعزمتم واستعنتم بالله -عز وجل- فإن الله تعالى ييسر لكم الأمور، أما إذا أبَيْتُمْ واستكبرتم وتركتم ما أمر الله به وما فرض الله عليكم فلن تُعَانُوا على طاعة الله أبدا، فإن الله يقول: ﴿ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَسِقِينَ ﴾ [الصف: 5]، ومن المعلوم أننا لو سألناكم وقلنا: أتحبون أن تكونوا بعد الموت من أهل الجنة التي عرضها السموات والأرض، والتي فيها ما لا عين رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر، والتي يُحل فيها رب العزة رضوانه على أهلها فلا يسخط عليهم أبدا، والتي ينظر فيها أهل الجنة إلى الله -عز وجل – كما يشاء الله تعالى، لو خُيّرْتُم بين أن تكونوا من أهل هذه الدار ، أو من دارٍ عذابها عظيم أليم شديد، يَصْلَى أهلها نارا كلما نضجت جلودهم بُدِّلُوا جلودًا غيرها ليذوقوا العذاب، وإذا استغاثوا أغيثوا بماء كالمُهْل يشوي الوجوه، يُصَبُّ من فوق رؤوسهم الحميم، يُضهر به ما في بطونهم والجلود، ولهم مقامع من حديد، كلما أرادوا أن يخرجوا منها من غم أعيدوا فيها وذوقوا عذاب الحريق، لو خُيّرْتُم بين هاتين الدارين اخترتم إن كنتم عقلاء أن تكونوا من أهل الدار الأولى، ولا يمكن أن تحصلوا على هذه الأمنية وهذا الاختيار إلا إذا قمتم بما أمركم الله به ورسوله، فعليكم أن تتقوا الله عز وجل، فإن أبيتم إلا الإصرار على ما أنتم عليه من ترك الصلاة وانتهاك الحرمات فاحذروا أن تعتدوا على غيركم من عباد الله -عز وجل، بمنعه من طاعة الله، ومنعه من أسباب سعادته، ومنعه من المعروف، فتكونوا ممن قال الله فيهم: ﴿ الْمُتَفِقُونَ وَالْمُنَفِقَتُ بَعْضُهُم مِّنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ ﴾ [التوبة: ٦٧] لا تعتدوا على عباد الله بمنعهم من الصلاة، أو الصيام، أو الصدقة، أو طلب العلم، أو غير ذلك، فإن هذا عدوان منكم وظلم لهم، هذا هو الأمر الأول الذي أسأل الله -سبحانه وتعالى- أن يصل إلى مسامع أهليكم، وأن ينفعهم بذلك، وأن يجعلنا وإياهم من عباد الله الصالحين المخلصين، الذين ليس للشيطان سلطان عليهم وعلى ربهم يتوكلون.

أما بالنسبة لكن فعليكن أن تصبرن وأن تحتسبن الأجر من الله، وأن تنتظرن الفرج منه، فإن النبي صلى الله عليه و سلم يقول: «واعلم أن النصر مع الصبر، وأن الفرج مع الكرب، وأن مع العسر يسرا» وإذا نهوكُنَّ عن شيء من المعروف كالصيام والصلاة فإنه لا تجب عليكنّ طاعتهم، لأنكن إذا قمتن بذلك قمتن بشيء نافع لَكُنَّ غير ضار لهم، والوالدان لا تجب طاعتهما في أمر ينفع الولد ولا يضر الوالد، لأن كونهما ينهيان عن أمر ينفع الولد ولا يضرهما دليل على أنهما إنما أرادا بذلك الإضرار ، والنبي صلى الله عليه و سلم يقول: «لا ضرر ولا ضرار» : ينبغي لَكُنَّ أَن تُدَارُوهُم بأن تَحْرِصْنَ على كتمان ما تفعلن من الخير عنهم، حتى لا يحصل بذلك جفاء وبغضاء وعداوة بينكم، وأسأل الله -سبحانه وتعالى- أن يُحسن أحوال المسلمين، وأن يجعل فيهم الخير والبركة والدلالة على الرشد، إنه جواد كريم.

مطالب مرتبط:

(۱۷۵۷) آیا غذا خوردن همراه تارک نماز جایز است؟

هنگامی که تارک نماز مرتد و کافر باشد پس جایز نیست که همراه او سکنی گزید بلکه هجر او واجب است مگر این که برای دعوت او به سوی اسلام و حق باشد...

ادامه مطلب …

(۱۸۲۴) حکم ازدواج با زنی که نماز و روزه را بجا نمی‌آورد

پس قطعا این زن کافر است و برای مسلمان جایز نیست که با آن ادامه دهد و بر شما واجب است از او جدا شوی ....

ادامه مطلب …

(۱۸۱۵) حکم شخصی که فوت کرده و بعضی از نمازهایش را ترک می‌کرده است

بر تو لازم است که برایش طلب بخشش کنی زیرا که این نیکی به آن است و او نیازمند استغفار برایش می‌باشد زیرا که او نماز را ترک کرده است و ترک نماز ابدا جایز نمی‌باشد...

ادامه مطلب …

(۱۸۳۳) حکم تعلل در خواندن نماز در وقتش

او کافر نیست ولی گناه کار است و روزه اش بسیار ناقص است، بر او واجب است که از این کار به سوی الله توبه کند عزم خود را صادقانه جزم کند که نماز را در وقتش با جماعت ادا کند...

ادامه مطلب …

(۱۸۳۱) موقف شوهری كه همسرش در امر نماز سهل‌انگاری می‌کند

بر او واجب است که همسرش را به نماز امر کند و او را ادب کند تا این که نماز بخواند و اگر بر ترک نماز اصرار ورزید او کافر است العیاذ بالله و از دین اسلام خارج شده است....

ادامه مطلب …

(۱۷۹۲) توضیحاتی درباره قضای نمازهای فوت شده

از ظاهر این سوال بر می‌آید که این مرد الان نمازش را درست می‌خواند و این کافی است و نیازی به اعاده‌ی نمازش نیست بلکه اعمال صالح و نوافل زیاد انجام دهد و خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه