شنبه 25 ذیحجه 1446
۳۱ خرداد ۱۴۰۴
21 ژوئن 2025

۴۶۵ – حکم گفتن: «ربّ البیت»، یا «ربّ المنزل» چیست؟

۴۶۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن: «ربّ البیت»، یا «ربّ المنزل» چیست؟

جواب دادند: گفتن «ربّ البیت» و امثال آن، به چهار نوع تقسیم می‌شود:

اول: اضافه به ضمیر مخاطب، در مورد معنایی باشد که لایق الله عز و جل نیست. مثلا بگوید: «أطعم ربّک: پروردگارت را اطعام کن». به دو جهت، از این نوع، نهی شده است:

جهت اول: از جهت صیغه. زیرا معنای فاسدی را به نسبت کلمه‌ی رب، به انسان القا می‌کند. زیرا «ربّ» یکی از اسم‌های الله تعالی است، و او سبحانه و تعالی کسی است که بندگانش را اطعام می‌کند، و بندگانش او را نمی توانند اطعام کنند. اگر چه شکی نیست که «ربّ» در اینجا، غیر از آن «ربّ» است که اطعام می‌کند، و اطعام نمی‌شود. (یعنی: الله).

جهت دوم: از این جهت که تو به برده یا کنیز، احساس ذلت را در مقابل صاحبشان القا می‌کنی. زیرا وقتی که صاحب آنها، «ربّ» باشد، برده و کنیز، مربوب هستند.

اما اگر در معنایی باشد که آن معنا فقط شایسته‌ی الله است، مثل گفتن «از ربّ خود اطاعت کن»، باز هم نهی است و نهی به خاطر جهت دوم است.

دوم: نسبتش به ضمیر غایب باشد. مثل «ربّه»، و «ربّها». اگر در معنایی است که فقط لایق الله تعالی است، ادب حکم می‌کند که از آن اجتناب شود. مثل اینکه بگوید: «بنده، پروردگارش را اطعام نمود»، یا «کنیز، پروردگارش را اطعام نمود»؛ که از آن معنایی به ذهن متبادر نشود که لایق الله نیست. (منظور از پروردگار، ربّ است که مقصود، صاحب برده و کنیز است).

اگر در معنایی باشد که لایق الله عز و جل است، مثل: «بنده از پروردگارش اطاعت نمود»، و «کنیز از پروردگارش اطاعت کرد»، اشکالی ندارد. زیرا محذور، منتفی شده است.

دلیل آن، فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث «لُقَطَة: گمشده»، در مورد شتری است که گم شده، و این حدیث، متفق علیه است. در آن آمده: «حتی یجدها ربها»، یعنی: «تا اینکه صاحبش او را پیدا کند». برخی اهل علم گفته‌اند که این حدیث، در مورد چهارپایان است که مثل انسان، عبادت و تذلل ندارند. اما صحیح این است که در عبادت، فرقی بین انسان و حیوان نیست. زیرا چهارپایان الله را به طور خاصی عبادت می‌کنند. الله تعالی می‌فرماید: {أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ}[۱]، یعنی: {آیا نمی‌دانی همه‌ی کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند و نیز خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و چارپایان برای الله سجده می‌کنند}، و در مورد بندگان، فرمود: {وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ}[۲]، یعنی: {و بسیاری از انسان‌ها – برای الله سجده می‌کنند –}، و نه همه‌ی مردم، زیرا در ادامه فرمود: {وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ}، یعنی: {و بسیاری هم سزاوار عذاب هستند}.

سوم: به ضمیر متکلم اضافه شده باشد. ممکن است کسی قائل به جواز این نوع باشد، و دلیلش نیز قول الله تعالی است که از یوسف علیه السلام حکایت می‌کند: {إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ}[۳]، یعنی: {عزیز مصر، سرورِ من است و مرا گرامی داشته است}، و رب در این آیه، یعنی سید و آقا. پس آنچه مقتضایش اذلال باشد، حرام است، و این منتفی است. زیرا از طرف بنده به آقایش است.

چهارم: به اسم ظاهر اضافه شود. یعنی گفته شود: «هذا ربّ الغلام». ظاهر این سخن، جواز است، و تا زمانی که محذوری وجود نداشته باشد، بر همین جواز باقی می‌ماند. اما اگر محذوری وجود داشت، در این صورت ممنوع است. مثل وقتی که شنونده گمان کند که آقا، ربّ و پروردگار حقیقی است که خالق مملوک خود است.


[۱] – سوره حج، آیه «۱۸».

[۲] – سوره حج، آیه «۱۸».

[۳] – سوره یوسف، آیه «۲۳».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(465) وسئل حَفِظَهُ‌الله: ما حكم قول : “رب البيت”؟ “رب المنزل”؟

فأجاب: قولهم : رب البيت ونحوه ينقسم أقساماً أربعة:

القسم الأول: أن تكون الإضافة إلى ضمير المخاطب في معنى لا يليق بالله – عَزَّوَجَلَّ – مثل أن يقول : “أطعم ربك” فهذا منهي عنه لوجهين:

الوجه الأول: من جهة الصيغة لأنه يوهم معنى فاسداً بالنسبة لكلمة رب، لأن الرب من أسمائه سبحانه، وهو سبحانه يُطعِم ولا يطعَم، وإن كان لا شك أن الرب هنا غير الرب الذي يطعم ولا يطعم.

الوجه الثاني: من جهة أنك تشعر العبد أو الأمة بالذل لأنه إذا كان السيد ربّاً كان العبد مربوباً والأمة مربوبة.

وأما إذا كان في معنى يليق بالله تعالى مثل أطع ربك كان النهي عنه من أجل الوجه الثاني.

القسم الثاني: أن تكون الإضافة إلى ضمير الغائب مثل ربه، وربها، فإن كان في معنى لا يليق بالله كان من الأدب اجتنابه، مثل أطعم العبد ربه أو أطعمت الأمة ربها، لئلا يتبادر منه إلى الذهن معنى لا يليق بالله.

وإن كان في معنى يليق بالله مثل أطاع العبد ربه وأطاعت الأمة ربها فلا بأس بذلك لانتفاء المحذور.

ودليل ذلك قوله، ﷺ، في حديث اللقطة في ضالة الإبل وهو حديث متفق عليه: “حتى يجدها ربها” وقال بعض أهل العلم: إن حديث اللقطة في بهيمة لا تتعبد ولا تتذلل كالإنسان، والصحيح عدم الفارق لأن البهيمة تعبد الله عبادة خاصة بها. قال تعالى : (ألم تر أن الله يسجد له من في السموات ومن في الأرض والشمس والقمر والنجوم والجبال والشجر والدواب) (سورة الحج، الآية “18”) وقال في العباد: (وكثير من الناس) (سورة الحج، الآية “18”) ليس جميعهم (وكثير حق عليه العذاب) (سورة الحج، الآية “18”).

القسم الثالث: أن تكون الإضافة إلى ضمير المتكلم فقد يقول قائل بالجواز لقوله تعالى حكاية عن يوسف: (إنه ربي أحسن مثواي) (سورة يوسف، الآية “23”) أي سيدي، وإن المحذور هو الذي يقتضي الإذلال وهذا منتفٍ لأن هذا من العبد لسيده.

القسم الرابع: أن يضاف إلى الاسم الظاهر فيقال: هذا رب الغلام فظاهر الحديث الجواز وهو كذلك مالم يوجد محذور فيمنع كما لو ظن السامع أن السيد رب حقيقي خالق لمملوكه.

مطالب مرتبط:

۴۳۴ – حکم گفتن: «ای بنده‌ام» یا «ای کنیزم» چیست؟

۴۳۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن: «ای بنده‌ام»، و «ای کنیزم» چیست؟ جواب دادند: گفتن «ای بنده‌ام»، و «ای کنیزم» و امثال آن، دارای دو صورت است: صورت اول: با صیغه‌ی ندا گفته شود. مثلا: ای بنده‌ام، ای‌کنیزم؛ این به خاطر نهیی که از آن شده، جایز نیست. رسول الله صلی […]

ادامه مطلب …

۵۰۴ – حکم گفتن لفظ مسیحیت به جای نصرانیت چیست؟ حکم گفتن مسیحی به کسی که نصرانی است چیست؟

۵۰۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن لفظ مسیحیت، به نصرانیت چیست؟ حکم گفتن مسیحی، به کسی که نصرانی است، چیست؟ جواب دادند: شکی نیست که انتساب نصاری بعد از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم به مسیح، صحیح نیست. زیرا اگر صحیح بود، به محمد صلی الله علیه وسلم ایمان […]

ادامه مطلب …

۴۹۲ – حکم سخنانی در عصبانیت مانند: «اگر چنین کرده بودم، چنان می‌شد» یا «لعنت الله بر این مریضی که مرا زمین‌گیر کرده»

۴۹۲ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم اینکه انسان با عصبانیت بگوید: «اگر چنین کرده بودم، چنان می‌شد»، یا بگوید: «لعنت الله بر مریضی که مرا زمین گیر کرده»، چیست؟ جواب دادند: اگر با پشیمانی و عصبانیت از قَدَر بگوید: «اگر چنین کرده بودم، چنان می‌شد»، حرام است، و جایز نیست انسان آن […]

ادامه مطلب …

۴۵۱ – آیا در اسلام، تجدیدِ تشریع هست؟

۴۵۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا در اسلام، تجدیدِ تشریع هست؟ جواب دادند: کسی که بگوید: در اسلام، تجدیدِ تشریع وجود دارد، واقع بر خلاف اوست؛ زیرا اسلام با وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم، کامل شده، و تشریع نیز با آن به پایان رسیده است. بله، حوادث و وقایع تجدید […]

ادامه مطلب …

۴۱۸ – حکم الفاظی چون: جلالة، صاحب الجلالة، صاحب السموّ، خواهش می‌کنم، و امیدوارم

۴۱۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: نظرتان در مورد این الفاظ چیست: جلالة، و صاحب الجلالة، و صاحب السموّ، و خواهش می‌کنم، و امیدوارم؟ جواب دادند: اشکالی ندارد در صورتی که مخاطب، اهلیّت و شایستگی آن را داشته باشد، و خوف از این نباشد که دچار خود بزرگ بینی و خودخواهی شود. خواهش […]

ادامه مطلب …

۴۶۷ – منظور از روح و نفْس چیست؟ و فرق بین روح و نفس چیست؟

۴۶۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: منظور از روح و نفس چیست؟ همچنین، فرق بین این دو در چیست؟ جواب دادند: غالبا روح به آن چیزی اطلاق می‌شود که دارای حیات است. چه این حیات، حسّی باشد یا معنوی. قرآن، روح نامیده شده. الله تعالی می‌فرماید: {وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا}[۱]، یعنی: […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه