چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۶۶۵۱) حکم عادی شمردن دروغ و غیبت در مجالس

(۶۶۵۱) سوال: شیخ بزرگوار، می‌دانم که دروغ و غیبت حرام است ولی وقتی انسان در مجلسی که این موضوع بسیار رخ می‌دهد، می‌نشیند و آن‌ها نصیحت می‌شوند، می‌گویند: این کلامی است که همیشه متداول است و چیزی در آن نیست، لذا از شما می‌خواهیم که حکم شرعی آن را واضح سازید، الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در شما برکت بیاندازد؟

جواب:

اولا: حکم شرعی غیبت حرام بودن آن است بلکه از گناهان کبیره می‌باشد همانطور که نص امام احمد رَحِمَهُ‌الله بر آن است و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم واضح ساخته و فرموده است: «ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ»[۱]: (ياد كردن برادرت از آنچه كه برايش ناخوشايند است) تفاوتی نمی‌کند که آن عیب جسدی یا اخلاقی یا دینی باشد لذا هرگاه برادرت را با آنچه برای او ناخوشایند است، یاد کردی، قطعا غیبت او را نمودی حتی اگر آنچه در مورد او گفته باشی در او باشد و حقیقت داشته باشد و برای همین صحابه فرمودند: ‌ای رسول الله، «أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ فِي أَخِي مَا أَقُولُ؟ قَالَ: إِنْ كَانَ فِيهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَهُ»: (اگر ديديد كه آنچه مى‌گويم در برادرم وجود داشته باشد؟ فرمودند: اگر اين صفتى كه مى‌گويى در برادرت وجود دارد او را غيبت كرده‌اى، و اگر وجود نداشته باشد به او بهتان بسته‌اى) و الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از آن بر حذر داشته و فرموده است: {وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن یَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتا فَكَرِهۡتُمُوهُ} [سوره الحجرات: ۱۲]: ( و بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرش را در حالی‌که مرده است، بخورد؟! پس (البته) آن را ناپسند دارید. (

 در این مثال تأمل نما از جهتی که الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، کسی را که غیبت برادرانش می‌کند به منزله‌ی مردی قرار داده که گوشت برادر مرده‌‌ی خود را می‌خورد و مشخص است امکان ندارد کسی گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد و برای همین فرمود: {فَكَرِهۡتُمُوهُ}: (پس (البته) آن را ناپسند می‌دارید) و الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ غیبت را به این تشبیه نمود زیرا شخصی که غیبت کسی که غایب است را می‌نماید، نمی‌تواند از خودش دفاع کند لذا به منزله‌ی مرده‌ای می‌باشد که گوشتش خورده می‌شود و نمی‌تواند از خودش دفاع کند و مردم را از خوردن گوشتش منع نماید.

لذا وقتی کسی غیبت شخص را نمود، بر او واجب است که از برادرش حلالیت بخواهد و از او در دنیا طلب بخشش نماید قبل از آن که از اعمال نیک او در روز قیامت برداشته شود و این در صورتی می‌باشد که شخص غیب شده از غیبت خبر داشته باشد اما اگر از آن خبری نداشته باشد، بعضی از اهل علم گفته‌اند: شایسته نیست که او را باخبر سازد که غیبت او را نموده چون چه بسا بر نبخشیدن او اصرار ورزد، لذا استغفار بر او کفایت می‌کند و این که در اماکن و مجالسی که غیبت او را کرده بر او ثنا گوید و خوبی‌ها بدی‌ها را از بین می‌برند.

اما به نسبت دروغ، قطعا دروغ از اخلاق مؤمن نیست بلکه از نشانه‌ها و علامت‌های منافق است چناچه الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرموده است: {إِذَا جَاۤءَكَ ٱلۡمُنَـٰفِقُونَ قَالُوا۟ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَـٰفِقِینَ لَكَـٰذِبُونَ}[سوره المنافقون: ۱]: (هنگامی‌که منافقان نزد تو آیند، گویند: «ما گواهی می‌دهیم که یقیناً تو فرستاده‌ی الله هستی» و الله می‌داند که بی‌گمان تو فرستاد‌ه‌ی او هستی، و الله گواهی می‌دهد که منافقان یقیناً دروغگو هستند) لذا دروغ از صفات و نشانه‌های منافقین است و در حدیثی از رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم آمده است که می‌فرماید: «آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ: إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ»[۲]: (نشانه‌ی منافق سه (چیز) است: هنگامی که صحبت کند، دروغ می‌گوید و هنگامی که وعده دهد، خلاف وعده می‌کند و هنگامی که امین قرار داده شود، خیانت می‌کند) برای هیچ کس جایز نیست که بر کسی دروغ ببندد و تفاوتی نمی‌کند که در امور دین یا دنیا باشد ولی در امور دین بدتر است همانطور که بعضی از مردم آن را انجام می‌دهند و چیزی را به علما نسبت می‌دهند که نگفته‌اند و از روی دروغ و بهتان فتوایی را به آن‌ها نسبت می‌دهند که فتوا نداده‌اند ولی با نسبت دادن قول یا فتوایی به عالمی می‌خواهد قول خودش را توجیه کند و ضرر و خطر این بزرگ است.

بنابراین حکم دروغ و غیبت واضح شد، لذا می‌گوییم: برای هیچ کس جایز نیست که به نشستن در مجالس دروغ و غیبت ادامه دهد بلکه برای او واجب است که اهل آن مجلس را نصیحت کند، اگر که نصیحت را قبول کردند و دست از آن کشیدند که برای همه خوب است واگر که دست از آن نکشیدند برای او واجب می‌باشد که از آن مجاس بلند شود و با آن‌ها نشیند زیرا هم‌نشینی با اهل معصیت به منزله‌ی آن‌ها است همانطور که الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌‌فرماید: {وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَیۡكُمۡ فِی ٱلۡكِتَـٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَایَـٰتِ ٱللَّهِ یُكۡفَرُ بِهَا وَیُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُوا۟ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُوا۟ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۤ إِنَّكُمۡ إِذا مِّثۡلُهُمۡ} [سوره النساء: ۱۴۰]: (و مسلماً (الله) در قرآن (این حکم) را بر شما نازل کرده که چون شنیدید (افرادی) آیات الله را انکار می‌کنند و آن را به ریشخند می‌گیرند با آنان ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند (و اگر با آنان بنشیند) در این صورت قطعاً شما (نیز) هم مانند آن‌ها خواهید بود. (

بعضی از مردم به خود فتوا می‌دهند و می‌گویند: او در حالی با اهل معصیت می‌نشیند که از آن بدش می‌آید، پس او با قلبش انکار نموده، لذا در جواب می‌گوییم: اگر از آن بدش می‌آمد، بلند می‌شد و نمی‌نشست زیرا مشخص است کسی که از چیزی بدش بیاید، طاقت نمی‌آورد که به نشستن در آنجا ادامه دهد ولی این از جهت تمنا است و آن از عجز می‌باشد؛ همانا عاجز کسی است که از هوی و هوس نفسانی‌اش پیروی کند و انتظار بی أساس و بی‌جا از الله  سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ داشته باشد.


[۱] تخریج آن گذشت.

[۲] صحیح بخاری: كتاب الإيمان، باب علامة المنافق، شماره (۳۳) ، و صحیح مسلم: كتاب الإيمان، باب بيان خصال المنافق، شماره (٥٩).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: فضيلة الشيخ، أعلم بأن الغيبة والكذب محرم، ولكن عندما يجلس الإنسان في مجلس يكثر فيه هذا الموضوع، وينصح الجالسين، يقولون بأن هذا الكلام يُتداول دائما، وليس فيه شيء. فنُريد تبيين الحكم الشرعي، بارك الله فيكم؟

فأجاب رحمه الله تعالى :أولاً: الحكم الشرعي في الغيبة أنها مُحرَّمَة، بل هي من كبائر الذنوب، كما نَصَّ على ذلك الإمام أحمد رحمة الله وقد بينها النبي صلى الله عليه وسلم في قوله: «ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ». سواء كان ذلك في عيب خلقي، أو خُلقي، أو ديني، فكلما ذكرتَ أخاك بما يكره ، فإنك قد اغتبته، حتى وإن كان فيه ما تقول، ولهذا قال الصحابة: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ فِي أَخِي مَا أَقُولُ؟ قال: «إِنْ كَانَ فِيهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ فَقَدْ بَهَنَّهُ». وقد حَذَّر الله منها في قوله ﴿ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن یَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتࣰا فَكَرِهۡتُمُوهُ ﴾ [الحجرات: ١٢].

وتأمل هذا المثل، حيث جعل الله المغتاب الذي اغتاب إخوانه بمنزلة الرجل الذي يأكل لحم أخيه ميتا، ومعلوم أنه لا يمكن لأحد أن يأكل لحم أخيه ميتا، ولهذا قال ﴿فَكَرِهْتُمُوهُ﴾، وإنما شَبَّه الله الغيبة بهذا، لأن المغتاب الذي اغتيب غائب، لا يستطيع أن يدافع عن نفسه، فهو بمنزلة الميت الذي يُؤكل لحمه، لا يستطيع أن يدافع عن نفسه، وأن يمنع الناس من أكل لحمه.

وإذا وقعت الغيبة من شخص لآخر، فإن الواجب على الذي اغتاب أخاه أن يَسْتَحِلَّه، ويطلب منه أن يُحِلَّه في الدنيا، قبل أن يؤخذ ذلك من أعماله الصالحة في يوم القيامة، هذا إذا كان قد علم بأنه قد اغتاب أما إذا لم يعلم، فإن بعض أهل العلم يقولون: لا ينبغي أن يُعْلِمَه بأنه اغتابه، لأنه ربما يُصِرُّ على ألا يسامحه، ويكفي أن يستغفر له، وأن يُثني عليه في الأماكن والجماعات التي كان يغتابه فيها، والحسناتُ يُذهِبن السيئات.

أما بالنسبة للكذب، فإن الكذب ليس مِن خُلق المؤمن، بل هو من آيات المنافقين وعلاماتهم، كما قال الله تبارك وتعالى ﴿ إِذَا جَاۤءَكَ ٱلۡمُنَـٰفِقُونَ قَالُوا۟ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَـٰفِقِینَ لَكَـٰذِبُونَ ﴾ المنافقون: ١]. فالكذب من صفات المنافقين وعلاماتهم، وفي الحديث عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: «آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ: إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ»، فلا يجوز لأحد أن يكذب على أحد، سواء كان ذلك في أمور الدين، أو في أمور الدنيا، وهو في أمور الدين أَشَدُّ، كما يفعله بعض الناس، ينسب إلى العلماء أقوالا ما قالوها وفتاوى ما أَفْتَوْا بها ، كَذِبًا وزُورًا، لكنه يريد أن يُبَرِّر قوله، ليسنده بما ينسب إلى العالم من قول أو فتوى، وهذا ضَرَرُه عظيم، وخَطَرُه جسيم.

فإذا تبين حكم الغيبة والكذب فإننا نقول: لا يجوز لأحد أن يبقى في مجلس فيه الغيبة، أو فيه الكذب، بل يجب عليه أن يُنَاصِح أهل المجلس، فإن امتثلوا، وقَبِلُوا النصيحة، فهذا خير للجميع، وإن لم يفعلوا، فالواجب عليه أن يقوم، وألا يجلس معهم، لأن الجالس مع أهل المعصية بمنزلتهم، كما قال الله – تعالى – ﴿ وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَیۡكُمۡ فِی ٱلۡكِتَـٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَایَـٰتِ ٱللَّهِ یُكۡفَرُ بِهَا وَیُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُوا۟ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُوا۟ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۤ إِنَّكُمۡ إِذࣰا مِّثۡلُهُمۡ ﴾ [النساء: ١٤٠]. يقول بعض الناس مُفتيًا نَفْسَه: إنه يجلس مع أهل المعصية، وهو كاره لذلك، فهو مُنْكِرٌ بِقَلْبه. فنقول له: لو كان كارها لذلك لقام، ولم يجلس، لأن من المعلوم أن مَن كَرِه شيئًا لم يُطِق أن يبقى عليه ، ولكن هذا من باب التَّمَنِّي، وهو من العجز، فإن العاجز مَن أَتْبَعَ نَفْسَه هَواها، وتَتَّى على الله الأماني.

مطالب مرتبط:

(۶۶۷۱) بعضی از دوستانم به من دشنام و ناسزا می‌گویند آیا من نیز مثل خودشان جواب آن‌ها را بدهم؟

به مصلحت آن بنگر؛ اگر مصلحت در ترک و هجر آن‌ها و عدم مقابله بالمثل در آنچه گفته‌اند، می‌باشد پس آن را انجام بده و اگر مصلحت خلاف آن را می‌طلبد پس می‌توانی به مانند آنچه با تو مقابله کردند، مقابله کنی ....

ادامه مطلب …

(۶۶۵۴) آیا جایز است در مورد مردمی که مرتکب محرمات و فواحش می‌گردند، در غیابشان صحبت کنیم؟

بله جایز است که در مورد کارهایی که می‌کنند برای تحذیر دادن از آن و هم‌نشینی با آن‌ها صحبت کنی...

ادامه مطلب …

(۶۶۵۹) آیا دروغ به طور شوخی جایز است؟

دروغ، شوخی و جدی آن جایز نیست زیرا از اخلاق نکوهیده‌ای است که فقط اهل نفاق آن اخلاق را دارند و متأسفانه بسیار می‌شنویم که برخی مردم دروغ را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: دروغ سفید و دروغ سیاه....

ادامه مطلب …

(۶۶۸۴) آیا برای انسان جایز است که کلمه (المُعذَّب) را برای خود اطلاق نماید؟

بله زیرا معنای عذاب اذیت شدن با چیزی می‌باشد و برای همین رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم فرمودند...

ادامه مطلب …

(۶۶۵۵) آیا ذکر صفات اشخاص در غیاب آنان، غیبت محسوب می‌شود؟

ستودن شخصی به آنچه متصف می‌باشد در حال غیاب او، خوب و نیک است اما عیب جویی کردن از او با آنچه که به آن متصف است، حرام می‌باشد چون از غیبت می‌باشد و غیبت از گناهان کبیره است...

ادامه مطلب …

(۶۶۶۳) حکم گفتن دروغ برای اصلاح بین افراد

دروغ برای آشتی دادن مردم به خاطر مصلحتی که از مفسده‌ی دروغ بیشتر است، جایز می‌باشد با این وجود برای کسی که بین آن‌ها آشتی می‌دهد اولی‌تر است که توریه کند...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه