چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۵۱۰۷) حکم شرعی فرق‌گذاشتن میان دختران در امر ازدواج

(۵۱۰۷) سوال: نظر شما در مورد فردی که میان دخترانش فرق می­گذارد چیست؟ یعنی زمانی که دختر بزرگ خانه فردی از او خواستگاری می­کند، به این دلیل که قصد ادامه تحصیل دارد، جواب رد می­دهد، بدون اینکه دختر خبر داشته باشد، حتی به خواستگار از لحاظ دین داری توجه نمی­کند، تنها کاری که انجام می­دهد به همه­ی خواستگارانش جواب رد­ ­می­دهد، بعد از گذشت چند سوال متوجه می­شود که کارش اشتباه بوده است و از این کارش بر می­گردد، اما در مقابل دختر کوچکتر هیچ کوتاهی نمی­کند، زمانی که خواستگار می آید وی را خبر می­دهد واز او سوال می­کند، در نتیجه دختر کوچک­تر ازدواج می­کند و دختر بزرگ ازدواج نمی­کند، آیا دختر بزرگ اجازه دارد که به صراحت به پدرش بگوید و با او در این زمنیه مناقشه کند، و از او بپرسد چرا میان او و خواهرش فرق می­گذارد؟ از شما خواهش داریم که در این زمینه پدران را نصیحت کنید، اینکه در مورد دخترانشان تقوای الله را پیشه کنند، خصوصا دختربزرگ، که با این رفتارش او را قربانی تجربه هایش نکند؟

جواب:

این سوال نیاز دارد که سرپرستان زنان در این زمینه نصیحت شوند، بنده می¬گویم: کسانی که سرپرستی زنان را برعهده دارند از الله بترسند و تقوای الله را پیشه کنند، و این را بدانند که آنان امانتی در دستانشان هستند، و در مقابل این امانت مسوول هستند، و جایز نیست که بین آنان فرق بگذارند به هر دلیلی، مگر اینکه سبب شرعی وجود داشته باشد با توجه به سخن الله ù انجا که می¬فرمایند: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ * وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ‎}[الأنفال: ۲۷-۲۸] ترجمه: (ای مؤمنان! به خدا و پیغمبر خیانت مکنید، و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا مدارید(ای مؤمنان راستین!) بدانید که اموال و اولاد شما وسیله‌ی آزمایش هستند (و ترجیح محبّت دارائی و فرزندان بر محبّت یزدان سبحان، مایه‌ی بلا و هلاک شما است) و بدانید که پاداش بزرگ (مؤمنانی که از عهده‌ی امتحان برمی‌آیند و رضایت خدا را بالاتر از مال و منال دنیا می‌دانند) در پیشگاه خدا (مهیّا و مصون) است.) پس کسانی که به عنوان سرپرست زنان هستند، دقت کنند زمانی که فردی به خواستگاری دختران می آیند، در مورد این فرد تحقیق وبررسی کنند که آیا فردی دین داری هست یا خیر. سپس به دختر اجازه دهند که پسر را ببیند و از خصوصیات این پسر اطلاعات کافی داشته باشد، و زمانی که دختر ، پسر را دید و آن را پسندید در اینجا سرپرست موافقت خود را اعلام کند، و موافقت دختر اگر دوشیزه باشد می تواند به صراحت بیان کند و یا این که سکوت کند، اما اگر دوشیزه نباشد لزوما باید به صراحت موافقت خود را بیان کند، پس اگر به دختری که دوشیزه است گفته شد: فلان شخص از شما خواستگاری کرده و چنین خصوصیاتی دارد، پس اگر در پاسخ سکوت کرد به این معنا است که رضایت دارد، و همچنین اگر بگوید: بله، من را به ازدواج این فرد در بیاور، همچنین شامل رضایت وی می¬باشد. و اگر به صراحت پاسخ منفی داد، رد به شمار می¬رود و سرپرست اجازه ندارد وی را اجبار کند، فرقی نمی کند که سرپرست پدرش و یا فرد دیگری باشد، با توجه به سخن رسول اللهﷺ آنجا که می¬فرماید: :« لا تُنْكَحُ الأيِّمُ حتَّى تُسْتَأْمَرَ» « زن بیوه به ازدواج در آورده نمی‌شود مگر زمانی که به آن امر کند».«لا تُنكحُ البكرُ حتى تُستأذنَ». «دختر باکره را به ازدواج نیاورید مگر زمانی که از او اجازه گرفته شود». اما زمانی که سرپرست در مورد خواستگار تحقیقات انجام داد و به این نتیجه رسید که فردی غیر دین دار است، پاسخ منفی می دهد و نیازی نیست که در این زمینه با زن مشورت کند، زیرا این فرد شایستگی این را ندارد که جواب مثبت بشنود، به فرض مثال اگر فردی غیر دین دار باشد و زن پاسخش مثبت باشد، واسرار داشت که با این فرد ازدواج کند، بر سرپرست واجب است که وی را از این ازدوج باز دارد. در حدیث وارد شده که رسول اللهﷺ می‌فرمایند: «إذا أتاكُم من تَرضونَ خُلقهُ ودينهُ فزوّجوهُ ، إلا تفعلوا تكنْ فتنةٌ في الأرضِ وفسادٌ عريضٌ» . « هرگاه فردی به خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید، پس آن را به ازدواج در آورید، در غیر اینصورت سبب فساد و فتنه در روی زمین خواهید شد». و سرپرست اجازه ندارد به خاطر مسائل دنیوی به خواستگاران دختر جواب منفی دهد، به عنوان مثال: به فردی جواب مثبت دهد که مال بیشتری دارد و یا اینکه بخاطر نیازش به دختر در خانه به خواستگارانش جواب رد دهد و یا اینکه به خاطر نیازش به حقوق دخترش جواب منفی دهد و همچنین اجازه ندارد به خاطر کدورت شخصی میان او و خواستگار به او جواب رد دهد، پس اجازه ندارد به خواستگار جواب رد دهد مگر در مسائلی که مربوط به دین و اخلاق می¬باشد. متاسفانه خیلی از افرادی که به عنوان سرپرست هستند، در امانتی که به انان سپرده شده است، خیانت می¬کنند، هدفی دیگر جز مال ندارند، پس هر فردی که بیشتر دارد به آنان جواب مثتب می¬دهند وفردی که فقیر است جواب منفی می ¬شنود، ا گر چه هم از بهترین بندگان الله باشند، که این قضیه اشتباه است. اما در پاسخ به سوال خواهرمان می¬گویم: همان پدرش در بدایت با منع کردنش از ازدواج مرتکب عمل اشتباهی شده است، اما متوجه این اشتباهش می¬شود و از این کارش دست برمی¬دارد، برگشتش به حق بهتر از این است که به کار باطلش ادامه دهد، واز طرف دیگر مرتکب اشتباه دیگری شده است، به طوریکه دختر کوچکتر را در ازدواج به صورت عمد مقدم کرده است، یعنی اینکه دختر کوچکش را به خواستگاران معرفی کرده، اما اگر خواستگاران فقط به قصد خواستگاری از دختر کوچک تر آماده¬اند در اینجا ایرادی ندارد، دختر کوچک را به ازدواج درآورد، اگر چه زودتر از دختر بزر گ تر باشد. مردم در این زمینه سه دسته هستند:

۱-دسته ¬ی اول کسانی که اجازه نمی¬دهند دختر کوچک¬تر زودتر از بزرگتر ازدواج کند وآن را عیب و بی ادبی در حق خواهر بزرگتر می¬دانند، در حالی که خواستگار، به خواستگاری دختر کوچک آمده است، و فردی از دختر بزرگ خواستگاری نکرده است، که این اشتباه بزرگ و پایمال کردن حق دختر کوچک خانواده است.

۲-دسته¬ی دوم کسانی هستند که تقوای الله را پیشه می¬کنند و به خواستگاری هر کدام که آمدند، آنان را به ازدواج درمی آورند، و با این کار امانتش را ادا و در مقابل مسوولیتی که به وی سپرده شده، ذمتش را بری می¬کند، اللهù می¬فرماید: { وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ}[الطلاق: ۲-۳] ترجمه: (هر کس هم از خدا بترسد و پرهیزگاری کند، خدا راه نجات (از هر تنگنائی) را برای او فراهم می‌سازد* و به او از جائی که تصوّرش نمی‌کند روزی می‌رساند.)
در جایی دیگر می¬فرماید: { وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}[الطلاق:۴] ترجمه: (هر کس که از خدا بترسد و پرهیزگاری کند، خدا کار و بارش را ساده و آسان می‌سازد.)
در پایان نصیحتم را به کسانی که به عنوان سرپرست زنان هستند تکرار می¬کنم، اینکه تقوای الله را پیشه کنند، و الله را مراقب خودشان ببینند، و به خواستگارانی که به خواستگاری کسانی که در زیر سرپرستی آنان هستند و افرادی دین دار هستند، جواب منفی ندهد، و از الله خواهانیم که همه را موفق بگرداند.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: ما رأيكم فيمن يُفرّق بين بناته في أمر الزواج؛ حيث كان يرد كل خاطب للبنت الكبرى بحجة إكمال الدراسة، ولا يخبرها بذلك، ولا يهمه في ذلك صلاح الخاطب، أو دينه، أو أي شيء، إنما أهم شيء عنده أن يرده دون السؤال عنه، ولكن بعد مرور سنوات عرف أن تصرفه هذا خاطئ، وعدل عنه، لكن مع البنت الصغرى حيث أصبح لا يفرط في أي خاطب لها، حتى يسأل عنه ويخبرها بذلك، وبالتالي تزوجت الصغرى والكبرى لم تتزوج، فهل يحق للبنت الكبرى أن تصارح والدها بذلك، وأن تناقشه، وأن تسأله لماذا يفرق بينها وبين أختها؟ وأرجو منكم النصح لكل أب؛ بأن يتقي الله -عز وجل- في بناته، وخاصة الابنة الكبرى، ولا يجعلها ضحية تجاربه؟

فأجاب -رحمه الله تعالى-: هذا السؤال يحتاج إلى أن أوجه نصيحة إلى أولياء الأمور في النساء، فأقول : على أولياء أمور النساء أن يتقوا الله، وأن يعلموا أنهن أمانة عندهم، وأنهم مسئولون عن هذه الأمانة، وأنه لا يجوز لهم التفريق بأي سبب من الأسباب، إلَّا أن يكون سببًا شرعيا لقول الله -تبارك وتعالى-: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَنَتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَلُكُمْ وَأَوْلَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرُ عَظِيمٌ ﴾ [الأنفال: ٢٧-٢٨].

فعلى أولياء أمور النساء إذا خطبن أن يسألوا أولا عن الزوج، فإذا كان مستقيما في دينه وخلقه عرَضَه على المخطوبة، وبيَّنَ لها من صفاته، فإذا وافقت، وأَذِنَتْ أجابه، وإذنُها إن كانت بكرًا بالتصريح أو السكوت، وإن كانت ثيباً فبالتصريح فقط، فإذا قال للبكر: إن فلانًا يخطبك، وفيه كذا وكذا كذا. وذكر من صفاته وأحواله، فسكتت، فهذا إذن. وإن صرحت، وقالت: نعم، زَوِّجني به. هذا إذن. وإن ردَّت فهذا رد ، ولا يجوز أن يجبرها، سواء كان أباها أم غيره؛ لقول النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-: «لا تُنْكَحُ الأَيْمُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ، وَلَا تُنْكَحُ البِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ».

أما إذا سأل عن الخاطب، وأثنوا عليه شرا في دينه، أو في خُلقه، فليرده، ولا حاجة أن يستشير المرأة في ذلك؛ لأنه ليس أهلا للقبول، بل لو فرض أنه غير مَرْضِي في دينه، وقبلت به المرأة، وألحت فلوليها أن يمنعها من التزوج به.

ففي الحديث عن النبي -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- أنه قال: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلْقَهُ فَأَنْكِحُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضُ». ولا يحل لولي الأمر أن يمنع الخُطَّابِ الأَكْفَاء لغرض دنيوي؛ مثل أن يلتمس من الخطاب من يعطيه أكثر، أو يمنع الخطاب لأنه ا يحتاج إلى ابنته في خدمته في البيت أو يمنع الخطاب لأنه يحتاج إلى راتب ابنته يأخذه، أو شيئا منه ولا يمنع الخطاب لعلاقة شخصية سيئة بينه وبين الخاطب، ولا يحل له أن يمنع الخطاب إلا لسوء في دينهم، أو أخلاقهم، أما لغرض سوى ذلك فلا.

وكثير من الأولياء -نسأل الله العافية والسلامة- قد خانوا أماناتهم، فليس همهم إلا المال، فمن يعطيهم أكثر فهو صاحبهم، وإن لم يكن أهلا لأن يزوج، ومن لا يعطيهم فليس صاحبهم، وإن كان من أحسن خَلْقِ الله خُلُقًا، وأقومهم دينا، وهذا غلط كبير.

أما الإجابة على سؤال السائلة فإني أقول إن أباها أخطأ في منعها من الزواج في أول الأمر، لكنه رجع، وعرف أن تصرفه خاطئ، والرجوع إلى الحق خير من التمادي في الباطل، لكنه أخطأ من وجه آخر؛ حيث قدم تزويج الصغيرة قبل الكبيرة عمدًا؛ بمعنى أنه عدل الخطاب عن الكبيرة إلى الصغيرة. أما لو كان الخطاب لا يخطبون إلا الصغيرة فله أن يزوجها، ولو كان ذلك قبل تزويج الكبيرة.

والناس في هذه المسألة على ثلاثة أقسام:

۱ – قسم لا يمكن أن يزوج الصغيرة قبل الكبيرة، ويرى أن هذا عيب، وإساءة للكبيرة، مع أن الخطاب إنما يخطبون الصغيرة ، ولم يَخطب منهم أ الكبيرة، وهذا غلط، وهضم حق للصغيرة. أحد

۲ – قسم مثل حال هذا الرجل يريد أن يزوج الصغيرة قبل الكبيرة، وهذا أيضا جناية.

3 – قسم يتقي الله -عز وجل- ويزوج من خُطبَت، سواء كانت الصغيرة أم الكبيرة، وهذا هو الذي أدى الأمانة، وأبرأ ذمته من المسئولية، كما قال تعالى: ﴿ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴾ [الطلاق: 4]، ﴿ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقَهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ﴾ [الطلاق: ٢-٣].

وأخيرًا أكرر النصيحة لأولياء أمور النساء؛ أن يتقوا الله -عز وجل- فيهن، وأن يراقبوا الله وألا يمنعوا الخطاب الأكفاء من تزويجهم بمن ولاهم الله عليهن، وأسأل الله للجميع التوفيق لما يحب ويرضى.

تقول هذه السائلة: هل لها أن تناقش والدها وتصارحه فيما مضى؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: نعم لها الحق في مناقشة أبيها فيما مضى، وفيما يستقبل المرأة تريد من الرجال ما يريد الرجال من النساء، فلها أن تناقش والدها.

مطالب مرتبط:

(۵۰۹۴) حکم انتقال ولایت نکاح از پدر به فرزند در صورت عدم شایستگی ولیّ شرعی

هرگاه ولی و سرپرست به تکرر خواستگارانش را رد کند و جواب منفی دهد، فاسق شمرده می‌شود و عدالت از وی برداشته می‌شود و هیچ کاری را که عدالت در آن شرط است را انجام‌نمی‌دهد و ولایتش به فرد بعدی انتقال پيدا می‌کند....

ادامه مطلب …

(۵۰۹۶) آیا پدری که تازه مسلمان شده و شکاک است می‌تواند سرنوشت ازدواجم را تعیین کند؟

در صورتی که این سرپرست فردی فاسق باشد و گناهان کبیره ای که او را از دایره ی اسلام خارج نمی کند انجام می دهد بر اساس یکی از اقوال اجازه دارد سرپرستی دخترش را بر عهده بگیرد...

ادامه مطلب …

(۵۰۹۰) آیا برادر مادری اجازه دارد برای دختری که خواستگار دارد او را به ازدواج در آورد؟

کسی که مسوولیت سرپرستی دختر را برعهده دارد، اولیای امور این دختر هستند و برادران مادری­اش این اجازه را ندارند مگر اینکه یکی از این اولیاء به آنان وکالت دهد...

ادامه مطلب …

(۵۱۰۶) حکم پدرانی که مانع ازدواج دخترانشان می‌شوند

بر این فرد واجب است اگر فردی دین دار به خواستگاری دخترش می­آید، او را به ازدواج درآورد و جایز نیست که او را از ازدواج محروم کند، و اگر مرتکب چنین کاری شود، فاسق شمرده می­شود...

ادامه مطلب …

(۵۱۰۰) جایگاه ولیّ در عقد نکاح

هرگاه فردی دین دار به خواستگاری دختری رود که دختر، و برادرانشان از وی راضی هستند، به ازدواج در آورده می­شوند، و هر فردی بخواهد در این زمینه مخالفت ورزد به وی اهمیتی داده نمی­شود، اگرچه هم آن فرد ولی وسرپرست دختر باشد...

ادامه مطلب …

(۵۰۹۳) حکم نیابت در عقد نکاح در صورت غیبت ولیّ اصلی و حضور برادران

عاقد کسی بوده که این زن را به عقد ازدواج‌ در­آورده است که در این حالت چنین عقد نکاحی فاسد و صحیح نمی‌باشد. زیرا با قرآن، سنت و اعتبار صحیح مخالفت می‌کند....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه