چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۲۹۰۰) آیا جایز است امام رکوع را طولانی نماید؟

(۲۹۰۰) سوال: آیا جایز است امام رکوع را طولانی نماید در صورتی که احساس کند برخی از نمازگزاران می‌‌خواهند این رکعت را درک کنند؟

جواب:

فقهاء M ذکر نموده که برای امام مستحب است هرگاه احساس نمود کسی می‌‌آید در حالی که او در رکوع است رکوعش را طولانی کند تا اینکه آن شخص رکوع را درک کند اما شرطی را برای آن ذکر نموده‌‌اند و آن این است که کسانی که پشت سر او نماز می‌‌خوانند دچار سختی نشوند اگر دچار سختی شوند مراعات حال کسانی که پشت سر او نماز می‌‌خوانند مقدم‌‌تر از مراعات حال کسی است که تازه می‌‌آید و در این مساله در سنت چیزی را سراغ ندارم ولی چه بسا از حالت پیامبر ﷺ گرفته می‌‌شود که رعایت حال مأمومین را می‌‌کردند تا جاییکه صدای گریه‌‌ی کودک را شنیدند و نمازشان را از ترس اینکه مادرش دچار حواس‌‌پرتی شود کوتاه کردند.
از آن جایی که رسول الله ﷺ تا این حد مراعات حال مأمومین را می‌‌کرد از این جهت که نماز را به خاطر اینکه مادر نوزادی که گریه می‌‌کرد دچار حواس‌‌پرتی نشود کوتا می‌‌کرد مراعات نمودن کسی که وارد مسجد می‌‌شود برای اینکه رکوع را درک نماید مقدم‌‌تر است به خصوص زمانی که رکوع آخرین رکعت باشد تا اینکه آن شخص نماز جماعت را درک کند زیرا از پیامبر ﷺ ثابت شده که می‌‌فرماید: «من أدرك رکعة من الصلاة فقد أدرك الصلاة» (کسی که یک رکعت از نماز را درک کند نماز جماعت را درک نموده است) و انسان هنگامی که رکوع را درک کند یک رکعت را درک نموده هر چند که سوره‌‌ی فاتحه را نخواند زیرا در حدیث صحیح از ابوبکره J وارد شده که وارد مسجد شد در حالی که پیامبر ﷺ در حال رکوع بودند لذا شتابان تکبیر گفته و قبل از اینکه وارد صف شود به رکوع رفتند، زمانی که پیانبر ﷺ سلام داد از انجام دهنده‌‌ی این کار پرسید؟ ابوبکر J گفت: من بودم. پیامبر ﷺ فرمود: «زادک الله حرصا ولا تعد» (الله بر حرصت بیفزاید ولی این کار را تکرار نکن) و پیامبر ﷺ او را به قضا نمودن این رکعت که رکوع آن را درک نموده بود امر نکرد و اگر این رکعت را درک نکرده بود او را به قضا نمودن آن امر می‌‌کرد بنابراین حدیث ابوبکره J عموم فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ در حدیث عبادة بن صامت J را تخصیص می‌‌دهد: «لا صلاة لمن لم یقرأ بأم الکتاب» یا «أم القرآن» یا «بفاتحة الکتاب»(نماز کسی که سوره‌‌ی فاتحه را نخواند درست نیست) این وجه دلیل از جهت دلیل از آثار بود.
اما با توجه به دلیل نظری می‌‌گوییم: محل نماز قیام است و این شخص امام را در حالت رکوع درک نموده است و او مأمور به تبعیت از امام است بنابراین قیام در اینجا به خاطر واجب بودن تبعیت از امام از او ساقط می‌‌شود و زمانی که قیام از او ساقط شود آنچه در قیام واجب است یعنی قرائت نیز از او ساقط می‌‌شود.
اگر کسی بگوید: پیامبر ﷺ به ابوبکر J فرمود: «زادک الله حرصا ولا تعد» (الله بر حرصت بیفزاید ولی این کار را تکرار نکن) آیا در این دلیلی مبنی بر اینکه او رکعت را درک نکرده وجود دارد؟ جواب این است که دلیلی در آن وجود ندارد زیرا اگر رکعت را درک نکرده بود پیامبر ﷺ او را به فضا نمودن آن امر می‌‌کرد چون پیامبر ﷺ یک چیزی را که مشروع نیست تأیید نمی‌‌کند و به همین دلیل زمانی که اعرابی وارد مسجد شد و نمازی را خواند که در آن آرامش نداشت سپس آمد و بر پیامبر ﷺ سلام نمود به او فرمود: «ارجع فصل فإنک لم تصل» (دوباره نماز بخوان زیرا نماز نخواندی) ولی فرموده‌‌اش: «لا تعد» نهیی است بر امری که شایسته نیست کسی که به نماز می‌‌آید آن را انجام دهد. ابوبکره J عجله کرد و برای نماز قبل از اینکه وارد صف شود تکبیر گفت و همراه امام بدون خواندن فاتحه به رکع رفت. سه مسأله در این جا وجود دارد.
از مسأله‌‌ی اول و دوم نهی شده است.
ولی مسأله‌‌ی اولی: شتافتن، از پیامبر ﷺ ثابت شده که می‌‌فرماید: «إذا سمعتم الإقامة فامشوا إلی الصلاة و علیکم السکینة و والوقار، ولا تسرعوا» (هرگاه اقامه را شنیدید به سوی نماز بروید و بر شما لازم است که با آرامش و سنگینی گام بردارید و شتابان نرید) لذا معنای فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ: «و لا تعد» این است که دوباره شتابان به سمت نماز نیا.
دوم: قبل از اینکه به صف برسد وارد نماز شد در حالی که این مخالفت است زیرا صف بستن واجب است و چون انسان در حالی که مکانی در صف وجود دارد به تنهایی نماز نمی‌‌خواند اما این مرد به تنهایی تکبیر گفت در حالی که کار مشروع نیست لذا از آن نهی می‌‌شود.
سوم: همراه امام به رکوع رفت هنگامی که او را در حالت رکوع درک نمود این فعلش در نهی وارد نمی‌‌شود به دلیل فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ: «فما أدرکتم فصلوا» (هر آنچه را درک نمودید بخوانید) و این شخص امام را در حال رکوع درک نمود لذا همراه او نماز خواند بنابراین فرموده‌‌ی رسول الله ﷺ: «و لا تعد» به دو مسأله‌‌ی اول بر می‌‌گردد و به مسأله‌‌ی سوم بر نمی‌‌گردد و حکم مسأله‌‌ی سوم از عدم امر پیامبر ﷺ به قضای آن فهمیده می‌‌شود.
سؤال: شیخ بزرگوار! حکم کسی که رکوع را درک کند اما آن رکعت را دوباره قضا کند چیست؟
جواب: کسی که رکوع را درک کند سپس رکعتی که رکوع آن را درک نموده را قضا کند این کار افزودن بر نماز محسوب می‌‌شود که اگر نداند چیزی بر او نیست و نمازش درست است ولی اگر از روی عمد باشد نمازش باطل است زیرا یک رکعت را بر نمازش افزوده است مگر اینکه تأویل داشته باشد که برخی از اهل علم می‌‌گویند: کسی که رکوع را درک کند آن رکعت را درک نکرده است به دلیل اینکه سوره‌‌ی فاتحه را نخوانده است، لذا اگر چنین دلیلی داشته باشد نمازش درست است اما اگر دلیل نداشته و عمدا این کار را انجام دهد نمازش باطل می‌‌شود و اگر جاهل باشد به خاطر جهلش عذر داده می‌‌شود و نمازش باطل نمی‌‌شود.
ولی باور ندارم کسی که رکوع را درک نمود آن رکعتی که رکوعش را درک نموده را قضا کند در حالی که می‌‌داند آن رکعت را درک کرده است گمان نمی‌‌کنم کسی از روی عمد بر آن بیفزاید.
سؤال: شیخ بزرگوار! چگونه درک نمودن رکوع کامل می‌‌شود؟ یعنی هرگاه که بتواند در آن یک بار (سبحان ربی العظیم) بگوید؟
جواب: رکوع را درک می‌‌نماید هرگاه به محدوده‌‌ی رکوع برسد قبل از اینکه امام از حدود رکوع خارج شود لذا اگر امام را در محدوده‌‌ی رکوع درک نمود آن رکعت را درک نموده است.
در این صورت ناگریز است یا اینکه یقین حاصل کند که امام را قبل از بالا آمدن از رکوع درک نموده که در این صورت بدون هیچ مشکلی آن رکعت را درک کرده است یا اینکه یقین حاصل نموده که امام از رکوع قبل ا اینکه این شخص برسد بالا آمده است که در این صورت بدون هیچ مشکلی آن را رکعت را درک نکرده است.
یا اینکه شک داشته باشد آیا امام را در رکوع درک کرده است یا قبل از اینکه او را در رکوع درک کند بالا آمده است؟
در این حالت اگر گمان غالبش بر این بود که امام را درک کرده بر این اساس نمازش را کامل کند لذا بر حسب گمانش امام را درک کرده ولی بعد از سلام سجده‌‌ی سهو را انجام می‌‌دهد.
اگر گمان غالبش بر این بود که آن رکعت را درک نکرده آن رکعت را بنابر یقین به حساب نمی‌‌آورد و نمازش را کامل می‌‌کند و آن رکعت را قضا نموده و بعد از سلام سجده‌‌ی سهو را انجام می‌‌دهد.
اگر بدون گمان غالب و فقط شک کرد بنابر یقین آن رکعت را به حساب نمی‌‌آورد و نمازش را کامل می‌‌کند و قبل از سلام سجده‌‌ی سهو را انجام می‌‌دهد.
سؤال: شیخ بزرگوار! نهایت حد برای درک نمودن رکوع بالا آمدن امام از رکوع است یا زمانی که امام بگوید: (سمع الله لمن حمده)؟
جواب: آنچه اعتبار دارد بالا آمدن امام از رکوع است یعنی فعل بالا آمدن نه گفتن (سمع الله لمن حمده) اما اگر امام را نمی‌‌ببیند برخی از امامان (سمع الله لمن حمده) را همراه با بالا آمدن قرار نمی‌‌دهند و چه بسا آن را قبل از بالا آمدن یا اینکه بعد از اینکه کامل ایستاد بگوید در این صورت اگر او را نمی‌‌بیند بر اساس گفتن (سمع الله لمن حمده) پیش می‌‌رود مگر اینکه با توجه به شناختی که از امامش دارد این است که امام (سمع الله لمن حمده) را بعد از اینکه کامل ایستاد یا اینکه قبل از اینکه شروع به بالا آمدن کند می‌‌گوید در این صورت بر اساس گمان غالبش عمل می‌‌کند.
سؤال: شیخ بزرگوار! بنابراین آنچه اعتبار دارد فعل است و نه گفتن (سمع الله لمن حمده)؟
جواب: بله، آنچه اعتبار دارد فعل است.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: هل يجوز للإمام أن يطيل ركوعه عندما يحس أن بعض المصلين يريدون إدراك هذه الركعة، أم لا؟

فأجاب رحمه الله تعالى: ذكر الفقهاء -رحمهم الله- أنه يستحب للإمام إذا أحس بداخل وهو راكع أن يطيل الركوع حتى يدرك هذا الداخل الركعة، ولكنهم قيدوا ذلك بشرط وهو : ألا يشق على المأمومين الذين وراءه، فإن كان يشق عليهم فإن مراعاة المأمومين الذين معه أولى من مراعاة هذا الداخل، ولا أعلم في ذلك سُنَّة في هذه المسألة بعينها، ولكن ربما تؤخذ من حال النبي – عليه الصلاة والسلام-، حيث إنه كان يراعي المأمومين، حتى إنه إذا سمع بكاء الصبي خفف في صلاته ، مخافة أن تُفْتَتَنَ أمه. فإذا كان الرسول صلى الله عليه وسلم يراعي أحوال المأمومين إلى هذا الحد، بحيث يخفف الصلاة من أجل ألا تفتتن أم الصبي الذي يبكي، فإن مراعاة الداخل الذي يدرك الركعة بإدراكه الركوع من باب أولى، ولا سيما إذا كان الركوع آخر ركعة؛ لأجل أن يدرك هذا المأموم الداخل الصلاة، فإنه ثبت عن النبي صلى الله علية وسلم  أن «من أدرك ركعة من الصلاة فقد أدرك الصلاة»، والإنسان إذا أدرك الركوع أدرك الركعة وإن لم يقرأ بأم القرآن؛ لأنه ثبت في الصحيح من حديث أبي بكرة رضي الله عنه أنه دخل والنبي صلى الله علية وسلم راكع، فأسرع ثم كبر وركع قبل أن يدخل الصف، فلما سلم النبي – عليه الصلاة والسلام – سأل عن الفاعل؟ فقال أبو بكرة: أنا. فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «زادك الله حرصًا، ولا تعد»، ولم يأمره النبي صلى الله عليه وسلم بقضاء هذه الركعة التي أدرك ركوعها، ولو كان لم يدرك الركعة لأمره النبي أن يقضيها، وعلى هذا فيكون حديث أبي بكرة رضي الله عنه مخصصا لعموم قوله في حديث عبادة بن الصامت: «لا صلاة لمن لم يقرأ بِأُم الكتاب»، أو «بأم القرآن»، أو قال: «بفاتحة الكتاب» هذا وجهة الدليل من حيث الدليل الأثري.

أما من حيث الدليل النظري فلأننا نقول: إن الصلاة محلها القيام، وهذا الرجل أدرك الإمام راكعًا، وهو مأمور بأن يتابع إمامه، فيكون القيام هنا ساقطا عنه لوجوب متابعة الإمام، وإذا سقط القيام سقط ما كان مفروضًا فيه وهو القراءة.

ولكن لو قال قائل : إن النبي صلى الله علية وسلم  قال لأبي بكرة: «زادك الله حرصًا. ولا تعد»، فهل يكون في ذلك دليل على أنه لم يدرك الركعة؟

فالجواب: أنه لا دليل فيه؛ لأنه لو لم يدرك الركعة لأمره النبي – عليه الصلاة والسلام- بقضائها، إذ إن النبي صلى الله عليه وسلم لا يُقر على شيء غير مشروع، ولهذا لما دخل الأعرابي وصَلَّى صلاة لا يَطْمَئِنُّ فيها، ثم جاء فَسَلَّم على النبي – عليه الصلاة والسلام- قال له: «ارجع فصل فإنك لم تصل»، ولكن قوله : «ولا تعد» نهي عما لا ينبغي أن يفعل في حال الإتيان إلى الصلاة، أبو بكرة رضي الله عنه أسرع وكبر للصلاة قبل أن يدخل في الصف، وركع مع الإمام دون أن يقرأ الفاتحة، فهذه ثلاث مسائل.

أما المسألتان الأوليان فإنهما منهي عنهما.

أما الأولى، وهي الإسراع فإنه ثبت عن النبي-عليه الصلاة والسلام- أنه قال: «إذا سمعتم الإقامة فامشوا إلى الصلاة وعليكم السكينة والوقار، ولا تُسْرِعُوا» فيكون قوله: «ولا تعد»، أي: لا تعد إلى الإسراع.

وأما الثانية: وهي أنه دخل في الصلاة قبل أن يصل إلى الصف: فهذه مخالفة؛ لوجوب المصافة؛ لأن الإنسان لا يصلي منفردًا مع وجود مكان له في الصف، وهذا الرجل كَبَّرَ منفردًا، وهو خلاف المشروع، فيكون منهيًا عنه.

أما المسألة الثالثة: أنه ركع مع الإمام لما أدركه راكعا فإنها لا وهي تدخل في النهي؛ لقوله صلى الله علية وسلم: «فما أدركتم فصلوا»، وهذا الرجل أدرك الإمام راكعا فيصلي معه، إذا يكون قوله: ولا تعد عائدا إلى المسألتين الأوليين فقط، دون المسألة الثالثة، والمسألة الثالثة علم حكمها من عدم أمر النبي صلى الله عليه وسلم له بقضائها.

يقول السائل : فضيلة الشيخ : من أدرك الركوع ثم قضى الركعة مرة أخرى؟

فأجاب رحمه الله تعالى من أدرك الركوع ثم قضى الركعة التي أدرك ركوعها فإنه يعتبر زائدا في صلاته فإن كان جاهلا فلا شيء عليه وصلاته صحيحة، وإن كان متعمدا فإن صلاته باطلة؛ لأنه زاد فيها ركعة، اللهم إلا أن يكون متأولا، فإن بعض أهل العلم يقول: إن من أدرك الركوع لم يكن مدركًا للركعة؛ لعدم قراءة الفاتحة، فإن كان متأولا هذا التأول فإن صلاته صحيحة، أما إذا لم يكن متأولا وتَعَمَّدَ فإن صلاته تبطل، وإن كان جاهلا كان معذورًا بجهله فلا تبطل.

لكني لا أعتقد أن أحدًا يقضي هذه الركعة التي أدرك ركوعها وهو يعلم أنه مدرك للركعة، لا أظن أن أحدًا يزيدها متعمدا.

يقول السائل : فضيلة الشيخ: كيف يتم إدراك الركوع؟ يعني: إذا أمكنه أن يقول: سبحان ربي العظيم مرة واحدة؟

فأجاب رحمه الله تعالى: يدرك الركوع بوصوله إلى حد الركوع، قبل أن يفارق الإمام حد الركوع، فإذا التقى مع الإمام في حد الركوع فقد أدرك الركعة.

وفي هذه الحال لا يخلو إما أن يتيقن أنه أدرك الإمام قبل أن يرفع من الركوع، فيكون مدركًا للركعة بلا إشكال، وإما أن يَتَيَقَّن أن الإمام رفع من الركوع قبل أن يصل هذا المسبوق إلى الركوع، فيكون غير مدرك للركعة بلا إشكال.

وإما أن يشك هل أدرك الإمام في الركوع، أو أن الإمام رفع قبل أن يدركه؟ ففي هذه الحال إن غَلَبَ على ظنه أنه أدرك الإمام فليتم على ذلك، فيكون مدركًا للإمام بحسب ظنه، ولكنه يسجد للسهو بعد السلام.

وإن غلب على ظنه أنه لم يدرك فإنه يلغي هذه الركعة، ويقضيها، ويسجد للسهو بعد السلام. وإن شك بدون غلبة ظن فإنه يلغيها بناء على اليقين، ويكمل، ويسجد للسهو قبل السلام.

يقول السائل: فضيلة الشيخ: الحد الأقصى لإدراك الركوع هو رفع الإمام، أو قوله: سمع الله لمن حمده؟

فأجاب – رحمه الله تعالى -: الْمُعْتَبَرُ رفع الإمام، أي: الفعل دون القول، لكن إذا كان لا يرى الإمام، فإن بعض الأئمة قد لا يقرن قوله: سمع الله لمن حمده، برفعه، قد يقول ذلك قبل أن يشرع في الرفع، وقد يقوله بعد أن يقف، وفي هذه الحال إذا كان لا يراه فإنه يبني على القول، إلا إذا كان يعرف من إمامه أنه لا يقول: سمع الله لمن حمده إلا بعد أن ينتهي رافعًا، أو أنه يقولها قبل أن يتحرك بالرفع من الركوع، فيبني على ما كان يغلب على ظنه.

يقول السائل: فضيلة الشيخ: إذًا المعتبر هو الفعل لا القول؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: نعم المعتبر الفعل.

مطالب مرتبط:

(۲۸۹۵) حکم نماز جماعت با امامی که مورد رضایت مأموم نیست

اگر از او به خاطر خللی در دینش بدت می­آید بر تو واجب است که او را نصیحت کنی و این خلل را برای او آشکار سازی تا این که آن را درست کند و بر امر الله À پایدار باشد....

ادامه مطلب …

(۲۸۸۳) حکم نماز با امامی که اهل بدعت و فاقد صلاحیت شرعی در امامت است

اول: موضوع را به مسؤولین گزارش دهی تا اینکه یا او را از امامت عزل نموده یا اینکه او را درست کنند اگر این کار ممکن نشد و امام بر همین اوصاف باقی ماند برای شما جایز نیست که پشت سر او نماز بخوانید...

ادامه مطلب …

(۲۸۷۵) حکم اقتدا به امامی که متوسل به رسول الله ﷺ و اولیاء می‌شود

توسل جستن به اولیا بعد از مرگشان نوعی شرک است و اگر اعتقاد فعل در آن¬ها داشته باشد شرک اکبر است....

ادامه مطلب …

(۲۸۸۷) حکم اعتراض به ترک آداب امام جماعت در نماز

تخلف شما از نماز جمعه به دلیل این اسبابی که ذکر نمودید اشتباه است و بر شما واجب است که حاضر شده و همراه امام نماز بخوانید....

ادامه مطلب …

(۲۸۸۸) حکم اخذ اجرت در قبال امامت

مزدی که در قبال عبادتی از عباداتی که سودش به دیگران می­رسد به کسی داده می­شود سه قسمت است:...

ادامه مطلب …

(۲۸۵۰) آیا امامت زن جایز است و دلیل آن چیست؟

نماز زن برای زنان اشکالی ندارد اما برای مردان حرام است ...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه