پنج‌شنبه 17 ربیع‌الثانی 1447
۱۷ مهر ۱۴۰۴
9 اکتبر 2025

(۱۷۸۵) آیا کسی که نماز را از روی کسالت ترک می‌کند از ملت اسلام خارج می‌شود؟

(۱۷۸۵) سوال: آیا کسی که نماز را از روی سهل‌انگاری و کسالت ترک می‌کند از ملت اسلام خارج می‌شود یا نه؟ و اگر خارج گردد چه چیزی بر آن مترتب می‌شود؟ و آیا این بین علما اجماع است؟ و آیا کسی گفته که از ملت اسلام خارج نمی‌گردد؟

جواب:

قول راجح از اقوال اهل علم، کسی که از روی سهل‌انگاری و کسالت نماز را ترک کند کافر می‌گردد و در این منبر ادله‌هایی از قرآن و سنت و اقوال صحابه بر صحیح و مناسب بودن حکم بیان کردیم.

و اگر حکم کفر دادیم امور دنیوی و اخوری بر آن مترتب می‌شود و اما از امور دنیایی: ولایت او از فرزندان و اهلش برداشته می‌شود چون که کافر است و اللهÀ کافر را ولی مؤمنین قرار نداده است و همچنین ازدواج با او صحیح نیست و عقد نکاح او بسته نمی‌شود و اگر بعد از اتمام عقد نماز را ترک کرده است عقد نکاحش فسخ می‌شود مگر این که توبه کند و به اسلام برگردد و اگر یکی از خویشاوندان او وفات کند ارث نمی‌برد و همچنین عکس آن چون که رسول اللهﷺ می‌فرماید: «لَا يَرِثُ الْمُسْلِمُ الْكَافِرَ، وَلَا الْكَافِرُ الْمُسْلِمَ»[۱] (مسلمان از کافر ارث نمی‌برد و کافر نیز از مسلمان ارث نمی‌برد) یعنی اگر مردی که نماز نمی‌خواند، پسرش مرد و عمو نیز داشت ارث او به عمویش می‌رسد و به پدرش داده نمی‌شود چون که پدرش کافر بوده از این حیث که نماز نمی‌خوانده است ولی عمویش مسلمان بوده است پس ارث می‌برد.

و اما در امور اخروی: جایز نیست که غسل و کفن کرده شود و بر او نماز خواند و همراه مسلمانان دفن نمی‌شود بلکه در بیابانی برده و چاله‌ای حفر می‌شود و در آن بدون هیچ مراسمی دفن می‌شود.

و در آخرت همراه فرعون و هامان قارون و ابی بن خلف، ائمه کفر است العیاذ بالله همانطور که حدیث از رسول اللهﷺ آمده است [۲].

و اما سوال، سوال کننده که آیا در این خلاف است یا نه؟ پس می‌گوییم این مسئله در بین متأخرین خلاف شده است و اما ظاهر چیزی که عبدالله بن شقیقË روایت می‌کند این است که صحابه بر کفر تارک نماز اجماع داشته‌اند : (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)[۳] (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمی‌دانستند مگر نماز) و امام معروف اسحاق بن راهویهË نیز بر کافر بدون تارک نماز اجماع نقل می‌کند ولی متأخرین در آن اختلاف کرده‌اند ولی مخالفتشان با دلیل نمی‌باشد و در ادله‌ی آنها تأمل کردم که بر چهار محور یافتم: یا اصلا بر عدم کفر آنها دلالت نمی‌دهد و یا مقید به صفتی است که شامل تارک نماز نمی‌باشد و یا مقید به حالتی است که آنها معذور هستند و یا عامی است که با ادله‌ی کفر تارک نماز تخصیص می‌یابند.

و در قرآن و سنت یافت نمی‌شود که تارک نماز مؤمن است و یا در بهشت است و یا چیزی که اقتضا کند ما کفر وارد در حدیث را بر کفر نعمت حمل کنیم.


[۱] [ رواه البخاری (۶۷۶۴) و مسلم (۱۶۱۴)]

[۲] رواه احمد (۱۶۹/۲).

[۳] [تخریج آن گذشت]

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

 

يقول السائل: هل تارك الصلاة تهاونا وتكاسلا يخرج من الملة أم لا يخرج؟ وإذا كان يخرج من الملة فماذا يترتب على ذلك، وهل هو مجمع عليه من العلماء ؟ أم أن هناك من خالف ذلك وقال بعدم خروجه من الملة؟

فأجاب رحمه الله تعالى القول الراجح من أقوال أهل العلم أن تارك الصلاة تهاونا وتكاسلا كافر كفرًا مخرجًا عن الملة، وقد ذكرنا من هذا المنبر أدلة ذلك في كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه و سلم، وكلام الصحابة رضي الله عنهم، والمعنى الصحيح المناسب للحكم.

وإذا قلنا بالكفر ترتب عليه أمور دنيوية وأمور أخروية، أما الأمور الدنيوية: فإن ولايته على أولاده وأهله تزول وترتفع، وليس له ولاية عليهم، لأنه كافر ولن يجعل الله للكافر على المؤمنين سبيلا، وكذلك لا يصح تزويجه، فلا يعقد له النكاح ما دام تاركًا للصلاة، وإذا تركها بعد تمام العقد فإن النكاح ينفسخ، إلا أن يتوب إلى الله ويرجع للإسلام، وإذا مات له أحد من أقاربه فإنه لا يرث منه، لقول النبي عليه الصلاة والسلام: «لا يرث المسلم الكافر، ولا الكافر المسلم» يعني: لو أن رجلًا لا يصلي فمات ابنه وله عم فإن ميراث الابن لعمه، وليس لأبيه، لأن أباه كافر حيث كان لا يصلي، وعمه مسلم، فيكون الميراث له.

وأما في الآخرة: فإنه لا يجوز أن يُغَسَّلَ ولا يُكَفَّن، ولا يُصَلَّى عليه، ولا يُدفن مع المسلمين، وإنما يخرج به إلى البر، ويحفر له حفرة يدفن فيها بدون مراسم الجنازة المعتادة للمسلمين.

وفي الآخرة يكون مع فرعون وهامان، وقارون، وأبي بن خلف أئمة الكفر والعياذ بالله، كما جاء في ذلك الحديث عن رسول الله صلى الله عليه و سلم.

وأما سؤال السائل وهل في ذلك خلاف أم هو مجمع عليه؟ فنقول: إن المسألة فيها خلاف بين المتأخرين، وأما الصحابة فظاهر ما نقله عبد الله بن شقيق أنهم مجمعون على أنه كافر، لقوله – أعني: عبد الله بن شقيق-: «كان أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم لا يرون شيئًا من الأعمال تركه كفر إلا الصلاة»، وقد نقل إجماع الناس على ذلك الإمام إسحاق بن راهويه المشهور المعروف، لكن اختلف المتأخرون بعد هذا في تارك الصلاة، ولم يأتِ أحد ممن خالف بدليل وقد تأملت أدلتهم فوجدتها على أربعة أنحاء:

منها ما لا يدل على عدم الكفر أصلا.

ومنها ما يكون مقيدا بصفة يمتنع معها أن يدع الصلاة.

ومنها ما يكون مقيدا بحال يعذر فيها من ترك الصلاة.

ومنها ما يكون عامًا مخصوصا بالأدلة الدالة على كفر تارك الصلاة.

ولم يجئ في كتاب الله ولا في سنة رسوله صلى الله عليه وسلم بأن تارك الصلاة مؤمن، ولا أن تارك الصلاة في الجنة ولا نحو ذلك من الأشياء التي تقتضي أن نحمل الكفر الوارد في تارك الصلاة على أن المراد به كفر النعمة.

مطالب مرتبط:

(۱۷۶۶) حکم دعا فرزند برای پدر تارک نماز

اگر پدر شما تا زمان مرگش نماز نمی‌خوانده برای شما حلال نمی‌باشد که برای او دعای مغفرت و رحمت کنی چون که او بر کفر مرده است...

ادامه مطلب …

(۱۸۱۹) حکم عقد ازدواج در هنگام ترک نماز

این سوال متضمن مسئله‌ی بسیار عظیمی می‌باشد که از مهم‌ترین مسائل و مشکل‌ترین آن است که ترک کردن نماز است.....

ادامه مطلب …

(۱۷۵۳) حکم کسی که نماز را از روی سهل‌انگاری و کسالت ترک کند

آیا امکان دارد کسی لا اله الا الله را خالصانه از قلبش بگوید و سپس نماز را ترک کند و با کسالت و سهل‌انگاری بر ترک آن محافظت کند؟ قطعا این ممکن نیست و چگونه ممکن است که نماز را ترک کند و بر ترک آن محافظت کند....

ادامه مطلب …

(۱۷۵۰) حکم زندگی کردن با اشخاص بی نماز

شکی در این وجود ندارد کسی که نماز نمی‌خواند مرتد و کفار است و بر ولی الأمر واجب است که او را به اسلام و نماز دعوت دهد....

ادامه مطلب …

(۱۷۷۹) آیا برای من جایز است که برای میت بی‌نماز، نماز بخوانم؟

به مجرد گمان جایز نیست که حکم به تارک بودن فردی در نماز کنیم زیرا اصل بر مسلمان بودن او می‌باشد که بر او نماز خوانده می‌شود...

ادامه مطلب …

(۱۷۵۶) حکم تعامل با همسایگان بی‌نماز

از جمله چیز‌هایی که بر شما واجب است که به سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نصیحتشان کنید

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه