دوشنبه 21 ربیع‌الثانی 1447
۲۱ مهر ۱۴۰۴
13 اکتبر 2025

(۸۶۸) داستان هاروت و ماروت در قرآن

(۸۶۸) سوال: داستان هاروت و ماروت که الله جَلَّ‌جَلَالُهُ آنان را به چیزی مکلف و از چیز دیگری نهی کرد، تا چه حد صحت دارد؟ گناهی که آن دو مرتکب شدند، چیست؟

جواب:

در واقع این یک داستان ساختگی و جزء اسرائیلیات است. بیشتر روایات اسرائیلیات هم عاری از صحت هستند. من به این برادر و دیگران نصیحت می‌کنم که فقط به داستان‌های موجود در قرآن و سنت صحیح اکتفا کنند. به این دلیل که الله جَلَّ‌جَلَالُهُ فرموده: {أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ} [ابراهیم: ٩] (آیا خبر کسانی‌که پیش از شما بودند، مثل قوم نوح و عاد و ثمود، به شما نرسیده است؟! و کسانی‌که پس از ایشان بودند، که جز الله آنان را نمی‌شناسد؟!). اگر فقط الله است که این داستان‌ها را می‌داند، واجب است جزئیات آن را فقط از الله جَلَّ‌جَلَالُهُ دریافت کنیم؛ یعنی از قرآن یا از سنت صحیح رسول اللهﷺ. چه بسا در این داستان‌ها مسائلی وجود داشته باشد که به نوعی در توحید خدشه ایجاد کند و انسان نداند.

برای سائل با داستان داود عَلَيْهِ‌السَّلَام در قرآن مثال می‌زنم که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ * إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ * قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ} [ص: ۲۱-۲۵]

(آیا خبر شاکیان هنگامی‌که از عبادتگاه بالا رفتند، به تو رسیده است؟! چون بر داود وارد شدند، پس از آنها وحشت کرد، گفتند: نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است. پس بین ما به حق داوری کن و ستم نکن و ما را به راه راست راهنمایی کن. بی‌گمان این برادر من است، او نود و نه میش دارد، و من یک میش دارم. پس او می‌گوید: آن را به من وا گذار و در سخن بر من غلبه کرده است. (داوود) گفت: به راستی او با در خواست یک میش تو که آن را به میش‌هایش بیفزاید بر تو ستم کرده است و البته بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی‌که ایمان آورده‌اند و کار‌های شایسته انجام داده‌اند و اینان اندک هستند. و داوود دانست که ما او را آزموده‌ایم، پس از پروردگارش آمرزش خواست، به سجده افتاد و رجوع کرد ️پس ما او را بخشیدیم).

به گمان برخی داستان‌سرایان، داود عَلَيْهِ‌السَّلَام از همسر مردی که نزدش کار می‌کرد، خوشش آمده بود. داود خودش نود و نه زن داشت و این زن هم او را فریفته بود. این در حالی بود که شوهر داشت. پس به فکر افتاد که برای رسیدن به او چه کند؟ او به آن مرد دستور داد به جهاد برود. شاید کشته شود و او بتواند بعد از مرگش، زن او را به همسری بگیرد! این ادعای بسیار منکر و زشتی است. این رفتار، زیبنده‌ی یک مرد عاقل نیست! چه برسد به انسان مؤمن! چه برسد به پیامبری از پیامبران الهی! در نتیجه این داستان، دروغین است و عقیده را خدشه‌دار می‌کند.

داوود عَلَيْهِ‌السَّلَام از این اخلاق زشت، پاک و مبراست. داستان فقط همان است که در آیه مذکور است. بدین ترتیب که دو شخص نزد داود عَلَيْهِ‌السَّلَام خصومت آوردند. این در حالی بود که داوود به تنهایی در محرابش الله را عبادت می‌کرد در را به روی خود می‌بست. وی کسی بود که بین مردم حکم می‌کرد. واجب است کسی که بین مردم حکم می‌کند، درهایش همیشه به روی مردم باز باشد. باید به آنها مجال بدهد تا دعوای خود را مطرح نموده و خود بین آنها حکم کند. الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ وی را آزمایش نمود. وقتی در را به روی خود بست و به تنهایی در محراب به عبادت مشغول بود، این دو مرد که با هم نزاع داشتند را به سوی وی فرستاد. آنها چون دیدند در باز نیست، از بالای دیوار به داخل پریدند.

داود از آنان ترسید؛ از این جهت که چگونه اینها وارد اتاق شدند، در حالی که در قفل است؟! گفتند: نترس، ما دو نفریم که یکی از ما به دیگری ظلم نموده است. شخصی که ظلم کرده بود گفت: (این برادرم است که نود و نه میش دارد). در این جا منظور از میش، زن نیست. بلکه میش همان گوسفند است. (و من یک میش دارم. پس (برادرم) می‌گوید: آن (یک میش) را به من واگذار کن و در سخن بر من غلبه کرده است). یعنی آن را به من بده تا صد میش کامل شود. در نتیجه وی صد میش خواهد داشت و این شخص هیچ. می‌گوید: بر من غلبه کرد. گویا آن شخص دارای فصاحت بود. بنا بر این داود عَلَيْهِ‌السَّلَام فرمود: او با درخواست اضافه کردن میش تو به میش‌های خودش، به تو ظلم کرده است.

عبرت‌ها موجود در این داستان چنین است:

اول: داود عَلَيْهِ‌السَّلَام در محرابش به تنهایی به عبادت شخصی خودش مشغول بود و در را باز نگذاشته بود تا مردم برای حل قضایای خود به او مراجعه کنند.

دوم: به سخن یکی از طرفین دعوی گوش فرا داد بدون اینکه حجت طرف دیگر دعوی را بشنود.

سوم: بدون گوش دادن به طرف دیگر دعوی و بر اساس سخن طرف اول دعوی، حکم نمود. این چنین بود که داوود فهمید این آزمایشی از جانب الله است. پس به سجده افتاد و به سوی الله بازگشت و توبه کرد. توبه از این که به تنهایی در محراب خلوت گزیده و در را به روی دیگران باز نگزارده است. توبه از اینکه بدون گوش دادن به حرف طرف دوم دعوی، سخن طرف اول را گرفت و بدون نگاه کردن به دفاع طرف دوم، حکم کرد. داستان داود همین بود. این قصه هم به صورت واضح در قرآن آمده و نیازی به ساختن داستان‌های دروغین نیست که در آنها به انبیا طعن وارد شود. امثال چنین داستان‌هایی زیاد است.

با توجه به چیزی که ذکر شد، به آن عده از برادران که کتاب‌های تفسیری را مطالعه می‌کنند که پر از چنین روایات اسرائیلیات است، نصیحت می‌کنم که دیگر این کتاب‌ها را مطالعه نکنند. به آنها می‌گویم: این تفاسیر را رها کنید، گر چه خیر بسیاری در آن وجود دارد، اما گاهی بعضی از عوام که چنین کتاب‌هایی را مطالعه می‌کنند فریب این مطالب دروغین را که شناخت آن فقط در توان علماست، می‌خورند.

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما صحة قصة الملكين هاروت وماروت بعد ما كلفهما الله – عز وجل – بأمره ونهاهما عما نهاهما عنه؟ ما الإثم الذي ارتكباه؟

فأجاب رحمه الله تعالى: الصحيح أن هذه قصة مفتعلة مأخوذة عن بني إسرائيل، وما أكثر أخبار بني إسرائيل التي لا أساس لها من الصحة، وإني أنصح أخي السائل وغيره أن يقتصروا في القَصَصِ على ما جاء في القرآن والسُّنَّة فقط، والسُّنَّة الصحيحة أيضًا، وذلك لقول الله -تبارك وتعالى-: ﴿ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَتَمُودُّ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللهُ ﴾ [إبراهيم: ٩] ، فإذا كان لا يعلمهم إلا الله فإن الواجب أن نتلقى أخبارهم من الله – سبحانه وتعالى-، من القرآن أو من السُّنَّة الصحيحة عن رسول الله – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-، وربما كان في هذه القصص ما يقدح في التوحيد من حيث لا يعلم الإنسان، وأضرب للسائل مثلا بقصة داود عليه الصلاة والسلام في قول الله -تبارك وتعالى-: ﴿ وَهَلْ أَتَنكَ نَبَؤُا الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُرَدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَأَحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعُ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُوَالِ نَعْجَنِكَ إِلَى نِعَاجِهِ، وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَتِ وَقَلِيلٌ مَاهُمْ وَظَنَّ دَاوُردُ أَنَّمَا فَتَنَّهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّرَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ ﴾ [ ص: ٢١-٢٥].

يزعم بعض القُصَّاص أن داود -عليه الصلاة والسلام- أعجبته امرأة رجل عنده، وكان داود عليه الصلاة والسلام عنده تسع وتسعون امرأة، فأعجبته هذه المرأة وهي مع زوج، ففكر ماذا يصنع للوصول إليها؟ فأمر هذا الرجل أن يذهب للغزو في سبيل الله، لعله يقتل فيتزوجها داود من بعده، وهذا من أعظم المنكرات، هذا لا يليق برجل عاقل، فضلا عن مؤمن، فضلا عن نبي من الأنبياء، فهي قصة مكذوبة تَخْدِشُ العقيدة، داود -عليه الصلاة والسلام – مبراً من هذا الخلق الذميم، والقصة على ظاهرها، خصمان اختصما عند داود عليه الصلاة والسلام، وكان داود قد انفرد يعبد الله -تبارك وتعالى – في محرابه، وأغلق عليه الباب اجتهادًا منه، وكان داود -عليه الصلاة والسلام- هو الذي يَحْكُمْ بين الناس، والحاكم بين الناس يجب أن يفتح لهم الباب، وأن يفسح لهم المجال حتى يختصموا ويحكم بينهم، فَفَتَنُه الله -عز وجل-، وذلك بأن اختبره -سبحانه وتعالى- لما انفرد في محرابه وأغلق الباب، بعث الله إليه هذين الخصمين فتسوروا المحراب، يعني أنهم قفزوا من فوق الجدار ، ففزع منهم كيف يدخلون عليه والباب مغلق ؟ فقالوا: لا تخف خصمان بغى بعضنا على بعض، وذكر الباغي فقال: ﴿ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْع وَتِسْعُونَ نَعْجَةً ﴾ [ص: ٢٣]، والنعجة هنا ليست المرأة كما قيل، بل هي الشاة ﴿ وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴾ [ص: ۲۳] أي: هَبْهَا لي لأجل أن أكمل مائة، فيبقى هو عنده مائة نعجة وهذا ليس عنده شيء، يقول: عَزَّني في الخطاب، يعني غَلَبَنِي، كأنه فصيح ذو بيان شديد فقال داود عليه الصلاة والسلام-: لقد ظلمك بسؤال نعجتك إلى نعاجه.

فالقصة فيها أولا: أن داود -عليه الصلاة والسلام- انفرد في محرابه في عبادته الخاصة، دون أن يفتح بابه للحكم بين الناس.

ثانيا: أنه استمع إلى الخصم دون أن يأخذ حجة الخصم الآخر.

ثالثًا: أنه حكم بقول الخصم دون أن ينظر ما عند الخصم الآخر، فلذلك علم داود أن الله تعالى اختبره وفتنه، فَخَرَّ راكعا وأناب، وتاب إلى الله -عز وجل – من كونه انفرد في محرابه وأغلق الباب عليه، وكونه أخذ بقول الخصم دون أن يسأل الخصم الآخر، وكونه حكم له دون أن ينظر ما عند الآخر من واضحة في القرآن، ولا حاجة أن نَصْطَنِعَ وهي مدافعة، هذه القصة، هي

قصصا مكذوبة وفيها خدش للأنبياء -عليهم الصلاة والسلام-، وأمثال هذا كثير.

لذلك أنصح إخواننا الذين يقرؤون في كتب التفسير المشحونة بهذه الإسرائيليات ألا يتمادوا في هذا، وأقول لهم اتركوا هذه التفاسير وإن كان فيها خير كثير، لكن هذا الشر الذي لا يعلم عنه إلا العلماء قد يغتر به بعض العامة الذين يطالعون هذه الكتب.

مطالب مرتبط:

(۸۸۴) ارتباط میان تقوا و علم چگونه است؟

این خشیت تنها از کسی مشاهده می‌شود که به الله و اسماء و صفات او آگاه باشد. به همین دلیل فرمود: {إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}

ادامه مطلب …

(۸۸۷) فواید خواند آیت الکرسی و آخر بقره

در این مورد چیزی در سنت وجود ندارد. بنا بر این سنت نیست که شخص هنگام بیرون رفتن از خانه، آيت الكرسي یا دو آیه‌ی آخر سوره‌ی بقره را بخواند.

ادامه مطلب …

(۸۵۸) معنای حروف مقطعه در ابتدای سوره‌ها چیست؟

این حروف الفبا که به زبان عربی هستند، معنایی ندارند. بر این اساس می‌گوییم: این حروف الفبا، معنایی ندارند اما هدف و حکمت بزرگی در آنها نهفته است.

ادامه مطلب …

(۸۶۴) توضیح آیه‌ی ۷۹ سوره بقره

این هشدار و تحذیری برای این امت است که مبادا دست به کاری مانند کار آنان بزنند. معلوم است که هیچ کس نمی‌تواند کاری که آنها کردند را با قرآن انجام دهد

ادامه مطلب …

(۸۶۳) داستان وعده‌ی الله با موسی

الله عَزَّوَجَلَّ وعده‌ای که به موسی عَلَيْهِ‌السَّلَام داده را یادآور می‌شود. الله عَزَّوَجَلَّ برای سخن با موسی سی شب وعده گذارده بود.

ادامه مطلب …

(۸۶۹) تفسیر آیه‌ی نسخ در سوره بقره

الله سبحانه و تعالی بیان فرموده که هر آیه‌ای در قرآن را که نسخ کند، آیه‌ای مثل آن یا بهتر از آن را جایگزین می‌کند. این یکی از صورت‌های نسخ است.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه