چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۶۱۴) روش صحیح طلب علم در ابتدای آموختن

(۶۱۴) سوال: جناب شیخ از شما تقاضا دارم که روش صحیح طلب علم برای مبتدی را بیان کنید. هم چنین کتاب‌هایی که باید از آنها شروع کند را معرفی نمایید.

جواب:

منهج صحیح برای طالب علم، چه در اول راه باشد و چه در میانه راه طلب علم و چه در پایان آن، این است که در عقیده و گفتار و کردار و اخلاقش چنان باشد که از قرآن و سنت پیامبرﷺ آموخته است. چون میوه‌ی علم، عمل به آن است. کسی که الله تعالی به او علمی عطا فرموده، اما به آن عمل نمی‌کند، علمش وبال او خواهد شد. زیرا به وسیله‌ی علم، حجت بر او تمام گشته و راه برایش روشن شده است. اگر عناد ورزید و مخالفت کرد، آن علم وبال و حجتی بر علیه او خواهد شد. پیامبرﷺ می‌فرمایند: «قرآن حجت است برای تو یا بر علیه تو».[۱] هم چنین بر طالب علم واجب است به وسیله‌ی وقار و سیمای نیک و اخلاق زیبا، اثر علمش را بر خود نمایان کند تا بین مردم انسانی محترم و بزرگ باشد. زیرا ارزش سخنی که از شخص محترم وبزرگ صادر شود، از سخن صدها انسان که محترم و بزرگ نیستند، بیشتر است.

نیز واجب است که طالب علم هر آنچه از شریعت را فرا گرفت، به دیگران برساند. به دلیل اینکه پیامبرﷺ فرمودند: «از من – دین – را برسانید، هر چند که يک آيه باشد».[۲] علما وارثان پیامبرانند و بر وارث واجب است همانند کسی که از او ارث برده، عمل نماید. زیرا وارث در جایگاه کسی قرار گرفته که از او ارث برده است؛ پس باید همان طور که مال بعد از وفات صاحب، به وارثان می‌رسد، علم پیامبران که میراث آنهاست نیز به کسانی می‌رسد که پس از آنها می‌آیند و هر کس که سهمی از این میراث ببرد، نصیب زیادی برده است. ما نیز – به عنوان کسانی که وارث پیامبران شده‌ایم – باید در زمینه‌ی هدایت خلق و دعوت آنها به سوی به حق، همان راهی را بپیماییم که پیامبران پیموده‌اند.

وظیفه‌ی طالب علم، در هر درجه‌ای که باشد، نشر علم و دعوت خلق به سوی حق است.

طالب علم نباید در قلبش نسبت به کسی حسادت داشته باشد. چرا حسد، اخلاق یهود بوده و ناپسند است و اول از همه، خود حسود است که ضرر می‌بیند. زیرا هر گاه نعمت الله سبحانه و تعالی را بر کسی ببیند قلبش آتش می‌گیرد و نفسش به شماره می‌افتد و نعمت‌هایی را که از الله تعالی گرفته، نمی بیند. بلکه چه بسا حسادت کارش را به جایی بکشاند که احساس کند الله تعالی به او ظلم کرده که به فلانی نعمتی داده که او ندارد.

الله تعالی حسودان را توبیخ کرده، فرموده: {أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا} [نساء: ۵۴]: (آيا آنان به خاطر چیزی به مردم حسادت می‌کنند كه الله از روی فضل و رحمت خود  به آنها داده  است؟ ما به آل ابراهيم  كتاب و پيغمبری و مُلکی عظيم داديم).

دیگر اینکه شخص حسود – چه طالب علم باشد یا طالب مال و فرزند – باید بداند که حسادتش مانع از رسیدن فضل الله تعالی به محسود نمی‌شود و باید به جای حسادت، کاری را انجام دهد که الله سبحانه و تعالی فرموده است. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: {وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ} [نساء: ۳۲]: (آرزوی چيزی كه الله به وسیله‌ی آن برخی از شما را با آن بر برخی ديگر برتری داده نکنید. مردان نصيبی دارند از آنچه کسب کنند و زنان نصيبی دارند از آنچه به دست می‌آورند و از الله، فضلش را طلب كنيد). اگر کسی را ببیند که علم و دین و فرزند و مال بیشتری دارد، باید بداند که این از فضل الله است. پس باید از الله طلب فضل کند. کسی که به آن دیگری عطا فرموده، به تو نیز عطا خواهد کرد. اما حسادت بردن به کسی به خاطر اینکه الله به او نعمت‌هایی عطا فرموده و بد دانستن آن، تصور اشتباهی بوده و نشان از کم عقلی و گمراهی در دین است.

اما کتاب‌هایی که طالب علم را به آن نصیحت می‌کنم: اولین کتاب، قرآن است که هيچ گونه باطلى در آن راه ندارد و از جانب الله سبحانه و تعالی نازل گشته و الله تعالی تأکید کرده که آن را برای ذکر آسان نموده است. می‌فرماید: {وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ} [قمر: ۱۷]: (هرآينه قرآن را برای پند گرفتن آسان ساخته‌ايم). بر این اساس، طالب علم باید به قرآن توجه ویژه‌ای نموده، به تلاوت و حفظ و تدبر و فهم و عمل به آن مشغول گردد تا سعادت دنیا و آخرت نصیبش شود. همچنین برای تفسیر باید حریص باشد که به تفاسیر کسانی مراجعه کند که در علم و امانتشان مورد اعتمادند. چون رویکرد مفسران در تفسیر قرآن کریم، متفاوت است و برخی تفاسیر، گمراه کننده هستند. صاحبان این گونه تفاسیر می‌خواهند نصوص قرآن را به سمت چیزی که خود به آن اعتقاد دارند، منحرف نمایند. به عنوان مثال: الله سبحانه و تعالی در قرآن می‌فرماید: {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} [طه: ۵]: (الله بر عرش استقرار یافت). الله عزوجل مساله‌ی استواء بر عرش را در هفت جای قرآن ذکر فرموده که  همه‌ی آنها با لفظ (استوی علی العرش) است. استواء بر یک چیز در لغت عربی که زبان قرآن است، معلوم و مشخص می‌باشد. الله تعالی می‌فرماید: {وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ} [شعراء: ۱۹۵-۱۹۲]: (و همانا (قرآن) نازل شده از جانب پروردگار جهانيان است * جبرئيل آن را فرو آورده است * بر قلب تو، تا از زمره‌ی بيم دهندگان باشی * به زبان عربی روشن).

نیز می‌فرماید: {إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ} [یوسف: ۲]: (همانا ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم تا شما آن را بفهمید).

همچنین می‌فرماید: {وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ} [نحل: ۱۰۳]: (ما می‌دانيم که ايشان خواهند گفت آن را انسانی به او می‌آموزد. زبان کسی که به او نسبت می‌دهند غير عربی است و اين به زبان عربیِ روشن است).

دیگر اینکه در زبان عربی: استواء هر گاه متعدی به «علی» باشد، معنایش علو بر چیزی است. چنان که الله تعالی می‌فرماید: {وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ} [زخرف: ۱۳-۱۲]: (و برای شما از كشتي‌ها و چهارپايان مركب‌هایی تهيّه ديده كه بر آنها سوار می‌گرديد. تا اين كه بر پشت آنها قرار بگيريد، و هنگامی كه بر آنها استقرار یافتید نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوئيد: پاك و منزّه است الله كه اينها را به زير فرمان ما درآورد و گرنه ما بر آنها توانایی نداشتيم).

پس استواء الله تعالی بر عرش، به معنای علوّ و بالا بودن بر عرش به صورتی است که لایق و مختص الله عزوجل است و ما کیفیت آن را نمی‌دانیم. چون الله سبحانه و تعالی به ما گفته که بر عرش است، اما کیفیت آن را به ما نگفته است. به همین خاطر نیز وقتی یک نفر از امام مالک پرسید: ای ابوعبدالله، (الرحمن علی العرش استوی)، این بالا بودن چگونه است؟ امام مالک سرش را پایین انداخته و از شدت عصبانیت از این سؤال عرق او را فرا گرفت. سپس گفت: معنای استواء معلوم است، ولی کیفیت آن را با عقل نمی‌توان درک نمود. ایمان به آن واجب و سؤال در مورد آن، بدعت است. بعد گفت: تو را انسانی مبتدع می‌بینم. سپس دستور داد که او را از مسجد پیامبرﷺ بیرون کنند. چرا که او از چیزی که نباید، سؤال کرد. چون اصحاب رضی الله عنهم در مورد آن از رسول اللهﷺ سؤال نکرده‌اند، در حالی که آنان نسبت به شناخت صفات الله سبحانه و تعالی از ما حریص‌تر و بیشتر از ما تعظیم الله را در قلب خود داشتند و بیشتر از ما به دنبال علم بودند و کسی را داشتند که اگر از او سؤال می‌شد، آگاه‌ترین شخص به جواب بود و او کسی جز رسول اللهﷺ نیست. اما اصحاب چنین سوالی از ایشان نکردند.

همچنین در میان مفسرین کسانی وجود دارند که (استوی علی العرش) را به استیلا و مالک شدن و قاهر شدن بر آن تفسیر می‌کنند. شکی نیست که این تفسیر باطل بوده و با آنچه دلالت قرآن اقتضا می‌کند، مخالف است. همچنین مخالف با چیزی است که سلف صالح و ائمه مسلمین بر آن بوده‌اند. پس واجب است انسان از چنین تفسیری بر حذر بوده و فریب آن را نخورد. زیرا این تفسیر چه بسا با اسلوبی بیان شود که احساسات انسان را برانگیزد و در نتیجه آن را تصدیق کند در حالی که این همان تحریف قرآن است.

مثال‌های زیادی برای این موارد وجود دارد: گروهی تلاش می‌کنند که آیات را طبق عقیده‌شان و برخی دیگر طبق مذهب فقهیشان تفسیر کرده و برخی هم طبق مذهب نحوی خود آن را تفسیر کرده، می‌گویند: فلان آیه این شاذ و فلان آیه غیر قیاسی است و غیره.

خلاصه می‌گویم که: مهم‌ترین کتابی که طالب علم باید به آن اهتمام ورزد، قرآن است. اما باید معانی آن را از کتاب‌های مورد اعتماد تفسیر بگیرد که افراد مورد اعتماد در علم و دین و امانت‌دار آنها را نوشته‌اند.

پس از قرآن، سراغ احادیث صحیح رسول اللهﷺ رفته و از متون مختصر مانند کتاب (عمدة الأحکام) تألیف حافظ عبدالغنی مقدسی شروع کند. سپس به (بلوغ المرام) تالیف حافظ ابن حجر عسقلانی و بعد کتاب (المنتقی من اخبار المصطفی) تألیف مجد بن تیمیه جد شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله بپردازد. بعد از آن مختصرات فقهی مانند (زاد المستقنع) در فقه حنبلی و دیگر مختصرات فقهی در مذاهب دیگر را بخواند. اما باید حواسمان باشد که کتاب‌های فقهی تالیف شده توسط علما را به عنوان دلیلی و حجت خود قرار ندهیم. زیرا علما هر چقدر از نظر علمی بالا باشند، باز هم باید برای سخنشان دلیل آورده شود و حرف آنها دلیل نیست که به عنوان حجت مورد استفاده قرار گیرد. اما بدون شک کلام علما برای استئناس و استشهاد مورد استفاده قرار می‌گیرند. پس اگر برای انسان مقدور شد که به کتاب‌های فقهی دسترسی پیدا کرده و الله تعالی نیز استادی را نصیبش کند که معانی آنها را برایش توضیح داده و راجح و مرجوح را برایش مشخص نماید، خیر زیادی به دست می‌آورد.

همچنین طلاب علم را تشویق می‌کنم که به اصول وقواعد توجه داشته باشند. چون در حقیقت اینها علم هستند. اما شاخه‌ها و فروع مسائل هر چند که علم هستند، اما به انسان ملکه و قدرتی نمی‌دهند که بتواند به وسیله‌ی آنها راجح را از مرجوح و صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. از الله عزوجل خواهانم که امثال این سؤال کننده را در دانشگاه‌هایمان زیاد گرداند.

***

[۱] صحیح مسلم: کتاب الطهارة، باب فضل الوضوء، حدیث شماره (۲۲۳)، از ابومالک اشعری رضی الله عنه با این لفظ: «الْقُرْآنُ حُجَّةُ لَكَ أَوْ عَلَيْك».

[۲] صحیح بخاری: کتاب أحادیث الأنبیاء، باب ما ذکر عن بنی إسرائیل، حدیث شماره (۳۴۶۱). از عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنهما با این لفظ: «بلِّغُوا عَنِّي ولَوْ آيَة».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: فضيلة الشيخ أرجو إيضاح المنهج الصحيح لطالب العلم المبتدئ، وكذلك إيضاح الكتب التي يبدأ فيها طالب العلم، جزاكم الله خيرا؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-: المنهج الصحيح لطالب العلم – مبتدئا كان أو راغباً أو منتهيا – هو: أن يسير في عقيدته وأقواله، وأفعاله، وأخلاقه على ما عَلِمَهُ من كتاب الله وسنة رسوله – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-، لأن ثمرة العلم العمل به، والعلم إذا لم يعمل به من أعطاه الله إياه صار وبالا عليه، لأنه بالعلم قامت عليه الحجة، وتبينت له المحجة، فإذا عاند وخالف صار علمه حجة عليه ووبالا عليه، ولهذا قال النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-: القرآنُ حُجَّةٌ لَكَ أوْ عَلَيْكَ»، وعلى طالب العلم المبتدئ والراغب والمنتهي أن يَظْهَرَ أثرُ علمه عليه في الوقار والسَّمت الحسن، والخلق الجميل، حتى يكون محترما بين الناس معظما فيهم، لأن كلمة المحترم المعظم تزن ألف كلمة من المستهان به.

وعلى طالب العلم أن يُبَلِّغَ ما علمه من شريعة الله، لقول النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم : بلغوا عني ولو آية، فالعلماء ورثة الأنبياء، والوارث يجب أن يكون على هَذي الموروث، لأن الوارث يحل محل الموروث فيما ترك، فكما أن المال إذا مات صاحبه انتقل المال نفسه إلى ورثته، كذلك الأنبياء – عليهم الصلاة والسلام – إذا ماتوا انتقل ميراثهم وهو العلم إلى من بعدهم، فمن أخذ به أخذ بحظ وافر وعلينا أن نسلك ما سلكه الرسل-عليهم الصلاة والسلام – في هداية الخلق ودعوتهم إلى الحق.

إن طالب العلم المبتدئ والراغب والمنتهي عليه مسؤولية في نشر علمه ودعوة الخلق إلى الحق.

وعلى طالب العلم المبتدئ والراغب والمنتهي ألا يقع في قلبه حسد لأحد، فإن الحسد من أخلاق اليهود، وهو خلق ذميم، وأول ما يتضرر به صاحبه، لأنه كلما رأى نعمة الله على أحد احترق قلبه وضاقت نفسه، ولم ير نعمة الله عليه في شيء، بل ربما يتدرج به الحسد إلى أن يشعر أن الله قد ظلمه، حيث أعطى فلانا ما لم يعطه، وقد أنكر الله هذا على أولئك الحسدة في قوله: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ، فَقَدْ وَآتَيْنَا ءَالَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَهُم مُلكًا عَظِيمًا ﴾ [النساء: ٥٤].

وليعلم الحاسد – من طالب العلم وطالب المال وطالب الولد – أن حسده لا يمكن أن يمنع فضل الله على المحسود، وليسترشد بما أرشد الله إليه في قوله تعالى -: ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا أَكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْنَسَيْنَ وَسَتَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ ﴾ [النساء: ٣٢]، فإذا رأى من فاقه علما ودينًا وولدا ومالا فليعلم أن ذلك من فضل الله، وليسأل الله من فضله الذي أعطى هذا فليعطك، وأما كونك تحسده وتكره ما أنعم الله به عليه فهذا خطأ في التصور، وسفه في العقل، حفظا وضلال في الدين.

أما الكتب التي أنصح بها طالب العلم: فأولها كتاب الله -عز وجل- الذي لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد، الذي أكد الله -عز وجل- أنه يسره للذكر قال الله تعالى: ﴿ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ للذكر﴾ [القمر: ۱۷]، فليتجه الإنسان طالب العلم إلى القرآن الكريم . وتلاوة، وتدبرًا وفهما، وعملا بما دل عليه حتى ينال بذلك سعادة الدنيا والآخرة، وليحرص على مراجعة كتب المفسرين الموثوق في علمهم وأمانتهم، لأن مشارب المفسرين في القرآن الكريم مختلفة، ومنها ما هو ضلال، فيحاول من كان هذا مشربه أن يُحرّف نصوص القرآن إلى ما يعتقده، مثال ذلك: قال الله تبارك وتعالى في القرآن الكريم: ﴿ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴾ [طه: ٥]، وقد ذكر الله -تعالى- استواءه على عرشه في سبعة مواضع من القرآن الكريم، وكلها بلفظ استوى على العرش، والاستواء على الشيء معلوم في اللغة العربية التي نزل بها القرآن الكريم، كما قال الله -تعالى: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبيّ مُّبِينٍ ﴾ [الشعراء: ۱۹۲-۱۹۵]، وقال – تعالى -: ﴿ إِنَّا أَنزَلْتَهُ قُرْءَانًا عَرَبِيَّ العَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴾ [يوسف: ٢]، وقال -تعالى-: ﴿ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرُ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانُ عربي مبين ﴾ [النحل: ١٠٣]، وفي اللغة العربية: الاستواء إذا تعدى بعلى فإن معناه العلو على الشيء، كما قال تعالى: ﴿ وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَمِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ، ثُمَّ تَذكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ ﴾ [الزخرف: ۱۲-۱۳]

فاستواء الله على عرشه علوه عليه على وجه يختص به ویلیق به جل وعلا- ولكننا لا نعلم كيفيته، لأن الله -تعالى- أخبرنا أنه استوى على عرشه، ولم يخبرنا كيف استوى، ولهذا لما سأل رجل الإمام مالكا رحمه الله فقال: يا أبا عبد الله ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴾ [طه: ٥] كيف استوى؟ أطرق مالك برأسه حتى جعل يَتَصَبَّبُ عرقاً من شدة ما نزل عليه من هذا السؤال، ثم قال: الاستواء غير مجهول، والكيف غير معقول والإيمان به واجب، والسؤال عنه بدعة، وقال: ما أراك إلا مبتدعا. ثم أمر به فأخرج من المسجد النبوي. لأنه سأل عن شيء لا يسعه إلا السكوت عنه، فإن الصحابة لم يسألوا عنه رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم وهم أحرص منا على معرفة صفات الله -عز وجل-، وأشد منا تعظيما لله، وأشد منا حبا للعلم، وعندهم من إذا سألوه فهو أجدر بالإجابة منا، وهو رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- ولم يسألوه.

يوجد من المفسرين من يفسر أسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ﴾ [الأعراف: ٥٤] أي: استولى عليه ومَلكه وقهره بقوة السلطان والسيطرة، ولا شك أن هذا معنى باطل، مخالف لما تقتضيه دلالة القرآن الكريم، ولما كان عليه السلف الصالح وأئمة المسلمين، فمثل هذا التفسير يجب أن يحترز الإنسان منه وألا يغتر به، لأن هذا التفسير قد يصاغ بأسلوب بياني يملك شعور الإنسان، حتى يصدق به مع كونه تحريفا لكتاب الله.

والأمثلة على هذا كثيرة منهم من يحاول صرف الآيات الكريمة إلى معتقده، ومنهم من يحاول صرفها إلى مذهبه الفقهي، ومنهم من يحاول صرفها إلى مذهبه النحوي فيقول: هذا شاذ، وهذا غير قياسي، وما أشبه ذلك.

الخلاصة أني أقول: أهم كتاب يعتني به طالب العلم كتاب الله -عز وجل-، لكن ليكن تلقيه لمعاني كتاب الله -عز وجل- من الكتب الموثوقة في التفسير التي قام بتأليفها علماء موثوق في علمهم، ودينهم، وأمانتهم.

ثم بعد ذلك ما صح من أحاديث رسول الله – صلى الله عليه وعلى آله وسلم-، ويبتدئ بالمختصرات مثل كتاب (عمدة الأحكام) للحافظ عبد الغني المقدسي، ثم (بلوغ المرام) للحافظ ابن حجر العسقلاني، ثم (المنتقى من أخبار المصطفى) للمجد ابن تيمية جد شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله، وبعد هذا المختصرات الفقهية كـ (زاد المستقنع) في الفقه الحنبلي، وما يشابهه من المختصرات الفقهية في المذاهب الأخرى، ولكن لا نجعل هذه الكتب الفقهية التي ألفها علماء دليلا . يحتج به، لأن كلام العلماء -رحمهم الله – مهما بلغوا في العلم يحتاج أن يُحتَجَّ له، وليس دليلا يُحتج به، ولا شك أنها مما يستأنس به ويستشهد به، فإذا تمكن الإنسان من هذه الكتب الفقهية، ويسر الله له شيخًا وإنني يبين له معناها، ويبين الراجح من المرجوح، فإنه يحصل على خير كثير.

و إنني أحث طلبة العلم على الاعتناء بالأصول والقواعد، لأنها هي العلم حقيقة، أما أفراد المسائل فهي – وإن كانت علما – لكنها لا تعطي الإنسان ملكة يستطيع بها أن يعرف الراجح من المرجوح، والصحيح من الضعيف، وأسأل الله -تعالى- أن يكثر من أمثال هذا السائل في جامعاتنا.

مطالب مرتبط:

(۷۲۲) حکم دعوت زنان به سوی الله توسط مرد

(۷۲۲) سوال: آیا برای مرد جایز است با هدف نشر علم و دین، جلوی زنان بایستد؟ آیا جایز است مردی با زنی با هدف ارشاد او، خلوت نماید؟ جواب: خلوت کردن با زن نامحرم حتی اگر برای تعلیم و امر به معروف و نهی از منکر هم باشد، برای مرد حرام است. زیرا رسول اللهﷺ […]

ادامه مطلب …

(۶۰۶) علمی که در قرآن و احادیث ذکر شده

(۶۰۶) سوال: منظور از علمی که احادیث و آیات قرآن آمده، چیست؟ جواب: علمی که شریعت اهل آن را مورد تمجید قرار داده و به آن تشویق نموده، علم به احکام الهی وقبل از آن آگاهی نسبت به الله سبحانه و تعالی است؛ یعنی علم به اسماء وصفات والای او، و افعال نیکو و پسندیده‌ی […]

ادامه مطلب …

(۷۰۲) عمل برخی ملعمین در فصل امتحانات

(۷۰۲) خانمی پرسیده: معلم است و زیاد می شنود که همکارانش در مدرسه، وقت امتحانات که نزدیک می‌شود، جزوه‌ای از آنچه تدریس شده را آماده کرده و آن را برای دانش آموزان می‌خوانند و سوالات امتحان نیز از این جزوه طرح می‌شوند. آیا این کار جایز است؟ جواب: به هیچ عنوان جایز نیست که معلم […]

ادامه مطلب …

(۷۱۰) اطاعت از مادر برای دختر

(۷۱۰) سوال: دختری می‌خواهد به کلاس حفظ قرآن برود. اما مادرش به او اجازه نمی‌دهد. آیا باید از مادرش اطاعت کند یا به کلاس حفظ برود؟ کدام بهتر است؟ جواب: اطاعت از مادر بهتر است. خصوصا که وقتی دختر از خانه خارج شود، باید مسیری را بپیماید و از آنجا که رسول اللهﷺ در مورد […]

ادامه مطلب …

(۶۳۱) سوال: دانشجو نزد شیخ معین درس بیاموزد؟

(۶۳۱) سوال: آیا طالب علم باید تنها یک شیخ معین را انتخاب کرده و نزد او کسب علم نماید، یا می‌تواند بیشتر از یک شیخ را انتخاب کند؟ جواب: اگر در بدایت طلب علم باشد، نظرم این است که یک شیخ را انتخاب کند. چون ممکن است مشایخ در یک مسأله اختلاف نظر داشته باشند […]

ادامه مطلب …

(۶۲۹) حدیث «إذا مات الإنسان انقطع عنه عمله».

(۶۲۹) سوال: جناب شیخ، در حدیث آمده که: «وقتی انسان بمیرد، عملش قطع می‌شود مگر از سه چیز: صدقه‌ی جاریه، یا علم سودمند، یا فرزند صالح که برایش دعا کند».[۱] آیا علوم دنیوی مانند فیزیک و شیمی و ریاضی هم شامل این حدیث می‌شود یا فقط علم شرعی را در بر می‌گیرد؟ جواب: هر علمی […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه