دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۲ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۴۳۳) دیدگاه فقهاء درباره‌ی بدعت

(۴۳۳) سوال: دیدگاه فقهاء درباره‌ی بدعت چیست؟ آیا بدعت حسنه و بدعت سیئه وجود دارد؟

جواب:

بدعت این است که انسان، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را با چیزی از اعتقاد، قول یا عمل عبادت کند که خود آن را تشریع نکرده است.
بدعت در اعتقاد: مخالفت با سلف صالح رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم در اعتقاد (در ذات، صفات و افعال الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ) است؛ لذا هر کس بگوید: (الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به طور حقیقی دست ندارد بلکه دستش به معنای قوّت، قدرت یا نعمت او است) این شخص، مبتدع است؛ یعنی سخن و اعتقاد جدیدی آورده است زیرا سلف صالح رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم هرگز دستی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ آن را به خود نسبت داده است را چنین تفسیر نکرده‌اند و حتی یک نقل قول صحیح یا حتی ضعیف نیز از آنان روایت نشده است که دست را به چیزی غیر از ظاهر آن تفسیر کرده باشند. بنابراین سلف صالح رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم اجماع و اتفاق دارند که منظور از دست، دست حقیقی است زیرا آنان قرآن را تلاوت می‌نمایند و احادیث وارد شده در سنت در این مورد را می‌خوانند اما حتی یک حرف از آنان نقل نشده که ظاهر نص شرعی را رها کرده و آن را تأویل نمایند که این خودش اجماع آنان بر این است که منظور از ظاهر نص همان حقیقتی است که بر آن دلالت می‌دهد.
همچنین فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ: {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} [طه: ۵]: (الله رحمان بر عرش بالا رفت و استقرار یافت)؛ فعل (استوی) هرگاه با حرف (على) متعدی شود، به معنای بالا رفتن از چیزی و استقرار بر آن به طور خاص خواهد بود. بنابراین استواء الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر عرشش به معنای بالا رفتن بر آن به طور خاص است که شایسته‌ی جلال و عظمت او است اما ما کیفیت و چگونگی آن‌ را نمی‌دانیم.
بنابراین هر کس بگوید: {اسْتَوَى} به معنای چیره شدن و مالک بودن است، مرتکب بدعت و نورآوری شده است؛ زیرا قولی آورده که سلف صالح رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم بر آن نبوده‌اند. ما نیز می‌دانیم که سلف صالح اتفاق ‌نظر دارند که {اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ} [الاعراف: ۵۴] به معنای بالا رفتن و استقرار بر عرش به شیوه‌ای خاص است که شایسته‌ی جلال الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌باشد که ما کیفیت و چگونگی آن ‌را نمی‌دانیم و مثال و مانندی نیز ندارد؛ زیرا از سلف صالح حتی یک حرف نیز نقل نشده که این لفظ را از ظاهرش خارج سازد و معنای آیه چنان که یاد کردیم همان ظاهر آن است زیرا این همان معنایش به زبان عربی است که قرآن با آن نازل شده است. همان ‌طور که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ} [الزخرف: ۳]: (آن ‌را قرآن عربی قرار داده‌ایم تا بیاندیشید) همچنین می‌فرماید: {إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ} [یوسف: ۲]: (آن ‌را قرآن عربی نازل کرده‌ایم تا بیاندیشید) همچنین می‌فرماید: {نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنْ الْمُنذِرِينَ * بلسانٍ عربي مبين} [الشعراء: ۱۹۳-۱۹۴]: (آن‌ را جبرئیل با زبان عربی واضح بر قلبت نازل کرد تا از هشدار دهندگان باشی) بنابراین هر اعتقادی که مخالف اعتقاد سلف صالح باشد، بدعت است.
بدعت در اقوال: برای مثال، اذکار و دعاهایی وجود دارد که در سنت رسول الله ﷺ وارد نشده است و برخی افراد آن را نوآوری کرده‌اند که این‌ها بدعت و تفاوتی ندارد که بدعت در صیغه‌‌ و لفظ، شکل و حالت، حالت ذکر کننده هنگام ذکر کردن یا غیره باشد.
بدعت در اعمال: اعمالی وجود دارد که توسط برخی مردم نوآوری و بدعت گذاری شده است و اعمالی انجام می‌دهند که پیامبر ﷺ و اصحابش رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم انجام نداده‌اند که این بدعت است؛ بدون شک ضابطه‌ی بدعت این است که: انسان، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را با چیزی از اعتقاد، قول و فعل عبادت کند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ مشروع نگردانیده است. تقسیم بدعت به حسنه و سيئه هرگز امکان پذیر نیست زیرا پیامبر ﷺ فرمود: «كُلُّ بِدعَةٍ ضَلاَلَةٌ»: (هر بدعتی، گمراهی است) و بر هیچ کس پوشیده نیست که پیامبر ﷺ خیرخواه‌ترین شخص، سخنش شیوا ترین سخن و داناترین فرد به معناس سخنش است و امکان ندارد بگوید «همه‌ی بدعت‌ها گمراهی است» اما منظورش این باشد که برخی بدعت‌ها را نیک و برخی دیگر گمراهی است! هرگز! زیرا اگر چنین باشد مردم را به اشتباه افکنده و برایشان تبیین نکرده بود در حالی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به پیامبرش ﷺ فرمود: {يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ} [المائده: ۶۷]: (ای پیامبر! هر آن ‌چه از نزد پروردگارت بر تو نازل شده را تبلیغ کن) همچنین می‌فرماید: {فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ} [التغابن: ۱۲]: (اگر سرپیچی کنید، پیامبر ما فقط وظیفه‌ی ابلاغ آشکار را دارد).
هیچ تبلیغی شیواتر و رساتر از تبلیغ رسول الله ﷺ وجود ندارد و با این وجود، ایشان بدعت را به چند نوع، تقسیم نکرده است بلکه آن را با ذکر قاعده‌ی کلی، یک نوع معرفی کرد: «كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ»: (هر بدعتی، گمراهی است) آن ‌چه خوب و نیک است و مردم آن را بدعت می‌پندارند، قطعا بدعت نیست و آن ‌چه را که خوب و نیک می‌دانند اما بدعت است، چیز خوبی نیست. بنابراین یکی از خوب بودن یا بدعت بودن باید منتفی شود اما این که چیزی بدعت باشد و خوب و نیک نیز باشد اصلا امکان ندارد زیرا رسول الله ﷺ فرمود: «كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ»: (هر بدعتی، گمراهی است).
اگر کسی بپرسد: مگر چنین نیست که عمر بن الخطاب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ وقتی به أبيّ بن كعب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ و تميم الداري رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ فرمان داد تا نماز تراویح را یازده رکعت برای مردم امامت دهند سپس شبی آن جا حاضر شد و وقتی مردم را پشت سر امام با جماعت دید، با این سخنش: «نِعمَ البِدعَةٌ هذه»: (این، چه بدعت خوبی است) از بدعت، تعریف و تمجید کرد؟ می‌گوییم: بله، اما آیا عمر بن الخطاب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ با این کارش، مخالف سنت رسول الله ﷺ عمل کرد؟ خیر، مخالفت نکرد بلکه سنتی که ترک شده بود را زنده کرد؛ چون پیامبر ﷺ سه یا چهار شب را در رمضان برای اصحابش امامت داد سپس آن ‌را ترک نمود زیرا ترس داشت که بر مسلمانان فرض شود اما با وفات رسول الله ﷺ این ترس از بین رفت زیرا بعد از وفات ایشان وحی وجود ندارد اما در دوران خلافت ابوبكر صديق رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ نیز مردم به صورت جماعت‌های دو نفری، سه نفری یا به تنهایی نماز می‌خواندند زیرا ابوبكر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ مشغول نبرد با مرتدین و… بود و مدت خلافتش نیز کم بود و فقط حدود دو سال و چهار ماه طول کشید.
اما عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ مدت بیشتری خلافت نمود و توانست به مسائل کوچک و بزرگ رسیدگی کند و دستاوردهایی داشت که در مقابل آن از او تشکر می‌شود که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به او برای رسیدگی‌اش به امت محمد ﷺ پاداش نیک عطا نماید؛ از جمله دستاوردهایش این بود که سنتی که پیامبر ﷺ برای امتش تشریع کرده بود اما چون بیم فرض شدن آن را داشت رهایش کرد را زنده کرد لذا این یک بدعت نسبی است، یعنی: به نسبت ترک آن از ترک رسول الله ﷺ تا احیای آن توسط عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ بدعت است.
چیزی وجود دارد که برخی مردم آن را بدعت می‌پندارند در حالی که بدعت نیست که همان ابزار و وسیله‌هایی است که برای دستیابی به یک مقصود شرعی از آن استفاده می‌شود؛ درست است که شاید این ابزار بعد از وفات رسول ﷺ به وجود آمده باشد اما در واقع، بدعت نیست زیرا هدف و مقصود، امری مشروع است و هر‌ آن چه وسيله و ابزاری برای یک امر مشروع باشد، آن نیز مشروع است و الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرش ﷺ از ما خواسته‌اند چیزی که مشروع است را با هر وسیله‌ای که در ذات خودش حرام نباشد، انجام دهیم.
بنابراین تألیف و تدوین کتاب‌ها و باب‌بندی و ترتیب آن بر اساس فصل‌ها، سخن در مورد رجال و راویان احادیث، نوشتن فقه و باب‌بندی مسائل فقهی، استفاده از بلندگو که اخیرا به وجود آمده است، استفاده از دستگاه‌های برقی و… در زمان رسول الله ﷺ وجود نداشته است اما ابزار و وسیله‌ای است که از آن برای تحقق چیزهایی که مقصود شرع هستند، استفاده می‌شود.
برای مثال: گوش فرا دادن به خطبه‌ی جمعه، امری است که بدان امر شده‌ایم تا جایی که رسول الله ﷺ فرمود: «مَن قَال يومَ الجمعةِ والإمامُ يَخْطُبُ: أَنصِت. فَقَد لَغَا»۱ : (هر کس در روز جمعه در حالی که امام خطبه می‌خواند، بگوید: ساکت باش؛ مرتکب کار باطل و نکوهیده‌ای شده است) آیا اگر از بلندگو استفاده شود تا تعداد بیشتری صدا را بشنوند، این بدعتی حرام یا مکروه است؟ چنین نمی‌گوییم بلکه اصلا درست نیست آن ‌را بدعت نامید زیرا ابزار و وسيله‌ای برای انجام یک سنت است و از جمله قواعدی که نزد علما معروف است این است که ابزار و وسایل، حکم اهداف و مقاصد را دارد.

خلاصه: بدعت بدین معنا است که انسان، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را با چیزی از اعتقاد، قول و عمل عبادت کند که خود الله تشریع نکرده باشد و طبق فرمایش پیامبر ﷺ (هر بدعتی، گمراهی است). همچنین بدعت به بدعت خوب و بد تقسیم‌ نمی‌شود. همچنین ابزار و وسایلی که برای تحقق امور مشروع به کار گرفته می‌شود، بدعت نیستند.

***


  1. سنن ترمذی: أبواب الجمعة، باب كراهية الكلام والإمام يخطب، شماره (٥١٢). ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل من جمهورية مصر العربية: ما أقوال الفقهاء في البدعة؟ وهل هناك بدعة حسنة وأخرى سيئة؟

فأجاب -رحمه الله تعالى -: البدعة هي: أن يتعبد الإنسان الله تعالى بما لم يشرعه من عقيدة، أو قول أو فعل.

فالبدعة في العقيدة: أن يخالف ما كان عليه السلف الصالح، سواء كان ذلك في ذات الله عز وجل، أم في صفاته وأفعاله. فمن قال: إن الله تعالى ليس له يد حقيقة، ولكن يده هي قوته أو قدرته، أو نعمته، كان مبتدعا. أي: قال قولا بدعيا، وذلك لأن السلف الصالح لم يفسروا اليد التي أضافها الله لنفسه بهذا أبدا، لم يرد عنهم حرف صحيح، ولا حتى ضعيف، أنهم فسروا اليد بغير ظاهرها. وعلى هذا فيكون السلف مجمعين على أن المراد باليد هي اليد الحقيقية، وذلك أنهم يتلون القرآن ويقرءون ما جاءت به السنة في هذا، ولم يرد عنهم حرف واحد أنهم صرفوا النص عن ظاهره، وهذا إجماع منهم على أن المراد بظاهره حقيقة ما دل عليه.

وكذلك قوله تعالى: ﴿ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴾ [طه: 5]. فإن معناه إذا تعدت بـ «على»: العلو على الشيء علوّاً خاصا، فيكون استواء الله على عرشه أي: علوه عز وجل عليه على وجه خاص يليق بجلاله وعظمته، ولا نعلم كيفيته.

لأنه فمن قال: إن استوى بمعنى: استولى وملك وقهر. فقد ابتدع؛ أتى بقول لم يكن عليه السلف الصالح ونحن نعلم أن السلف الصالح مجمعون على أن ﴿اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ﴾ [الأعراف: ٥٤] أي: علا عليه العلو الخاص اللائق بجلال الله عز وجل، بدون تكييف ولا تمثيل؛ لأنه لم يرد عنهم حرف واحد يخرج هذا اللفظ عن ظاهره ، وهذا اللفظ بظاهره معناه ما ذكرنا؛ لأن هذا هو معناه في اللغة العربية التي نزل القرآن بها، كما قال الله تعالى: ﴿ إِنَّا جَعَلْنَهُ قُرْءَانَا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴾ [الزخرف: ٣]. وقال تعالى: إِنَّا أَنزَلْتَهُ قُرْهَانَا عَرَبِيَّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴾ [يوسف: ٢]. وقال تعالى: ﴿ نَزَلَ بِهِ الروح الأمين عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ  بِلِسَانٍ عَرَبيّ مُّبِينٍ ﴾ [الشعراء: )١٩٣ – ١٩٥]. فاعتقاد ما يخالف عقيدة السلف بدعة.

البدعة في الأقوال: هناك أذكار رتبها من رتبها من الناس، وليست على حسب الترتيب الشرعي الذي جاء عن محمد رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- فتكون بدعة، سواء كانت بدعة في صيغتها، أم في هيئتها، أم في هيئة الذاكر عند ذكره، أم غير ذلك.

البدعة في الأفعال: وهناك أيضًا أفعال ابتدعها الناس، فأحدثوا شيئًا لم يكن عليه النبي و و لا أصحابه من هذه الأفعال، فهذه بدعة.

إذا فضابط البدعة بالتأكيد هو: أن يتعبد الإنسان الله تعالى بما لم يشرعه الله؛ إما بعقيدته، أو قوله، أو فعله هذه هي البدعة، والبدعة لا يمكن تقسيمها إلى: بدعة حسنة، وبدعة سيئة أبدا، لماذا؟ لأن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ». ومن المعلوم أن النبي صلى الله عليه وسلم هو أفصح الخلق، وأعلم بما يريد في كلامه، ولا يمكن أن يقول لأمته: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ». وهو يريد أن بعض وهو البدع حسن، وبعضها ضلالة، أبدا؛ لأن من قال: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».و هو يريد أن البدع منها ما هو حسن، ومنها ما هو ضلالة كان ملبسًا على الناس، غير مبين لهم، وقد قال الله لنبيه صلى الله عليه وسلم: ﴿ يَأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلَغَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن ربك ﴾ [المائدة: ٦٧]. وقال تعالى: ﴿ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴾ [التغابن: ١٢].

فلا بلاغ أبلغ من بلاغ رسول الله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم – ولم يقسم البدعة إلى قسمين، ولا إلى ثلاثة، ولا إلى أربعة، ولا إلى خمسة، بل جعلها قسما واحدا محاطا بالكلية العامة: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».

وما ظن بعض الناس أنه بدعة، وهو حسن، فإنه ليس ببدعة قطعا، وما ظنوا أنه حسن، وهو بدعة، فليس بحسن، فلا بد أن تنتفي؛ إما البدعة، وإما الْحُسْن. أَمَّا أن يجتمع بدعة وحسن فهذا لا يمكن مع قول رسول الله صلى الله عليه وسلم: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».

فإن قال قائل: أليس عمر بن الخطاب رضي الله عنه أثنى على البدعة في قوله – حين أمر أبي بن كعب وتميما الداري أن يصليا للناس بإحدى عشرة ركعة، فخرج ذات يوم والناس مجتمعون على إمامهم فقال-: «نِعْمَ البِدْعَةُ هَذِه»؟ قلنا: بلى، لكن هل عمر بن الخطاب رضي الله عنه في فعله هذا خالف سنة الرسول عليه الصلاة والسلام ؟ لا، لم يخالف، بل أحياها بعد أن كانت متروكة وذلك أن النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- قام بأصحابه في رمضان ثلاث ليال، أو أربعًا، ثم تخلف، وعلل تخلفه بأنه خشي بأن تفرض علينا، ومعلوم أن هذه الخشية قد زالت بوفاة الرسول صلى الله عليه وسلم لأنه لا وحي بعد موته عليه الصلاة والسلام، لكن بقي الناس في خلافة أبي بكر الصديق رضي الله عنه يصلون أوزاعا؛ الرجلان جميعًا، والثلاثة جميعا، والواحد وحده؛ لأن أبا بكر رضي الله عنه كان مشتغلا بحروب الردة وغيرها، وكانت مدة خلافته قصيرة: سنتين وأربعة أشهر، أو نحو ذلك.

لكن عمر رضي الله عنه طالت به المدة، وتفرغ لصغار الأمور وكبارها رضي الله عنه وأتى بكل ما يحمد عليه جزاه الله عن أمة محمد خيرًا، فكان من جملة ما أتى به أنه أعاد تلك السنة التي كان النبي شرعها لأمته، ولكنه تخلف خوفًا من أن تفرض، فهي بدعة نسبية أي بدعة بالنسبة لتركها في المدة ما بين تخلف النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- وإعادتها من عمر رضي الله عنه.

 لكن هنا مسألة قد يظنها بعض الناس بدعة، وليست ببدعة، وهي:

الوسائل التي يتوصل بها إلى مقصود شرعي، فإن هذه قد تكون حادثة بعد الرسول عليه الصلاة والسلام ، لكنها لا تعد بدعة؛ لأن المقصود والغاية ما كان مشروعًا، فما كان وسيلة للمشروع فهو منه، والمشروع قد أراد الله ورسوله منا أن نفعله بأي وسيلة كانت، إذا لم تكن الوسيلة محرمة لذاتها.

فتصنيف الكتب مثلا وترتيب الأبواب والفصول، والكلام على تعريف الرجال، وكتابة الفقه وتبويب المسائل، وما حدث في زمننا أخيرًا من مكبرات الصوت، وآلات الكهرباء ،وغيرها فهذه لم تكن معروفة في عهد الرسول – عليه الصلاة والسلام-، لكنها وسيلة لأمر مقصود للشارع أمر به.

فاستماع الخطبة يوم الجمعة مثلا أمر مأمور به، حتى إن الرسول عليه الصلاة والسلام – قال: «مَنْ قَالَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالإِمَامُ يَخْطُبُ: أَنْصِتُ. فَقَدْ لغا». فهل نقول: إن اتخاذ مكبر الصوت ليسمع عدد أكبر من البدعة المحرمة أو المكروهة؟ لا نقول هذا، بل لا يصح أن نسميها بدعة أصلا؛ لأنه وسيلة لفعل سنة، ومن القواعد المقررة عند العلماء أن الوسائل لها أحكام المقاصد.

وخلاصة الجواب أن نقول: البدعة: أن يتعبد الإنسان الله بما لم يشرعه من عقيدة، أو قول أو فعل. وإن كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ». كما قال النبي صلى الله عليه وسلم وإن البدعة لا تنقسم إلى حسن وسيئ، وإن الوسائل لأمور مشروعة ليست من البدع، وإنما هي وسائل يتوصل بها إلى أمر مشروع.

مطالب مرتبط:

(۴۵۸) حکم کوبیدن بر طبل و حركاتی مانند رقص برای ذکر الله

عمل باید سبب شرعی داشته باشد که مقتضی انجام آن باشد؛ اگر انسان الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را بنا بر سببی عبادت کند که در شرع نیامده است، عمل وی پذیرفته نیست زیرا با شرع موافق نیست و متابعت و پیروی در آن صورت نگرفته است.

ادامه مطلب …

(۴۵۰) حکم مدح رسول الله ﷺ

مدح رسول الله ﷺ با ویژگی‌های کامل، آداب والا و اخلاق نمونه‌ای که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ ایشان را با آن مدح نموده، مشروع است؛ اما غلو کردن در مدح ایشان، حرام است...

ادامه مطلب …

(۴۵۳) حکم مدح پیامبر ﷺ در قالب شعر و قصیده و تخصیص این کار به شب جمعه و دوشنبه

مدح پیامبر ﷺ با صفات ستودنی، اخلاق کامل و مراتب والا که در ایشان بوده است، مشروع و درست است. اما مدیحه‌سرایی که با غلو همراه باشد، پیامبر ﷺ از آن نهی نموده و به هیچ وجه، جایز نیست.

ادامه مطلب …

(۴۳۱) چه زمانی بدعت به وجود آمد؟

بدعت‌ها در اواخر عصر صحابه رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم پدیدار گشت اما بدعت‌هایی در چند مسئله‌ی معيّن بود سپس بدعت‌ها منتشر شد تا به بدعت در اعتقاد در مورد الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ رسید...

ادامه مطلب …

(۴۸۴) توضیح درباره بدعتی در مورد عده‌ی زنان

این کار بی‌تردید بدعت و شبیه رفتار زنان عهد جاهلیت است که زن پس از  گذشت یک سال از مرگ همسرش، مدفوع حیوانی را پرت می‌کرد که البته جایز نیست زن چنین کاری را انجام دهد.

ادامه مطلب …

(۴۸۸) نهی از انجام بدعت‌ها

بر مؤمن واجب است هرگاه دلیل برایش واضح شد، روش خود را ترک کند اگر دلیل بر آن دلالت نداده است. بنابراین برای هیچ کس جایز نیست بنا بر آداب و رسوم قوم خود با دین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ مخالفت کند.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه