سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۲۹۴) توهین به دین اسلام در حالت عصبانیت

(۲۹۴) سوال: حکم شرع در مورد کسی‌ که در حالت خشم به دین اسلام، توهین ‌کند چیست؟ آیا باید کفاره بدهد؟ شرط توبه از این کار چیست؟ من از اهل علم شنیده‌ام که چنین شخصی، از اسلام خارج شده و همسرش نیز بر او حرام می‌شود.

جواب:

حکم کسی که دین اسلام را دشنام دهد این است که کافر می‌شود زیرا دشنام دادن و تمسخر دین، خروج و ارتداد از دین اسلام و کفر ورزیدن به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و دین او است؛ الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ درباره‌ی قومی حکایت می‌کندین اسلام را تمسخر کردند: {وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ * لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ} [التوبه: ۶۵-۶۶]: (اگر از آن‌ها بپرسی پاسخ می‌دهند که ما به مزاح و شوخی سخن می‌گفتیم. بگو: آیا الله، آیات او و پیامبرش را تمسخر می‌کردید؟! بهانه نیاورید که بعد از ایمانتان، کافر شدید).
بنابراین مسخره کردن دين الله، دشنام گفتن و توهین کردن به دين الله یا ناسزا گفتن یا مسخره کردن الله و پیامبرش، کفر و موجب خروج از اسلام است؛ اما باز هم مجالی برای توبه و بازگشت به سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ وجود دارد زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ} [الزمر: ۵۳]: (بگو‌ای بندگانم! آنان ‌که در ارتکاب گناه بر خود زیاده‌‌روی کرده‌اند، از رحمت و مهر الله ناامید نشوید که الله همه‌ی گناهان را می‌بخشد؛ همانا او بسیار بخشنده‌ و بسیار مهرورز است).
هرگاه انسان از هر کفر و ارتدادی به درگاه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه‌ی نصوح و راستین ‌کند و توبه‌اش شروط پنج‌گانه را داشته باشد الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ توبه‌اش را می‌پذیرد.
شروط پنج‌گانه‌ی توبه عبارت هستند از:
اول: اخلاص قرار دادن توبه برای الله: به طوری که ریا (ظاهرنمایی برای دیگران)، سُمعه، ترس از مخلوق یا امید به دست آوردن امری دنیوی او را وادار به توبه نکرده باشد. در صورتی توبه‌اش را خالصانه برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ قرار داده که تقوای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، ترس از عقوبت وی و امید به اجر و ثوابش او را وادار به توبه کرده باشد.
دوم: پشیمانی از گناهانی که مرتکب شده است: به طوری که درونش به خاطر آن چه بر او گذشته احساس حسرت و اندوه داشته باشد و آن را چیز بزرگی بداند که باید از آن رهایی یابد.
سوم: دست کشیدن از گناه: که با عدم اصرار ورزیدن بر انجام گناه، محقق می‌شود؛ اگر گناهش ترک عمل واجبی باشد در حد امکان به انجام آن می‌پردازد و اگر گناهش ارتکاب امری حرام باشد از آن دست کشیده و از آن دور می‌شود. اگر گناهش مربوط به حقوق بندگان باشد، حقوق آنان را ادا می‌نماید یا از آنان درخواست بخشش می‌کند.
چهارم: عزم و اراده‌ی راسخ برای عدم انجام گناه در آینده: به طوری که در قلبش تصمیم جدی داشته باشد که هرگز مرتکب گناهی که از آن توبه کرده نشود.
پنجم: توبه در وقت قبول توبه انجام شود: اگر بعد از وقت قبول توبه باشد پذیرفته نمی‌شود؛ پایان وقت قبول توبه، دو حالت عام و خاص دارد:
وقت عام همان طلوع خورشید از مغرب است؛ بنابراین هرگاه خورشید از مغرب طلوع کند، توبه پذیرفته نمی‌شود زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً} [الانعام: ۱۵۸]: (روزی که بعضی آیات پروردگارت به آن‌ها برسد، آن روز ایمان هیچ ‌کس سودی به او نمی‌رساند اگر قبل از آن، ایمان نیاورده باشد یا در ایمان خود، خیر و نیکی کسب نکرده باشد).
وقت خاص نیز همان هنگام مرگ است؛ هرگاه اجل و لحظه‌ی مرگ کسی فرا برسد، دیگر توبه سودی ندارد زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ} [النساء: ۱۸]: (کسانی ‌که به گناهان و کارهای زشت بپردازند تا آن ‌گاه که یکی از آنان مرگش فرا رسد و بگوید: (اکنون توبه کردم) توبه‌ی چنین کسی و آنان که در حال کفر بمیرند پذیرفته نیست).
بنابراین می‌گویم: انسان از هر گناهی توبه کند حتی اگر آن گناه، توهین و بدگویی به دین باشد، چنان چه شروط توبه را رعایت کند، توبه‌اش پذیرفته می‌شود اما باید دانست که گاهی سخن، کفرآمیز و موجب خروج از دین است اما گوینده‌ کافر نمی‌شود زیرا مانعی وجود دارد که از حکم به کفر وی منع می‌کند لذا به فرد مذکور که گفته از روی خشم، دین را دشنام ‌داده می‌گوییم: اگر چنان به شدت، عصبانی شده‌ای که نمی‌دانستی چه می‌گویی یا حتی آن گاه نمی‌دانستی در آسمان یا زمین هستی و سخنی گفتی که آن را به یاد نداری و آن را نمی‌شناسی؛ این سخن، حکمی ندارد و حکم به ارتداد تو نمی‌شود زیرا آن سخنی است که بدون اراده و قصد بر زبان، جاری شده است و هر کلام و سخنی که بدون قصد و اراده گفته شود الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ انسان را به خاطر آن بازخواست نمی‌نماید. الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در مورد سوگندها می‌فرماید: {لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ} [البقره: ۲۲۵]: (الله شما را به خاطر سوگندهای لغو و بیهوده، بازخواست نمی‌کند بلکه شما را به خاطر آنچه قلب‌هایتان کسب کرده بازخواست می‌کند) در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: {لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ} [المائده: ۸۹]: (الله به خاطر سوگندهای بیهوده، شما را بازخواست نمی‌کند ولی شما به خاطر سوگندی که از روی قصد جاری کرده‌اید بازخواست می‌کند).
اگر این گوینده سخن کفری را در حالت عصبانیت شدید گفت، متوجه سخنانش نبود و نمی‌دانست که چه از او خارج می‌شود، سخنش حکمی ندارد و در این حالت، حکم ارتداد وی صادر نمی‌شود. در حالتی که مرتد نباشد همسرش نیز بر او حرام نمی‌شود زیرا عقد ازدواج همسرش فسخ نمی‌شود بلکه در عصمت او می‌ماند.
در هر صورت شایسته است هرگاه انسان احساس خشم نمود، بر مداوا و کنترل آن حرص بورزد چنان چه رسول الله ﷺ توصیه نمود وقتی مردی از پیامبر ﷺ چنین خواس: مرا نصیحت فرما. فرمود: «لا تغضب»( ) : (خشمگین نشو) آن مرد چند بار سؤالش را تکرار نمود و ایشان پاسخ داد: «لا تغضب»: (خشمگین نشو) بنابراین فرد باید خود را کنترل کند و از شیطان رانده شده به الله پناه ببرد. اگر ایستاده‌ است بنشیند، اگر نشسته است به پهلو دراز بکشد و اگر خشم وی شدت یافت وضو بگیرد زیرا این کارها خشم را از بین می‌برد. چه بسیار هستند افرادی که زمان خشم، آن چه حکم و اقتضای خشم بوده را اجرا کرده‌اند و سپس از کارشان پشیمان شده‌اند اما این پشیمانی دیر بوده است.

***


این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل سوداني مقيم بالعراق: ما حكم الشرع في رجل سب الدين في حالة غضب؟ وهل عليه كفارة؟ وما شرط التوبة من هذا العمل؟ حيث  الإسلام بقولك هذا. ويقول أيضًا: إن زوجتك حرمت عليك.

فأجاب -رحمه الله تعالى-: الحكم فيمن سب الدين -الدين الإسلامي- أنه يكفر، فإن سب الدين والاستهزاء به ردة عن الإسلام، وكفر بالله -عز وجل- وبدينه، وقد حكى الله تعالى عن قوم استهزءوا بدين الإسلام أنهم كانوا يقولون: ﴿ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ﴾ [التوبة: ٦٥]. فبين الله -عز وجل – أن خوضهم هذا ولعبهم استهزاء بالله وآياته ورسوله، وأنهم كفروا به، فقال تعالى: ﴿ وَلَن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ و اينهِ، وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِهُونَ لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَنِكُمْ ﴾ [التوبة: ٦٥-٦٦].

فالاستهزاء بدين الله، أو سب دين الله، أو سب الله ورسوله، أو الاستهزاء بهما، كفر مخرج عن الملة، ومع ذلك فإن هناك مجالا للتوبة منه؛ لقول الله تعالى: ﴿ قُلْ يَعِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴾ [الزمر: ٥٣]. فإذا تاب الإنسان من أي ردة توبة نصوحًا استوفت شروط التوبة الخمسة فإن الله تعالى يقبل توبته.

و شروط التوبة الخمسة هي:

۱ – الإخلاص الله بتوبته: بأن لا يكون الحامل له على التوبة رياء، أو سمعة، أو خوفًا من المخلوق، أو رجاء لأمر يناله من الدنيا، فإذا أخلص توبته الله، وصار الحامل له عليها تقوى الله عز وجل، والخوف من عقابه، ورجاء ثوابه، فقد أخلص الله تعالى فيها.

۲ – الندم على ما فعل من الذنب: بحيث يجد في نفسه حسرة وحزنًا على ما مضى، ويراه أمرًا كبيرًا يوجب عليه أن يتخلص منه.

3- الإقلاع عن الذنب: وذلك بعدم الإصرار عليه، فإن كان ذنبه ترك واجب فعله وتداركه إن أمكن، وإن كان ذنبه بفعل محرم أقلع عنه وابتعد عنه، ومن ذلك إذا كان الذنب يتعلق بمخلوقين فإنه يؤدي إليهم حقوقهم، أو يستحلهم منها.4

4- العزم على ألا يعود في المستقبل: بأن يكون في قلبه عزم مؤكد ألَّا يعود إلى هذه المعصية التي تاب منها.

5 – أن تكون التوبة في وقت القبول: فإن كانت بعد فوات وقت القبول لم تقبل. وفوات وقت القبول عام وخاص:

أما العام فإنه عند طلوع الشمس من مغربها، فالتوبة بعده أي بعد طلوع الشمس من مغربها لا تقبل؛ لقول الله تعالى: ﴿ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ ءَايَتِ رَبِّكَ لا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَنْهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَتِهَا خَيْرًا ﴾ [الأنعام: ١٥٨]. وأما الخاص فهو حضور الأجل، فإذا حضر الأجل فإن التوبة لا تنفع؛ لقول الله تعالى: ﴿ وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْتَنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَارُ ﴾ [النساء: ١٨].

فأقول: إن الإنسان إذا تاب من أي ذنب، ولو كان ذلك سب الدين، فإن توبته تقبل إذا استوفت الشروط التي ذكرناها، ولكن ليعلم أن الكلمة قد تكون كفرًا وردة ولكن المتكلم بها قد لا يكفر بها؛ لوجود مانع يمنع من الحكم بكفره. فهذا الرجل الذي ذكر عن نفسه أنه سب الدين في حال غضب نقول له: إن كان غضبك شديدا، بحيث لا تدري ما تقول، ولا تدري حينئذ أأنت في سماء أم في أرض، وتكلمت بكلام لا تستحضره، ولا تعرفه، فإن هذا الكلام لا حكم له، ولا يحكم عليك بالردة؛ لأنه كلام حصل عن غير إرادة وقصد، وكل كلام حصل عن غير إرادة وقصد فإن الله سبحانه وتعالى لا يؤاخذ به، يقول الله تعالى في الأيمان: ﴿ لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَنِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ﴾ [البقرة: ۲۲٥]. ويقول تعالى في آية أخرى: ﴿ لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَنِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَدتُمُ الْأَيْمَنَ ﴾ [المائدة: ٨٩].

فإذا كان هذا المتكلم بكلمة الكفر في غضب شديد، لا يدري ما يقول، ولا يعلم ماذا خرج منه، فإنه لا حكم لكلامه، ولا يحكم بردته حينئذ، وإذا لم يحكم بالردة فإن الزوجة لا ينفسخ نكاحها منه، بل هي باقية في عصمته.

ولكن ينبغي للإنسان إذا أحس بالغضب أن يحرص على مداواة هذا الغضب بما أوصى به النبي صلى الله عليه وسلم حين سأله رجل فَقَالَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم: أَوْصِنِي. قَالَ: «لَا تَغْضَبْ» فَرَدَّدَ مِرَارًا، قَالَ: «لاَ تَغْضَبْ». فليحكم الضبط على نفسه، وليستعذ بالله من الشيطان الرجيم، وإذا كان قائما فليجلس، وإذا كان جالسًا فليضطجع، وإذا اشتد به الغضب فليتوضأ، فإن هذه الأمور تذهب عنه غضبه، وما أكثر الذين ندموا ندما عظيمًا على تنفيذ ما اقتضاه غضبهم، ولكن بعد فوات الأوان.

مطالب مرتبط:

(۳۰۶) توضیحاتی درباره قصیده‌ی “البُردة”

تمام این موارد، کفر است که موجب خروج از دین می‌شود؛ هر چند که در مورد شاعر این قصیده "بوصیری" به طور خاص نمی‌گوییم كافر است؛ زیرا نمی‌دانیم چه چیزی او را به سرودن چنین چیزهایی واداشته است اما به طور عام می‌گوییم: این سخنان، کفر است و کسی ‌که بدان معتقد باشد، کافر است....

ادامه مطلب …

(۲۹۲) توضحیاتی در مورد آیه ۴۴ سوره مائده

گفته شده: این آیه، عام است که یهود و دیگران را شامل می‌شود؛ که این دیدگاه، درست است زیرا اعتبار به عموم لفظ است نه به خصوص سبب...

ادامه مطلب …

(۲۷۸) بعضی از اموری که موجب خروج از دین می‌شود

محدود کردن چیزهایی که موجب خروج از دین می‌شود، ممکن نیست؛ زیرا بسیار هستند؛ اما می‌توان این قاعده را قرار داد که محور آن‌ چه موجب خروج از اسلام می‌شود این دو امر هستند: انکار و استكبار....

ادامه مطلب …

(۳۱۰) اهل کتاب

اهل كتاب، يهود و نصارى هستند که خود را مسیحی نامیده‌اند؛ علت نام‌گذاری آنان به اهل كتاب این است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ کتاب‌هایی را بر پیامبرانش نازل نمود...

ادامه مطلب …

(۲۹۳) بدگویی و دشنام به دین اسلام

دشنام و بدگویی به دین اسلام، كفر است زیرا این کار به منزله‌ی بدگویی و دشنام به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و رسول الله ﷺ است...

ادامه مطلب …

(۳۱۴) عذر به جهل در مسائل عقیده

به طور خلاصه: آيات و احاديث بسیاری وجود دارد که دلالت می‌دهد انسان به خاطر جهل، در همه چیز معذور است اما گاهی انسان در کسب علم و آگاهی، کوتاهی می‌کند که در این صورت، عذر داده نمی‌شود....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه