دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۲۱۰) سوالی در مورد حساب در روز قیامت

(۲۱۰) سوال: می‌گوید دختر جوانی است که به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ ایمان دارد و در راستای پایبندی به آموزه‌های اسلام که زیبا و آسان است، تلاش و کوشش می‌کند. می‌گوید: افکار زیادی درباره‌ی عاقبت و حسابم در روز قیامت به ذهنم می‌رسد، هنگامی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ مخلوقات را زنده نماید و انسان را بر اساس کردارش محاسبه کند. شیخ بزرگوار! سؤالی که مرا به حیرت واداشته این است که آیا روز قیامت که حساب در آن انجام می‌شود، فقط همان یک روز آخر است که حساب تمام مخلوقات در آن تمام می‌شود یا چیز دیگری است یا اصلا تفکر در این باره جایز نیست؟ لطفا پاسخ دهید، الله به شما اجر دهد.

جواب:

در سؤالی که از طرف این خانم مطرح شده اشکالی وجود دارد که همان طور که گفت نیاز به جواب دارد. همچنین وی در سؤال از خود تعریف می‌کند که به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ ایمان دارد و کوشش می‌کند شریعت اسلامی را تصدیق کند. اگر هدف از این‌ تعریف و خود ستایی، برشمردن نعمت‌های الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ باشد یا این که دیگرانی که همسان وی هستند از او الگو بگیرند، اشکالی ندارد اما اگر هدفش تزکیه کردن خود یا برشمردن عملش برای پروردگار باشد، نوعی منّت نهادن است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {یَمُنُّونَ عَلَیكَ أَن أَسلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسلَامَكُم بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیكُم أَن هَدَىكُم لِلإِیمَانِ إِن كُنتُم صَادِقِینَ} [حجرات ۱۷]: «آن‌ها بر تو منتّ می‌گذارند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت نگذارید؛ بلکه اگر راستگو هستید، الله بر شما منّت می‌نهد که شما را به سوی ایمان هدایت نمود» اما اگر هدفش فقط خبر دادن باشد، اشکالی ندارد اما بهتر است این کار را نکند. بنابراین خود ستایی چهار حالت دارد:

حالت اول: هدفش برشمردن نعمت الله بر خودش باشد؛ نعمت ایمان و ثبات قدم.

حالت دوم: هدفش تشویق دیگران به انجام چنین کارهایی باشد.

این دو حالت مورد ستایش و پسندیده هستند زیرا شامل نیت پاک و درست هستند.

حالت سوم: هدفش فخرفروشی، مباهات و گستاخی به پروردگار سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ با اظهار ایمان و ثبات قدمش باشد. این حالت با توجه به آیه‌ای که بیان شد، ناپسند و نکوهیده است.

حالت چهارم: مقصودش فقط خبر دادن درباره‌ی خودش است که ایمان و ثبات دارد. این حالت، جایز است ولی بهتر است ترک شود. اما اشکالی که در سؤال مطرح شد و جواب آن را درخواست نموده که: روز حساب، یک روز یا بیش‌تر است؟ روز حساب، یک روز است اما روزی به اندازه‌ی پنجاه هزار سال است همان طور که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {سَأَلَ سَائلُ بِعَذَاب وَاقِع للكَافِرِینَ لَیسَ لَهُۥ دَافِع منَ ٱللَّهِ ذِی ٱلمَعَارِجِ تعرُجُ ٱلمَلَائكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَیهِ فِی یَوم كَانَ مِقدَارُهُۥ خَمسِینَ أَلفَ سَنَة} [معارج ١-٤]: «تقاضاکننده‌ای، تقاضای عذابی حتمی کرد؛ (این عذاب) برای کافران است. هیچ مانعی ندارد، از سوی الله صاحب مراتب و درجات است؛ فرشتگان و روح (جبرئیل) به سوی او عروج می‌کنند؛ در روزی‌ که مقدارش پنجاه هزار سال است» یعنی این عذاب برای کافران است و در روزی رخ می‌دهد که مقدارش پنجاه هزار سال است. در صحیح مسلم نیز آمده که ابوهریره رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ روایت می‌کند که رسول الله ﷺ فرمود: «ما مِن صاحب ذَهب، ولا فِضَّة، لا يُؤَدِّي منها حقَّها إلا إذا كان يوم القيامة صُفِّحَتْ له صَفَائِحُ من نار، فَأُحْمِيَ عليها في نار جهنَّم، فيُكْوى بها جَنبُه، وجَبينُه، وظهرُه، كلَّما بَرَدَت أُعِيْدَت له في يوم كان مِقداره خمسين ألف سنة، حتى يُقْضَى بين العِباد»۱ : «هر کس طلا و نقره داشته باشد و حقش را پرداخت نکند، در روز قیامت لوحه‌هایی از آتش برایش می‌سازند و با آن‌ها در آتش جهنم داغ می‌شود که بر اثر آن، پیشانی، پهلو و کمرش می‌سوزد. هرگاه خنک شود، بازگردانده می‌شود – دوباره داغ می‌شود – در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است تا این که بین بندگان قضاوت شود» این روزی بزرگ است که بر کافران نیز سخت است: {وَكَانَ یَومًا عَلَى ٱلكَافِرِینَ عَسِیرا} [فرقان ۲۶]: «روزی که بر کافران سخت است» همچنین می‌فرماید: {عَلَى ٱلكَافِرِینَ غَیرُ یَسِیر} [مدثر ۱۰]: «بر کافران آسان نیست».

مفهوم دو آیه چنین است که این روز برای مؤمن آسان است و الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ این روز طولانی را با وجود سختی‌ها و رخدادهای عظیمی که در بر دارد برای مؤمن، آسان و برای کافر سخت می‌گرداند. از الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌خواهم من و برادران مسلمانم را از جمله کسانی قرار دهد که روز قیامت را برایشان آسان می‌نماید.

تفکّر و تعمّق در مسائل غیبی، همان تنطُّع -تندروی، زیاده ‌روی و عمق‌گرایی- است که رسول الله ﷺ درباره‌اش فرموده است: «هَلَكَ المُتِنَطِّعُونَ، هَلَكَ المُتِنَطِّعُونَ، هَلَكَ المُتِنَطِّعُونَ» : «عمق‌‌ گرایان هلاک شدند، عمق‌‌ گرایان هلاک شدند، عمق‌‌ گرایان هلاک شدند».

وظیفه‌ی انسان در قبال امور غیبی، تسلیم و فراگرفتن این امور بر معنای ظاهری آن است بدون این که زیاده ‌روی نماید یا تلاش کند بین آن امور و امور دنیوی، مقایسه نماید زیرا امور آخرت مانند امور دنیا نیست هر چند که در اصل معنا شبیه است و با آن مشارکت دارد؛ اما بین دنیا و آخرت، تفاوت بزرگی وجود دارد.

برایت مثالی می‌زنم از آن چه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از نخل، انار، میوه، گوشت پرنده، عسل، آب، شیر، خمر و… از نعمت‌های بهشت یاد نموده با این فرموده‌ی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ: {فَلَا تَعلَمُ نَفس مَّا أُخفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعیُن} [سجدة ۱۷]: «هیچ کس نمی‌داند چه پاداش‌های (عظیمی) که مایه‌ی روشنی چشم‌ها است برای آن‌ها نهفته شده است» همچنین فرموده‌اش در حدیث قدسی: «أعددت لعبادي الصالحين ما لا عين رأت، و لا أذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر» : «برای بندگان صالح خویش چیزهایی آماده نموده‌ام که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است» بنابراین، این اسم‌هایی که در دنیا به چیز معینی نسبت داده می‌شود بدین معنا نیست که این چیز معین دنیوی همان است که در آخرت وجود دارد هر چند که در اسم و اصل معنا نیز مشترک باشند. بنابراین تمام امور غیبی که در اصل معنا با آن چه در دنیا مشاهده می‌شود مشترک هستند  در حقیقت مثل آن نیست؛ لذا شایسته است انسان این قاعده را مد نظر قرار دهد، امور غیبی را با تسلیم و بر اساس معنای ظاهری آن بپذیرد و فراتر از آن گامی برندارد.

لذا وقتی از امام مالک رَحِمَهُ‌الله درباره‌ی این آیه پرسیدند: {ٱلرَّحمَانُ عَلَى ٱلعَرشِ ٱستَوَى} [طه ۵]: «رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت» چگونه استواء نموده است؟ وی به خاطر عظمت و بزرگی سؤال، سرش را پایین انداخت تا این که عرق نمود و عرق از وی می‌چکید. سپس سرش را بالا آورد و سخن مشهوری گفت که معیاری برای اوصاف الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ قرار گرفت: «معنای استواء مجهول نیست، کیفیت (صفات الهی) معقول نیست، ایمان بدان واجب است و سؤال پرسیدن درباره‌ی آن، بدعت  است».

بنابراین سؤالی که در چنین مسائلی تعمق‌ گرایانه باشد بدعت است؛ زیرا صحابه رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم چنین سؤالاتی از رسول الله ﷺ نپرسیدند در حالی که حرص آنان بر فراگیری علم و کسب خیر از ما شدیدتر بود؛ پس کافی است که آنان را الگو و سرمشق خود قرار دهیم.

آن چه در مورد روز آخرت بیان نمودم در مورد صفات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ  از جمله علم، قدرت، سمع، بصر، کلام و… که خود را با آن توصیف نموده نیز صدق می‌کند؛ زیرا معانی این الفاظ به نسبت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از آن چه به نسبت انسان، وجود دارد که در این اسم با آن مشارکت دارد تشابهی ندارد زیرا هر صفتی، تابع موصوفش است. همان‌ گونه که برای ذات الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ همتا و همانندی وجود ندارد، صفاتش نیز همتا و همانندی ندارد.

خلاصه‌ی جواب: روز آخرت یک روز است، برای کافران، سخت و برای مؤمنان آسان است‌. هر آنچه در نصوص شرعی، درباره‌ی انواع پاداش و مجازات آمده، کُنه و حقیقتش در این دنیا درک نمی‌شود هر چند که اصل معنای آن‌ در همین زندگانی دنیا برای ما معلوم است.

***


  1. [تخریج مسلم: كتاب الزكاة، باب إثم مانع الزكاة، رقم ٩٨٧] ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

تقول السائلة: إنها فتاة مؤمنة بالله تعالى، تحاول جاهدة أن تلتزم بتعاليم الإسلام السمحة، تقول: كثيرًا ما يراودني أفكار كثيرة عن مصيري والحساب يوم القيامة، حيث يبعث الله الخلائق ويحاسب الإنسان بما عمل سؤال يا فضيلة الشيخ وهو الذي يحيرني هو: أن يوم القيامة الذي يتم فيه الحساب هل هو يوم واحد أخير لا غير، يتم فيه حساب كافة الخلائق أم ماذا؟ أو لا يجوز لنا التفكير في ذلك؟ نرجو بهذا إفادة مأجورين.

فأجاب -رحمه الله تعالى-: هذا السؤال المقدم من هذه المرأة فيه إشكال يحتاج إلى الجواب كما قالت وفيه أن المرأة أثنت على نفسها خيرًا بكونها مؤمنة بالله تعالى، وتحاول جاهدة تصديق الشريعة الإسلامية، وهذا الثناء على النفس إن أراد به الإنسان أن يتحدث بنعمة الله عز وجل، أو أن يتأسى به غيره من أقرانه ونظرائه فهذا لا بأس به، وإن أراد به الإنسان تزكية نفسه وإدلاله بعمله على ربه عز وجل فإن هذا فيه شيء من المنة، وقد قال الله تعالى: ﴿ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَى إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَ نكُمْ لِلْإِيمَنِ إن كُنتُمْ صَدِقِينَ ﴾ [الحجرات: ۱۷] ، وأما إذا كان المراد به مجرد الخبر فلا بأس به، لكن الأولى تركه، فالأحوال إذا في مثل هذا الكلام الذي فيه ثناء المرء على نفسه أربع:

الحال الأولى: أن يريد بذلك التحدث بنعمة الله عليه فيما حباه من نعمة الإيمان والثبات.

الثانية: أنه يريد بذلك تنشيط أمثاله ونظرائه على مثل ما كان عليه، فهاتان الحالان محمودتان لما تشتملان عليه من هذه النية الطيبة.

الحال الثالثة: أن يريد بذلك الفخر والتباهي والإدلال على الله -عز وجل – بما هو عليه من الإيمان والثبات، وهذا غير محمود، لما ذكرناه من الآية. الحال الرابعة: أن يريد بذلك مجرد خبر عن نفسه لما هو عليه من الإيمان والثبات، فهذا جائز ولكن الأولى تركه.

أما المشكلة التي ذكرت في سؤالها وتريد الجواب عنها، وهي أن يوم الحساب يوم واحد أو أكثر؟ فجوابها: أن يوم الحساب يوم واحد، ولكنه يوم

مقداره خمسون ألف سنة، كما قال الله تعالى: ﴿ سَأَلَ سَابِلُ بِعَذَابٍ وَاقِع لا لِلْكَفِرِينَ لَيْسَ لَهُ, دَافِعُ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِج تَعْرُجُ الْمَلَيْكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمِ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴾ [المعارج: ١-٤] أي: إن هذا العذاب يقع للكافرين في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة، وفي صحيح مسلم من حديث أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «ما من صاحب ذهب و لافضة لا يؤدي منها حقها، إلا إذا كان يوم القيامة صفحت له صفائح من نار، وأحمي عليها في نار جهنم، فیکوی به جبینه و جنبه و ظهره کلما بردت أعيدت، في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة، حتى يقضى بين العباد». وهذا يوم طويل، وهو يوم عسير على الكافرين كما قال تعالى: ﴿ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَفِرِينَ عَسِيرًا [الفرقان: ٢٦] وقال تعالى: ﴿ عَلَى الكَفِرِينَ غَيْرُ يَسِيرِ ﴾ [المدثر : ١٠].

و مفهوم هاتين الآيتين أنه على المؤمن يسير وهو كذلك، فهذا اليوم الطويل بما فيه من الأهوال والأشياء العظيمة ييسره الله تعالى على المؤمن ويكون عسيرا على الكافر، أسأل الله أن يجعلني وإخواني المسلمين ممن يیسره الله عليهم يوم القيامة.

و التفكير والتعمق في مثل هذه الأمور الغيبية هو من التنطع الذي قال النبي صلى الله عليه وسلم فيه: «هلك المتنطعون هلك المتنطعون، هلك المتنطعون»، و وظيفة الإنسان في هذه الأمور الغيبية التسليم، وأخذ الأمور على ظاهر معناها، دون أن يتعمق أو يحاول المقارنة بينها وبين الأمور في الدنيا، فإن أمور الآخرة ليست كأمور الدنيا، وإن كانت تشبهها في أصل المعنى وتشاركها في ذلك، لكن بينهما فرق عظيم.

وأضرب لك مثلا بما ذكره الله سبحانه وتعالى- في الجنة من النخل، والرمان، والفاكهة، ولحم الطير، والعسل والماء، واللبن، والخمر وما أشبه قوله -عز وجل-: ﴿ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ هُم مِّن قُرَّةٍ أَعْيُنٍ ﴾ [السجدة: ١٧] وقوله في الحديث القدسي: »أعددت لعبادي الصالحين ما لا عين رأت، ولا أذن سمعت، ولا خطر على قلب بشر»، فهذه الأسماء التي لها مسميات في هذه الدنيا لا تعنى أن المسمى كالمسمى، وإن اشترك في الاسم وفي أصل المعنى، فكل الأمور الغيبية التي تشارك ما يشاهد في الدنيا في أصل المعنى لا تكون مماثلة له في الحقيقة، فينبغي للإنسان أن ينتبه لهذه القاعدة، وأن يأخذ أمور الغيب بالتسليم على ما يقتضيه ظاهرها من المعنى، وأن لا يحاول شيئًا وراء ذلك.

و لهذا لما سئل الإمام مالك رحمه الله عن قوله تعالى: ﴿ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴾ [طه: ٥] كيف استوى؟ أطرق رحمه الله برأسه حتى علاه الرحض -أي: العرق وصار يتصبب عرقا، وذلك لعظم السؤال في نفسه، ثم رفع رأسه وقال قولته الشهيرة التي كانت ميزانًا لجميع ما وصف الله به نفسه، قال رحمه الله: «الاستواء غير مجهول، والكيف غير معقول، والإيمان به واجب

والسؤال عنه بدعة».

فالسؤال المتعمق في مثل هذه الأمور بدعة، لأن الصحابة رضي الله عنهم وهم أشد منا حرصا على العلم و الخير لم يسألوا النبي صلى الله عليه وسلم مثل هذه الأسئلة، وكفى بهم قدوة.

وما قلته الآن بالنسبة لليوم الآخر يجري بالنسبة لصفات الله -عز وجل – التي وصف الله بها نفسه من العلم والقدرة والسمع والبصر والكلام وغير ذلك، فإن مسميات هذه الألفاظ بالنسبة الله -عز وجل- لا يماثلها شيء مما يشاركها في هذا الاسم بالنسبة للإنسان، فكل صفة فإنها تابعة لموصوفها،كما أن الله -سبحانه وتعالى – لا مثيل له في ذاته فلا مثيل له في صفاته.

وخلاصة الجواب: أن اليوم الآخر يوم واحد، وأنه عسير على الكافرين، ويسير على المؤمنين، وأن ما ورد فيه أنواع الثواب والعقاب أمر لا يدرك كنهه في هذه الحياة الدنيا، وإن كان أصل المعنى فيه معلوما لنا في هذه الحياة الدنيا.

مطالب مرتبط:

(۲۲۷) حال انسان پس از مرگ

مردم در آخرت یا در سجین هستند یا در علیین، یا در بهشت یا در دوزخ هستند....

ادامه مطلب …

(۱۹۱) آیا میّت، سلام و کلام را می‌شنود؟

هر چند بگوییم که مرده می‌شنود، نمی‌تواند صدای خود را به دیگری برساند؛ یعنی اگر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را نزد قبرش دعا کنید، امکان ندارد مرده به شما سودی برساند همان ‌گونه که اگر خودش را دعا کنید سودی ندارد.....

ادامه مطلب …

(۲۲۶) قرآن برای بنده شفاعت می‌کند

الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌تواند اجر و پاداش تلاوت قرآن را به شکل چیزی‌ در آورد که سخن بگوید...

ادامه مطلب …

(۲۷۳) درمان شرعی برای برای کسی که مبتلا به چشم زخم شده است

درمان چشم زخم این است که از فردی که چشم زده خواسته شود غسل کند و آب غسل که از بدنش می‌ریزد به بیمار داده می‌شود تا از آن بنوشد و روی خود بریزد که این از جمله راه‌های درمان است....

ادامه مطلب …

(۲۶۸) آیا ابتلا به چشم زخم حقیقت دارد؟

ابتلا به چشم زخم حقیقت دارد که قرآن و سنت بر آن دلالت داده است...

ادامه مطلب …

(۲۶۰) آیا انسان در اعمال خود اختیار دارد؟

وقتی انسان کاری انجام می‌دهد، به اراده و قدرت خود او است و ذاتی که اراده را در وجود انسان آفریده الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است و همان ذاتی است که توانایی و قدرت را در وی قرار داده است....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه