(۱۲۹) سوال: در دیدگاه اهل سنت و جماعت تمام صفاتی را که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای خود اثبات نموده، بدون تأویل و تعطیل و همچنین بدون تشبیه و تمثیل، اثبات مینماییم. چگونه این آیات را تفسیر کنیم؛ آیهی اول: «يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» [نساء: ۱۴۲] : «الله را فریب میدهند در حالی که او آنها را فریب میدهد» آیهی دوم: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا» [طارق: ۱۵-۱۶] : «بیگمان آنها پیوسته حیله و نیرنگ میکنند و من حیله میکنم» آیهی سوم: «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» [بقره: ۱۵] : «الله آنان را مسخره میکند».
جواب:
دیدگاه سلف صالح که صحابه، تابعین و ائمهی مسلمانان بعد از آنها بر آن هستند چنین است که: هر آن چه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ در کتابش خود را بدان وصف نموده یا رسول الله ﷺ او را بدان وصف نموده را بدون هیچ گونه تحریف و تعطیل یا تکییف و تمثیل، اثبات میکنند. این همان دیدگاه حقّ است که شرع و عقل بر آن دلالت دارد زیرا صفات الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به نسبت ما، مجهول است و در مورد آن فقط چیزهایی را میدانیم که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از خودش به ما خبر داده است که همان، حق و حقیقت است زیرا خبری صادق از جانب کسی است که از دیگران به خودش آگاهتر است. همچنین چون توانایی درک تفصیلی آن چه برای ذات الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ واجب است و آن چه بر وی جایز و محال است را نداریم مگر این که از طریق قرآن و سنت بدان آگاه شویم.
بنابراین هر آن چه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ خود را به آن وصف نموده بر ما واجب است که آن را بپذیریم و به آن ایمان آوریم ولی نمیتوانیم به حقیقت آن آگاه شویم بدین معنی که نمیتوانیم کیفیت و چگونگی آن را درک نماییم؛ به عنوان مثال: استواء الله بر عرش، در هفت موضع از قرآن کریم ثابت شده است. میدانیم که استواء بر چیزی به معنای علوّ بر آن است همان طور که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: «وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ» [زخرف:۱۲-۱۳] : «برای شما از کشتی و چهارپایان، مرکبهایی قرار داد که بر آنان سوار شوید تا بر پشتشان قرار گیرید و آن گاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید» ولی ما نمیدانیم که کیفیت استواء الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر عرشش چگونه است یعنی نمیدانیم به چه شکل و حالتی است. مردی از امام مالک رَحِمَهُالله پرسید: ای ابوعبدالله! «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه:۵] : «الله رحمان بر عرش قرار گرفت». چگونه؟ امام مالک رَحِمَهُالله سرش را پایین انداخت؛ چنان که از شدت سؤال و از هیبت و تعظیم الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ عرق نمود سپس گفت: «الاستواء غیر مجهول والکیف غیر معقول و الایمان به واجب و السوال عنه بدعة» : (استواء نامعلوم نیست، کیفیت آن معقول نیست، ایمان به آن واجب است و سوال نمودن از آن بدعت است» یعنی: معنای استواء در زبان عربی معلوم است. استواء بر چیزی به معنای علوّ و ارتفاع بر آن است و قرآن هم به زبان عربی نازل شده است که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ» [شعراء:۱۹۳-۱۹۵] : «روح الأمین آن را بر قلب تو فرود آورده است تا از هشدار دهندگان باشی؛ آن را به زبان عربی واضح و آشکار نازل کرد» همچنین الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فرمود: «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قرآنا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» [زخرف:۳] : «بیگمان ما این را قرآنی عربی قرار دادیم تا شما دریابید» یعنی: آن را به زبان عربی قرار دادیم تا در آن تعقل نمایید و آن را بفهمید.
امام مالک رَحِمَهُالله گفت: استواء غیرمجهول است؛ یعنی: معنایش معلوم و واضح است. کیفیت آن غیر معقول است؛ یعنی: عقلهای ما قاصرتر و حقیرتر از آن است که کیفیت استواء الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بر عرشش را درک نماید، بقیه صفات نیز همین گونه است که برای عقلهای قاصر ما امکان پی بردن به کیفیت آن وجود ندارد. ایمان به آن واجب است؛ یعنی: ایمان به استواء بر اساس زبان عربی، واجب است چون الله چنین از خودش خبر داده است پس بر ما واجب است آن را بپذیریم و به آن ایمان بیاوریم. سؤال نمودن از آن بدعت است؛ یعنی: سؤال نمودن از کیفیتش، بدعت و از روش اهل بدعت است زیرا صحابه این را از رسول اللهﷺ نپرسیدهاند.
بنابراین قاعدهی عام نزد سلف صالح و ائمهی مسلمانان این است: ایمان داشتن به تمامی آن چه الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ خود را به آن وصف نموده یا آن چه رسولشﷺ او را بدان وصف نموده بدون تحریف و تعطیل و بدون تکییف و تمثیل.
صفات الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ دو گونه است: قسمتی که در تمام حالات، کمال مطلق است؛ پس الله به صورت مطلق در تمام حالات بدان وصف میشود. مانند: سمع، بصر، علم، قدرت، کلام و …
قسمت دیگر در تمام حالات، کمال نیست؛ ولی هرگاه به حق باشد و در جای خود به کار رود کمال است؛ همانند آیاتی که در سؤال مطرح شد. لذا الله به صورت مطلق بدان وصف نمیشود بلکه وقتی کمال باشد بدان وصف میگردد همان طور که هنگام بررسی هر آیه به صورت جداگانه واضح میشود.
الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فرمود: «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» [بقره: ۱۵] : «الله آنان (منافقان) را مسخره میکند» چون منافقین «وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» [بقره:۱۴] : «هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات میکنند، میگویند: ما ایمان آوردهایم و هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: ما با شما هستیم، ما فقط (مؤمنان را) مسخره میکنیم» یعنی: وقتی به مؤمنان میگوییم: ما ایمان آوردهایم – در حالی که ایمان نیاوردهاند – در حقیقت ما آنان را مسخره میکنیم. همچنین الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ فرمود: «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» [بقره:۱۵] : «الله آنان را مسخره میکند و آنها را در طغیانشان نگه میدارد تا سرگردان شوند» آنان که مؤمنان را مسخره میکنند، در مقابل نیز الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ آنان را به سخره میگیرد بدین صورت که به آنها تمکین و مهلت داد و به تدریج آنها را از جایی که گمان نمیبردند، گرفتار ساخت. این، استهزاء در مقابل استهزاء است که البته استهزاء الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ بزرگتر از استهزاء آنها به مؤمنان است.
آیهی دوم: «يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» [نساء: ۱۴۲] : «الله را فریب میدهند، در حالی که او آنها را فریب میدهد» این نیز در مورد منافقان است: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» [نساء: ۱۴۲] : «بی شک منافقان الله را فریب میدهند، در حالی که او آنها را فریب میدهد» همچنین: «يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ» [بقره: ۹] «آنان الله و مؤمنان را فریب میدهند در حالی که فقط خودشان را فریب میدهند» فریب دادن، زمانی وصف پسندیدهای است که در جای خودش به کار رود و بدین خاطر است که گفته شده: جنگ، فریب است. منافقان الله و مؤمنان را فریب میدهند و مؤمنان آنها را از روی مکر و فریبشان، اهل ایمان میپندارند در حالی که مؤمن نیستند لذا الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ میفرماید: همانا الله آنها را فریب میدهد؛ از این جهت که به آنها مهلت میدهد و به تدریج آنها را گرفتار میسازد. خونشان در امان است و همانند یک مسلمان با آنها تعامل و رفتار میشود ولی زمانی که از دنیا به آخرت میروند، عذاب دردناکی در پیش دارند که بدون شک این فریب دادن آنها است بدین صورت که الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ با آنان برخورد رضایتمندی دارد در حالی که وضعیت آنان بر عکس است.
آیهی سوم: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا» [طارق: ۱۵-۱۶] : «بیگمان آنها پیوسته حیله و نیرنگ میکنند و من حیله میکنم» آنها (تکذیب کنندگان رسول اللهﷺ) نسبت به پیامبرﷺ کید و نیرنگ بزرگی میکنند ولی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نسبت به آنها کید بزرگتری مینماید.
عبارت «یکیدون» به صورت جمع و «أکید» به صورت مفرد آمده است زیرا کید الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ از کید همهی آنها (هر قدر هم باشد) بزرگتر است. کید و مکر به هم نزدیک هستند و به معنای ضربه زدن به دشمن از جایی که گمان نکند است. همان گونه که از خواندن سیرت پیامبر ﷺ آشکار است الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ برای یاری پیامبرشﷺ در مقابل مشرکانی که او را تکذیب میکردند کید بزرگی به کار برد.
آیهی آخر: «وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» [انفال:۳۰] : «مکر میکنند و الله مکر میکند و الله بهترین مکر کنندگان است» این آیه نیز مانند آیهی: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا» [طارق: ۱۵-۱۶] است؛ یعنی: کفار نسبت به دوستان و اولیاء الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ مکر میکنند ولی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نیز بر علیه آنها مکر مینماید و با مکری بزرگتر و شدیدتر از مکر خودشان با آنها رفتار نمود؛ به همین دلیل فرمود: «وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» [عمران: ۵۴] : «الله بهترین مکر کنندگان است» یعنی: او بزرگترین و شدیدترین آنان است. همان طور که قبلا بیان شد مکر به معنای ضربه زدن به دشمن از جایی که گمان نکند است که البته این دلیلی بر علم و قدرت است و برای فاعلش صفت مدح و کمال به شمار میرود؛ ولی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ به طور مطلق و بدون قید به ماکر، خادع، کائد و مستهزئ وصف نمیشود بلکه میگوییم: الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ نسبت به کسی که با او مکر کند ماکر است و نسبت به کسی که او را استهزاء میکند مستهزئ است.
***