دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۲ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۱۱) معنای سخن «أَمِرُّوها كما جاءَت»

(۱۱۱) سوال: یکی از سلف رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم درباره‌ی اسماء و صفات پرسیده شد؛ گفت: «أَمِرُّوها كما جاءَت» معنای این سخن چیست؟ آیا این گفته به یکی از سلف، منسوب است؟

جواب:

این گفته منسوب به عموم سلف است. درباره‌ی آیات و احادیث صفات می‌گویند: «أَمِرُّوها كما جاءَت بلاكيف» یعنی (این نصوص را بدون بیان کیفیت و همان طور که وارد شده اثبات کنید) بدین مفهوم: با تحریف، به آن تعرّض و دست‌درازی نکنید؛ به عبارت دیگر، با تأویل و تفسیری که آن را از ظاهر خودش خارج کند، مفهومش را تغییر ندهید. این گفته معانی اسماء و صفات را نیز اثبات می‌کند. یعنی هدف فقط اثبات لفظ نیست؛ زیرا نصوص صفات در کتاب الله و سنت رسولش، الفاظی است که برای اثبات معانی آن بیان شده نه این که بدون درک معنا، فقط با زبان تکرارش کنیم. انگار می‌گویند: آن را بر معنای مورد نظرش قرار دهید و تغییرش ندهید.

«بلا کیف» یعنی (کیفیتی برای آن بیان نکنید) البته اسماء و صفات الله دارای کیفیتی است که اثبات آن ضروری است؛ زیرا اثبات چیزی که کیفیتی ندارد، ممکن نیست؛ پس «بلا کیف» یعنی (بدون تعیین کیفیت) کیفیتی برای آن مشخص نکنید و نگویید: کیفیت وجه و چهره‌ی الله چنین و چنان است، کیفیت دو دستش چنین و چنان است و دو چشمش چنین و چنان است؛ زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بلند مرتبه‌تر و بزرگ‌تر از این است که بندگان بخواهند کیفیت صفاتش را درک کنند.

این گفته‌ی سلف، ردی بر دو فرقه‌ی منحرف است: فرقه‌ا‌ی که تمام معانی صفات الله را از ذاتش سلب کردند و آن‌ها را الفاظی بدون معنا قلمداد کردند یا برایش معنایی مخالف ظاهر لفظ، بیان می‌کنند؛ زیرا کسانی ‌که اسماء و صفات الله را مطابق با نصوص در نظر نمی‌گیرند، دو دسته هستند؛ دسته‌ای گفتند: اسماء و صفات، مطلقاً دارای معنا نیست و ما فقط باید الفاظ را مدّ نظر قرار دهیم و از معنا صرف نظر کنیم. دسته‌ی دوم گفتند: به معنا می‌پردازیم و به دنبال معنای آن می‌رویم؛ ولی معنا را برخلاف ظاهرش تأویل کردند و معناهای خود ساخته اثبات نمودند که از قرآن، سنت، اقوال خلفا و صحابه، دلیلی برایش ندارند. دسته‌ی اول، فرقه‌ی معتزله و جهمیه و رهروانشان از معطله هستند و دسته‌ی دوم، روش اشاعره و رهروانشان از تحریف کنندگان هستند که معانی نصوص اسماء و صفات ‌‌را با عقل‌های خویش ابتکار و اختراع کردند؛ معانی و مفاهیمی که الله هیچ‌ گونه دلیلی بر حقانیت آن نازل نکرده است. آن‌ها فقط صفاتی را اثبات کردند که ادعا می‌کنند مقتضای دلالت عقل است؛ مثل: صفات هفت‌گانه‌ای که فرقه‌ی اشاعره اثباتش می‌کنند و صفاتی را انکار کردند که دلالت عقل بر اثباتش بیش از دلالتش بر صفاتی است که آنان اثبات نموده‌اند.

  جمله‌ی اول، ردی بر دو فرقه است:

فرقه‌ی اول: کسانی ‌که معانی را مطلقا و به ‌طور کلی تعطیل کردند؛ فرقه‌ی دوم: کسانی‌ که معانی را اثبات کردند که دلیلی برای اثباتش وجود ندارد. چه بسا فرقه‌ی دوم، مخالفتش از فرقه‌ی اول بیشتر باشد؛ زیرا فرقه‌ی اول دست نگه داشته‌ و گفته‌اند: (معنا را اثبات نمی‌کنیم) شکی نیست که این نفی و انکار، بدون علم است.

دسته‌ی دوم: معنای که مقصود است را نفی کرده و به ‌جای آن، معنای دیگری را اثبات کردند که لفظ، دلالتی بر آن ندارد. پس دو جنایت و گناه در آن صورت گرفت: جنایت اول: نفی معنایی‌ است که ظاهر لفظ باشد؛ جنایت دوم اثبات معنایی است که لفظ بر آن دلالت نمی‌کند. از الله خواستار هدایت برای همه هستیم.

عبارت «بلا كيف» ردی بر فرقه‌‌ای منحرف در مقابل دو فرقه‌ی معطله است؛ فرقه‌ی ممثله و اهل تمثیل که می‌گویند: (صفات را برای الله اثبات می‌کنیم؛ ولی آن صفات مانند صفات مخلوقات است) بنابراین وجه و چهره‌ی اللهسُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به گمان آن‌ها، -الله از گفته‌ی آن‌ها منزه و متعالی است- مانند زیباترین چهره‌ی بشری است و بقیه‌ی صفات اللهسُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را همین‌گونه می‌دانند.

الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرمود: ﴿ليس كمثله شيء و هو السميع البصير﴾ [شوری: ۱۱] : (هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بینا است) ممثله با این فرمایش الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ مخالفت کرده‌اند و فرمانش را نپذیرفته‌اند که فرمود: ﴿فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ [نحل: ۷۴] : (برای الله، مثال‌ها نزنید؛ یقیناً الله می‌داند و شما نمی‌دانید).

***

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: سئل أحد السلف عن الأسماء والصفات فقال: (أمروها كما جاءت). ما معنى ذلك؟ وهل هذا القول منسوب إلى أحد السلف؟

فأجاب رحمه الله تعالى: هذا القول منسوب إلى عموم السلف، يقولون في آيات الصفات وأحاديثها: أَمِرُّوهَا كما جاءت بلا كيف، فقولهم: أمروها كما جاءت يعني لا تتعرضوا لها بتحريف، أي: بتأويل يخرجها عن ظاهرها، ويتضمن هذا القول أيضًا إثبات معانيها، وأنه ليس المراد مجرد إثبات اللفظ، لأن نصوص الصفات في كتاب الله وسُنَّة رسولهألفاظ جاءت لإثبات معناها، لا أن نُمِرَّها على ألسنتنا دون أن نفهم المعنى، فكأنهم يقولون: أمروها على معناها المراد بها لا تغيروها.

وقولهم بلا كيف أي لا تكيفوها، وليس المعنى بلا اعتقاد كيفية لها، لأن لها كيفية ضرورة إثباتها، إذ لا يمكن إثبات شيء لا كيفية له، فيكون المعنى بلا كيف أي بلا تكييف لها لا تكيفوها، لا تقولوا: كيفية وجه الله كذا وكذا ، ولا كيفية يديه كذا وكذا، ولا كيفية عينيه كذا وكذا، لأن الله – تعالى – أجَل وأعظم من أن يُدْرِكَ العباد كيفية صفاته.

وفي هذا القول المشهور عن السلف رد على طائفتين منحرفتين إحداهما: طائفة التعطيل، التي سلبت عن الله -تعالى- جميع معاني صفاته، وجعلتها ألفاظا لا معنى لها، أو جعلت لها معاني مخالفة لظاهر اللفظ، لأن الذين لم يمروها على ما جاءت انقسموا إلى قسمين قسم قالوا: لا معنى لها إطلاقا، و ليس علينا إلا إمرار لفظها دون التعرض لمعناها. وقسم آخر قالوا نتعرض للمعنى، لكن حَمَلُوا المعنى على خلاف ظاهرها، وأثبتوا لها معاني من عند أنفسهم لا دليل عليها من كتاب الله ولا من سُنّة رسوله -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- ولا من أقوال الخلفاء والصحابة. فالأول طائفة المعتزلة والجهمية سلك . سبيلهم من معطلي ،الصفات والثانية طريقة الأشاعرة ومن سلك سبيلهم ممن حَرَّفُوا نصوص الصفات إلى معان ابتكروها من عقولهم، ولم ينزل الله بها سلطانًا، ولم يثبتوا إلا ما زعموا أن العقل يدل عليه، كالصفات السبع التي أثبتتها طائفة الأشعرية، وأنكروا من الصفات ما العقل أدل عليه من دلالة العقل على هذه الصفات التي أثبتوها.

على كل حال الجملة الأولى فيها رد على طائفتين:

الأولى من عطلت المعاني مطلقا، والثانية من أثبتت معاني لا دليل عليها، وربما تكون الطائفة الثانية أشد مخالفة من الطائفة الأولى، لأن الطائفة الأولى أمسكت وقالت: لا نثبت ،معنى فنفت المعنى، وهذا نفي بلا علم بلا شك.

والثانية: نفت المعنى المراد وأثبتت معنى آخر لا يدل عليه اللفظ، فصار في ذلك جنايتان: الجناية الأولى نفي المعنى الذي هو ظاهر اللفظ، والثانية: إثبات معنى لا يدل عليه اللفظ، نسأل الله الهداية للجميع.

أما قولهم: بلا كيف فهو رد على طائفة منحرفة على ضد الطائفتين طائفة الممثلة الذين قالوا نثبت الله الصفات، ولكنها على مثل المعطلتين، وهي ما كان من صفات المخلوقين، فوجه الله تعالى على زعمهم، تعالى الله عن قولهم – يكون على مثل أجمل وجه بشري، وهكذا بقية صفاته -عز وجل-. وهؤلاء أيضًا خالفوا قول الله -تعالى- خبرًا: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ﴾ [الشورى: ۱۱] وعصوا أمر الله -تعالى- نهيًا في قوله: ﴿فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالُ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ [النحل: ٧٤].

و خلاصة الجواب أن معنى قول السلف أمروها كما جاءت أثبتوا هذه معانيها التي دلت عليها، وهو ما يفهم من ظاهرها، على الوجه الألفاظ مع اللائق بالله -عز وجل-.

و قولهم: بلا كيف، رد على الممثلة أي لا تكيفوها، وليس المعنى لا تعتقدوا لها كيفية، لأن لها ،كيفية، مجرد القول بإثباتها يستلزم أن يكون لها كيفية، لكنها غير معلومة ولهذا قال الإمام مالك رحمه الله في استواء الله على عرشه: «الاستواء غير مجهول، والكيف غير معقول والإيمان به واجب، والسؤال عنه بدعة».

مطالب مرتبط:

(۱۲۸) تصحیح بعضی شبهات در فهم آیات قرآن

مذهب اهل سنت و جماعت بر این است که الله را همان‌ گونه که خودش یا رسول اللهﷺ توصیف نموده بدون تحریف، وصف می‌نمایند بلکه کلام بر معنای ظاهری آن فهم و تفسیر می‌شود چون کسی که آن کلام را بیان نموده (الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ) به ذات خودش آگاه‌تر از دیگران است.

ادامه مطلب …

(۱۰۷) منهج اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات

منهج اهل سنت و جماعت درباره‌ی اسماء و صفات، منهج میانه و وسط بین اهل تعطیل و اهل تمثیل است....

ادامه مطلب …

(۱۱۴) آیا «حنّان، منّان و محسن» از اسماء الله هستند؟

ثابت نشده که حنّان از اسماء الله باشد؛ ولی منّان و محسن هر دو از اسماء الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ هستند.

ادامه مطلب …

(۱۱۰) مذهب اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات

مذهب اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات، اثبات همان چیزی است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ  در قرآن کریم برای خود اثبات نموده یا از پیامبرﷺ در سنت مطهرش ثابت شده باشد.

ادامه مطلب …

(۱۰۶) مذهب اهل سنت و جماعت در مورد اسماء و صفات

اهل سنت و جماعت هر اسم یا صفتی که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ برای خود اثبات نموده را اثبات می‌کنند و از تحریف، تعطیل، بیان کیفیت و تشبیه و مثال زدن خودداری می‌کنند.

ادامه مطلب …

(۱۲۶) شرح ابیاتی در خصوص علم الله عَزَّوَجَلَّ

این دو بیت صحیح هستند؛ زمانی که انسان تنها شد، نگوید: تنها شدم. چون از جانب الله، مراقبی دارد. علم و آگاهی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر همه چیز احاطه دارد؛ هر آنچه را اتفاق افتاده و می‌افتد، می‌داند؛ از چگونگی هر اتفاقی در گذشته و آینده با خبر است و از ظاهر و باطن آگاه است.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه