(۹۹) سوال: در حدیث ثابت است: «لا عدوی و لا طیرة و لا هامة و لا صفر» : (واگیردار بودن بیماری، شوم پنداشتن با به پرواز در آوردن پرنده، شوم پنداشتن جُغد و شوم پنداشتن ماه صفر حقیقت ندارد) و «فرَّ من المجذوم فرارك من الأسد» : (از شخصی که دچار جذام گشته همان طور فرار کن که از شیر فرار میکنی) چطور بین این دو حدیث جمع بندی کنیم؟
جواب:
حدیث اول، در مورد نفی اعتقاد جاهلیت است که اعتقاد داشتند بیماریها خود به خود سرایت میکند. از این جهت که بیماری حتماً از بیمار به شخص سالم سرایت میکند لذا رسول اللهﷺ آن را نفی نمود و بیان فرمود که سرایت فقط با اذن و اجازهی الله است؛ یعنی: این نفی به این معنا است که سرایت فقط به اذن و اجازهی الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ رخ میدهد. وقتی پیامبرﷺ این حدیث را بیان نمود، به ایشان گفته شد که وقتی شترِ سالم نزد شتری که بیماری خارش دارد میرود؛ آن بیماری به شتر سالم نیز سرایت میکند. پیامبرﷺ در پاسخ فرمود: «فمن أعدی الأول؟»۱: (چه کسی بیماری را به شتر اولی سرایت داده است؟) آیا بیماری وجود داشته که به او سرایت دهد؟ جواب: خیر. پس کسی که بیماری را در او قرار داده، الله است. بنابراین کسی که در ابتدا بیماری را در اولی قرار داد، همان کسی است که بیماری را با سرایت، در دومی قرار میدهد. بنابراین حدیث (واگیردار بودن بیماری حقیقت ندارد) یعنی: این که خود به خود سرایت کند؛ بلکه این سرایت با تقدیر الله سُبْحَانَهُوَتَعَالَىٰ است که برای هر چیزی سبب قرار داده است و از جمله اسباب بیماری، آمیخته شدن شخص بیمار با شخص سالم است؛ چون اختلاط با او گاهی سبب سرایت است و زمانی که با فرد جذامی ارتباط داشتید، به شما نیز منتقل میشود. به همین دلیل فرمود: «فر من المجذوم فرارک من الأسد» : (از شخصی که دچار جذام گشته همان طور فرار کن که از شیر فرار میکنی) پس حدیث دومی دستور به پرهیز از اسباب بیماری، یعنی ارتباط با بیمار است. در حدیث آمده است: «لا یورد ممرض علی مصح»۲: (شخص بیمار نزد شخص سالم نرود).
***