جمعه 24 ذیحجه 1446
۳۰ خرداد ۱۴۰۴
20 ژوئن 2025

۴۹۸ – حکم گفتن «قدرتِ الله اراده کرد» چیست؟

۴۹۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن: «قدرتِ الله اراده کرد»، چیست؟ اگر جواب، این است که درست نیست، چرا؟ با توجه به اینکه صفت، تابع موصوف است، و صفت، از ذات الله جدا نیست؟

جواب دادند: درست نیست بگویی: «قدرتِ الله خواست» ؛ زیرا، مشیئت، اراده است، و قدرت، معناست، و معنا هیچ اراده‌ای ندارد. بلکه کسی که اراده می‌کند، اراده دارد، و مشیئت برای مشیئت کننده است. اما می‌گوییم: حکمت الله چنین و چنان اقتضا کرد. یا وقتی که می‌خواهیم در مورد چیزی که اتفاق افتاده سخن بگوییم، می‌گویی: این قدرت الله است. همان طور که می‌گوییم: این خلقت الله است. اما نسبت دادن و اضافه کردن امری به قدرت الله، که مقتضایش فعل اختیاری است، جایز نیست.

اما اینکه سائل گفت: «صفت تابع موصوف است» ؛ می‌گوییم: بله، و همین که تابع موصوف است، دلالت دارد که نمی‌شود به آن چیزی را نسبت داد که خود، مستقلا آن را انجام دهد. این سخن ورد زبان بسیاری از مردم است که می‌گویند: «قدرت الهی چنین و چنان اراده کرد»، یا «قَدَر، چنین و چنان خواست». این سخن جایز نیست؛ زیرا قَدَر و قدرت دو امر معنوی هستند و اراده ندارند. بلکه مشیئت را کسی دارد که قادر و مقدَّر کننده است.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(498) سئل فضيلة الشيخ: ماحكم قول: “شاءت قدرة الله”، وإذا كان الجواب بعدمه فلماذا؟ مع أن الصفة تتبع موصوفها، والصفة لا تنفك عن ذات الله؟

فأجاب قائلاً: لا يصح أن نقول: “شاءت قدرة الله”، لأن المشيئة إرادة، والقدرة معنى، والمعنى لا إرادة له، وإنما الإرادة للمريد، والمشيئة للشائي ولكننا نقول: اقتضت حكمة الله كذا وكذا، أو نقول عن الشيء إذا وقع: هذه قدرة الله، كما نقول : هذا خلق الله، وأما إضافة أمر يقتضي الفعل الاختياري إلى القدرة فإن هذا لا يجوز.

وأما قول السائل: “إن الصفة تتبع الموصوف” فنقول: نعم، وكونها تابعة للموصوف تدل على أنه لا يمكن أن نسند إليها شيئاً يستقل به الموصوف، وهي دارجة على لسان كثير من الناس، يقول: شاءت قدرة الله كذا وكذا، شاء القدر كذا وكذا، وهذا لا يجوز، لأن القدر والقدرة أمران معنويان ولا مشيئة لهما، وإنما المشيئة لمن هو قادر ولمن هو مقدر.

مطالب مرتبط:

۴۷۸ – آیا استعمال کلمه‌ی «صُدفَه» (ناگهان) درست است؟

۴۷۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: نظرتان در مورد استعمال کلمه‌ی «صُدفَه: ناگهانی» چیست؟ جواب دادند: نظرمان این است که این سخن اشکال ندارد و امری متعارف است، و گمان می‌کنم احادیثی نیز با این تعبیر وجود دارند: ناگهان با رسول الله صلی الله علیه وسلم مواجه شدیم، رسول الله صلی الله علیه […]

ادامه مطلب …

۴۷۵ – آیا به کار بردن لفظ «شهید» برای شخص جایز است؟

۴۷۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا اطلاق لفظ «شهید» برای شخصی، به عینه، جایز است؟ مثلا گفته شود: فلانی شهید است؟ جواب دادند: جایز نیست که برای شخصی به عینه شهادت دهیم که شهید است. حتی اگر مظلومانه کشته شده باشد، و یا حتی در حال دفاع از حق کشته شده باشد. […]

ادامه مطلب …

۴۵۸ – مثال‌هایی برای تحریم قدری و تحریم شرعی

۴۵۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: در فتوای شماره «۴۵۷» فرمودید که تحریم یا قدری است و یا شرعی. اگر می‌شود مثال‌هایی برای آن بزنید. جواب دادند: سوالتان در مورد جواب ما به فتوای شماره «۴۵۷» در این مورد که تحریم، یا قدری است و یا شرعی، و خواسته بودید که برایتان مثالی […]

ادامه مطلب …

۴۸۹ – حکم تقسیم دین به قشور و لُبّ چیست؟

۴۸۹ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم تقسیم دین به قشور و لُبّ چیست؟ جواب دادند: این چنین تقسیمی، اشتباه و باطل است. تمامِ دین لُبّ است. همه‌اش برای بنده سودمند است و او را به الله عز و جل نزدیک می‌کند. بنده به خاطر عمل به همه‌ی دین ثواب می‌برد و با […]

ادامه مطلب …

۴۵۳ – حكم گذاشتن اسم‌هایی مانند «کریم» و «عزیز» و امثال آن چیست؟

۴۵۳ – حكم نهادن اسم‌هایی مانند «کریم»، و «عزیز» و امثال آن، چیست؟ جواب دادند: نام گزاری به اسم‌های الله متعال، بر دو وجه است: وجه اول: دو نوع است: نوع اول: با «الف و لام» باشد. در این صورت کسی جز الله این گونه نامیده نمی‌شود. کما اینکه اگر کسی را «العزیز» و «السید» […]

ادامه مطلب …

۴۹۷ – حکم این سخن چیست: «ماده فنا نمی‌شود و از بین نمی‌رود، و از عدم نیز خلق نشده است»؟

۴۹۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این سخن چیست: «ماده فنا نمی‌شود و از بین نمی‌رود، و از عدم نیز خلق نشده است»؟ جواب دادند: اعتقاد به اینکه ماده فنا نمی‌شود و از عدم نیز خلق نمی‌شود، کفر است و امکان ندارد مومن چنین چیزی بگوید. هر چیزی در آسمان‌ها و زمین […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه