۳۶۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: ورقهای برایم فرستاده شده که در آن اذکاری آمده و این ورقه توسط صوفیها مرتب شده. حکم آن چیست؟
جواب دادند: کپی این ورقه به دستم رسید، و به خاطر عدالت و بیان حق، مختصرا به آنچه که در آن آمده است، جواب میدهم:
۱ – این ورقه متضمن تشویق برای ذکر الله است. این حق است. اما ذکر الله، عبادتی است که به وسیلهی آن به الله تقرب جسته میشود. پس واجب است در آن همان گونه که الله تعالی تشریع فرموده است، قدم برداشت، و این کار جز با اخلاص برای الله تعالی و پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام نمیگیرد، و این گونه، شهادت به یکتایی الله و رسالت محمد صلی الله علیه وسلم تحقق میپذیرد، و اتّباع زمانی درست است که عبادت، در سبب آن و جنس و مقدار و کیفیت و زمان و مکانش، مبنی بر شرع باشد.
وقتی چنین باشد، در این صورت ذکری که در این ورقه نوشته شده، متضمن آنچه که گفتیم نیست. پس شایسته نیست که چنین ذکری، باعث نزدیک شدن به الله شده یا ذکری باشد که نزد او پذیرفته است. چنان که هر کس این ورقه را ببیند، سریع متوجه میشود. کجا در شریعت الله چنین ذکری از این دست که اینها مرتب کردهاند، وارد شده؟! کجا در شریعت، این عددی که تعیین کردهاند، آمده؟! زمانی را که تعیین کردهاند، در کجای شریعت آمده؟! که این ذکر در شب و آن یکی در روز باشد. در کجای شریعت آمده که قبل از شروع این ذکر بدعی، فاتحه خوانده شود؟!
۲ – این ورقه متضمن خواندن فاتحه در حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم است. اگر منظور از حضور، ذات ایشان است و اینکه انسان فاتحه بخواند و ثوابش را به پیامبر صلی الله علیه وسلم هدیه کند، این کار بدعت است و صحابه رضی الله عنهم آن را انجام ندادهاند، و این ناشی از جهل فاعل است. زیرا هر اجری که امت به خاطر اعمالشان کسب میکنند، به رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز میرسد. زیرا ایشان مردم را به انجام آن عمل ارشاد فرمودهاند و هر کس که مردم را به سوی کار خیری راهنمایی کند، اجر کسی را دارد که آن عمل را انجام میدهد، بدون اینکه فاعل بخواهد اجر آن کار را به او هدیه کند. و اگر منظورشان این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با ذات خود حاضر میشوند، این بدتر و زشتتر بوده و امری منکر و زور است. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم حضور نمییابد، و جز هنگام برانگیخته شدن در روز قیامت، از قبرش خارج نمیشود. الله تعالی میفرماید: {مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}[۱]، یعنی: {شما را از زمین آفریدیم و شما را به آن بازمیگردانیم و دوباره شما را از آن بیرون میآوریم}، و میفرماید: {ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ. ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ}[۲]، یعنی: { و آنگاه شما پس از آن، میمیرید. و سپس روز قیامت برانگیخته میشوید}. این آیه برای همهی مخاطبان عمومیت دارد، و شریفترین کسی که با آن مورد خطاب قرار گرفته، رسول الله صلی الله علیه وسلم است. به همین خاطر الله تعالی به ایشان میفرماید: {إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ. ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ}[۳]، یعنی: {بیگمان تو خواهی مُرد و بیشک آنان نیز خواهند مُرد. و آنگاه روز قیامت نزد پروردگارتان به مجادله و کشمکش میپردازید}.
۳ – در این ورقه گفته شده که یکی از أسماء الله تعالی، (هو) است، و آن را به حاضری که هیچ وقت غایب نیست، تفسیر کرده. قول به اینکه (هو) اسمی از اسمهای الله تعالی است، قول باطل بوده و مبنی بر جهل و عدوان است. از این لحاظ مبنی بر جهل است که (هو) ضمیر است و دلالت بر معنایی جز معنای مرجعی که ضمیر به آن باز میگردد، ندارد، در حالی که اسمهای الله، همه اسمهای نیکو هستند؛ به دلیل این فرمودهی الله تعالی: {وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا}[۴]، یعنی: {و بهترین نامها از آنِ الله است. پس او را با این نامها بخوانید}، و آیا کسی هست که وقتی دعا میکند، بگوید: «یا هو، اغفر لی»؟ و آیا کسی در بسمله[۵] به جای اسم الله، میگوید بسم هو؟! عدوان بودن این کار از این لحاظ است که اثبات اسمی برای الله تعالی که الله خود را بدان ننامیده، عدوان بر الله و نسبت دادن سخنی به او بدون علم است، و این کار حرام است. زیرا الله تعالی میفرماید: {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}[۶]، یعنی: {بگو: پروردگارم، کارهای زشت – چه آشکار و چه پنهانش – و گناه و تجاوز ناحق را حرام کرده است؛ و نیز اینکه چیزی را با الله شریک سازید که دلیلی بر درستی آن نازل نکرده است و اینکه چیزی را به الله نسبت دهید که نمیدانید}.
نکتهی بعدی اینکه تفسیر کلمهی (هو) به حاضری که غایب نمیشود، دروغ بر لغت عربی است. زیرا کلمهی (هو) ضمیر غایب است، نه ضمیر حاضر، و کسی که آن را به چیزی که دلالت بر حضور میکند، تفسیر نماید، از جاهلترین مردمان نسبت به زبان عربی و دلالات الفاظ آن است. این در صورتی است که انگیزهای که او را وادار به این کار کرده، جهل باشد. اما اگر منظورش از این کار، نسبت دادن سخن به الله و بر لغت عربی است، در این صورت از بزرگترین افترا زنندگان است.
۴ – اسم «واحد» را که یکی از اسمهای الله است، چنین تفسیر کرده: کسی که دومی ندارد.
اما صواب این است که معنای این کلمه: کسی است که هیچ شریکی ندارد. هیچ معبود برحقی جز الله نیست. او واحد است که هیچ شریکی ندارد. اینکه گفتیم: «بدون شریک»، چنان است که آمده، و این بلیغترین چیزی است که در این ورقه ذکر شده.
۵ – اسم (العزیز) را تفسیر کرده: کسی که هیچ نظیری ندارد. این تفسیر کوته بینانه است.
صواب این است: عزیز، غالبی است که هیچ کس بر او غلبه نمیکند.
۶ – اسم (قیّوم) را تفسیر کرده: کسی که قائم به اسباب مخلوقاتش است.
صواب این است: قائم به نفس خود بوده و بر دیگران هم قائم است. الله تعالی میفرماید: {أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ}[۷]، یعنی: {آیا پروردگاری که مراقب و حسابگرِ اعمالِ همه است}. پس او قائم به نفس خود بوده و احتیاجی به دیگران ندارد، و او قائم و مراقب بر دیگران است. هر کسی محتاج الله عز و جل است، و تفسیر این اسم به کسی که قائم بر اسباب مخلوقات است، تفسیری بسیار کوته بینانه است.
۷ – در این ورقهی بدعی، روش صلوات فرستادنی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده شده که الله هیچ دلیلی برای آن نفرستاده. میگوید: «اللهم صلّ علی محمد، عدد ما فی علم الله، صلاة دائمة بدوام ملک الله»، یعنی: «پروردگارا بر محمد درود فرست، به تعداد آنچه در علم الله است، درودی دائمی به اندازهی دوام ملک الله».
۸ – در این ورقهی بدعی آورده شده که صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم، یك مرتبه بعد از هر نماز به روشی که ذکر میشود، مورد تاکید قرار گرفته است: «اللهم صل وسلم و بارک علی سیدنا و مولانا محمد، و علی آله، و صحبه عدد حروف القرآن حرفا حرفا، و عدد کل حرف ألفاً ألفاً، و عدد صفوف الملائکة صفّا صفّا، و عدد کلّ صف، ألفاً ألفاً، و عدد الرمال ذرة ذرة، و عدد کل ذرة ألف ألف مرة، عدد ما أحاط به علمک، و جری به قلمک، و نفذ به حکمتک، فی برّک، و بحرک، و سائر خلقک، عدد ما أحاط به علمک القدیم من الواجب، و الجائز، و الستحیل، اللهم صلی و سلم و بارک علی سیدنا و مولانا محمد و علی آله و صبحه مثل ذلک».
این دو صیغهی صلوات، بدعی و باطل بوده و مخالف با چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به امتش آموخته است. چه اینکه وقتی اصحاب گفتند: یا رسول الله، دانستیم چگونه به سلام کنیم. اما چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ فرمود: «بگویید: اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی إبراهیم و علی آل ابراهیم، إنک حمید مجید، و بارک علی محمد و علی آل محمد، کما بارکت علی إبراهیم و علی آل إبراهیم، إنک حمید مجید». از این رو، دانسته میشود که اذکار و صلوات بدعی، همراه با بطلان و فسادشان، به اعتبار حال کسی که آنها را انجام میدهد، مستلزم بازداشتن از اذکار و صلوات شرعی است. پس ای مومن، از بدعتها به شدت بر حذر باش. زیرا هر بدعتی، گمراهی، و هر گمراهی در آتش است. چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودهاند.
[۱] – سوره طه، آیه «۵۵».
[۲] – سوره مومنون، آیات «۱۵و۱۶».
[۳] – سوره زمر، آیات «۳۰و۳۱».
[۴] – سوره أعراف، «۱۸۰».
[۵] – بسمله به «بسم الله» گفته میشود.
[۶] – سوره أعراف، آیه «۳۳».
[۷] – سوره رعد، آیه «۳۳».