سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۳۶۷ – حکم اوراقی که برخی صوفیان در آن اذکاری آورده‌اند چیست؟

۳۶۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: ورقه‌ای برایم فرستاده شده که در آن اذکاری آمده و این ورقه توسط صوفی‌ها مرتب شده. حکم آن چیست؟

جواب دادند: کپی این ورقه به دستم رسید، و به خاطر عدالت و بیان حق، مختصرا به آنچه که در آن آمده است، جواب می‌دهم:

۱ – این ورقه متضمن تشویق برای ذکر الله است. این حق است. اما ذکر الله، عبادتی است که به وسیله‌ی آن به الله تقرب جسته می‌شود. پس واجب است در آن همان گونه که الله تعالی تشریع فرموده است، قدم برداشت، و این کار جز با اخلاص برای الله تعالی و پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام نمی‌گیرد، و این گونه، شهادت به یکتایی الله و رسالت محمد صلی الله علیه وسلم تحقق می‌پذیرد، و اتّباع زمانی درست است که عبادت، در سبب آن و جنس و مقدار و کیفیت و زمان و مکانش، مبنی بر شرع باشد.

وقتی چنین باشد، در این صورت ذکری که در این ورقه نوشته شده، متضمن آنچه که گفتیم نیست. پس شایسته نیست که چنین ذکری، باعث نزدیک شدن به الله شده یا ذکری باشد که نزد او پذیرفته است. چنان که هر کس این ورقه را ببیند، سریع متوجه می‌شود. کجا در شریعت الله چنین ذکری از این دست که اینها مرتب کرده‌اند، وارد شده؟! کجا در شریعت، این عددی که تعیین کرده‌اند، آمده؟! زمانی را که تعیین کرده‌اند، در کجای شریعت آمده؟! که این ذکر در شب و آن یکی در روز باشد. در کجای شریعت آمده که قبل از شروع این ذکر بدعی، فاتحه خوانده شود؟!

۲ – این ورقه متضمن خواندن فاتحه در حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم است. اگر منظور از حضور، ذات ایشان است و اینکه انسان فاتحه بخواند و ثوابش را به پیامبر صلی الله علیه وسلم هدیه کند، این کار بدعت است و صحابه رضی الله عنهم آن را انجام نداده‌اند، و این ناشی از جهل فاعل است. زیرا هر اجری که امت به خاطر اعمالشان کسب می‌کنند، به رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می‌رسد. زیرا ایشان مردم را به انجام آن عمل ارشاد فرموده‌اند و هر کس که مردم را به سوی کار خیری راهنمایی کند، اجر کسی را دارد که آن عمل را انجام می‌دهد، بدون اینکه فاعل بخواهد اجر آن کار را به او هدیه کند. و اگر منظورشان این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با ذات خود حاضر می‌شوند، این بدتر و زشت‌تر بوده و امری منکر و زور است. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم حضور نمی‌یابد، و جز هنگام برانگیخته شدن در روز قیامت، از قبرش خارج نمی‌شود. الله تعالی می‌فرماید: {مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}[۱]، یعنی: {شما را از زمین آفریدیم و شما را به آن بازمی‌گردانیم و دوباره شما را از آن بیرون می‌آوریم}، و می‌فرماید: {ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ. ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ}[۲]، یعنی: { و آن‌گاه شما پس از آن، می‌میرید. و سپس روز قیامت برانگیخته می‌شوید}. این آیه برای همه‌ی مخاطبان عمومیت دارد، و شریف‌ترین کسی که با آن مورد خطاب قرار گرفته، رسول الله صلی الله علیه وسلم است. به همین خاطر الله تعالی به ایشان می‌فرماید: {إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ. ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ}[۳]، یعنی: {بی‌گمان تو خواهی مُرد و بی‌شک آنان نیز خواهند مُرد. و آن‌گاه روز قیامت نزد پروردگارتان به مجادله و کشمکش می‌پردازید}.

۳ –  در این ورقه گفته شده که یکی از أسماء الله تعالی، (هو) است، و آن را به حاضری که هیچ وقت غایب نیست، تفسیر کرده. قول به اینکه (هو) اسمی از اسم‌های الله تعالی است، قول باطل بوده و مبنی بر جهل و عدوان است. از این لحاظ مبنی بر جهل است که (هو) ضمیر است و دلالت بر معنایی جز معنای مرجعی که ضمیر به آن باز می‌گردد، ندارد، در حالی که اسم‌های الله، همه اسم‌های نیکو هستند؛ به دلیل این فرموده‌ی الله تعالی: {وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا}[۴]، یعنی: {و بهترین نام‌ها از آنِ الله است. پس او را با این نام‌ها بخوانید}، و آیا کسی هست که وقتی دعا می‌کند، بگوید: «یا هو، اغفر لی»؟ و آیا کسی در بسمله[۵] به جای اسم الله، می‌گوید بسم هو؟! عدوان بودن این کار از این لحاظ است که اثبات اسمی برای الله تعالی که الله خود را بدان ننامیده، عدوان بر الله و نسبت دادن سخنی به او بدون علم است، و این کار حرام است. زیرا الله تعالی می‌فرماید: {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}[۶]، یعنی: {بگو: پروردگارم، کارهای زشت – چه آشکار و چه پنهانش – و گناه و تجاوز ناحق را حرام کرده است؛ و نیز اینکه چیزی را با الله شریک سازید که دلیلی بر درستی آن نازل نکرده است و اینکه چیزی را به الله نسبت دهید که نمی‌دانید}.

نکته‌ی بعدی اینکه تفسیر کلمه‌ی (هو) به حاضری که غایب نمی‌شود، دروغ بر لغت عربی است. زیرا کلمه‌ی (هو) ضمیر غایب است، نه ضمیر حاضر، و کسی که آن را به چیزی که دلالت بر حضور می‌کند، تفسیر نماید، از جاهل‌ترین مردمان نسبت به زبان عربی و دلالات الفاظ آن است. این در صورتی است که انگیزه‌ای که او را وادار به این کار کرده، جهل باشد. اما اگر منظورش از این کار، نسبت دادن سخن به الله و بر لغت عربی است، در این صورت از بزرگ‌ترین افترا زنندگان است.

۴ – اسم «واحد» را که یکی از اسم‌های الله است، چنین تفسیر کرده: کسی که دومی ندارد.

اما صواب این است که معنای این کلمه: کسی است که هیچ شریکی ندارد. هیچ معبود برحقی جز الله نیست. او واحد است که هیچ شریکی ندارد. اینکه گفتیم: «بدون شریک»، چنان است که آمده، و این بلیغ‌ترین چیزی است که در این ورقه ذکر شده.

۵ – اسم (العزیز) را تفسیر کرده: کسی که هیچ نظیری ندارد. این تفسیر کوته بینانه است.

صواب این است: عزیز، غالبی است که هیچ کس بر او غلبه نمی‌کند.

۶ – اسم (قیّوم) را تفسیر کرده: کسی که قائم به اسباب مخلوقاتش است.

صواب این است: قائم به نفس خود بوده و بر دیگران هم قائم است. الله تعالی می‌فرماید: {أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ}[۷]، یعنی: {آیا پروردگاری که مراقب و حسابگرِ اعمالِ همه است}. پس او قائم به نفس خود بوده و احتیاجی به دیگران ندارد، و او قائم و مراقب بر دیگران است. هر کسی محتاج الله عز و جل است، و تفسیر این اسم به کسی که قائم بر اسباب مخلوقات است، تفسیری بسیار کوته بینانه است.

۷ – در این ورقه‌ی بدعی، روش صلوات فرستادنی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده شده که الله هیچ دلیلی برای آن نفرستاده. می‌گوید: «اللهم صلّ علی محمد، عدد ما فی علم الله، صلاة دائمة بدوام ملک الله»، یعنی: «پروردگارا بر محمد درود فرست، به تعداد آنچه در علم الله است، درودی دائمی به اندازه‌‌ی دوام ملک الله».

۸ – در این ورقه‌ی بدعی آورده شده که صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم، یك مرتبه بعد از هر نماز به روشی که ذکر می‌شود، مورد تاکید قرار گرفته است: «اللهم صل وسلم و بارک علی سیدنا و مولانا محمد، و علی آله، و صحبه عدد حروف القرآن حرفا حرفا، و عدد کل حرف ألفاً ألفاً، و عدد صفوف الملائکة صفّا صفّا، و عدد کلّ صف، ألفاً ألفاً، و عدد الرمال ذرة ذرة، و عدد کل ذرة ألف ألف مرة، عدد ما أحاط به علمک، و جری به قلمک، و نفذ به حکمتک، فی برّک، و بحرک، و سائر خلقک، عدد ما أحاط به علمک القدیم من الواجب، و الجائز، و الستحیل، اللهم صلی و سلم و بارک علی سیدنا و مولانا محمد و علی آله و صبحه مثل ذلک».

این دو صیغه‌ی صلوات، بدعی و باطل بوده و مخالف با چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به امتش آموخته است. چه اینکه وقتی اصحاب گفتند: یا رسول الله، دانستیم چگونه به سلام کنیم. اما چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ فرمود: «بگویید: اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی إبراهیم و علی آل ابراهیم، إنک حمید مجید، و بارک علی محمد و علی آل محمد، کما بارکت علی إبراهیم و علی آل إبراهیم، إنک حمید مجید». از این رو، دانسته می‌شود که اذکار و صلوات بدعی، همراه با بطلان و فسادشان، به اعتبار حال کسی که آنها را انجام می‌دهد، مستلزم بازداشتن از اذکار و صلوات شرعی است. پس ای مومن، از بدعت‌ها به شدت بر حذر باش. زیرا هر بدعتی، گمراهی، و هر گمراهی در آتش است. چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند.


[۱] – سوره طه، آیه «۵۵».

[۲] – سوره مومنون، آیات «۱۵و۱۶».

[۳] – سوره زمر، آیات «۳۰و۳۱».

[۴] – سوره أعراف، «۱۸۰».

[۵] – بسمله به «بسم الله» گفته می‌شود.

[۶] – سوره أعراف، آیه «۳۳».

[۷] – سوره رعد، آیه «۳۳».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(367) سئل فضيلة الشيخ : عن بطاقة أرسلت إليه فيها أذكار مرتبة من بعض الصوفية.

فأجاب – حَفِظَهُ‌الله – بقوله :اطلعت على صورة البطاقة ومن أجل العدل وبيان الحق أجبت عما فيها على سبيل الاختصار بما يلي:

1- تضمنت هذه البطاقة الحث على ذكر الله تعالى ؛ وهذا حق ، ولكن ذكر الله- تعالى – عبادة يتقرب بها إليه فيجب التمشي فيها على ما شرعه الله – عَزَّوَجَلَّ –؛ ولا يتم ذلك إلا بالإخلاص لله- تعالى –، والاتباع لرسول الله – ﷺ – وبذلك تتحقق شهادة أن لا إله إلا الله ، وأن محمداً رسول الله -؛ ولا يكون الاتباع إلا إذا كانت العبادة مبنية على الشرع في سببها ، وجنسها ، وقدرها ، وكيفيتها ، وزمانها ، و مكانها .

وإذا كان كذلك فإن الذكر الموجود في البطاقة لا يتضمن ما ذكر فلا يصح أن يكون قربة إلى الله- تعالى –، أو ذكراً مرضياً عنده، كما هو ظاهر لمن رآه ، فأين في شريعة الله هذا النوع من الذكر الذي رتبوه ؟! وأين في شريعة الله هذا العدد الذي عينوه ؟! وأين في شريعة الله عَزَّوَجَلَّ هذا الزمن الذي خصصوه بحيث يكون هذا في الليل، وهذا في النهار ؟! وأين في شريعة الله تقديم الفاتحة عند البدء بهذا الذكر البدعي؟!

2- تضمنت هذه البطاقة قراءة الفاتحة لحضرة النبي – ﷺ –؛ فإن أرادوا بحضرته ذاته وأن يقرأ الإنسان الفاتحة، ويهدي ثوابها للنبي – ﷺ – فهذه بدعة لم يفعلها الصحابة – رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُم – ؛ وهو من جهل فاعله ، فإن النبي ، ﷺ،يناله من الأجر على العمل مثل ما ينال فاعله من أمته ؛ لأنه هو الدال عليه ؛ ومن دل على خير فله مثل أجر فاعله – بدون أن يهدي إليه الفاعل – وإن أرادوا أن النبي – ﷺ – يحضر بذاته فهو أدهى وأمَرٌّ ؛ وهو أمْرٌ منكر وزور ؛ فالنبي – ﷺ – لا يحضر، ولن يخرج من قبره إلا عند البعث ، قال الله – تعالى – : (منها خلقناكم وفيها نعيدكم ومنها نخرجكم تارة أخرى) (سورة طه ، الآية “55”) وقال – تعالى: (ثم إنكم بعد ذلك لميتون. ثم إنكم يوم القيامة تبعثون) (سورة المؤمنون ، الآيتان “15- 16″)؛ وهذا عام لجميع المخاطبين ؛ وأشرف المخاطبين بذلك رسول الله – ﷺ -؛ ولهذا قال الله له: (إنك ميت وإنهم ميتون. ثم إنكم يوم القيامة عند ربكم تختصمون) (سورة الزمر ، الآيتان”30-31”) .

1- تضمنت هذه البطاقة من أسماء الله – تعالى – (هو) ، وفسره بأنه حاضر لا يغيب . والقول بأن (هو) من أسماء الله قول باطل مبني على الجهل، والعدوان ؛ أما الجهل فلأن (هو) ضمير لا يدل على معنى سوى ما يتضمنه مرجع ذلك الضمير ، وأسماء الله تعالى كلها حسنى ؛ لقوله تعالى : (ولله الأسماء الحسنى فادعوه بها) (سورة الأعراف ، الآية “180”) وهل أحد إذا دعا يقول : : يا هو اغفر لي ؟ وهل أحد يقول في البسملة : بسم هو بدلاً عن اسم الله – تعالى- ؟‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ وأما العدوان فلأن إثبات اسم لله – تعالى – لم يسم به نفسه عدوان على الله – تعالى –، وقول عليه بلا علم؛ وهو حرام ؛ لقوله تعالى – : (قل إنما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها وما بطن والإثم والبغي بغير الحق وأن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطاناً وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون) (سورة الأعراف ، الآية “33”) .

ثم إن تفسير (هو) بـ (حاضر لا يغيب) كذب على اللغة العربية ، فإن كلمة (هو) ضمير غيبة، وليس ضمير حضور ؛ ومن فسره بما يدل على الحضور فهو من أجهل الناس باللغة العربية ، ودلالات ألفاظها – إن كان الذي حمله على ذلك الجهل – أو من أعظم الناس افتراء إن كان قد قصد التقول على الله ، وعلى اللغة العربية.

2- فسر اسم الله (الواحد) : بأنه الذي لا ثاني له.

والصواب : لا شريك له – لا إله إلا الله وحده لا شريك له – وقولنا : “لا شريك” كما أنه هو الوارد ، فهو أبلغ مما جاء في هذه البطاقة.

3- فسر اسم (العزيز) : بأنه الذي لا نظير له ، وهو قصور؛ والصواب : الغالب الذي لا يغلبه أحدٌ.

4- فسر اسم (القيوم) : بأنه القائم بأسباب مخلوقاته.

والصواب: القائم بنفسه وعلى غيره : قال الله – تعالى – : (أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت) (سورة الرعد ، الآية “33”) ، فهو قائم بنفسه لا يحتاج إلى غيره، وهو قائم على غيره : فكل أحد محتاج إلى الله – عَزَّوَجَلَّ – وتفسيره بالقائم بأسباب مخلوقاته قاصر جداً .

5- ذكر في هذه البطاقة البدعية صيغة صلاة على رسول الله – ﷺ – ما أنزل الله بها من سلطان وهي : “اللهم صلِّ على سيدنا محمد ، عدد ما في علم الله ، صلاة دائمة بدوام ملك الله” .

6- ذكر في هذه البطاقة البدعية أنه يتأكد الصلاة عليه عقب كل صلاة مكتوبة ثلاث مرات بصيغة ذكرها وهي : “اللهم صل وسلم وبارك على سيدنا ومولانا محمد ، وعلى آله ، وصحبه عدد حروف القرآن حرفاً حرفاً ، وعدد كل حرف ألفاً ألفاً ، وعدد صفوف الملائكة صفاً صفاً ، وعدد كل صف ألفاً ألفاً ، وعدد الرمال ذرةً ذرةً ، وعدد كل ذرة ألفَ ألفِ مرةٍ، عدد ما أحاط به علمك،وجرى به قلمك ، ونفذ به حكمك ، في برك ، وبحرك ، وسائر خلقك، عدد ما أحاط به علمك القديم من الواجب ، والجائز ، والمستحيل ، اللهم صلِّ وسلم وبارك على سيدنا ومولانا محمد ، وعلى آله وصحبه مثل ذلك”.

وهاتان الصيغتان بدعيتان باطلتان مخالفتان لما علمه النبي – ﷺ – أمته ، حيث قالوا: يا رسول قد علمنا كيف نسلم عليك فكيف نصلي عليك؟ قال : “قولوا : اللهم صلِّ على محمد ، وعلى آل محمد ، كما صليت على إبراهيم وعلى آل إبراهيم ، إنك حميد مجيد ، وبارك على محمد وعلى آل محمد كما باركت على إبراهيم وعلى آل إبراهيم ، إنك حميد مجيد” . وبهذا علم أن الأذكار، والصلوات البدعية مع بطلانها، وفسادها تستلزم الصد باعتبار حال فاعلها عما جاءت به الشريعة من الأذكار، والصلوات الشرعية؛ فحذار حذار أيها المؤمن من البدع ؛فإن كل بدعة ضلالة وكل ضلالة في النار،كما قال النبي – ﷺ – وعلى آله وصحبه ومن تبعهم بإحسان.

مطالب مرتبط:

۳۵۸ – حکم مراسم ختم و تعزیه به مناسبت وفات شخص

۳۵۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گرد هم آیی برای غم و اندوه بر مرگ شخص، چیست؟ جواب دادند: این گرد هم آیی‌ها همه بدعت است. چه سه روز باشد، یا یک هفته و چهل روز. چون وارد نشده که سلف صالح رضی الله عنهم چنین کاری کرده باشند و اگر خیر […]

ادامه مطلب …

۳۶۶ – آیا تبرک جستن به پرده‌ی کعبه و دست کشیدن بر آن جایز است؟ آیا درست است که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله اجازه‌ی چنین کاری را داده است؟

۳۶۶ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا تبرک جستن به پرده‌ی کعبه و دست کشیدن بر آن جایز است؟ برخی مردم می‌گویند: شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله اجازه‌ی چنین کاری را داده است؟ جواب: تبرک جستن به پرده‌ی کعبه و دست کشیدن به آن، بدعت است؛ زیرا از رسول الله صلی الله […]

ادامه مطلب …

۳۵۵ – حکم جشن تولد چیست؟

۳۵۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم عید تولد چیست؟ جواب دادند: از سوال چنین بر می‌تابد که منظور از عید تولد، جشن تولد گرفتن برای شخص است. هر سال که از تولدش بگذرد، برایش جشنی گرفته و افراد خانواده دور سفره‌ی بزرگ یا کوچکی جمع می‌شوند. نظر من در این مورد این […]

ادامه مطلب …

۳۴۵ – چرا بدعت در دین حرام است؟

رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد بدعت فرمودند: «بر حذر باشید از امور نوپیدا در دین، زیرا هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است»، و وقتی چنین باشد، فرق نمی‌کند که بدعت، ابتدایی یا استمراری باشد؛ هر کس که به آن ملبّس شود، گناهکار است

ادامه مطلب …

۳۶۹ – حکم گذاشتن خرما بر روی غذا برای دور کردن حشرات

۳۶۹ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گذاشتن خرما بر روی غذا به خاطر اینکه حشرات به غذا نزدیک نشوند، چیست؟ جواب دادند: نمی‌دانم که چنین کاری، اصل و اساسی در شرع و یا در واقعیت داشته باشد. زیرا حشرات به سمت چیزی می‌روند که خوششان بیاید. برخی از خرما خوششان می‌آید. به […]

ادامه مطلب …

۳۷۱ – حکم کاغذنویسی برای دور کردن پرندگان از مزرعه‌ها

۳۷۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این کار بعضی مزرعه داران چیست که نزد شخصی می‌روند که برای آنها کاغذی بنویسد تا پرندگان را دور کرده و از مزارعشان محافظت کند؟ جواب دادند: این عمل از لحاظ شرعی جایز نیست. زیرا امکان ندارد که این ورقه، پرندگان را از مزرعه براند. چنین […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه