۳۴۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: انسانی که ملتزم به سنت است، چگونه با شخصی که صاحب بدعت است، تعامل کند؟ آیا هَجر[۱] کردن چنین شخصی جایز است؟
جواب دادند: بدعت دو نوع است:
بدعتهای مُکفِّره و بدعتهای غیر مُکفِّره. در هر دو نوع بدعت بر ما واجب است که این کسانی را که منسوب به اسلام هستند، و مبتلا به بدعتها مکفره یا غیر مکفره هستند را به حق دعوت کنیم؛ بدون اینکه به چیزی که آنها بر آن هستند، حمله کنیم، حق را برایشان بیان کنیم، تا زمانی که بفهمیم آنها از قبول حق روی گردان هستند. زیرا الله تعالی به پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: {وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ}[۲]، یعنی: {به معبودان کسانی که غیر الله را عبادت میکنند، دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به الله ناسزا خواهند گفت}. پس اول چنین اشخاصی را با بیان حق و آشکار کردن آن به وسیلهی دلایلش، دعوت میکنیم. هر کس که فطرت سالم داشته باشد، حق پذیر است. اما وقتی مشاهده کردیم که عناد و استکبار دارند، باطلشان را بیان میکنیم، بر این اساس که بیان باطلی که آنها انجام میدهند، بدون اینکه با آنها مجادله کنیم، واجب است.
اما هجر کردن چنین اشخاص، مترتب بر بدعتشان است. اگر بدعتشان مکفره باشد، هجر کردنشان واجب است. اما اگر مکفره نباشد، در هجر کردنشان توقف میکنیم؛ اگر در هجرشان مصلحتی باشد، هجرشان میکنیم، و اگر مصلحتی در آن نباشد، از هجرشان اجتناب میکنیم. زیرا در مورد مومن، اصل بر این است که هجر نمیشود. به دلیل این فرمودهی رسول الله صلی الله علیه وسلم: «برای هیچ مومنی روا نیست که برادرش را بیشتر از سه روز هجر کند». پس هر مومنی اگر چه فاسق هم باشد، هجر کردنش تا وقتی که مصلحتی در آن نباشد، حرام است. اگر در هجر کردنش مصلحت باشد، او را هجر میکنیم، چون در این صورت، هجر کردنش دوا است. اما اگر در هجر کردنش مصلحتی نباشد، یا باعث بیشتر شدن معصیت و سرسختیاش شود، پس هر چیزی که مصلحتی در آن نباشد، مصلحت در ترک آن است.
اگر کسی بگوید: این سخن رد است. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم، کعب بن مالک و دو دوستش را که از غزوهی تبوک تخلّف ورزیده بودند، هجر فرمودند.
جواب: این کاری است که از رسول الله صلی الله علیه وسلم سر زد که اصحابشان را دستور دادند آنها را هجر کنند. زیرا در هجر آنها فایدهی بزرگی نهفته بود. باعث شد بیشتر بر دینشان تمسک جویند. حتی زمانی که پادشاه غسّان به او نامه نوشته و گفت که دوستت – یعنی رسول الله صلی الله علیه وسلم – به تو جفا کرده و تو در جایی نیستی که مورد اهانت قرار گرفته و ذلیل شوی. به ما بپیوند تا تو را مورد مواسات قرار دهیم؛ کعب با اینکه در تنگنا و سختی بود، برخاسته و نامه در تنور سوزاند. این سه نفر، مصلحت بزرگی در هجرشان وجود داشت. سپس نتیجهای که هیچ نتیجهی دیگری به پای آن نمیرسد، این شد که الله تعالی در مورد آنها آیاتی نازل فرمود که تا روز قیامت تلاوت میشود. الله تعالی فرمود: {لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ. وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}[۳]، یعنی: {بهطور قطع الله، لطف و رحمت ویژهاش را بر پیامبر و مهاجران و انصار که در آن زمان دشوار (=در جنگ تبوک) از او پیروی کردند، ارزانی داشت و پس از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از ایشان دچار لغزش شود، باز هم از لغزشهای آنان درگذشت. همانا الله نسبت به آنان رئوف و رحیم است. و به آن سه نفری که (از جنگ تبوک تخلف نمودند و) پذیرش توبهی آنان بهتأخیر افتاد، لطف و احسان نمود؛ آنگاه که زمین با همهی گستردگیاش بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و دریافتند که در برابر الله هیچ پناهگاهی جز او نیست. سپس رحمتش را شامل حالشان کرد تا توبه نمایند. همانا الله توبهپذیر و رحیم است}.
[۱] – ترک کردن شخص و دوری از او.
[۲] – سوره أنعام، آیه «۱۰۸».
[۳] – سوره توبه، آیات «۱۱۷ و ۱۱۸».