۱۹۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: اشکالی نزد برخی مردم وجود دارد که میگویند: «چطور الله به خاطر معاصی، انسان را عقوبت میکند، در حالی که خودش آن را برای انسان نوشته است»؟
جواب دادند: اینکه انسان اقدام به عمل بدی کند و در مقابل آن، عقوبت شود، مشکل نیست؛ زیرا اقدام انسان برای عمل بد، با اختیار خود اوست. کسی شمشیر به سوی او نگرفته که او را مجبور کرده باشد و بگوید: این منکر را انجام بده. بلکه او با اختیار خودش این کار را انجام داده، و الله تعالی میفرماید: {إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}[۱]، یعنی: {ما، راه را به او نشان دادیم؛ خواه سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس}. الله تعالی، راه را هم به سپاسگزار و هم به ناسپاس نشان داده و برای او بیان کرده و توضیح داده است. اما از میان مردم، برخی این راه را انتخاب میکنند و برخی دیگر انتخاب نمیکنند. توضیح این راه، اولا با الزام، و دوما، با بیان است:
الزام این است که به شخص بگوییم: اعمال دنیوی و اعمال اخروی شما، هر دو، یکی هستند. بر شما لازم است که هر دوی آنها را مثل هم قرار دهی. واضح است که اگر از اعمال دنیا، دو چیز به شما نشان دهند، که در یکی از آنها، خیر خود، و در دیگری، شرخود را میبینی، تو گزینهی اول را انتخاب میکنی، و به هیچ وجه امکان ندارد که دومی را برگزینی که شر است. سپس بگویی: آنچه مرا ملزم به این کار کرد، قَدَر بود. در این صورت لازم است در مورد راه آخرت نیز همان چیزی که در مورد امور دنیویات انتخاب میکنی، انجام دهی. میگوییم: الله از میان اعمال آخرت، دو راه جلوی تو قرار داده: راه شر که همان اعمال مخالف با شرع است، و راه خیر که همان اعمال مطابق با شرع است. وقتی در مورد دنیا، راه خیر را انتخاب میکنی، چرا همین را در مورد امور اخروی انتخاب نمیکنی؟ بر تو لازم است که در مورد آخرتت، راه خیر را انتخاب کنی، همان طور که در اعمال دنیوی، راه خیر را میپیمودی. این طریقهی الزام است.
اما طریقهی بیان: همهی ما نسبت به آنچه الله برایمان مقدر کرده، بی خبر هستیم. الله سبحانه و تعالی میفرماید: {وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا}[۲]، یعنی: {و هیچ کس نمیداند فردا چه چیزی کسب میکند}. انسان وقتی اقدام به کاری میکند، با اختیار خود اینکار را میکند و از روی آگاهی از این نیست که الله تعالی آن را برایش مقدر و مجبور کرده باشد. به همین خاطر برخی علما گفتهاند: «قَدَر، رازی سربسته است»، و هیچ کدام از ما نمیدانیم که الله فلان چیز را مقدر کرده، تا زمانی که آن کار، صورت گیرد. پس ما وقتی اقدام به انجام کاری میکنیم، بر اساس اینکه این کار برای ما یا برعلیه ما نوشته شده، اقدام به انجام آن نمیکنیم. بلکه با اختیار خود آن را انجام میدهیم، و وقتی صورت میگیرد، میدانیم که الله آن را برای ما مقدر کرده، و به همین خاطر، احتجاج انسان به قدر، درست نیست تا اینکه آن عمل صورت گیرد. اما هیچ حجتی در این مورد ندارد. چنان که از امیرالمومنین عمر رضی الله عنه قصهای روایت میشود – ممکن است راست باشد و ممکن است راست نباشد – که دزدی را نزد او بردند که باید دستش به خاطر دزدی قطع میشد. وقتی امیر المومنین دستور داد دستش را قطع کنند، گفت: یا امیر المومنین، صبر کن. قسم به الله که من جز به خاطر اینکه الله مقدر کرده، دزدی نکردم. به او گفت: ما هم دست تو را به خاطر اینکه الله مقدر کرده، قطع میکنیم. در اینجا امیر المومنین به همان چیزی احتجاج کرده که آن دزد بر سرقت اموال مسلمانان به آن احتجاج کرد؛ با این حال که عمر میتوانست با قَدَر و شرع جواب او را بدهد، چون او مامور به قطع دست او بود. اما آن دزد فقط میتوانست به قدر احتجاج کند؛ البته اگر احتجاجش به قدر، درست باشد (که نیست).
بر این اساس، هیچ کس نمیتواند در مورد معصیتهایی که انجام میدهد، به قضا و قدر استدلال کند، و در واقع، هیچ دلیلی برای او در این کار نیست. الله تعالی میفرماید: {رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}[۳]، یعنی: {پیامبرانی بشارت دهنده و انذار دهنده، تا اینکه بعد از ارسال پیامبران، برای مردم در مقابل الله هیچ حجتی وجود نداشته باشد}، با اینکه هر چه مردم بعد از فرستاده شدن پیامبران انجام میدهند، همگی با قضا و قدر الهی است، و اگر قضا و قدر به عنوان دلیلی برای انجام معاصی بودند، حتی با فرستاده شدن پیامبران نیز دلالتشان از بین نمیرفت. این گونه برای ما معلوم میشود که در انجام معاصی، استدلال به قضا و قدر الهی، حجت به حساب نمیآید. چون مجبور به انجام آن معاصی نشده است. والله الموفق.
[۱] – سوره إنسان، آیه «۳».
[۲] – سوره لقمان، آیه «۳۴».
[۳] – سوره نساء، آیه «۱۶۵».