سه‌شنبه 15 ربیع‌الثانی 1447
۱۵ مهر ۱۴۰۴
7 اکتبر 2025

رساله – کسی جز الله نمی‌داند قیامت چه وقت بر پا می‌شود.

رساله
کسی جز الله نمی‌داند قیامت چه وقت بر پا می‌شود.

الحمدلله رب العالمین، و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله، صلی الله علیه و علی آله و أصحابه و من تبعهم بإحسان إلی یوم الدین و سلم تسلیماً.

اما بعد:

الله تعالی در کتاب خود فرموده است: {وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ}[۱]، یعنی: {و غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ الله است و همه‌ی امور به او باز می‌گردد}، و فرموده: {وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ}[۲]، یعنی: {و غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ الله است، و فرا رسیدن قیامت جز در یک چشم بر هم زدن یا نزدیک‌تر از آن نیست}، و فرموده: {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}[۳]، یعنی: {و کلیدهای غیب نزد اوست، کسی جز او آن را نمی‌داند}، و به پیامبرش صلی الله علیه وسلم دستور داده تا آن را برای همه اعلان نماید: {قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}[۴]، یعنی: {بگو: همانا پروردگارم حق را (بر قلب پیامبران خود) می‌افکند، (آن پروردگاری که) دانای غیب‌هاست}، و این فرموده‌ی الهی را: {قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}[۵]، یعنی: {بگو جز الله، کسی در آسمان‌ها و زمین غیب نمی‌داند}، و این فرموده‌ی الهی: {قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا . عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}[۶]، یعنی: {بگو: نمی‌دانم آیا آنچه وعده داده می‌شود، نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدتی دراز قرار می‌دهد. داننده‌ی غیب است، پس هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی‌کند. مگر رسولانی که آنان را پسندیده، پس بی گمان از پیش روی او و پشت سرش، نگهبانی می‌گمارد}.

الله تعالی در این آیات بیان فرموده که غیب آسمان‌ها و زمین فقط از آنِ الله تعالی است و هیچ کسی در آن با او شریک نیست و او تعالی این غیب را بر هیچ کس آشکار نکرده، جز بر پیامبرانی که خود پسندیده است.

هر علمی که متعلق به آینده باشد، جزء علم غیب است. چنان که الله تعالی می‌فرماید: {وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}[۷]، یعنی: {و هیچ کس نمی‌داند فردا چه کسب می‌کند، و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی خواهد مرد}.

از جمله‌ی علم غیب، آگاهی از برپایی قیامت است. این مساله جزئی از علم غیبی است که هیچ کس جز الله از آن با خبر نیست و هیچ کس از خلقش را نیز از آن با خبر نساخته است. حتی اشرف رسل و ملائکه نیز از آن با خبر نیستند؛ چنان که در حدیث صحیحی که مسلم آن را از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت کرده، آمده است که جبریل علیه السلام به صورت مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد که لباس‌هایش بسیار سفید، و موهایش بسیار سیاه بود و اثری از سفر بر او دیده نمی‌شد و هیچ یک از صحابه او را نمی‌شناختند. آن مرد از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد اسلام و ایمان و احسان سوال کرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را برایش بیان کرد. سپس پرسید: مرا از قیامت با خبر ساز. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او فرمود: سوال شونده چیزی بیشتر از سائل در مورد قیامت نمی‌داند. گفت: پس برخی نشانه‌هایش را به من بگو. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز برخی نشانه‌های قیامت را برایش ذکر فرمود. این فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم که: «سوال شونده، چیزی بیشتر از سائل در مورد قیامت نمی‌داند»، یعنی: علم من و تو در این زمینه، به یک اندازه است. من علم و اطلاع بیشتری از تو نسبت به این مساله ندارم که به تو بگویم. اگر تو نمی‌دانی، من نیز نمی‌دانم. بنا بر این، وقتی اطلاع نسبت به قیامت، از برترین فرستاده از میان ملائکه، و برترین فرستاده از میان آدمیان نفی می‌شود، منتفی بودن آن از غیر این دو، اولی است.

در نصوص قرآن و سنت، آمده که هیچ یک از مخلوقات به وقت دقیق قیامت آگاهی ندارد.

اولین آیه، این فرموده‌ی الله تعالی در سوره‌ی اعراف است که می‌فرماید: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}[۸]، یعنی: {(ای پیامبر) در مورد قیامت از تو سوال می‌کنند که چه وقت واقع می‌شود؟ بگو: مسلما علم آن فقط نزد پروردگار من است، و جز او کسی وقتش را نمی‌داند و آشکار نسازد. دانستن آن در آسمان‌ها و زمین، سنگین است، و جز به طور ناگهانی، به سوی شما نمی‌آید. چنان از تو سوال می‌کنند که گویی تو از وقوع آن خبر داری. بگو: علم آن فقط نزد الله است، اما بیشتر مردم نمی‌دانند}، یعنی نمی‌دانند علم آن فقط نزد الله تعالی است، و به این خاطر، از آن سوال می‌کنند. الله تعالی در این آیه، در چهار جمله تاکید کرده که فقط او از زمان دقیق وقوع قیامت خبر دارد. این چهار جمله:

{قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي}، و {لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ}، و {إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ}، این جمله‌ها با دلالت حصر که از قوی‌ترین دلالت‌های اختصاص است، چنین می‌رسانند که علم به قیامت، خاص الله عز و جل است.

اما جمله‌ی چهارم، این فرموده‌ی او تعالی است: {لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً}. زیرا مردم اگر می‌توانستند به آن آگاهی داشته باشند، ناگهانی به سویشان نمی‌آمد. زیرا موردی که زمان وقوع آن معلوم باشد، نمی‌تواند به طور ناگهانی حاصل شود.

اگر کسی بگوید: آیا احتمال ندارد که در این قسمت از آیه که فرموده: {وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}، دلیل بر این باشد که بعضی مردم از زمان وقوع آن اطلاع داشته باشند؟

می‌گوییم: به هیچ وجه چنین امکانی وجود ندارد. زیرا با تاکیدی که در این جمله‌ها آمده منافات دارد و آن را نقض می‌کند. چطور می‌شود که الله تاکید کند که علم قیامت فقط نزد اوست. سپس به این اشاره کند که برخی مردم نیز آن را می‌دانند؟ آیا این چیزی غیر از عبث معنایی است که الله تعالی از آن منزّه است؟ و نیز این نوعی رکیکی و گنگ بودن است که بلاغت قرآن کریم آن را نمی‌پذیرد.

حتی اگر بر فرض محال، بپذیریم که الله، وقت دقیق وقوع قیامت را به کسی از مردمان اطلاع داده باشد، همین نیز جزئی از علم غیبی است که الله فقط به هر کدام از رسولانش که بپسندد می‌گوید، و قبلا ذکر شد که رسول بشری، یعنی محمد صلی الله علیه وسلم، و رسول مَلَکی، یعنی جبریل علیه السلام، هیچ کدام از این واقعه خبر ندارند. پس چه کسی غیر از این دو می‌تواند این را بداند؟

آیه‌ی دوم در سوره‌ی لقمان است که الله تعالی می‌فرماید: {إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}[۹]، یعنی: {همان علم قیامت نزد الله است، و او باران را نازل می‌کند، و می‌داند که چه چیزی در رحم‌هاست، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه می‌شود، و هیچ کسی نمی‌داند در چه سرزمین از دنیا می‌رود. بی گمان الله علیم و خبیر است}. این پنج مورد، کلیدهای غیب هستند که الله تعالی در موردشان فرمود: {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}[۱۰]، یعنی: {و کلیدهای غیب نزد اوست، کسی جز او آن را نمی‌داند}، چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم که آگاه‌ترین شخص به مراد الله تعالی است، آن را تفسیر نموده است. زیرا در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمودند: «کلیدهای غیب، پنج تاست: {إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}[۱۱]، یعنی: {همان علم قیامت نزد الله است، و او باران را نازل می‌کند، و می‌داند که چه چیزی در رحم‌هاست، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه می‌شود، و هیچ کسی نمی‌داند در چه سرزمین از دنیا می‌رود. بی گمان الله علیم و خبیر است}». از این حدیث، ثابت می‌شود که علم به قیامت از اموری است که خاص الله تعالی است؛ زیرا جزء علم غیب بوده که الله تعالی آن را برای هیچ یک از بندگانش آشکار نساخته، مگر برای آن پیامبرانی که خود پسندیده است. پس هر کس ادعای چیزی از علم غیب کرد، دورغگو است و الله تعالی را تکذیب نموده است.

اگر کسی گفت: در این باره چه می‌گویید که می‌گویند: الان مردم از جنسیت جنین قبل از تولد مطلع می‌شوند که پسر است یا دختر؟ و نیز باران را پیش بینی می‌کنند و همان طور که پیش بینی شده، باران می‌بارد.

می‌گوییم: جواب سوال اول این است که آنها پی به مذکر یا مونث بودن جنین می‌برند که خلق شده و پسر یا دختر بودنش آشکار شده باشد، که در این هنگام، دیگر جزء غیب مطلق نیست، بلکه جزء غیب نِسبی است. از همین رو در صحیحین از حدیث انس بن مالک از رسول الله صلی الله علیه وسلم در قصه‌ی فرشته‌ی موکَّل بر رحِم ثابت است که هنگام خلق کردن جنین، می‌گوید: پروردگارا، آیا پسر باشد یا دختر؟ پروردگارا، سعادتمند باشد یا بدبخت؟ و روزی‌اش چه باشد؟ و اجلش کی باشد؟ پس همان گونه که الله بخواهد، هنگامی که در شکم مادر است، نوشته می‌شود. همچنین در صحیح مسلم از حدیث حذیفه بن أسید از رسول الله صلی الله علیه سولم در مورد فرشته‌ی موکَّل بر رحم آمده که می‌گوید: پروردگارا، پسر باشد یا دختر؟ پس پروردگارت هر چه بخواهد مقدر می‌کند و فرشته آن را می‌نویسد. پس فرشته می‌داند که آن جنین، همان هنگامی که در شکم مادرش است، پسر است یا دختر. اما قبل از اینکه خلق شود، نه فرشته و نه هیچ کس دیگری نمی‌داند که جنین، پسر است یا دختر.

اما جواب قسمت دوم: این پیش بینی‌ها فقط با وسائل حسی می‌باشد که همان هواشناسی دقیقی است که با آن، تغییرات جوی و آمادگی آن برای بارش باران فهمیده می‌شود و به مجرد حس، قابل ادراک نیست. این پیش بینی آب و هوایی جزئی از علم غیب مخصوص به الله عز و جل نیست. این مثل توقع ما در هنگامی است که ابرها جمع شده و متراکم  می‌شوند و به زمین نزدیک شده و رعد و برق به وجود می‌آید و ما در این هنگام توقع بارش باران را داریم.

اما آیه‌ی سوم، در سوره‌ی احزاب آمده است: {يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا}[۱۲]، یعنی: {مردم از تو درباره‌ی قیامت می‌پرسند. بگو: علم آن فقط نزد الله است، و تو چه می‌دانی؛ شاید که قیامت نزدیک باشد}.

آیه‌ی چهارم، در سوره‌ی زخرف است: {وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}[۱۳]، یعنی: {و پربرکت است آنکه مُلک آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، از آن اوست، و علم قیامت نزد اوست و به سوی بازگردانده می‌شوید}. چنان که بر همه معلوم است، تقدیم خبر در این فرموده‌ی او تعالی: {وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}، اختصاص را می‌رساند.

آیه‌ی پنجم، فرموده‌ی الله تعالی در سوره‌ی نازعات است: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا . فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا . إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا}[۱۴]، یعنی: {از تو درباره‌ی قیامت می‌پرسند که چه وقت واقع می‌شود؟ تو را با یاد آوری چه کار است؟ منتهای علم آن، نزد پروردگار توست}. خبر را در این فرموده‌اش: {إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا} مقدم فرمود تا برساند که این موضوع، فقط خاص پروردگار است.

این پنج آیه از قرآن همگی به صراحت دال بر این هستند که علم قیامت خاص به الله متعال است و هیچ کس، نه فرشته‌ی مقرّب و نه نبیّ مرسل، از آن مطلع نیست.

اما در سنت، یکی از آنها، حدیث عمر بن خطاب رضی الله عنه است که قبلا ذکر شد.

اگر گفته شود: در مورد این فرموده‌ی الله تعالی در سوره‌ی طه چه می‌گویید: {إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا}[۱۵]، یعنی: {قیامت قطعا خواهد آمد، می‌خواهم آن را مخفی نگه دارم}، که ظاهر آن این است که او تعالی، آن را مخفی نداشته است. جواب از سه وجه است:

اول: بسیاری از مفسرین یا بیشتر آنها گفته‌اند: معنی آیه این است که یعنی نزدیک است وقت آن را از خود نیز مخفی نمایم، که این از باب مبالغه در مخفی بودن آن است. مثل این فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد کسی که مخفیانه صدقه می‌دهد، که چنان مخفیانه اینکار را می‌کند که دست چپ خبر نمی‌شود دست راست، چه چیزی انفاق کرد.

دوم: اینکه گفته شود: خب، بپذیریم که ظاهر آیه این است که الله این مساله را از مردم مخفی نداشته است. اما به خاطر غامض بودن وسایل اطلاع یابی از آن، همانند چیزی شده که نزدیک است از همه مخفی بماند. زیرا این ظاهر، با نصوص صحیح و صریح که می‌گویند هیچ کس جز الله نمی‌داند قیامت چه وقت است، رد می‌شود. روش راسخان در علم نیز این چنین است که نصوص متشابه را بر نصوص محکم حمل می‌کنند تا بدین وسیله، همه‌ی نصوص، محکم و متفق و غیر متنافی بوده و با هم تناقضی نداشته باشند. اما کسانی که در دل‌هایشان مرض وجود دارد، از آنچه متشابه است پیروی می‌کنند و با این کار، به دنبال فتنه و تاویل آن هستند، و تاویل آن را کسی جز الله نمی‌داند.

سوم:  اگر گفته شود: کسی می‌خواهد فقط به ظاهر این آیه تمسک جوید، و می‌گوید: منظور از «أکاد أخفیها» این است که آن را از خلایق مخفی نماید، در جوابش گفته می‌شود:

اخفا، سه نوع است: اخفای ذکر، و اخفای قُرب، و اخفای وقوع.

اخفای ذکر این است الله تعالی، اصلا مساله‌ی قیامت را برای مردم ذکر نکند و هیچ چیز از احوال آن را به آنها نرساند. این محال است و حکمت الله سبحانه و تعالی آن را نمی‌پذیرد، و واقع نیز آن را تکذیب می‌کند. زیرا ایمان به روز قیامت یکی از ارکان شش گانه‌ی ایمان است. علم به قیامت، از ضروریات ایمان است، و به همین خاطر الله تعالی ذکر قیامت را مخفی نکرده. بلکه بندگانش را به آن آگاه فرموده و از احوال و سختی‌های آن در قرآن و سنتی که به رسول الله صلی الله علیه وسلم وحی فرموده، به اندازه‌ای که تشنگی را فرو نشاند و کافی باشد، ذکر کرده است.

اما اخفای قُرب این است که الله تعالی هیچ یک از نشانه‌های آن را که دال بر نزدیک بودن آن است، برای بندگانش ذکر نکند. اما رحمت وسیع پروردگار چنین اقتضا کرده که نزدیک بودن آن را برای بندگان با علاماتی که دال بر نزدیکی آن است، بیان کند، تا بدین وسیله ایمانشان به آن بیشتر شده و با عمل صالحِ مبنی بر اخلاص برای الله و پیروی پیامبر صلی الله علیه وسلم، خود را برای آن آماده سازند. همچنین در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم برخی از نشانه‌های قیامت که دال بر نزدیکی آن هستند، گاهی به صورت اجمال و گاهی به صورت مفصل، ذکر شده‌اند.

اما اخفای وقوع، این است که الله تعالی وقت مشخصی که قیامت در آن رخ می‌دهد را ذکر نکند. این همان چیزی است که قرآن و سنت دالّ بر آن هستند. نه در قرآن و نه در سنت، وقت مشخصی برای وقوع قیامت مشخص نشده است. بلکه در این دو مصدر نص صریحی که هیچ تاویلی نمی‌پذیرد، وجود دارد که علم آن موکول به الله عزوجل است و نه فرشته‌ی مقرب و نه نبیّ مرسل از آن اطلاعی ندارند، و هر آنچه در مورد مشخص کردن وقت قیامت گفته شده، به خاطر مخالفت با کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، باطل و مردود است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در صفحه ۱۸۹ از مجلد ۳۵ مجموع الفتاوی در اثنای جوابی که بر منجمین دارد، می‌گوید: «و بر این مساله، کسانی با آنها موافقند که گمان می‌کنند بقای این ملت را از حساب جُمَل که مربوط به حروفی است که در اوایل سوره‌هاست، استخراج کرده‌اند، که این حروف با حذف تکرار، چهارده حرف هستند، و حساب آن در جمله‌ی زیاد، می‌شود ۶۹۳. نیز از این جمله، آن است که در تفسیر آمده که وقتی الله تعالی {ألم} را نازل کرد، برخی از یهود گفتند: بقای این امت، سی و یک است. اما وقتی بعد از آن، {ألر} و {المر} نازل شد، گفتند امور بر ما مختلط شد. پس این اموری که در گمراهی یهود و نصاری و مشرکین گمراه و صابئین که شامل متفلسفه و منجمین هستند، مشتمل بر این باطل است که مقدار آن را کسی جز الله نمی‌داند، و این امور، خارج از اسلام بوده و در آن، حرام است. بنا بر این، انکار آن و نهی از آن بر هر مسلمان قادر به وسیله‌ی علم و بیان و دست و زبان، واجب است. زیرا این کار از بزرگ‌ترین مراتب امر به معروف و نهی از منکری است که الله تعالی آن را واجب گردانده است. اینها و امثال اینها، دشمنان پیامبران و آفت ملت‌ها هستند، و باطل جز با پوشیدن لباس حق، رواج نمی‌یابد}.

بر این اساس، اطلاق فرموده‌ی الله تعالی: {أکاد أخفیها} بر نوع دوم، یعنی اخفای قرب، اشتباه است. زیرا الله تعالی آن را با ذکر نکردن آن، به صورت مطلق مخفی نکرده و با بیان مطلق که چه وقتی برپا می‌شود نیز آن را تبیین ننموده. بلکه فقط علامات آن را برایشان بیان کرده، و اطلاع از برپایی دقیق آن را از آنها مخفی داشته، و این مقتضای حکمت و رحمت او تعالی است. زیرا اگر آن را برای مردم بیان می‌کرد، چنان شر و فسادی بر پا می‌شد و مصالحشان تعطیل می‌گشت که جز الله کسی از مقدار آن با خبر نیست؛ خصوصا در مورد کسانی که نزدیک‌تر به نهایت دنیا و شروع قیامت هستند. بلکه پروردگار عز و جل آن را مخفی داشته، همان طور که علم انسان به نهایت حیاتش را از او مخفی داشته، تا افسوس نخورده و از عمل دست نکشد؛ خصوصا هنگامی که مرگش نزدیک می‌شود. هر کس که در امور غیبی که الله آن را برای مخلوقاتش بیان کرده و هر آنچه را که مخفی کرده، تامل نماید، به اندازه‌ای حکمت الله سبحانه و تعالی برایش آشکار می‌شود که مبهوت شده و در می‌یابد که الله تعالی دارای حکمتی بی انتها و رحمتی وسیع و دارای شکوه و کبریا در آسمان‌ها و زمین بوده، و او عزیز و حکیم است.

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد و علی آله و صحبه أجمعین.

این نوشتار را فقیر الی الله تعالی، محمد بن صالح عثمین در ماه رجب سال ۱۴۰۵ هـ به رشته‌ی تحریر در آورده است.


[۱] – سوره هود، آیه «۱۲۳».

[۲] – سوره نحل، آیه «۷۷».

[۳] – سوره أنعام، آیه «۵۹».

[۴] – سوره سبأ، آیه «۴۸».

[۵] – سوره نمل، آیه «۶۵».

[۶] – سوره جن، آیات «۲۵-۲۷».

[۷] – سوره لقمان، آیه «۳۴».

[۸] – سوره أعراف، آیه «۱۸۷».

[۹] – سوره لقمان، آیه «۳۴».

[۱۰] – سوره أنعام، آیه «۵۹».

[۱۱] – سوره لقمان، آیه «۳۴».

[۱۲] – سوره أحزاب، آیه «۶۳».

[۱۳] – سوره زخرف، آیه «۸۵».

[۱۴] – سوره نازعات، آیات «۴۲-۴۴».

[۱۵] – سوره طه، آیه «۱۵».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

رسالة
لا يعلم متى تقوم الساعة إلا الله

الحمد لله رب العالمين وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله ، صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين وسلم تسليماً.

أما بعد: فإن الله تعالى قال في كتابه المبين : (ولله غيب السماوات والأرض وإليه يرجع الأمر كله) (سورة هود ، الآية “123”)

وقال : (ولله غيب السموات والأرض وما أمر الساعة إلا كلمح البصر أو هو أقرب) (سورة النحل ، الآية “77”) .وقال جل ذكره : (وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو) (سورة الأنعام ، الآية “59”). وأمر نبيه ، ﷺ ، أن يعلن للملأ قوله : (قل إن ربي يقذف بالحق علام الغيوب) (سورة سبأ ، الآية “48”) . وقوله : (قل لا يعلم من في السموات والأرض الغيب إلا الله) (سورة النمل ، الآية “65”) وقوله : (قل إن أدري أقريب ما توعدون أم يجعل له ربي أمداً . عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحداً . إلا من ارتضى من رسول فإنه يسلك من بين يديه ومن خلفه رصداً) (سورة الجن ، الآييات “25-27”) .

فبين الله تعالى في هذه الآيات الكريمة أن غيب السموات والأرض لله تعالى وحده لا يشركه فيه غيره ولا يظهر سبحانه أحداً على هذا الغيب إلا من ارتضاه من الرسل الكرام .

وكل علم يتعلق بالمستقبل فإنه من علم الغيب كما قال تعالى : (وما تدري نفس ماذا تكسب غداً وما تدري نفس بأي أرض تموت) (سورة لقمان ، الآية “34”) .

ومن ذلك علم قيام الساعة ، فإنه من علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله ولم يطلع الله عليه أحداً من خلقه ، حتى أشرف الرسل من الملائكة والبشر لا يعلمونه كما ثبت ذلك في الحديث الصحيح الذي رواه مسلم عن عمر بن الخطاب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ أن جبريل أتى إلى النبي ﷺ ، في صورة رجل شديد بياض الثياب شديد سواد الشعر لا يرى عليه أثر السفر ولا يعرفه أحد من الصحابة فسأل النبي ، ﷺ ، عن الإسلام والإيمان والإحسان فبينها له ثم قال : أخبرني عن الساعة فقال له النبي ، ﷺ : (ما المسؤول عنها بأعلم من السائل” قال فاخبرني عن اماراتها ؟ فاخبره بشيئ منها . فقوله ، صلي الله عليه وسلم ، (ما المسؤل عنها باعلم من السائل) من يعني أن علمي وعلمك فيها سواء فلست أعلم بها منك حتى أخبرك فإذا كنت لا تعلمها فأنا لا أعلمها ، فإذا انتفى علمها عن أفضل الرسل من الملائكة وأفضل الرسل من البشر فانتفاء علمها عمن سواهما أولى.

وقد جاءت نصوص الكتاب والسنة بنفي علم الخلق بوقت الساعة بخصوصه.

فالآية الأولى قوله تعالى في سورة الأعراف : (يسألونك عن الساعة أيان مرساها قل إنما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها إلا هو ثقلت في السموات والأرض لا تأتيكم إلا بغتة يسألونك كأنك حفي عنها قل إنما علمها عند الله ولكن أكثر الناس لا يعلمون) (سورة الأعراف ، الاية “187”) أي لا يعلمون ان علمها عند الله تعالى فهم يسألون عنها . وقد أكد الله تعالى أن علمها عنده وحده في جمل أربع وهي قوله:

(إنما علمها عند ربي) . (لا يجليها لوقتها إلا هو) . (إنما علمها عند الله) . وهذه الجمل أفادت اختصاص علمها بالله –عَزَّوَجَلَّ – بدلالة الحصر التي هي من أقوى دلالات الاختصاص.

أما الجملة الرابعة فهي قوله: (لا تأتيكم إلا بغتة) . فإن الناس لو أمكنهم العلم بها ما جاءتهم بغتة لأن المباغتة لا تكون في الشيء المعلوم. فإن قال قائل : ألا يحتمل أن يكون في قوله تعالى : (ولكن أكثر الناس لا يعلمون) . دليل على أن بعض الناس يعلمون متى تقوم؟

قلنا : لا يحتمل ذلك لأنه ينافي التأكيد الوارد في هذه الجمل ويناقضه فكيف يؤكد الله تعالى أن علمها عنده وحده ثم يشير إلى أن بعض الناس يعلمون ذلك وهل هذا إلا من العبث المعنوي الذي ينزه الله تعالى عنه ومن الركاكة والعي الذي تأباه بلاغة القرآن العظيم.

ولو قدر – على الفرض الممتنع – أن أحداً من الناس قد يعلمه الله تعالى به ، فإن ذلك من علم الغيب الذي لا يظهر الله تعالى عليه إلا من ارتضى من رسول ، وقد سبق أن الرسول البشري محمداً ، ﷺ ، والرسول الملكي جبريل لا يعلمان ذلك فمن ذا يمكن أن يعلمه من سواهما من الخلق؟

والآية الثانية قوله في سورة لقمان : (إن الله عنده علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الأرحام وما تدري نفس ماذا تكسب غداً وما تدري نفس بأي أرض تموت إن الله عليم خبير) وهذه الخمس هي مفاتح الغيب التي قال الله عنها : (وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو) (سورة الأنعام ، الآية “59”) كما فسرها به أعلم الخلق بمراد الله –عَزَّوَجَلَّ- رسول الله ، ﷺ، ففي صحيح البخاري عن عبد الله بن عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُما أن النبي ، ﷺ ، قال: مفاتح الغيب خمس: “إن الله عنده علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الأرحام وما تدري نفس ماذا تكسب غداً وما تدري نفس بأي أرض تموت إن الله عليم خبير” . فثبت بذلك أن علم الساعة مما يختص الله تعالى به، لأنه من علم الغيب ولا يظهر الله تعالى أحداً من خلقه على غيبه إلا من ارتضاه من الرسل فمن ادعى علم شيء منه غير الرسل فهو كاذب مكذب لله تعالى.

فإن قال قائل : ما تقولون عما قيل : إنهم يطلعون على الجنين قبل وضعه فيعلمون أذكر هو أم أنثى، وإنهم يتوقعون نزول المطر في المستقبل فينزل كما توقعوا .

قلنا : الجواب عن الأول أنهم لا يعلمون أنه ذكر أم أنثى إلا بعد أن يخلق فتبين ذكورته أو أنوثته وحينئذ لا يكون من الغيب المحض المطلق بل هو غيب نسبي ولهذا ثبت في الصحيحين من حديث أنس عن النبي ، ﷺ ، في قصة الملك الموكل بالرحم أنه يقول عند تخليق الجنين : يارب أذكر أم أنثى ، يارب أشقي أم سعيد ، فما الرزق ، فما الأجل ، فيكتب كذلك في بطن أمه . وفي صحيح مسلم من حديث حذيفة ابن أسيد عن النبي ، ﷺ، في الملك الموكل بالرحم قال: يارب أذكر أم أنثى فيقضي ربك ما شاء ويكتب الملك . فقد علم الملك أن الجنين ذكر أو أنثى وهو في بطن أمه لكنه قبل أن يخلق لا يعلم الملك ولا غيره أنه ذكر أو أنثى.

والجواب عن الثاني : أن هذه التوقعات إنما تكون بوسائل حسية وهي الأرصاد الدقيقة التي يعلم بها تكيفات الجو وتهيؤه لنزول المطر بوجه خفي لا يدرك بمجرد الحس ، وهذا التوقع بهذه الأرصاد ليس من علم الغيب الذي يختص به الله –عَزَّوَجَلَّ- فهو كتوقعنا أن ينزل المطر حين يتكاثف السحاب ويتراكم ويدنو من الأرض ويحصل فيه رعد وبرق. والآية الثالثة قوله في سورة الأحزاب : (يسألك الناس عن الساعة قل إنما علمها عند الله وما يدريك لعل الساعة تكون قريباً). (سورة الأحزاب ، الآية “63”)

والآية الرابعة قوله في سورة الزخرف : (وتبارك الذي له ملك السماوات والأرض وما بينهما وعنده علم الساعة وإليه ترجعون) . (سورة الزخرف ، الآية “85”) فتقديم الخبر في قوله : (وعنده علم الساعة) يفيد الاختصاص كما هو معلوم .

والآية الخامسة : قوله تعالى في سورة النازعات : (يسألونك عن الساعة أيان مرساها . فيم أنت من ذكراها . إلى ربك منتهاها) (سورة النازعات ، الآيات “42-44”) فقدم الخبر في قوله : (إلى ربك منتهاها) . ليفيد اختصاص ذلك به تبارك وتعالى.

هذه خمس آيات من كتاب الله تعالى كلها صريحة في أن علم الساعة خاص بالله تعالى لا يطلع عليه ملك مقرب ولا نبي مرسل. وأما السنة فمنها ما سبق في حديث عمر بن الخطاب رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ . فإن قيل : ما تقولون في قوله تعالى في سورة طه : (إن الساعة آتية أكاد أخفيها) (سورة طه ، الآية “15”) حيث إن ظاهرها أنه تعالى لم يخفها فالجواب من ثلاثة أوجه:

الأول : أن كثيراً من المفسرين أو أكثرهم قال : معنى الآية أكاد اخفيها علي نفسي وهو من المبالغة في الإخفاء كقوله ، ﷺ ، في المتصدق يخفي صدقته : حتى لا تعلم شماله ما تنفق يمينه .

الثاني: أن يقال : هب أن ظاهر الآية أن الله تعالى لم يخفها علي الناس ولكن لغموض وسائل العلم بها صار كمن كاد يخفيها فإن هذا الظاهر مدفوع بالنصوص الصحيحة الصريحة بأنه لا يعلم متى تقوم الساعة إلا الله تعالى . وطريق الراسخين في العلم أن يحملوا النصوص المتشابهة على النصوص المحكمة لتكون النصوص كلها محكمة متفقة غير متنافية ولا متناقضة (فأما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأويله وما يعلم تأويله إلا الله). (سورة آل عمران، الآية “7”)

الثالث: أن يقال : إن أبى آب إلا أن يتمسك بالظاهر ويقول إن المراد أكاد أخفيها علي الخلق فالجواب أن يقال:

الإخفاء ثلاثة أنواع: إخفاء ذكر وإخفاء قرب وإخفاء وقوع.

فأما إخفاء الذكر فهو أن لا يذكر الله الساعة للخلق ولا يبين لهم شيئاً من أحوالها وهذا محال تأباه حكمة الرب جل وعلا ويكذبه الواقع فإن الإيمان باليوم اللآخر أحد أركان الإيمان الستة ، فالعلم به من ضروريات الإيمان ولهذا لم يخف الله تعالى ذكر الساعة بل أعلم عباده بها وبين من أحوالها وأهوالها وما يشفي ويكفي فيما أوحاه إلى رسوله ، ﷺ ، من الكتاب والسنة .

وأما إخفاء القرب فهو أن لا يذكر الله تعالى للخلق شيئاً من علاماتها الدالة على قربها وهي أشراطها ولكن رحمة الرب الواسعة اقتضت أن يبين للخلق قرب قيامها بما يظهره من العلامات الدالة عليه ليزدادوا بذلك إيماناً ويستعدوا لها بالعمل الصالح المبني على الإخلاص لله تعالى والمتابعة لرسوله ، ﷺ ، وفي كتاب الله تعالى وسنة رسوله ، ﷺ ، من أشراط الساعة ما يتبين به قربها إجمالاً تارة وتفصيلاً تارة أخرى.

وأما إخفاء الوقوع فهو أن لا يذكر الله تعالى للخلق وقتاً محدوداً تقوم فيه الساعة وهذا هو مادل عليه الكتاب والسنة فليس في الكتاب والسنة تحديد لوقت قيام الساعة بل فيهما النص الصريح الذي لا يحتمل التأويل بأن علم ذلك موكول إلى الله تعالى لا يعلم به ملك مقرب ولا نبي مرسل وكل ما قيل في توقع وقت قيام الساعة فهو ظن وتخمين باطل مردود على قائله لمخالفته كتاب الله تعالى وسنة رسوله ، ﷺ .

قال شيخ الإسلام ابن تيمية رَحِمَهُ‌الله تعالى ص 189 ج35 مجموع الفتاوى أثناء جواب له عن المنجمين قال: ووافقهم على ذلك من زعم أنه استخرج بقاء هذه الملة من حساب الجمل الذي للحروف التي في أوائل السور وهي مع حذف التكرير أربعة عشر حرفاً وحسابها في الجملة الكثير (كذا في الكتاب) ستمائة وثلاثة وتسعون . ومن هذا أيضاً ما ذكر في التفسير أن الله تعالى لما أنزل (آلم) قال بعض اليهود : بقاء هذه الملة إحدى وثلاثون فلما أنزل بعد ذلك (آلر) و (آلمر) قالوا: خلط علينا فهذه الأمور التي توجد في ضلال اليهود والنصارى وضلال المشركين والصابئين من المتفلسفة والمنجمين مشتملة من هذا الباطل على مالا يعلمه إلا الله تعالى وهذه الأمور وأشباهها خارجة عن الإسلام محرمة فيه، فيجب إنكارها والنهي عنها على المسلمين على كل قادر بالعلم والبيان واليد واللسان فإن ذلك من أعظم ما أوجبه الله تعالى من الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر . وهؤلاء وأشباههم أعداء الرسل وسوس الملل ولا ينفق الباطل إلا بثوب من الحق أ هـ . كلام الشيخ رَحِمَهُ‌الله تعالى.

وعلى هذا فينزل قوله تعالى : (أكاد أخفيها) على النوع الثاني إخفاء القرب فإنه سبحانه لم يخفها الإخفاء المطلق بترك ذكرها ، ولم يبينها البيان المطلق بذكر متى قيامها ، وإنما بين لهم علاماتها وهي أشراطها ، وأخفى عليهم علم قيامها وهذا مقتضى حكمته ورحمته ، فإنه تعالى لو أبانه للناس لحصل لهم من الشر والفساد وتعطل المصالح مالا يعلمه إلا الله ، خصوصاً من كانوا قريبين من النهاية ، ولكن الرب جل وعلا أخفى ذلك كما أخفى علم كل إنسان بنهاية حياته لئلا يستحسر ويدع العمل خصوصاً عند قرب حلول أجله . ومن تأمل ما أبانه الله تعال لخلقه من أمور الغيب وما أخفاه عليهم تبين له من حكمة الله ورحمته ما يبهر عقله ويعلم به أن لله الحكمة البالغة والرحمة الواسعة فيما أبان وما أخفى ، (فلله الحمد رب السموات ورب الأرض رب العالمين . وله الكبرياء في السموات والأرض وهو العزيز الحكيم) (سورة الجاثية، الآيات “36، 37”) وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين .

حرره الفقير إلى الله تعالى كاتبه محمد الصالح العثيمين في شهر رجب عام 1405هـ.

مطالب مرتبط:

۱۴۴ – فتنه‌ی دجال چیست؟

۱۴۴ – از شیخ رحمه الله در مورد فتنه‌ی دجال سوال شد. جواب داد: حکمت الله بر آن است که به دجال نشانه‌هایی عطا کند که فتنه‌های بزرگی در آنهاست. نزد گروهی رفته و آنها را به سوی خود دعوت می‌کند و آنها دعوتش را می‌پذیرند. صبح، در حالی بیدار می‌شوند که زمین‌هایشان روییده و […]

ادامه مطلب …

۱۵۵ – اگر میت در قبر دفن نشود، آیا عذاب قبر به او می‌رسد؟

۱۵۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا اگر میت دفن نشد، و درندگان او را خوردند، یا باد، او را پخش کرد، عذاب قبر می‌شود؟ جواب دادند: بله، و عذاب بر روح خواهد بود. زیرا جسد ممکن است از بین رفته یا تلف و نابود شود. البته این امر، غیبی بوده و نمی‌توانم […]

ادامه مطلب …

۱۳۸ – آیا احادیث خروج مهدی صحیح است؟

۱۳۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا احادیث خروج مهدی صحیح است یا خیر؟ جواب دادند: احادیث خروج مهدی به چهار نوع تقسیم می‌شوند: اول: احادیث دروغین. دوم: احادیث ضعیف. سوم: احادیث حسن که با مجموع طرقشان به درجه‌ی صحت می‌رسند، بر این اساس که صحیح لغیره[۱] هستند. چهارم: برخی علما گفته‌اند که […]

ادامه مطلب …

۱۵۴ – آیا انسان مومن نیز شامل عذاب قبر می‌شود؟

۱۵۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا عذاب قبر شامل مومن عاصی هم می‌شود یا فقط خاص به کفار است؟ جواب دادند: عذاب قبری که مستمر است، خاص منافق و کافر است. اما مومن عاصی، گاهی در قبرش مورد عذاب واقع می‌شود. زیرا در صحیحین از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده […]

ادامه مطلب …

۱۸۳ – آیا جهنم اسم‌های مختلفی دارد؟

۱۸۳ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا آتش جهنم دارای یک اسم است یا اسم‌های مختلفی دارد؟ جواب دادند: آتش جهنم دارای اسم‌های متعددی است که این تعدد به اختلاف صفات بر می‌گردد. این آتش، جحیم و جهنم و لظی و سعیر و سقر و حطمه و هاویه نامیده می‌شود. همه‌ی اینها بر […]

ادامه مطلب …

۱۷۴ – اگر عرض بهشت مانند عرض آسمان‌ها و زمین است، پس جهنم کجاست؟

۱۷۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: اگر عرض بهشت مانند عرض آسمان‌ها و زمین است، پس در این هستی که جز آسمان‌ها و زمین در آن نیست، جهنم کجاست؟ جواب دادند: قبل از جواب به این سوال، باید مقدمه چینی کنیم: هر آنچه در کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه