پنج‌شنبه 17 ربیع‌الثانی 1447
۱۷ مهر ۱۴۰۴
9 اکتبر 2025

(۶۲۴۱) شروط توبه نصوح چیست؟

(۶۲۴۱) سوال: شروط توبه نصوح چیست؟

جواب:

توبه‌ی نصوح از گناهان، واجب است و اگر گناه، انجام کار حرامی باشد، ترک آن واجب است؛ و اگر ترکِ واجبی باشد، باید آن را جبران کند، اگر انجامش ممکن است و اگر انجام آن ممکن نباشد ولی جایگزینی داشته باشد، باید آن جایگزین را انجام دهد و اگر نه انجام آن ممکن باشد و نه جایگزینی داشته باشد، توبه کفایت می‌کند.

توبه پنج شرط دارد:

شرط اول: این‌که انگیزه‌اش برای توبه، اخلاص برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ باشد؛ نه ریا، نه شهرت، نه کسب جاه، نه نزدیکی به مخلوقی، و نه هیچ هدف دنیوی دیگر بلکه فقط هدفش رضای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و آخرت باشد.

شرط دوم: این‌که نادم و پشیمان از گناهی که کرده باشد؛ به‌گونه‌ای که برایش تفاوت داشته باشد که آن گناه را انجام داده یا نه، و در دلش احساس درد و پشیمانی کند زیرا همین پشیمانی و اندوه، او را به توبه و بازگشت به سوی الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ سوق می‌دهد، و این پشیمانی نشان‌دهنده‌ی صدق توبه‌اش است.

شرط سوم: این‌که در همان لحظه و به اندازه‌ی توان خود گناه را ترک کند و اگر گناه ترکِ واجبی باشد، باید آن واجب را به جا آورد اگر ممکن است یا اگر جایگزینی دارد آن را انجام دهد، و اگر نه، همان پشیمانی کافی است و اگر گناه انجام کار حرامی باشد، و هنوز در حال انجام آن است، باید فوراً آن را ترک کند و اگر گناه تعدی به حقوق دیگران باشد، اگر تجاوز از طریق گرفتن مال باشد، باید مال را به صاحبش برگرداند؛ و اگر از طریق ظلم و ستمی باشد، باید از طرف مقابل حلالیت بطلبد ولی برخی از اهل علم گفته‌اند: اگر این تعدی و تجاوز از طریق غیبت باشد و طرف مقابل نداند که غیبتش را کرده، کافی است برای او استغفار کند و در غیاب او، مقابل غیبتی که از او سرزده است از او تعریف و تمجید کند، به شرط آن‌که این مدح و تمجید مطابق واقعیت باشد.

شرط چهارم: این‌که تصمیم بگیرد در آینده به آن گناهی که از آن توبه کرده بازنگردد، پس اگر از گناهی توبه کند ولی در نیتش این باشد که اگر فرصتش پیش آمد دوباره انجامش دهد، این توبه‌ی عاجز است، نه توبه‌ی نصوح؛ بلکه باید نیت صادقانه‌ داشته باشد که دیگر به آن گناه بازنگردد.

شرط پنجم: این‌که توبه در زمانی باشد که پذیرفته می‌شود و اگر توبه پس از پایان زمان پذیرش باشد، برای شخص سودی نخواهد داشت، زمان پذیرش توبه، پیش از طلوع خورشید از مغرب است و نیز قبل از رسیدن مرگ به شخص توبه‌کننده، لذا اگر خورشید از مغرب طلوع کند پیش از آن‌که انسان توبه کند، دیگر توبه پذیرفته نمی‌شود؛ چون الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرموده است: {یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَـٰتِ رَبِّكَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَـٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِیۤ إِیمَـٰنِهَا خَیۡرا} [سوره اﻷنعام: ۱۵۸]: (روزی ‌که برخی از نشانه‌های پروردگارت آشکار گردد، ایمان آوردن کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا با ایمانش خیری حاصل نکرده است، سودی به حالش ندارد) و رسول الله صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم فرمودند: «لَا تَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ حَتَّى تَنْقَطِعَ التَّوْبَةُ، وَلَا تَنْقَطِعُ التَّوْبَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»[۱]: (هجرت پایان نمی‌پذیرد تا زمانی که توبه پایان پذیرد، و توبه پایان نمی‌پذیرد تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند) و اگر اجل فرا برسد، توبه سودی ندارد و پذیرفته نمی‌شود، چنان‌که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرموده است: {وَلَیۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّـَٔاتِ حَتَّىٰۤ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّی تُبۡتُ ٱلۡـَٔـٰنَ} [سوره النساء: ۱۸]: (و برای کسانی که [تا پایان عمر همواره] مرتکب کارهای ناشایست می‌شوند و هنگامی که مرگ یکی از آنان فرامی‌رسد می‌گوید: «اکنون توبه کردم» [هیچ] توبه [و بخششی در کار] نیست).

بر این اساس، بر مؤمن واجب است که در توبه کردن شتاب کند، چون نمی‌داند چه زمانی اجل او فرا می‌رسد، چه بسیار کسانی که از خانه بیرون رفتند و دیگر بازنگشتند؛ و چه بسیار کسانی که بر بستر خوابیدند و دیگر بیدار نشدند؛ و چه بسیار کسانی که بر سر سفره نشستند اما نتوانستند غذایشان را تمام کنند! مرگ زمانی معین و مشخص برای انسان ندارد تا در توبه تأخیر کند؛ پس بر هر مؤمنی واجب است که پیش از پایان زمان قبول توبه، در توبه کردن عجله کند چنان‌که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ فرموده است: {وَتُوبُوۤا۟ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ} [سوره النور: ۳۱]: (و ای مؤمنان، همگی به سوی الله توبه کنید؛ باشد که رستگار گردید).


[۱] سنن أبو داود: كتاب الجهاد، باب في الهجرة هل انقطعت؟ شماره (٢٤٧٩).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما هي شروط التوبة النصوح؟

فأجاب رحمه الله تعالى: التوبة النصوح من الذنوب واجبة، فإن كان الذنب فعل محرم وجب الإقلاع عنه، وإن كان ترك واجب وجب تداركه بفعله إن كان مما يمكن فعله، أو بفعل ،بدله، إن كان له بدل، وإن لم يكن له بدل، ولم يمكن فعله كَفَّت التوبة.

وللتوبة شروط خمسة:

الشرط الأول: أن يكون الحامل عليها الإخلاص الله -عز وجل- لا يقصد بها رياء، ولا سمعة، ولا جاها، ولا تَزَلُّقًا لمخلوق، ولا غير ذلك من الدنيا، بل لا يريد بها إلا وجه الله، والدار الآخرة.

الشرط الثاني: أن يكون عنده شيء من الندم على ما فعل، بحيث لا يكون الفعل وعدمه سواء عنده، بل يشعر بنفسه أنه متألم، ونادم على ما وقع منه من الذنب، لأن هذا الندم والألم هو الذي يحمله على أن يتوب إلى الله، ويرجع إليه، وهو الذي يدل على صدق توبته.

الشرط الثالث: أن يُقلِعَ عن الذنب في الحال بقدر استطاعته، فإن كان الذنب ترك واجب وجب عليه فعله إن كان مما يمكن فعله، أو فعل بدله إن كان له بدل، وإلا كفى الندم على ما أهمل من الواجب، وإن كان فعل محرَّم، وهو لا يزال متلبسًا به وجب عليه الإقلاع عنه فورًا، ومن ذلك إذا كان الذنب اعتداء على غيره، فإنه يجب عليه – إن كان الاعتداء بأخذ مال- أن يَرُدَّ المال إلى صاحبه، وإن كان بمظلمة أن يتحلله منها، إلا أن بعض أهل العلم قال: إذا كان العدوان بالغيبة، وصاحبه لم يعلم أنه اغتابه، فإنه يكفي أن يستغفر له، وأن يثني عليه ثناء يقابل ما حصل منه من غيبة، ولكن لا بد أن يكون هذا الثناء مطابقا للواقع.

الشرط الرابع: أن يَعْزِم على ألا يعود في المستقبل إلى هذا الذنب الذي تاب منه، فأما إن تاب من الذنب، ولكنه في نيته إذا سَنَحَت له فرصة أن يعود إليه، فهذه توبة عاجز، وليست توبة نَصُوحًا، بل لا بد أن يعقد العزم على ألا يعود إلى الذنب الذي تاب منه.

الشرط الخامس: أن تكون التوبة في وقت قبولها، فإن كانت بعد وقت قبولها لم تنفع صاحبها، ووقت القبول هو أن تكون التوبة قبل طلوع الشمس من مغربها، وقبل حضور أجل التائب، فإن طلعت الشمس من مغربها قبل التوبة، فإن التوبة لا تنفع لقول الله تعالى ﴿ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَـٰتِ رَبِّكَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَـٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِیۤ إِیمَـٰنِهَا خَیۡرࣰا ﴾ [الأنعام: ١٥٨]. وقال النبي -عليه الصلاة والسلام-: «لَا تَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ حَتَّى تَنْقَطِعَ التَّوْبَةُ، وَلَا تَنْقَطِعُ التَّوْبَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا». وإذا حضر الأجل، فإنها لا تنفع التوبة، ولا تُقبل، لقول الله تعالى ﴿ وَلَیۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّـَٔاتِ حَتَّىٰۤ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّی تُبۡتُ ٱلۡـَٔـٰنَ ﴾ [النساء:

وعلى هذا فيجب على المؤمن أن يبادر بالتوبة، لأنه لا يدري متى يفجؤه الأجل، وكم من إنسان خرج من بيته، ولم يرجع إليه، وكم من إنسان نام على فراشه، ولم يقم منه، وكم من إنسان جلس على الأكل ولم يتمه، فالموت ليس له وقت معلوم للبشر حتى يُمْهِلَ في التوبة، فالواجب على كل مؤمن أن يبادر بالتوبة قبل أن يفوت وقت قبولها، قال الله تعالى ﴿ وَتُوبُوۤا۟ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ﴾ [النور: ٣١].

مطالب مرتبط:

(۶۲۶۷) حد و شمول استغفار در حدیث، آیا شامل گناهان کبیره نیز می‌شود؟

فرار از میدان جنگ از گناهان کبیره است، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید...

ادامه مطلب …

(۶۲۷۴) چگونه می‌توان از حقوق مردم خلاص شد؟

حقوق مردم یا مالی‌اند یا بدنی، لذا اگر به بدن شخص مربوط باشد، راه رهایی از آن این است که انسان مانع صاحب حق برای گرفتن حق خود نشود، پس اگر قصاص به‌خاطر جراحت یا عضوی از اعضای بدن بر او واجب شد، راه رهایی این است که به صاحب حق اجازه‌ی قصاص داده شود.....

ادامه مطلب …

(۶۲۸۵) حکم شرعی دزدی در گذشته و دشواری بازگرداندن مال به صاحب آن

بر شما واجب است که پیراهن را به صاحبش برگردانید و اگر پیراهن تلف شده باشد، باید معادل آن را برگردانید و اگر مشابه آن موجود نباشد، و مثلاً آن پیراهن دیگر پیدا نشود و مردم از آن دست کشیده باشند، باید معادل قیمت آن را برگردانید...

ادامه مطلب …

(۶۲۹۲) حکم توبه از تصرف ناروا در اموال عمومی و نحوه‌ی بازگرداندن آن

اگر مالی که به‌ناحق گرفته شده از اموال عمومی باشد، باید آن را به همان مرجعی که از آن گرفته، بازگرداند....

ادامه مطلب …

(۶۲۸۸) اگر کسی از برادر مسلمانش حقی را بدون اطلاع او بگیرد و سپس بخواهد آن را به او برگرداند ولی از فتنه می‌ترسد، چکار کند؟

بر او واجب است که آن را به هر وسیله‌ای که ممکن است به صاحبش بازگرداند، پس وسیله‌ای را انتخاب کن موجب ضرر و مشکل نشود....

ادامه مطلب …

(۶۲۸۳) شخصی بدهکار بوده و پس از مدت طولانی فراموش کرده که آیا بدهی‌اش را پرداخته یا نه؟

اگر کسی بدهی دارد و در پرداخت آن شک دارد، اصل این است که بدهی‌اش باقی است، مگر اینکه یقین پیدا کند آن را پرداخته است....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه