(۱۷۶۵) سوال: شیخ بزرگوار بر کتابی اطلاع یافتم که در آن مؤلفش گفته تارک نماز کافر نیست و رد بر آن داده و گفته است کفر اصغر میباشد و به حدیث شفاعت و غیره استدلال کرده است. و نظر شرع در دیدگاه شما چه میباشد؟ جزاکم الله خیرا.
جواب:
این سوال، سوال از مسئلهی بزرگی است که مردم در مورد آن اختلاف کردهاند مخصوصا بعد از صدر اول که آیا تارک نماز کفر اکبر مرتکب شده است یا کفر اصغر؟ و مرجع در وقت نزاع، کتاب الله و سنت رسول اللهﷺ میباشد به خاطر این قول اللهÀ که میفرماید: {وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءࣲ فَحُكۡمُهُۥۤ إِلَى ٱللَّهِ} [سوره الشورى: ۱۰] (و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است) الله در موقع تنازع ما را به سوی کتابش و سنت رسولش ارجاع میدهد و میفرماید: {فَإِن تَنَـٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡـَٔاخِرِۚ ذَ ٰلِكَ خَیۡرࣱ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا}[سوره النساء: ۵۹] (و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجامتر است) و وقتی ما این مسئله را به کتاب الله و سنت رسولش برگردانیم میبینیم که به کفر تارک نماز دلالت میدهند و از دایرهی اسلام خارج میشوند و از آن این قول اللهÀ در مورد مشرکین است: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰنُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) و اللهÀ برای اخوت دینی سه شرط گذاشت :
اول: توبه از شرک و دوم: اقامهی نماز و سوم: پرداخت زکات.
و مشخص است که اگر یکی از شروط نباشد مشروط نیز وجود نخواهد داشت پس اگر یکی از این شروط نباشد اخوت در دین نیز نیست و اخوت در دین از بین نمیرود مگر این که از دین به کلی خارج شود وگرنه اخوت دینی اگرچه شخص معصیت کار باشد نیز باقی میماند و دلیل آن این قول اللهÀ است که میفرماید: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ كُتِبَ عَلَیۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد، و برده به برده، و زن به زن (کشته میشوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند) پس الله قصاص کسی که برادر مسلمانش را به قتل رسانده واجب گردانیده است و معلوم است که قتل از بزرگترین گناهان کبیره و جنایت بر بشریت میباشد و اللهÀ میفرماید: {وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنࣰا مُّتَعَمِّدࣰا فَجَزَاۤؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَـٰلِدࣰا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمࣰا} [سوره النساء: ۹۳] (و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است، که در آن جاودانه میماند، و الله بر او غضب میکند، و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است) با وجود این معصیت بزرگ از اخوت دینی خارج نمیگردد از آنجایی که اللهÀ میفرماید: {فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند) پس اللهÀ مقتول را برادر قاتل قرار داد و همچنین در مورد دو طائفهی مسلمان که به قتال هم رفتهاند میفرمایند: {وَإِن طَاۤىِٕفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُوا۟ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیۤءَ إِلَىٰۤ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَاۤءَتۡ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوۤا۟ۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ* إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [سوره الحجرات: ۹-۱۰] (و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میانشان آشتی بر قرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله باز گردد، پس اگر بازگشت، میان آنها به عدالت صلح بر قرار کنید، و عدالت پیشه کنید، بیگمان الله عادلان را دوست میدارد.* یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) و الله در اینجا دو گروهی که یک دیگر را میکشتند برادر گروه سوم که اصلاح گر هستند قرار داد با وجود این که قتال مؤمن همانطور که رسول اللهﷺ میفرماید کفر است: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»[۱] (دشنام دادن مسلمان فسق و کشتن او کفر است) که ما میگوییم این کفر اصغر مراد است چون اللهÀ ایمان را برای کسانی که یک دیگر را میکشتند ثابت کرده است پس این دلالت بر این میدهد که اطلاق کفر بر کسی که قاتل برادر خود است کفر اصغر است.
میگویم اخوت ایمانی فقط با خروج کلی از دین از بین میرود و آیهای که اول جواب، خواندیم دلالت بر آن داشت که اخوت ایمانی ثابت نمیشود مگر با این سه شرط یا به یک شرط مرکب که سه اوصاف دارد: توبه از شرک، اقامهی نماز و پرداخت زکات.
و اما در سنت از جابرJ در صحیح مسلم از رسول اللهﷺ روایت میکند که میفرماید: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۲] (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و در سنن از بُرَیدة روایت است که رسول الله میفرماید: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ» (عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) و این در کفر تارک نماز صریح است و این که از دایرهی اسلام خارج است زیرا که حد فاصل بین مسلمین و کفار و بین کفر و ایمان است که آنها را از هم جدا میکند.
و اجماع صحابه نیز بر آن دلالت دارد که اجماعشان را عبدالله بن شقیقË، یکی تابعین معروف نقل میکند: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)[۳] (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمیدانستند مگر نماز) و همچنین امام مشهور اسحاق بن راهویه نیز اجماع صحابه بر آن را نقل میکند.
اقتضای بررسی و قیاس اینگونه است و مردی که بر ترک نماز محافظت میکند و میبیند که مردم نماز میخوانند و نه شب و روز نماز میخواند و نه در مسجد و نه به صورت فرادی، نماز نمیخواند. چگونه انسان به این میگوید: مومن؟ مومن امکان ندارد که بر ترک نماز محافظت کند بلکه مومن بر خواندن آن محافظت میکند که اللهÀ میفرماید: { قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ* ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَـٰشِعُونَ} [سوره المؤمنون: ۱-۲] (به راستی مؤمنان رستگار شدند* همان کسانیکه در نمازشان خاشع (و فروتن) هستند) تا {وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَ ٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ} [سوره المؤمنون: ۹] (و کسانیکه بر نمازهایشان مواظبت مینمایند) و اگر آنگونه باشد پس آیا حدیثی هست که بگوید تارک نماز مؤمن است یا در بهشت است یا همراه مؤمنان است؟ بلکه رسول اللهﷺ ذکر کرده که کسی که بر نمازش محافظت نمیکند در روز قیامت همراه فرعون، هامان، قارون و ابی بن خلف حشر میگردد.
احادیث و ادلههایی که به آن استدلال میکنند برای کافر نبودن تارک نماز و این که اگر کفر باشد کفر اصغر است از پنج حالت خارج نیست:
اول: اصلا دلیل محسوب نمیشود مثل استدلال بعضیها به آیه: {إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَكَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَ ٰلِكَ لِمَن یَشَاۤءُ} [سوره النساء: ۴۸] (بیگمان الله این را که به او شرک آورده شود، نمیبخشد، و غیر از آن را برای هر کس بخواهد میبخشد)
دوم: یا به صفتی مقید شده که امکان ندارد تارک نماز، شامل آن باشد مثل حدیث عتبان بن مالک از رسول اللهﷺ که میفرماید: «إن الله حرم على النار من قال: لا اله الا الله، خالصاً من قلبه»[۴] (یقینا الله بر کسی که لا اله الا الله را خالصانه از قلبش میگوید آتش جهنم را بر او حرام کرده است) و در لفظی دیگر: «یبتغی بذلک وجه الله» پس آیا که کسی که لا اله الا الله را به خاطر الله بگوید امکان دارد که نماز را رها کند و آن را نیز به خاطر الله گفته باشد؟ ابدا امکان ندارد.
سوم: یا مقید به حالت کسی است که عذر دارد مثل حدیث حذیفة بن الیمانJ در مورد قومی که اسلام در عهدشان ناشناخته شده است و چیزی از اسلام نمیدانند مگر قول لا اله الا الله و کسی که آن را بگوید داخل بهشت میشود زیرا که آنها چیزی نمیدانند و با عدم معرفتشان به اسلام و شعائرس معذور میباشند و اللهÀ کسی را بیشتر از طاقتش مکلف نمیکند.
چهارم: احادیث ضعیفی هستند که با احادیث صحیحی که دلالت بر کفر اکبر تارک نماز میدهد مقابله نمیکنند و معلوم است که در هنگام تعارض اگر تاریخ دانسته شود متأخر گرفته میشود وگرنه ترجیح داده میشود و ضعیف در مقابل قوی مقاومت نمیکند.
پنجم: احادیث عامی است که با احادیث ترک نماز تخصیص مییابد مثل احادیث شفاعت که اللهÀ کسی را که هرگز خیری انجام نداده را از آتش خارج میکند. پس آیا رسول اللهﷺ در احادیث شفاعت وجود دارد کسانی که نماز نمیخوانند از آتش خارج میشوند؟ نه بلکه گفت: کسی که هیچ عمل خیری انجام نداده است. پس گفته میشود نماز از آن استثنا میشود زیرا که نصوص بر کفر تارک آن دلالت میدهد و کافر نیز از جهنم خارج نمیشود به خاطر این قول اللهÀ که میفرماید: {فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَـٰعَةُ ٱلشَّـٰفِعِینَ} [سوره المدثر: ۴۸] (پس شفاعت شفاعتکنندگان به آنها سودی نمیبخشد)
و به کسانی که به حدیث شفاعت استدلال میکنند میگوییم: شما به موجب آن نمیگویید، پس کسی که در آتش است و لا اله الا الله نگفته است با شفاعت از آن خارج میشود؟ با وجود این که هیچ عمل خیری انجام نداده است با شفاعت از آن خارج نمیشود و این نصی است که با مخصص آن تخصیص مییابد.
برای همین ادلهی کفر تارک نماز ادلههای پایدار و سالم از تعارض است پس گرفتن آن واجب است و ما برئ هستیم از اینکه کسی را تکفیر کنیم که الله و رسولش آن را تکفیر نکردهاند و همچنین برئ هستیم از این که بترسیم از تکفیر کسانی که الله و رسولش آنها را کافر دانستهاند و حکم برای اللهÀ است و وقتی حکم به کفر کسی کرد بر ما واجب میگردد که آن را قبول کنیم و به آن رضایت داشته باشیم و هنگامی که حکم کفر را از کسی نفی کرد به آن رضایت داشته باشیم و کفر را از آن نفی کنیم و برای درست نیست که از حدود و شرع الهی تجاوز کنیم و زمانی که بررسی صحیح و آنچه قرآن و سنت و اجماع صحابه بر آن دلالت میدهد بر کفر تارک نماز است پس گرفتن آن قول برای ما واجب است.
و اگر گفته شود که آیا کسی که از روی بخل و سهلانگاری زکات را پرداخت نمیکند را تکفیر میکنید؟ جواب: بعضی از علما قائل به کفر آن هستند و روایتی از امام احمدË نیز هست و به آیه سورهی توبه که اول خواندیم استدلال میکنند: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰنُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) اما چیزی که ظاهر است این هست که کافر نیست چون از رسول اللهﷺ در صحیح از ابو هریرةJ روایت است که فرموده: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ، وَلَا فِضَّةٍ لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا ؛ إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ، وَجَبِينُهُ، وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ الْعِبَادِ، فَيَرَى سَبِيلَهُ ؛ إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ»[۵] (هر صاحب طلا و نقرهای که زکات آنها را پرداخت نکند در روز قیامت آن طلاها و نقرهها برای او به ورقهایی از آتش بدل خواهند شد که حرارت خود را از آتش جهنم میگیرند و به وسیلهی آنها پشت، پهلو و پیشانیاش داغ میگردد؛ هرگاه سرد شوند دوباره داغ میگردند و این کار در روزی که طول آن به اندازهی پنجاه هزار سال [دنیا] است ادامه مییابد تا آنگاه که میان بندگان قضاوت شود و هر یک راه خود را به سوی بهشت یا جهنم در پیش گیرد) و این قول رسول اللهﷺ : «إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ» دلالت میدهد که کافر نیستند چون کافر به سوی بهشت نمیرود.
پس این حدیث ابو هریرة مبین مفهوم آیهای است که اول کلام خواندیم.
و اگر کسی بگوید: به کسانی که احادیث کفر تارک نماز را به کفر انکار وجوب نماز حمل میکنند چه میگویید؟ میگوییم: این صحیح نیست زیرا که این حمل کردن دو محظور انجام گرفته است:
اول: صرف نظر کردن از ظاهر لفظ.
دوم: ایجاد معنیای لفظ به دلالت نمیدهد.
همچنین محظور سومی نیز مرتکب شده است: کسی که وجوب نماز را انکار کند کافر است حال چه نماز بکند یا نکند تفاوتی ندارد و در حدیث آمده است کسی که نماز را ترک کرد کافر است و بین کفر و شرک ترک کردن نماز است پس چگونه از وصفی که شرع کفر بر آن مترتب کرده به وصفی که شرع ذکر نکرده عدول میکنیم؟ و این مخالفت آشکار است.
و از امام احمدË در آیه قتل مومن به صورت عمدی که جزای آن خالد بودن در جهنم و خشم اللهÀ و لعنتش و آماده کردن عذاب عظیم برای او است، ذکر میشود که به او گفته شده که بعضی میگویند این منظور کسانی هستند که قتل را حلال میشمارند امام احمدË خندید و گفت: کسی که قتل مومن را حلال بداند کافر است و تفاوتی نمیکند که قتل انجام دهد یا نه.
و همچنین در مورد کسی که احادیث کفر تارک نماز را بر انکار وجوب آن حمل میکند همین را میگوییم که کسی که انکار وجوب آن را بکند کافر است چه نماز بخواند و چه نماز نخواند از الله میخواهیم که ما را جز کسانی گرداند که حق را میبینند و از آن پیروی میکنند و باطل را میبینند و از آن دوری میکنند و ما را در اختلافها به حق هدایت کند قطعا او هر کسی را که بخواهد به راه مستقیم هدایت میکند.
و بعد از این نصیحت میکنم که ترک نماز از بازی شیطان است پس تقوای الهی رعایت شود و به سوی هدایت الله حرکت کنید و به دینی که شیطان از آن خارج شد وارد شوید.
و دانسته شود که ترک نماز از زنا، خمر، سرقت ، قطع طریق و از گناهان کبیره دیگر که کفر نیست، بزرگتر است. پس در خود و اهلش تقوای الهی را پیشه کند برای این که امر بسیار خطرناکی هست و نمیداند شاید در همین حالت بمیرد و از اهل جهنم گردد. از الله سلامت و عافیت را میخواهیم.
[۱] [رواه البخاری (۴۸) و مسلم (۶۴)]
[۲] [رواه مسلم (۸۲)]
[۳] [تخریج آن گذشت]
[۴] [تخریج آن گذشت]
[۵] [تخریج آن گذشت]