دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۷۶۱) حکم تارک نمازی که می‌داند خواندن آن واجب است

(۱۷۶۱) سوال: شخصی که تارک نماز است و می‌داند که خواندن آن واجب است و شهادتین را می‌گوید و به خطاکار بودنش معترف است ولی نماز نمی‌خواند و از برخی عوام شنیده‌ام که او کافر است و برخی دیگر گفته‌اند که او مومن گناه کار است؟

جواب:

این از مسائلی است که عنایت و توجه به آن واجب است و آن مردی که نماز را ترک می‌کند و معترف به وجوب آن هست و اذان را می‌شنود و نماز نمی‌خواند همانگونه که در سوال آمده است اگر نماز جماعت را ترک می‌کند او کافر نیست و با معتقد بودن به وجوب آن و ترک کردن نماز جماعت او فاسق و معصیت کار می‌شود چون که وجوب نماز جماعت در کتاب الله و سنت رسولش ظاهر است ولی با ترک آن کافر نمی‌شود.

اما اگر نماز را به صورت کلی ترک کند و هیچ نمازی را نمی‌خواند نه انفرادی و نه جماعتی این مسئله‌ای است که اهل علم در مورد آن اختلاف کرده‌اند و قول درست از بین اقوالشان کافر بودن آن است از آنجایی که قرآن و سنت دلالت بر کفر آن می‌دهد.

و ما الان بعضی از دلیل‌ها را ذکر می‌کنیم اما تمام آن‌ها در این قسمت امکان ندارد پس دلالت قرآن بر کفر ایشان این آیه است که اللهÀ می‌فرماید: {فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُوا۟ ٱلشَّهَوَ ٰ⁠تِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا* إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ} [سوره مريم: ۵۹-۶۰] (آنگاه پس از آنان (فرزندان) ناخلفانی جانشین شدند که نماز را (ضایع و) ترک کردند و از شهوات پیروی کردند، پس به‌زودی (کیفر) گمراهی (خود) را خواهند یافت.* مگر آن که توبه کرد و ایمان آورد) پس این قول الله که ایشان ایمان آورند بر این دلالت دارد که قبل از آن وقتی که نماز را ضایع می‌کردند مومن نبودند و کسی که مومن نباشد، کافر است و بین مومن بودن و کافر بودن چیزی نیست همانگونه که اللهÀ می‌فرماید: {هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَكُمۡ فَمِنكُمۡ كَافِرࣱ وَمِنكُم مُّؤۡمِنࣱۚ} [سوره التغابن: ۲] (او کسی است که شما را آفرید، پس (گروهی) از شما کافرند و (گروهی) از شما مؤمن هستند) و همچنین قول اللهÀ که می‌فرماید: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰ⁠نُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) و این آیه بر این دلالت می‌دهد که مشرکین هنگامی که توبه کردند و شهادتین گفتند و نماز خوانند و زکات را پرداخت کردند در دین برادران ما می‌شوند زیرا که مومن گشته‌اند و مومنین برادران یک‌دیگر هستند و مفهوم این آیه این است که هنگامی که ایشان از شرک توبه نکردند یا نماز نخواندند یا زکات پرداخت نکردند، برادران ما در دین نیستند که یعنی کفار هستند پس کسانی که از شرک توبه نکنند بدون شک کافر هستند و هنگامی که از شرک توبه کردند و نماز را اقامه نکردند مفهموم آیه بر این دلالت می‌دهد که ایشان همانطور که گفتیم کافر هستند و اگر از شرک توبه کردند و نماز هم خوانند ولی زکات را نپرداختند باز مفهموم آیه بر کفر ایشان دلالت می‌دهد و بعضی از اهل علم و روایتی از امام احمدË نیز همین را می‌گویند یعنی گفته‌اند کسانی با وجود این که به واجب بودن زکات اقرار دارند ولی آن را پرداخت نمی‌کنند کافر هستند ولی صحیح این است که ایشان کافر نیستند اما معصیت کار و فاسق هستند که مستحق عذاب شدیدی که در قرآن و سنت صحیح برای کسی که زکات را پرداخت نمی‌کنند، هستند و حدیث صحیحی از ابو هریرةJ ثابت است که رسول اللهﷺ در حین ذکر عقوبت کسی که زکات را پرداخت نمی‌کند، می‌فرماید: «ثُمَّ يَرَى سَبِيلَهُ ؛ إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ»[۱] (سپس هر یک راه خود را به سوی جهنم یا بهشت پیش می‌گیرد) و هنگامی که امکان بهشت رفتن او باشد پس او کافر نیست چون که کافر امکان رفتنش به بهشت نمی‌باشد برای همین این حدیث که منطوق است بر مفهوم آیه مقدم است همانگونه که نزد اهل این منطوق(آن چیزی که در نص مستقیم آمده است) بر مفهوم(آنچه برداشت از نص است) مقدم است.

این دو آیه بر کفر تارک نماز دلالت می‌کنند.

و اما در سنت که در صحیح مسلم از جابرJ روایت است که رسول اللهﷺ فرموده است: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۲] (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و در حدیث بُرَیْدَةJ که در سنن است که یا صحیح است یا حسن (هر دو مقبول است) که رسول اللهﷺ می‌فرماید: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»[۳] ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) پس این دو حدیث نیز دلالت بر کفر تارک نماز می‌دهد و شیخ الإسلام در کتاب (إقتضاء الصراط المستقیم) ذکر می‌کند: که فرق است بین شارع که در قولش بگوید این {کفر} است و یا بگوید {الکفر} با معرفه بودن (قاعده‌ی نحوی) ذکر کند پس می‌گوید که {الکفر} یعنی با ال تعریف دلالت می‌دهد که مراد از کفر، کفری است که انسان را از دایره‌ی اسلام خارج می‌کند و این همان تعبیری است که در حدیث جابرJ آمده است:«إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۴] (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) واگر کسی بگوید چرا امکان ندارد که کفر مذکور در حدیث را مثل کفری بگیریم که رسول اللهﷺ در این قولش ذکر می‌کند:«سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»[۵]  (دشنام دادن مسلمان فسق و کشتن او کفر است)؟ پس قول رسول اللهﷺ که می‌فرماید: {وقتاله کفر} منظور از کفر، کفری نیست که او را از دایره‌ی اسلام خارج کند به دلالت که قرآن هنگامی که اللهÀ می‌فرماید: {وَإِن طَاۤىِٕفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُوا۟ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیۤءَ إِلَىٰۤ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَاۤءَتۡ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوۤا۟ۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ* إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [سوره الحجرات: ۹-۱۰] (و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میان‌شان آشتی بر قرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله باز گردد، پس اگر بازگشت، میان آن‌ها به عدالت صلح بر قرار کنید، و عدالت پیشه کنید، بی‌گمان الله عادلان را دوست می‌دارد.* یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادران‌تان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) پس قتال مومن با مومن همانطور که در حدیث آمده است کفر است ولی او را از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌کند به خاطر این قول اللهÀ که می‌فرماید: {فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} (پس میان برادران‌تان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) پس جواب آن این است که رسول اللهﷺ گفته است: {قتاله کفر} که به صورت نکره آورده است و نه به صورت معرفه به خلاف آن چیزی که در تعبیر تارک نماز به کار برد که در مورد او می‌گوید: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۶] (فاصله‌ی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و کلام شیخ الإسلامË را چندی قبل در این مورد ذکر کردیم که معنی قتاله کفر می‌باشد که یعنی نفس قتال کفر است زیرا که با ایمان منافات دارد وقتی کسی که مومن حقیقی باشد نمی‌آید برادر مومن خود را بکشد بنابراین کتاب و سنت بر کافر بودن تارک نماز دلالت دارند و همچنین از صحابه نیز همین روایت شده است، همانگونه که عمرJ گفته است: (لاحظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة)[۷] (کسی که نماز را ترک کند بهره‌ای از اسلام ندارد) و بعضی از علما، اجماع صحابه یا جمهورشان را بر کافر دانستن تارک نماز حکایت می‌کنند.

بر همین منوال هنگامی که گفتیم او کافر است- که إن شاء الله قول حق است- به ردّتش حکم می‌شود و در حق او آنچه در حق مرتدین اثبات می‌شود،ثابت می‌گردد از فسخ ازدواجش اگر ازدواج کرده است چون که به نص قرآن برای زن مسلمان حلال نیست که کافری شوهرش باشد و همچنین اگر مُرد غسل و کفن نمی‌شود و در قبرستان مسلمانان دفن نمی‌شود چون که از ایشان نیست و بر اهلش واجب است که اگر می‌دانستند که تارک نماز هست و بر آن اصرار می‌ورزیده تا این که مرده است، باید او را دور از قبرستان مسلمین دفن کنند و برایشان حرام است که او را غسل و کفن کنند یا آن را به مسلمین دهند تا بر آن نماز بخوانند چون که این فریب مسلمین می‌باشد پس قطعا بر مسلمان جایز نیست که بر کافر نماز بخواند زیرا که اللهÀ می‌فرماید: {وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰۤ أَحَدࣲ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدࣰا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦۤۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُوا۟ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ} [سوره التوبة: ۸۴] (و هرگز بر هیچ یک از آن‌ها که مرده است، نماز نخوان، و بر (کنار) قبرش نایست، بی‌گمان آن‌ها به الله و رسولش کافر شدند) پس علت آن کفر است برای همین بر روی هیچ کافری نماز خوانده نمی‌شود و تفاوتی بین این ندارد که از اصل کافر بوده یا مثل تارک نماز مرتد گشته است.

و مبنی بر آن همچنین هنگامی که بر این حالش مرد نزدیکان مسلمانش از او ارث نمی‌برند به خاطر این قول رسول اللهﷺ که می‌فرماید: «لَا يَرِثُ الْمُسْلِمُ الْكَافِرَ، وَلَا الْكَافِرُ الْمُسْلِمَ»[۸] (مسلمان از کافر ارث نمی‌برد و کافر نیز از مسلمان ارث نمی‌برد) و همچنین اگر یکی از نزدیکان مسلمانش وفات کرد از او ارث نمی‌برد اگر او در حال ترک نماز باشد.

و همچنین اگر حج کند حجش صحیح نمی‌باشد.

و مبنی بر آن دخول به مکه و حرمش برای او حلال نمی‌باشد به خاطر این قول اللهÀ که می‌فرماید:{یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسࣱ فَلَا یَقۡرَبُوا۟ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَـٰذَاۚ} [سوره التوبة: ۲۸] (ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! بی‌گمان مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از اِمسال، به مسجد الحرام نزدیک شوند)

و این مسئله‌ی مهمی است که باید به آن توجه داشت و برای کسی که از حال این شخص می‌داند ابتدا واجب است که او را نصیحت کند و به سوی حق راهنمایی‌اش کند و از عذاب الله او را بترساند و اگر نماز را به پا داشت پس این از نعمت الله بر او و بر نصیحت‌کننده‌ی او می‌باشد و اگر نماز نخواند پس واجب است که به ولاة امور سپرده شود تا این که هر چه در مورد این شخص و امثالش واجب است با آنها تعامل کنند و از الله برای همه توفیق و هدایت را می‌خواهیم که او قطعا بخشنده‌ی کریم است.


[۱]  [تخریج آن گذشت]

[۲] [تخریج آن گذشت]

[۳] [تخریج آن گذشت]

[۴] [تخریج آن گذشت]

[۵] [رواه البخاری (۴۸) و مسلم (۶۴)]

[۶] [تخریج آن گذشت]

[۷] [ تخریج آن گذشت]

[۸] [ رواه البخاری (۶۷۶۴) و مسلم (۱۶۱۴)]

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل شخص تارك للصلاة عارف بوجوبها، يشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله، ويعترف بأنه مخطئ، يسمع الأذان ولكنه لا يصلي، وقد سمعت من بعض العامة بأنه كافر والآخر يقول: بأنه مؤمن عاص؟

فأجاب رحمه الله تعالى: هذه المسألة من المسائل المهمة التي يجب العناية بها، وذلك أن هذا الرجل الذي يترك الصلاة وهو معترف بوجوبها، ولكنه : يسمع الأذان ولا يصلي كما في السؤال إن كان يترك الصلاة مع الجماعة فإنه ليس بكافر، وإنما إذا تركها مع اعتقاده بوجوبها يكون فاسقا عاصيا الله ورسوله، لأن وجوب صلاة الجماعة ظاهر في كتاب الله وفي سنة رسوله صلى الله عليه وسلم، ولكنه إذا تركها لا يكون كافرًا.

أما إذا كان يترك الصلاة بالكلية، لا يُصَلِّيها وحده ولا مع الجماعة، فهذه المسألة اختلف فيها أهل العلم والصواب من أقوالهم أنه يكون كافرًا كفرًا مخرجا عن الملة، وذلك لدلالة الكتاب والسُّنَّة على كفره.

ونحن نذكر الآن بعض هذه الأدلة، لأن حصرها لا يمكن في مثل هذه الحلقة، فمن دلالة القرآن على كفره قوله تبارك وتعالى-: ﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيَّا إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ ﴾ [مريم: ٥٩-٦٠] فإن قوله وآمن، يدل على أنه قبل ذلك حين إضاعته الصلاة ليس بمؤمن ومن لم يكن مؤمناً فهو كافر ، إذ لا واسطة بينهما، كما قال الله تعالى: ﴿ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمَنكُمْ كَافِرُ وَمِنكُمْ مُؤْمِنُ ﴾ [التغابن: ٢]، وكذلك قوله تعالى: ﴿ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَوٰةَ وَعَاتَوُا الزَّكَوةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ﴾ [التوبة: ١١]، فإن هذه الآية الكريمة تدل على أن المشركين إذا تابوا من الشرك بأن شهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدًا رسول الله وأقاموا الصلاة، وآتوا الزكاة كانوا إخوانا لنا في الدين، لأنهم كانوا حينئذ مؤمنين، والمؤمنون إخوة، ومفهوم الآية الكريمة أنهم إذا لم يتوبوا من الشرك، أو لم يقيموا الصلاة، أو لم يؤتوا الزكاة فليسوا إخوة لنا في الدين، وهذا يعني أنهم كفار، فإذا لم يتوبوا من الشرك فهم كفار بلا شك، وإذا تابوا من الشرك ولم يقيموا الصلاة فإن مفهوم الآية الكريمة يدل على أنهم كفار على ما قررناه، وإذا تابوا من الشرك وأقاموا الصلاة ولم يؤتوا الزكاة فإن مفهوم الآية الكريمة أيضًا يدل على أنهم كفار على ما قررناه آنفا، وقد ذهب إلى هذا بعض أهل العلم، وهو رواية عن الإمام أحمد، أي: ذهبوا إلى أن من لم يؤد الزكاة مع اعترافه بوجوبها فهو كافر، ولكن الصحيح أنه لا يكفر، ولكنه يكون عاصيّا فاسقا مستحقا للوعيد الشديد الذي ذكره الله تعالى في كتابه وذكره رسوله صلى الله عليه وسلم في السنة الصحيحة فيمن منع إخراج الزكاة، ويدل على ذلك ما ثبت في الصحيح من حديث أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم حين ذكر عقوبة من لم يؤد الزكاة قال: «ثم يرى سبيله : إما إلى الجنة وإما إلى النار»، وإذا كان يمكن أن يرى سبيله إلى الجنة فإنه ليس بكافر، إذ الكافر لا يمكن أن يرى سبيلا له إلى الجنة وعلى هذا فيكون هذا الحديث منطوقه مقدما على مفهوم الآية الكريمة، لأنه من المقرر عند أهل العلم أن المنطوق مقدم على المفهوم.

هاتان آیتان من كتاب الله تدلان على كفر تارك الصلاة.

وأما السنة: فقد ثبت في صحيح مسلم من حديث جابر رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «بين الرجل وبين الكفر والشرك ترك الصلاة»، وقال صلى الله عليه وسلم في حديث بُرَيْدَةَ الذي في السنن، وهو إما صحيح أو حسن، قال فيه: «العهد الذي يننا وبينهم الصلاة، فمن تركها فقد كفر» فهذان حديثان يدلان على أن تارك الصلاة كافر، وقد ذكر شيخ الإسلام رحمه الله في كتاب (اقتضاء الصراط المستقيم) الفرق بين لفظ الشارع في قوله: هذا كفر، وفي قوله: الكفر بالتعريف، فقال: إن الكفر تدل على أن المراد به الكفر المطلق المخرج من الإسلام، وهذا هو التعبير الذي جاء في حديث جابر : «بين الرجل وبين الشرك والكفر ترك الصلاة».

فإذا قال قائل: ألا يمكن أن يجعل الكفر المذكور في الحديث مثل الكفر الذي ذكره النبي صلى الله عليه وسلم في قوله: «اسباب المسلم فسوق وقتاله كفر»؟ فإن قول النبي صلى الله عليه وسلم: «وقتاله كفر»، ليس المراد به الكفر المخرج عن الملة، بدلالة القرآن على ذلك، حيث قال الله تبارك وتعالى: ﴿ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَثَهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ﴾ [الحجرات: ۹-۱۰]، فقتال المؤمن للمؤمن كفر كما في الحديث، ومع ذلك لم يخرجه من الملة، لقوله تعالى: ﴿ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ﴾.

فالجواب على ذلك أن يقال: إن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «قتاله كفر» بالتنكير، ولم يقله بالتعريف بخلاف التعبير عنه في تارك الصلاة، فإنه قال: «بين الرجل وبين الكفر والشرك»، وقد مر علينا آنفا كلام شيخ الإسلام في هذه المسألة، فيكون معنى قتاله كفر، أي: إن نفس القتال هذا كفر، لأنه يتنافى مع الإيمان، إذ لو كان مؤمنا حقا ما قاتل أخاه المؤمن، وعلى هذا فيكون الكتاب والسنة قد دَلَّا على كفر تارك الصلاة كفرًا مخرجًا عن الملة. وكذلك أيضًا الصحابة رضي الله عنهم روي عنهم ما يدل على ذلك، كما في الصحيح عن عمر رضي الله عنه أنه قال: «لا حَظِّ في الإسلام لمن ترك الصلاة »، وقد حكى بعض العلماء إجماع الصحابة أو جمهورهم على كفر تارك الصلاة.

وعلى هذا: إذا قلنا بأنه كافر – وهو القول الحق إن شاء الله – فإنه يُحْكَمُ بردته، ويثبت في حقه ما يثبت في حق المرتدين من انفساخ زوجته منه إن كان متزوجا، لأن المسلمة لا تحل لكافر بنص القرآن، وكذلك أيضًا لا يغسل إذا مات ولا يكفن، ولا يدفن في مقابر المسلمين، لأنه ليس منهم، ويجب على أهله وذويه – الذين يعلمون منه ترك الصلاة، وإصراره على الترك إلى أن مات أن يدفنوه بعيدا عن مقابر المسلمين، ويحرم عليهم أن يغسلوه، أو يكفنوه، أو يقدموه للمسلمين يصلون عليه، لأن ذلك من غش المسلمين، فإن المسلم لا يجوز له أن يصلي على الكافر، لقوله تبارك وتعالى- للنبي صلى الله عليه وسلم: ﴿ وَلَا تُصَلَّ على أحدٍ منهم الله يعني من المنافقين مَاتَ أَبَدًا وَلَا نَهُمْ عَلَى قَبْرِهِ ۚ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ﴾ [التوبة: ٨٤] فالعلة هي الكفر، وعلى هذا فلا يُصَلِّى على كل كافر، سواء كان أصلياً أم مرتدا كتارك الصلاة.

وينبني على ذلك أيضًا أنه لا يرثه أقاربه المسلمون إذا مات على هذه الحال، لقول النبي صلى الله عليه وسلم: «لا يرث المسلم الكافر، ولا الكافر المسلم»، وكذلك هو لا يرث أحدًا من أقاربه المسلمين إذا مات قريب له وهو في حال ترك الصلاة.

وكذلك ينبني عليه أنه لا يصح حجه لو حج وهو لا يصلي.

وينبني عليه أيضًا أنه لا يحل له أن يدخل مكة ولا حرمها، لقول الله تعالى: ﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا ﴾ [التوبة: ۲۸] .

وهذه المسألة مهمة جدًا يجب العناية بها والتنبه لها، ويجب على من علم بشخص هذه حاله أن ينصحه أولا، ويرشده إلى الحق، ويُخوِّفُه من عذاب الله -سبحانه وتعالى-، فإن انتهى واستقام وأقام الصلاة فذلك من نعمة الله عليه وعلى من نصحه وأرشده، وإن لم يفعل فالواجب على من علم به أن يرفعه إلى ولاة الأمور، وعلى ولاة الأمور أن يقوموا بما أوجب الله عليهم في معاملة هذا الشخص وأمثاله، ونسأل الله تعالى للجميع التوفيق والهداية، إنه جواد كريم.

مطالب مرتبط:

(۱۷۴۷) حکم قرائت کردن قرآن برای تارک نماز

تارک نمازی که به صورت کلی نماز را ترک کند و هیچ نمازی از جمعه و غیر آن را نخواند کافر است و از ملت اسلام خارج گشته است....

ادامه مطلب …

(۱۸۳۵) حکم مردی که نماز فجر را همیشه بعد طلوع خورشید می‌خواند

این که همیشه نماز فجر را بعد از طلوع خورشید می‌خواند دلالت بر سهل‌انگاری آن دارد و عدم اعتراف به آن که به او می‌گوییم: اگر همیشه نمازت را با این صفت می‌خوانی تو نمازی نداری....

ادامه مطلب …

(۱۷۶۳) حکم شخصی که در حالت جنابت بدون خواندن نماز تا غروب می‌خوابد

اگر این مرد نماز این روز و غیره را رها کند روزه‌ی او باطل است...

ادامه مطلب …

(۱۸۰۵) چگونگی قضای نمازهای فوت شده

اگر اصلا نماز نخوانده است پس قضایی بر او نیست زیرا که برای او فایده‌ای ندارد و از او قبول نمی‌شود زمانی که عمدا نماز را از وقتش خارج کرده است....

ادامه مطلب …

(۱۷۹۵) حکم قضای نماز و روزه

بر او واجب است روزه‌ای که بعد از بلوغ بر آن فرض شده است را قضا کند ولی روزه‌ی قبل رسیدن او به بلوغ لازم نیست...

ادامه مطلب …

(۱۷۹۶) حکم قضای نمازهای فوت شده

قضای آنچه گذشته است لازم نیست ولی بر او واجب است به سوی الله توبه کند و اعمال صالح را زیاد انجام دهد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه