شنبه 19 ربیع‌الثانی 1447
۱۹ مهر ۱۴۰۴
11 اکتبر 2025

۲۲۷ – کسی که به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم کند

۲۲۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم کسی که به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم کند، چیست؟

جواب دادند: می‌گویم، و به حول و قوه‌ی الهی می‌گویم و از او خواهان هدایت و صواب هستم: حکم به آنچه الله نازل فرموده، جزئی از توحید ربوبیت است؛ زیرا این کار، تنفیذ حکم الله تعالی است که مقتضای ربوبیت و کمال ملک و تصرف او تعالی می‌باشد، و به همین خاطر الله تعالی کسانی را که در غیر ما انزل الله، از آنها پیروی می‌شود، اربابِ پیروی کنندگانشان نامیده،و فرموده: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}[۱]، یعنی: {آنان، دانشمندان و راهبانشان و مسیح پسر مریم را به جای الله، به خدایی گرفتند؛ حال آنکه تنها دستور داشتند یگانه معبود برحق را عبادت نمایند که هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد. از آنچه به او شرک می ورزند، پاک و منزه است}. در اینجا، الله تعالی متبوعین را ارباب نامید. چه اینکه آنها را همراه با الله، تشریع کننده قرار داده بودند، و پیروان آنها را، بندگان نامید، زیرا خود را برای متبوعینشان ذلیل نموده و از آنها در مخالفت با حکم الله تعالی، اطاعت کرده‌اند.

عدی بن حاتم رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: آنها عبادتشان نمی‌کنند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «بلکه دانشمندان و راهبان، حلال را بر آنها حرام و حرام را بر آنها حلال می‌کردند، و آنها نیز از دانشمندان و راهبانشان پیروی می‌کردند».

حال که این را دانستی، این را نیز بدان: آیاتی در مورد هر کس که به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم کند و بخواهد به غیر الله و رسولش تحاکم کند، نازل شده که ایمان را از این اشخاص نفی کرده، و آیاتی نیز مبنی بر کفر،  ظلم و فسق چنین کسی نازل شده.

اما قسمت اول:

مثل این فرموده‌ی الله تعالی: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا (۶۰) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا (۶۱) فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا (۶۲) أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا (۶۳) وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا (۶۴) فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}[۲]، یعنی: {مگر نمی‌بینی کسانی را که گمان می‌برند به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند و می‌خواهند طاغوت را داور قرار دهند؟ حال آنکه دستور یافته‌اند به طاغوت کافر شوند؟ شیطان می‌خواهد آنان را به گمراهی دور و درازی دچار کند. و هنگامی که به آنان گفته شود: به آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر روی آورید، منافقان را خواهی دید که از تو روی می‌گردانند. پس چگونه است که چون به سبب کردارشان مصیبتی به آنان می‌رسد، نزدت می‌آیند و به الله سوگند یاد می‌کنند که: قصدی جز نیکی و ایجاد سازش نداشته‌ایم. الله از آنچه در دل‌هایشان می‌گذرد، آگاه است؛ پس از آنان روی بگردان و آنان را پند بده و به آنان سخن رسایی بگو که در آنها اثر نماید. و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای اینکه به خواست الله از او اطاعت کنند. و اگر آنان در آن هنگام که به خود ستم کردند، نزدت می‌آمدند و از الله درخواست آمرزش می‌نمودند و پیامبر نیز برایشان آمرزش می‌خواست، الله را توبه‌پذیر و رحیم می‌یافتند. خیر؛ سوگند به پروردگارت که آنها ایمان ندارند تا آنکه تو را در اختلافاتشان به داوری بخوانند و از داوری تو دلگیر نشوند و کاملا تسلیم باشند}.

در این آیات، الله تعالی کسانی را که مدعی ایمان هستند، اما در واقع منافقند، با صفاتی وصف می‌کند:

اول: می‌خواهند داوری به نزد طاغوت برند، و طاغوت هر آن چیزی است که با حکم الله تعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم مخالف باشد. زیرا هر چه مخالف حکم الله و رسولش باشد، طغیان و اعتدا بر کسی است که حکم برای اوست و همه‌ی امور به او باز می‌گردد، و او الله است. می‌فرماید: {أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}[۳]، یعنی: {آگاه باشید که آفرینش و فرمان، از آنِ اوست. الله، پروردگار جهانیان، بزرگ و برتر و والامقام است}.

دوم: آنها وقتی به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر، خوانده می‌شوند، روی برگردانده و اعراض می‌کنند.

سوم: وقتی به خاطر کارهایی که انجام داده‌اند، دچار مصیبت می‌شدند، و یکی از مثال‌های آن، این است که وقتی کردارشان آشکار می‌شد، نزد پیامبر می‌آمدند و قسم می‌خوردند که منظوری جز نیکی و ایجاد سازش نداشته‌اند؛ مانند حال کسانی که امروزه احکام اسلام را کنار گذاشته و قوانین مخالف با آن را اعمال می‌کند، با این گمان که این کار، نیکی بوده و موافق با احوال عصر است.

سپس الله تعالی این مدعیان ایمان را که به صفات فوق، متصف هستند، این گونه بر حذر می‌دارد که او آنچه در دل‌هایشان و آن چیزهایی را که مخالف با گفتارشان است و آن را پنهان می‌کنند، می‌داند، و پیامبرش صلی الله علیه وسلم را امر می‌کند که آنها را نصیحت کرده و به آنها سخنی بگوید که در آنها تاثیر نماید. سپس حکمت از فرستادن پیامبر را چنین بیان کرده که برای این است که فقط از او اطاعت شده و فقط از او پیروی شود، نه از کسان دیگر؛ هر چند که دارای افکار قوی و درک وسیع باشند. سپس الله تعالی برای پیامبرش به ربوبیت خود که خاص‌ترین نوع ربوبیت، و متضمن صحت رسالت او صلی الله علیه وسلم است، قسم می‌خورد که ایمان فقط با وجود سه چیز، درست است:

اول:  در هر نزاعی، داوری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم برده شود.

دوم: سینه‌ها برای هر حکمی که او بدهد، گشاده باشند، و هیچ سختی و تنگی از حکم او صلی الله علیه وسلم در خود حس نکنند.

سوم: تسلیم کامل در مقابل حکم او و تنفیذ آن بدون کوتاهی و انحراف حاصل شود.

اما قسمت دوم:

مثل این فرموده‌ی الله تعالی: {وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}[۴]، یعنی: {کسانی که مطابق احکامی که الله نازل نموده است، حکم نکنند، کافرند}، و این فرموده: {وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}[۵]، یعنی: {کسانی که مطابق احکامی که الله نازل نموده است، حکم نکنند، ستمکارند}، و این فرموده‌ی او تعالی: {وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}[۶]، یعنی: {و کسانی که مطابق احکامی که الله نازل نموده، حکم نمی کنند، فاسق و بدکارند}. آیا این اوصاف سه گانه همه بر یک موصوف نازل می‌شوند؟ به این معنی که هر کس به آنچه الله نازل فرموده، حکم نکرد، کافر و ظالم و فاسق است؟ زیرا الله تعالی، کافران را ظالم و فاسق توصیف کرده، و فرموده: {وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}[۷]، یعنی: {و کافران ستمکارانند}، و فرموده: {إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ}[۸]، یعنی: {آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که فاسق و گمراه بودند}. آیا هر کافری، ظالم و فاسق است، یا اینکه این اوصاف بر حسب عاملی که باعث شده به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم کنند، بر آنها منطبق می‌شود؟ این نزد من به صحت نزدیک‌تر است. والله أعلم.

می‌گوییم: کسی که به غیر از آنچه الله نازل کرده، حکم کند؛ به این خاطر که آن را سبک یا حقیر می‌شمارد، و یا اعتقاد دارد حکمی که غیر از حکم الله است، برای مردم بهتر و سودمندتر است، چنین شخصی کافر است و کفرش او را از اسلام خارج می‌کند. از جمله‌‌ی اینها، کسانی هستند که قوانینی مخالف با قوانین اسلام برای مردم وضع می‌کنند که مردم بر اساس آن عمل کنند. زیرا آنها به این خاطر چنین قوانین را وضع کرده‌اند که معتقدند این قوانین برای مردم بهتر و سودمندتر است. چه اینکه با ضرورت عقلی و طبیعت فطری معلوم است که انسان از روشی به روش دیگر تغییر منهج می‌دهد، چون معتقد است آن مسیری که انتخاب کرده، کامل‌تر از مسیری است که بر آن بوده و مسیری که بر آن بوده، ناقص است.

اما کسی که به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم می‌کند، اما حکم الله را سبک نمی‌شمرد و تحقیر نمی‌کند و اعتقاد ندارد که حکم غیر از آن، بهتر از حکم الله برای مردم و سودمندتر است، و فقط به این خاطر به غیر حکم الله حکم می‌کند که می‌خواهد بر دیگری تسلط یابد، یا از او انتقام بگیرد یا امثال چنین چیزهایی، چنین شخصی ظالم بوده و کافر نیست و مراتب ظلمش بر حسب مراتب عملی که انجام داده و به نسبت وسایل حکم، متفاوت است.

کسی که به غیر آنچه الله نازل کرده، حکم نمود، اما نه به این خاطر که حکم الله را سبک می‌شمارد یا آن را تحقیر می‌کند، یا اینکه اعتقاد دارد حکم غیر الله، برای مردم بهتر و سودمند‌تر است، بلکه به این خاطر که خود را به کسی نزدیک کند، یا رشوه گرفته یا به خاطر دیگر مسائل دنیوی این کار را کرده، چنین شخصی فاسق است نه کافر، و مراتب فسق او بر حسب عملی که انجام داده و وسایل آن، متفاوت است. شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد کسانی که احبار و راهبان خود را به اربابی گرفته‌اند، می‌گوید که آنها دو نمونه هستند:

اول: می‌دانند که متبوعینشان دین الله را تغییر داده‌اند. اما باز هم در تبدیل دین از آنها پیروی می‌کنند در تبعیت از سرانشان، به حرامی که توسط آنها حلال و حلالی که حرام شده، معتقد می‌شوند، و در حالی که می‌دانند این کارشان مخالفت با دین پیامبران است، اما بازهم از سرانشان تبعیت می‌کنند. این کفر است، و الله و رسولش آن را شرک دانسته‌اند.

دوم: اعتقاد و ایمانشان به تحلیل حرام و تحریم حلال – عبارتی که از شیخ الاسلام نقل شده همین گونه است[۹] – ثابت است، اما در معصیت الله از آنها اطاعت می‌کنند؛ مثل مسلمانی که مرتکب معاصی می‌شود که معتقد به معصیت بودن آنهاست. حکم چنین کسانی مثل حکم اهل معاصی است.


[۱] – سوره توبه، آیه «۳۱».

[۲] – سوره نساء، آیه «۶۰-۶۵».

[۳] – سوره أعراف، آیه «۵۴».

[۴] – سوره مائده، آیه «۴۴».

[۵] – سوره مائده، آیه «۴۵».

[۶] – سوره مائده، آیه «۴۷».

[۷] – سوره بقره، آیه «۲۵۴».

[۸] – سوره توبه، آیه «۸۴».

[۹] – ظاهرا در اصل باید چنین باشد: «اعتقاد و ایمانشان به تحلیل حلال و تحریم حرام، ثابت است». (مترجم)

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(227) وسئل –حَفِظَهُ‌الله -: عن حكم من حكم بغير ما أنزل الله؟

فأجاب قائلاً : أقول وبالله-تعالى- أقول وأسأله الهداية والصواب : إن الحكم بما أنزل الله – تعالىـ من توحيد الربوبية ؛ لأنه تنفيذ لحكم الله الذي هو مقتضى ربوبيته ، وكمال ملكه وتصرفه ، ولهذا سمى الله-تعالى-المتبوعين في غير ما أنزل الله –تعالى-أرباباً لمتبعيهم فقال-سبحانه-: (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباباً من دون الله والمسيح ابن مريم وما أمروا إلا ليعبدوا إلهاً واحداً لا إله إلا هو سبحانه عما يشركون) (سورة التوبة ، الآية “31”) فسمى الله ـ تعالى – المتبوعين أرباباً حيث جعلوا مشرعين مع الله –تعالى-، وسمى المتبعين عباداً حيث إنهم ذلوا لهم وأطاعوهم في مخالفة حكم الله-سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ-.

وقد قال عدي بن حاتم لرسول الله ﷺ . : إنهم لم يعبدوهم فقال النبي ، ﷺ : “بل إنهم حرموا عليهم الحلال وأحلوا لهم الحرام فاتبعوهم فذلك عبادتهم إياهم”.

إذا فهمت ذلك فاعلم أن من لم يحكم بما أنزل الله ، وأراد أن يكون التحاكم إلى غير الله ورسوله وردت فيه آيات بنفي الإيمان عنه ، وآيات بكفره وظلمه ، وفسقه.

فأما القسم الأول:

فمثل قوله تعالى-: (ألم تر إلى الذين يزعمون أنهم آمنوا بما أنزل إليك وما أنزل من قبلك يريدون أن يتحاكموا إلى الطاغوت وقد أمروا أن يكفروا به ويريد الشيطان أن يضلهم ضلالاً بعيداً . وإذا قيل لهم تعالوا إلى ما أنزل الله وإلى الرسول رأيت المنافقين يصدون عنك صدوداً . فكيف إذا أصابتهم مصيبة بما قدمت أيديهم ثم جاءوك يحلفون بالله إن أردنا إلا إحساناً وتوفيقاً.أولئك الذين يعلم الله ما في قلوبهم فأعرض عنهم وعظهم وقل لهم في أنفسهم قولاً بليغاً.وما أرسلنا من رسول إلا ليطاع بإذن الله ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماُ.فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت ويسلموا تسليماً) (سورة النساء ، الآيات “60-65”)

فوصف الله – تعالى – هؤلاء المدعين للإيمان وهم منافقون بصفات:

الأولى : أنهم يريدون أن يكون التحاكم إلى الطاغوت ، وهو كل ما خالف حكم الله –تعالى – ورسوله ، ﷺ ، لأن ما خالف حكم الله ورسوله فهو طغيان واعتداء على حكم من له الحكم وإليه يرجع الأمر كله وهو الله قال الله –تعالى – : (ألا له الخلق والأمر تبارك الله رب العالمين) (سورة الأعراف ، الآية “54”) .

الثانية: أنهم إذا دُعُوا إلى ما أنزل الله وإلى الرسول صدوا وأعرضوا.

الثالثة: أنهم إذا أصيبوا بمصيبة بما قدمت أيديهم ، ومنها أن يعثر على صنيعهم جاؤوا يحلفون أنهم ما أرادوا إلا الإحسان والتوفيق كحال من يرفض اليوم أحكام الإسلام ويحكم بالقوانين المخالفة لها زعماً منه أن ذلك هو الإحسان الموافق لأحوال العصر.

ثم حذر –سبحانه- هؤلاء المدعين للإيمان المتصفين بتلك الصفات بأنه-سبحانه- يعلم ما في قلوبهم وما يكنونه من أمور تخالف ما يقولون ، وأمر نبيه أن يعظهم ويقول لهم في أنفسهم قولاً بليغاً ، ثم بين أن الحكمة من إرسال الرسول أن يكون هو المطاع المتبوع لا غيره من الناس مهما قويت أفكارهم واتسعت مداركهم، ثم أقسم – تعالى – بربوبيته لرسوله التي هي أخص أنواع الربوبية والتي تتضمن الإشارة إلى صحة رسالته ، ﷺ، أقسم بها قسماً مؤكداً أنه لا يصلح الإيمان إلا بثلاثة أمور:

الأول: أن يكون التحاكم في كل نزاع إلى رسول الله، ﷺ.

الثاني: أن تنشرح الصدور بحكمه ولا يكون في النفوس حرج وضيق منه.

الثالث : أن يحصل التسليم التام بقبول ما حكم به وتنفيذه بدون توان أو انحراف.

وأما القسم الثاني: فمثل قوله –تعالى- : (ومن لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الكافرون) (سورة المائدة ، الآية “44”) وقوله : (ومن لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الظالمون) (سورة المائدة ، الآية “45”) وقوله: (ومن لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الفاسقون) (سورة المائدة ، الآية “47”) وهل هذه الأوصاف الثلاثة تتنزل على موصوف واحد؟ بمعنى أن كل من لم يحكم بما أنزل الله فهو كافر ظالم، فاسق ، لأن الله –تعالى- وصف الكافرين بالظلم والفسق فقال-تعالى-: (والكافرون هم الظالمون) (سورة البقرة ، الآية “254”) . وقال –تعالى-: (إنهم كفروا بالله ورسوله وماتوا وهم فاسقون) (سورة التوبة ، الآية “84”). فكل كافر ظالم فاسق ، أو هذه الأوصاف تتنزل على موصوفين بحسب الحامل لهم على عدم الحكم بما أنزل الله؟ هذا هو الأقرب عندي والله أعلم.

فنقول : من لم يحكم بما أنزل الله استخفافاً به، أو احتقاراً له ، أو اعتقاداً أن غيره أصلح منه، وأنفع للخلق فهو كافر كفراً مخرجاً عن الملة ، ومن هؤلاء من يضعون للناس تشريعات تخالف التشريعات الإسلامية لتكون منهاجاً يسير الناس عليه، فإنهم لم يضعوا تلك التشريعات المخالفة للشريعة الإسلامية إلا وهم يعتقدون أنها أصلح وأنفع للخلق ، إذ من المعلوم بالضرورة العقلية ، والجبلة الفطرية أن الإنسان لا يعدل عن منهاج إلى منهاج يخالفه إلا وهو يعتقد فضل ما عدل إليه ونقص ما عدل عنه. (ومن لم يحكم بما أنزل الله وهو لم يستخف به، ولم يحتقره، ولم يعتقد أن غيره أصلح منه، وأنفع للخلق ، وإنما حكم بغيره تسلطاً على المحكوم عليه، أو انتقاماً منه لنفسه أو نحو ذلك ، فهذا ظالم وليس بكافر وتختلف مراتب ظلمه بحسب المحكوم به ووسائل الحكم.

ومن لم يحكم بما أنزل الله لا استخفافاً بحكم الله ، ولا احتقاراً ، ولا اعتقاداً أن غيره أصلح ، وأنفع للخلق ، وإنما حكم بغيره محاباة للمحكوم له، أو مراعاة لرشوة أو غيرها من عرض الدنيا فهذا فاسق ، وليس بكافر ، وتختلف مراتب فسقه بحسب المحكوم به ووسائل الحكم.

قال شيخ الإسلام ابن تيمية –رَحِمَهُ‌الله-فيمن اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباباً من دون الله : إنهم على وجهين:

أحدهما : أن يعلموا أنهم بدلوا دين الله فيتبعونهم على التبديل ويعتقدون تحليل ما حرم ، وتحريم ما أحل الله اتباعاً لرؤسائهم مع علمهم أنهم خالفوا دين الرسل فهذا كفر ، وقد جعله الله ورسوله شركاً.

الثاني:أن يكون اعتقادهم وإيمانهم بتحليل الحرام وتحريم الحلال – كذا العبارة المنقولة عنه – ثابتاً لكنهم أطاعوهم في معصية الله كما يفعل المسلم ما يفعله من المعاصي التي يعتقد أنها معاصٍ فهؤلاء لهم حكم أمثالهم من أهل الذنوب .

مطالب مرتبط:

۲۴۰ – حکم درخواست از دیگران چیست؟

دعا سه نوع است: اول: دعای جایز دوم: مطلقا سوم: اینکه مخلوقی را بخوانی که با وسائل حسیِ معلوم، قدرت اجابت ندارد.....

ادامه مطلب …

۲۲۴ – عذر به جهل در مسائل عقیده

۲۲۴ – از شیخ رحمه الله در مورد مساله‌ی عذر به جهل در مسائل عقیده سوال شد. جواب دادند: اختلاف در مساله‌ی عذر به جهل مانند دیگر اختلافات فقهی اجتهادی است. حتی چه بسا در بعضی مواقع، اختلاف برای تطبیق حکم بر شخص معین، فقط لفظی باشد. یعنی همه متفق هستند که قول یا فعل […]

ادامه مطلب …

۲۲۱ – حکم کسی که نمی‌داند دعا کردن به سوی غیر از الله، شرک است؟

۲۲۱ – از شیخ رحمه الله در مورد کسی سوال شد که نمی‌داند متوجه کردن چیزی از دعا به کسی غیر از الله، شرک است؟ جواب دادند: جهل نسبت به حکم کاری که انسان با انجام آن کافر می‌شود، مانند جهل نسبت به حکم کاری است که انسان با انجام آن، فاسق می‌شود. همان طور […]

ادامه مطلب …

۲۲۵ – آیا کسی که جاهل به جزای گناه است، معذور دانسته می‌شود؟

۲۲۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا کسی که جاهل به جزای گناه است، مثل کسی که نمی‌داند ترک نماز، کفر است، معذور دانسته می‌شود؟ جواب دادند: کسی که جاهل به جزایی است که بر گناهش مترتب می‌شود، اگر می‌داند که عملش مخالف شرع است، چنان که قبلا آمد، معذور نیست. بنا بر […]

ادامه مطلب …

۲۴۳ – برخی مردم در هنگام سختی می‌گویند: «یا محمد، یا علی، یا گیلانی». حکم چنین عملی چیست؟

۲۴۳ – از شیخ رحمه الله سوال شد: برخی مردم در هنگام سختی می‌گویند: «یا محمد، یا علی، یا گیلانی». حکم چنین عملی چیست؟ جواب دادند: اگر مقصودش خواندن آنان و استغاثه به آنهاست، مشرک بوده و از دین خارج شده است. باید توبه کند و تنها الله را بخواند. چنان که الله تعالی می‌فرماید: […]

ادامه مطلب …

۲۳۵ – حکم کسی که به شوخی، سخنی می‌گوید که در آن استهزای الله ﷻ یا پیامبر ﷺ و یا دین وجود دارد

این عمل، یعنی استهزای الله یا پیامبرش صلی الله علیه وسلم یا کتاب الله و یا دین او، حتی اگر بر سبیل مزاح باشد، و حتی اگر بر سبیل خنداندن گروهی باشد، کفر و نفاق است....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه