رساله
کسی جز الله نمیداند قیامت چه وقت بر پا میشود.
الحمدلله رب العالمین، و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله، صلی الله علیه و علی آله و أصحابه و من تبعهم بإحسان إلی یوم الدین و سلم تسلیماً.
اما بعد:
الله تعالی در کتاب خود فرموده است: {وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ}[۱]، یعنی: {و غیب آسمانها و زمین از آنِ الله است و همهی امور به او باز میگردد}، و فرموده: {وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ}[۲]، یعنی: {و غیب آسمانها و زمین از آنِ الله است، و فرا رسیدن قیامت جز در یک چشم بر هم زدن یا نزدیکتر از آن نیست}، و فرموده: {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}[۳]، یعنی: {و کلیدهای غیب نزد اوست، کسی جز او آن را نمیداند}، و به پیامبرش صلی الله علیه وسلم دستور داده تا آن را برای همه اعلان نماید: {قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}[۴]، یعنی: {بگو: همانا پروردگارم حق را (بر قلب پیامبران خود) میافکند، (آن پروردگاری که) دانای غیبهاست}، و این فرمودهی الهی را: {قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}[۵]، یعنی: {بگو جز الله، کسی در آسمانها و زمین غیب نمیداند}، و این فرمودهی الهی: {قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا . عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}[۶]، یعنی: {بگو: نمیدانم آیا آنچه وعده داده میشود، نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدتی دراز قرار میدهد. دانندهی غیب است، پس هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیکند. مگر رسولانی که آنان را پسندیده، پس بی گمان از پیش روی او و پشت سرش، نگهبانی میگمارد}.
الله تعالی در این آیات بیان فرموده که غیب آسمانها و زمین فقط از آنِ الله تعالی است و هیچ کسی در آن با او شریک نیست و او تعالی این غیب را بر هیچ کس آشکار نکرده، جز بر پیامبرانی که خود پسندیده است.
هر علمی که متعلق به آینده باشد، جزء علم غیب است. چنان که الله تعالی میفرماید: {وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}[۷]، یعنی: {و هیچ کس نمیداند فردا چه کسب میکند، و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی خواهد مرد}.
از جملهی علم غیب، آگاهی از برپایی قیامت است. این مساله جزئی از علم غیبی است که هیچ کس جز الله از آن با خبر نیست و هیچ کس از خلقش را نیز از آن با خبر نساخته است. حتی اشرف رسل و ملائکه نیز از آن با خبر نیستند؛ چنان که در حدیث صحیحی که مسلم آن را از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت کرده، آمده است که جبریل علیه السلام به صورت مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد که لباسهایش بسیار سفید، و موهایش بسیار سیاه بود و اثری از سفر بر او دیده نمیشد و هیچ یک از صحابه او را نمیشناختند. آن مرد از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد اسلام و ایمان و احسان سوال کرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را برایش بیان کرد. سپس پرسید: مرا از قیامت با خبر ساز. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او فرمود: سوال شونده چیزی بیشتر از سائل در مورد قیامت نمیداند. گفت: پس برخی نشانههایش را به من بگو. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز برخی نشانههای قیامت را برایش ذکر فرمود. این فرمودهی رسول الله صلی الله علیه وسلم که: «سوال شونده، چیزی بیشتر از سائل در مورد قیامت نمیداند»، یعنی: علم من و تو در این زمینه، به یک اندازه است. من علم و اطلاع بیشتری از تو نسبت به این مساله ندارم که به تو بگویم. اگر تو نمیدانی، من نیز نمیدانم. بنا بر این، وقتی اطلاع نسبت به قیامت، از برترین فرستاده از میان ملائکه، و برترین فرستاده از میان آدمیان نفی میشود، منتفی بودن آن از غیر این دو، اولی است.
در نصوص قرآن و سنت، آمده که هیچ یک از مخلوقات به وقت دقیق قیامت آگاهی ندارد.
اولین آیه، این فرمودهی الله تعالی در سورهی اعراف است که میفرماید: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}[۸]، یعنی: {(ای پیامبر) در مورد قیامت از تو سوال میکنند که چه وقت واقع میشود؟ بگو: مسلما علم آن فقط نزد پروردگار من است، و جز او کسی وقتش را نمیداند و آشکار نسازد. دانستن آن در آسمانها و زمین، سنگین است، و جز به طور ناگهانی، به سوی شما نمیآید. چنان از تو سوال میکنند که گویی تو از وقوع آن خبر داری. بگو: علم آن فقط نزد الله است، اما بیشتر مردم نمیدانند}، یعنی نمیدانند علم آن فقط نزد الله تعالی است، و به این خاطر، از آن سوال میکنند. الله تعالی در این آیه، در چهار جمله تاکید کرده که فقط او از زمان دقیق وقوع قیامت خبر دارد. این چهار جمله:
{قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي}، و {لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ}، و {إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ}، این جملهها با دلالت حصر که از قویترین دلالتهای اختصاص است، چنین میرسانند که علم به قیامت، خاص الله عز و جل است.
اما جملهی چهارم، این فرمودهی او تعالی است: {لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً}. زیرا مردم اگر میتوانستند به آن آگاهی داشته باشند، ناگهانی به سویشان نمیآمد. زیرا موردی که زمان وقوع آن معلوم باشد، نمیتواند به طور ناگهانی حاصل شود.
اگر کسی بگوید: آیا احتمال ندارد که در این قسمت از آیه که فرموده: {وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}، دلیل بر این باشد که بعضی مردم از زمان وقوع آن اطلاع داشته باشند؟
میگوییم: به هیچ وجه چنین امکانی وجود ندارد. زیرا با تاکیدی که در این جملهها آمده منافات دارد و آن را نقض میکند. چطور میشود که الله تاکید کند که علم قیامت فقط نزد اوست. سپس به این اشاره کند که برخی مردم نیز آن را میدانند؟ آیا این چیزی غیر از عبث معنایی است که الله تعالی از آن منزّه است؟ و نیز این نوعی رکیکی و گنگ بودن است که بلاغت قرآن کریم آن را نمیپذیرد.
حتی اگر بر فرض محال، بپذیریم که الله، وقت دقیق وقوع قیامت را به کسی از مردمان اطلاع داده باشد، همین نیز جزئی از علم غیبی است که الله فقط به هر کدام از رسولانش که بپسندد میگوید، و قبلا ذکر شد که رسول بشری، یعنی محمد صلی الله علیه وسلم، و رسول مَلَکی، یعنی جبریل علیه السلام، هیچ کدام از این واقعه خبر ندارند. پس چه کسی غیر از این دو میتواند این را بداند؟
آیهی دوم در سورهی لقمان است که الله تعالی میفرماید: {إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}[۹]، یعنی: {همان علم قیامت نزد الله است، و او باران را نازل میکند، و میداند که چه چیزی در رحمهاست، و هیچ کس نمیداند فردا چه میشود، و هیچ کسی نمیداند در چه سرزمین از دنیا میرود. بی گمان الله علیم و خبیر است}. این پنج مورد، کلیدهای غیب هستند که الله تعالی در موردشان فرمود: {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}[۱۰]، یعنی: {و کلیدهای غیب نزد اوست، کسی جز او آن را نمیداند}، چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم که آگاهترین شخص به مراد الله تعالی است، آن را تفسیر نموده است. زیرا در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمودند: «کلیدهای غیب، پنج تاست: {إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}[۱۱]، یعنی: {همان علم قیامت نزد الله است، و او باران را نازل میکند، و میداند که چه چیزی در رحمهاست، و هیچ کس نمیداند فردا چه میشود، و هیچ کسی نمیداند در چه سرزمین از دنیا میرود. بی گمان الله علیم و خبیر است}». از این حدیث، ثابت میشود که علم به قیامت از اموری است که خاص الله تعالی است؛ زیرا جزء علم غیب بوده که الله تعالی آن را برای هیچ یک از بندگانش آشکار نساخته، مگر برای آن پیامبرانی که خود پسندیده است. پس هر کس ادعای چیزی از علم غیب کرد، دورغگو است و الله تعالی را تکذیب نموده است.
اگر کسی گفت: در این باره چه میگویید که میگویند: الان مردم از جنسیت جنین قبل از تولد مطلع میشوند که پسر است یا دختر؟ و نیز باران را پیش بینی میکنند و همان طور که پیش بینی شده، باران میبارد.
میگوییم: جواب سوال اول این است که آنها پی به مذکر یا مونث بودن جنین میبرند که خلق شده و پسر یا دختر بودنش آشکار شده باشد، که در این هنگام، دیگر جزء غیب مطلق نیست، بلکه جزء غیب نِسبی است. از همین رو در صحیحین از حدیث انس بن مالک از رسول الله صلی الله علیه وسلم در قصهی فرشتهی موکَّل بر رحِم ثابت است که هنگام خلق کردن جنین، میگوید: پروردگارا، آیا پسر باشد یا دختر؟ پروردگارا، سعادتمند باشد یا بدبخت؟ و روزیاش چه باشد؟ و اجلش کی باشد؟ پس همان گونه که الله بخواهد، هنگامی که در شکم مادر است، نوشته میشود. همچنین در صحیح مسلم از حدیث حذیفه بن أسید از رسول الله صلی الله علیه سولم در مورد فرشتهی موکَّل بر رحم آمده که میگوید: پروردگارا، پسر باشد یا دختر؟ پس پروردگارت هر چه بخواهد مقدر میکند و فرشته آن را مینویسد. پس فرشته میداند که آن جنین، همان هنگامی که در شکم مادرش است، پسر است یا دختر. اما قبل از اینکه خلق شود، نه فرشته و نه هیچ کس دیگری نمیداند که جنین، پسر است یا دختر.
اما جواب قسمت دوم: این پیش بینیها فقط با وسائل حسی میباشد که همان هواشناسی دقیقی است که با آن، تغییرات جوی و آمادگی آن برای بارش باران فهمیده میشود و به مجرد حس، قابل ادراک نیست. این پیش بینی آب و هوایی جزئی از علم غیب مخصوص به الله عز و جل نیست. این مثل توقع ما در هنگامی است که ابرها جمع شده و متراکم میشوند و به زمین نزدیک شده و رعد و برق به وجود میآید و ما در این هنگام توقع بارش باران را داریم.
اما آیهی سوم، در سورهی احزاب آمده است: {يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا}[۱۲]، یعنی: {مردم از تو دربارهی قیامت میپرسند. بگو: علم آن فقط نزد الله است، و تو چه میدانی؛ شاید که قیامت نزدیک باشد}.
آیهی چهارم، در سورهی زخرف است: {وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}[۱۳]، یعنی: {و پربرکت است آنکه مُلک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، از آن اوست، و علم قیامت نزد اوست و به سوی بازگردانده میشوید}. چنان که بر همه معلوم است، تقدیم خبر در این فرمودهی او تعالی: {وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}، اختصاص را میرساند.
آیهی پنجم، فرمودهی الله تعالی در سورهی نازعات است: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا . فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا . إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا}[۱۴]، یعنی: {از تو دربارهی قیامت میپرسند که چه وقت واقع میشود؟ تو را با یاد آوری چه کار است؟ منتهای علم آن، نزد پروردگار توست}. خبر را در این فرمودهاش: {إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا} مقدم فرمود تا برساند که این موضوع، فقط خاص پروردگار است.
این پنج آیه از قرآن همگی به صراحت دال بر این هستند که علم قیامت خاص به الله متعال است و هیچ کس، نه فرشتهی مقرّب و نه نبیّ مرسل، از آن مطلع نیست.
اما در سنت، یکی از آنها، حدیث عمر بن خطاب رضی الله عنه است که قبلا ذکر شد.
اگر گفته شود: در مورد این فرمودهی الله تعالی در سورهی طه چه میگویید: {إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا}[۱۵]، یعنی: {قیامت قطعا خواهد آمد، میخواهم آن را مخفی نگه دارم}، که ظاهر آن این است که او تعالی، آن را مخفی نداشته است. جواب از سه وجه است:
اول: بسیاری از مفسرین یا بیشتر آنها گفتهاند: معنی آیه این است که یعنی نزدیک است وقت آن را از خود نیز مخفی نمایم، که این از باب مبالغه در مخفی بودن آن است. مثل این فرمودهی رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد کسی که مخفیانه صدقه میدهد، که چنان مخفیانه اینکار را میکند که دست چپ خبر نمیشود دست راست، چه چیزی انفاق کرد.
دوم: اینکه گفته شود: خب، بپذیریم که ظاهر آیه این است که الله این مساله را از مردم مخفی نداشته است. اما به خاطر غامض بودن وسایل اطلاع یابی از آن، همانند چیزی شده که نزدیک است از همه مخفی بماند. زیرا این ظاهر، با نصوص صحیح و صریح که میگویند هیچ کس جز الله نمیداند قیامت چه وقت است، رد میشود. روش راسخان در علم نیز این چنین است که نصوص متشابه را بر نصوص محکم حمل میکنند تا بدین وسیله، همهی نصوص، محکم و متفق و غیر متنافی بوده و با هم تناقضی نداشته باشند. اما کسانی که در دلهایشان مرض وجود دارد، از آنچه متشابه است پیروی میکنند و با این کار، به دنبال فتنه و تاویل آن هستند، و تاویل آن را کسی جز الله نمیداند.
سوم: اگر گفته شود: کسی میخواهد فقط به ظاهر این آیه تمسک جوید، و میگوید: منظور از «أکاد أخفیها» این است که آن را از خلایق مخفی نماید، در جوابش گفته میشود:
اخفا، سه نوع است: اخفای ذکر، و اخفای قُرب، و اخفای وقوع.
اخفای ذکر این است الله تعالی، اصلا مسالهی قیامت را برای مردم ذکر نکند و هیچ چیز از احوال آن را به آنها نرساند. این محال است و حکمت الله سبحانه و تعالی آن را نمیپذیرد، و واقع نیز آن را تکذیب میکند. زیرا ایمان به روز قیامت یکی از ارکان شش گانهی ایمان است. علم به قیامت، از ضروریات ایمان است، و به همین خاطر الله تعالی ذکر قیامت را مخفی نکرده. بلکه بندگانش را به آن آگاه فرموده و از احوال و سختیهای آن در قرآن و سنتی که به رسول الله صلی الله علیه وسلم وحی فرموده، به اندازهای که تشنگی را فرو نشاند و کافی باشد، ذکر کرده است.
اما اخفای قُرب این است که الله تعالی هیچ یک از نشانههای آن را که دال بر نزدیک بودن آن است، برای بندگانش ذکر نکند. اما رحمت وسیع پروردگار چنین اقتضا کرده که نزدیک بودن آن را برای بندگان با علاماتی که دال بر نزدیکی آن است، بیان کند، تا بدین وسیله ایمانشان به آن بیشتر شده و با عمل صالحِ مبنی بر اخلاص برای الله و پیروی پیامبر صلی الله علیه وسلم، خود را برای آن آماده سازند. همچنین در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم برخی از نشانههای قیامت که دال بر نزدیکی آن هستند، گاهی به صورت اجمال و گاهی به صورت مفصل، ذکر شدهاند.
اما اخفای وقوع، این است که الله تعالی وقت مشخصی که قیامت در آن رخ میدهد را ذکر نکند. این همان چیزی است که قرآن و سنت دالّ بر آن هستند. نه در قرآن و نه در سنت، وقت مشخصی برای وقوع قیامت مشخص نشده است. بلکه در این دو مصدر نص صریحی که هیچ تاویلی نمیپذیرد، وجود دارد که علم آن موکول به الله عزوجل است و نه فرشتهی مقرب و نه نبیّ مرسل از آن اطلاعی ندارند، و هر آنچه در مورد مشخص کردن وقت قیامت گفته شده، به خاطر مخالفت با کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، باطل و مردود است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در صفحه ۱۸۹ از مجلد ۳۵ مجموع الفتاوی در اثنای جوابی که بر منجمین دارد، میگوید: «و بر این مساله، کسانی با آنها موافقند که گمان میکنند بقای این ملت را از حساب جُمَل که مربوط به حروفی است که در اوایل سورههاست، استخراج کردهاند، که این حروف با حذف تکرار، چهارده حرف هستند، و حساب آن در جملهی زیاد، میشود ۶۹۳. نیز از این جمله، آن است که در تفسیر آمده که وقتی الله تعالی {ألم} را نازل کرد، برخی از یهود گفتند: بقای این امت، سی و یک است. اما وقتی بعد از آن، {ألر} و {المر} نازل شد، گفتند امور بر ما مختلط شد. پس این اموری که در گمراهی یهود و نصاری و مشرکین گمراه و صابئین که شامل متفلسفه و منجمین هستند، مشتمل بر این باطل است که مقدار آن را کسی جز الله نمیداند، و این امور، خارج از اسلام بوده و در آن، حرام است. بنا بر این، انکار آن و نهی از آن بر هر مسلمان قادر به وسیلهی علم و بیان و دست و زبان، واجب است. زیرا این کار از بزرگترین مراتب امر به معروف و نهی از منکری است که الله تعالی آن را واجب گردانده است. اینها و امثال اینها، دشمنان پیامبران و آفت ملتها هستند، و باطل جز با پوشیدن لباس حق، رواج نمییابد}.
بر این اساس، اطلاق فرمودهی الله تعالی: {أکاد أخفیها} بر نوع دوم، یعنی اخفای قرب، اشتباه است. زیرا الله تعالی آن را با ذکر نکردن آن، به صورت مطلق مخفی نکرده و با بیان مطلق که چه وقتی برپا میشود نیز آن را تبیین ننموده. بلکه فقط علامات آن را برایشان بیان کرده، و اطلاع از برپایی دقیق آن را از آنها مخفی داشته، و این مقتضای حکمت و رحمت او تعالی است. زیرا اگر آن را برای مردم بیان میکرد، چنان شر و فسادی بر پا میشد و مصالحشان تعطیل میگشت که جز الله کسی از مقدار آن با خبر نیست؛ خصوصا در مورد کسانی که نزدیکتر به نهایت دنیا و شروع قیامت هستند. بلکه پروردگار عز و جل آن را مخفی داشته، همان طور که علم انسان به نهایت حیاتش را از او مخفی داشته، تا افسوس نخورده و از عمل دست نکشد؛ خصوصا هنگامی که مرگش نزدیک میشود. هر کس که در امور غیبی که الله آن را برای مخلوقاتش بیان کرده و هر آنچه را که مخفی کرده، تامل نماید، به اندازهای حکمت الله سبحانه و تعالی برایش آشکار میشود که مبهوت شده و در مییابد که الله تعالی دارای حکمتی بی انتها و رحمتی وسیع و دارای شکوه و کبریا در آسمانها و زمین بوده، و او عزیز و حکیم است.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد و علی آله و صحبه أجمعین.
این نوشتار را فقیر الی الله تعالی، محمد بن صالح عثمین در ماه رجب سال ۱۴۰۵ هـ به رشتهی تحریر در آورده است.
[۱] – سوره هود، آیه «۱۲۳».
[۲] – سوره نحل، آیه «۷۷».
[۳] – سوره أنعام، آیه «۵۹».
[۴] – سوره سبأ، آیه «۴۸».
[۵] – سوره نمل، آیه «۶۵».
[۶] – سوره جن، آیات «۲۵-۲۷».
[۷] – سوره لقمان، آیه «۳۴».
[۸] – سوره أعراف، آیه «۱۸۷».
[۹] – سوره لقمان، آیه «۳۴».
[۱۰] – سوره أنعام، آیه «۵۹».
[۱۱] – سوره لقمان، آیه «۳۴».
[۱۲] – سوره أحزاب، آیه «۶۳».
[۱۳] – سوره زخرف، آیه «۸۵».
[۱۴] – سوره نازعات، آیات «۴۲-۴۴».
[۱۵] – سوره طه، آیه «۱۵».