دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۱۲۹۳) صفات عالم واقعی در فتوا دادن

(۱۲۹۳) سوال: کسی هست که خود را اهل علم نشان می‌دهد ولی فتوا می‌دهد بدون اینکه دلیلش را ذکر کند. اگر هم کسی از او دلیل خواست، عصبانی می‌شود و می‌گوید: یعنی من باید عمرم را در جستجوی دلیل، تلف کنم؟ عجیب اینجاست که جمله‌ی عجیبی به شاگردان و مریدانش می‌آموزد به این مضمون که از عالم نباید درخواست کرد تا دلیلش را بیان کند. حکم این سخن چیست؟ همچنین حکم فتوایش چیست؟ حکم اینکه وقتی از او دلیل می‌خواهند، عصبانی می‌شود چیست؟ نیز حکم این جمله که شاگردان و مریدانش همیشه می‌گویند که از عالم، طلبِ دلیل نمی‌شود، چیست؟ همچنین فتوا گرفتن از کسی که چنین است، چه حکمی دارد؟

جواب:

حقیقتا چیزی که سائل ذکر کرد، در بعضی از مردم پیدا می‌شود. خصوصا کسی که بزرگ‌ترین خواسته‌اش این است که بین مردم جایگاه داشته باشد. هستند کسانی که فتوا می‌دهند. چه فتوایشان مستند به دلیل باشد یا فقط به تقلید از علمای سابق و لاحقی باشد که آنها را تعظیم می‌کند. ابن عبدالبَرّ رَحِمَهُ‌الله اجماع اهل علم را نقل می‌کند مبنی بر اینکه مقلد، در زمره‌ی علما به حساب نمی‌آید.[۱] چون مقلد فقط کپی یک کتاب از مذهبی است که از آن تقلید می‌کند و جزء علما به حساب نمی‌آید.

به خاطر همین نظر من بر این است که تقلید فقط در هنگام ضرورت جایز است. شیخ الاسلام ابن تیمیه رَحِمَهُ‌الله تقلید را به خوردن مردار در هنگام ضرورت تشبیه می‌کند. اما در صورتی که شخص، توانایی استدلال به ادله را داشته باشد، تقلید دیگر جایز نیست. این مفهوم آیه‌ی: {فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ} [نحل: ۴۳]: (پس از اهل علم بپرسید اگر نمی‌دانید)، است.

اما حال این شخص که وقتی از او طلب دلیل شود، خشمگین می‌شود و می‌گوید: چطور عمرم را برای جستجوی دلیل، تلف کنم؟ این حرف دال بر جهل و جهالت این شخص است. چون شخص عالم وقتی کسی از او طلب دلیل کند، خوشحال می‌شود. زیرا اگر طلب دلیل توسط سائل به نیت عناد و به سختی انداختن عالم باشد، دلالت بر محبت او می‌دهد. چون نشان می‌دهد که او می‌خواهد عقیده یا قول و عملش را بر مبنای قرآن و سنت رسول اللهﷺ قرار دهد که بتواند الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را از روی بصیرت عبادت نماید.

علم در حقیقت، شناختن هدایت به وسیله‌ی دلیل است و انسان در روز قیامت بازخواست می‌شود که چه جوابی به پیامبران داده است: {وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ} [قصص: ۶۵]. (و روزی که ندا داده می‌شود و گفته می‌شود پیامبران را چه پاسخی دادید) و از کسی سوال نمی‌شود که چه جوابی به فلان شخص و بهمان شخص دادید. بلکه فقط در مورد جواب انسان به پیامبران سوال می‌شود.

نصیحتم به چنین عالمی این است که از الله بترسد و هر وقت فتوا می‌دهد، با استناد به قرآن و سنت فتوا بدهد. شاگردانش را نیز تشویق کند که طالب دلیل از قرآن و سنت پیامبرﷺ باشند. او باید آنها را بر این روش و بر استنباط احکام از ادله تمرین دهد تا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به وسیله‌ی او به دیگران نفع برساند. ما خودمان این را تجربه کرده‌ایم. گاهی می‌شود که مساله‌ای اتفاق می‌افتد و ما برای یافتن جوابش به کتاب‌های اهل علم مراجعه می‌کنیم، ولی نمی‌توانیم حکمی برایش پیدا کنیم. بعد به قرآن و سنت پیامبرﷺ مراجعه می‌کنیم و می‌بینیم که با الفاظ نزدیک به آن در این دو مصدر آمده که به صورت عموم یا مفهمومی یا اشاره یا دیگر انواع دلالت معروف در قرآن یا سنت، به آن دلالت می‌دهد.

این نشان می‌دهد که بنی آدم چقدر تقصیر دارد و نشان می‌دهد که هر چقدر انسان باهوش و در مساله‌ی احکام مستدل، قوی باشد، بازهم نمی‌تواند به خواسته‌های مردم و آن چیزی که بر آنها واجب است احاطه کامل پیدا کند. اما قرآن و سنت حاوی همه‌ی اینها هستند. این نیز به قوت فهم قرآن و سنت تکیه دارد. قوت فهم نیز هدیه‌ای از جانب الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ برای بنده است که یا آن را همینگونه به او عطا می‌کند یا او را هدایت می‌کند تا در نگریستن به قرآن و سنت و تامل در آنها و نظر در دلالت‌های این دو، ممارست ورزد و بدین گونه دارای قوت فهم شود.

من به همین خاطر برادران و به خصوص طلاب علم را تشویق می‌کنم که مرجعشان همیشه قرآن و سنت باشد و برای فهم این دو و استنباط احکام از آنها به قواعد و ضوابطی که اهل علم نوشته‌اند و به طالب علم برای استنباط احکام از ادله کمک می‌کنند، مراجعه کنند. چون حقیقتا هیچ طالب علمی از آنچه که سلف در مورد کیفیت استخراج احکام از ادله نوشته‌اند، بی نیاز نیست.

اما سخن این شیخ که می‌گوید نباید از عالم، دلیل طلبید. این اشتباه است. عالم حقیقی آن است که از اول به قدر استطاعت و بر حسب فهم سائل، با دلیل صحبت می‌کند. اما اگر چنین نکرد و سائل خودش طلب دلیل نمود، باید با سینه‌ی گشاده، سوال سائل و دلیلی که طلب می‌کند را پاسخ گوید و دلیل بیاورد. همان طور که قبلا هم گفتیم، عادت دادنِ طلاب به اینکه احکام را از ادله‌ی موجود در قرآن و سنت استخراج نمایند، در حقیقت یکی از بزرگ‌ترین وسیله‌هایی است که به انتشار احکام و استخراج احکامِ مسائل جدید که در زمان سلف صالح معروف نبوده‌اند، کمک می‌کند.

***


[۱] جامع بیان العلم و فضله (۱۲۰۲۷).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: هناك ممن ينتسبون إلى العلم يفتي بدون دليل، فإن طولب بالدليل غضب وثار وقال: هل أفني عمري في البحث عن الأدلة؟ ومن العجب أنه عَلَّم تلاميذه ومريديه عبارة غريبة فحواها بأن العالم لا يُسأل عن الدليل. ما الحكم في مقولة هذا الذي ينتسب إلى العلم؟ وما الحكم أيضًا في فتواه؟ وأيضًا غضبه من طلب الدليل؟ وما الحكم في مقولة تلاميذه ومريديه من أن العالم لا يُسأل عن الدليل؟ ثم ما الحكم في استفتاء من حاله كهذا؟ أفيدونا في هذا الأمر الخطير – جزاكم الله عنا خير الجزاء- على أن تكون الإجابة مشفوعة بالأدلة.

فأجاب – رحمه الله تعالى-: الحقيقة أن ما ذكره السائل قد يوجد من بعض الناس، ولا سيما من كان أكبر همه أن يكون ذا جاه بين العامة، فإن من الناس من يفتي سواء كانت فتواه مستندة إلى دليل، أم كانت فتواه مجرد تقليد لمن يعظمه من العلماء السابقين أو اللاحقين وقد ذكر ابن عبد البر رحمه الله  إجماع العلماء على أن المقلد لا يعد من العلماء؛ لأن المقلد ليس إلا نُسْخَة كتاب من مذهب من يقلده، وليس من العلماء في شيء.

ولهذا أرى أن التقليد لا يجوز إلا عند الضرورة، وقد شبه شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله التقليد بأكل الميتة يجوز عند الضرورة، وأما مع القدرة على الدليل فإن التقليد لا يجوز، وهذا مفهوم من قوله تعالى: ﴿ فَسَاُلوا أَهْلَ الذِكرِ إن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾ [النحل: ٤٣].

أما حال هذا الرجل الذي إذا طلب منه الدليل غضب وقال: كيف أُفني عمري في طلب الدليل ؟ فإن هذا يدل على جهله وعلى جهالته أيضًا؛ لأن الإنسان العالم ينبغي له أن يفرح إذا طلب منه السائل الدليل؛ لأن طلب السائل للدليل إذا لم يكن المقصود به الإعنات والإشقاق يدل على محبة هذا السائل؛ لكونه يبني عقيدته أو قوله أو عمله على أساس من كتاب الله وسنة رسوله ليعبد الله على بصيرة، فإن الحقيقة أن العلم معرفة الهدى بدليل والإنسان سوف يُسأل يوم القيامة ماذا أجاب المرسلين، كما قال الله تعالى: ﴿ ويوم يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ ﴾ [القصص: ٦٥] وليس يقال له: ماذا أجبت فلانا أو فلانًا من الناس سوى الرسل عليهم الصلاة والسلام.

ونصيحتي لهذا العالم أن يتقي الله -تعالى- في نفسه، وأن لا يُفتي إلا بدليل من الكتاب والسنة ، اللهم إلا عند الضرورة، وأن يُحرض تلاميذه على طلب الدليل من كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم ويُمرنهم عليه، وعلى استنباط الأحكام من أدلتها حتى ينفع الله به، ونحن جَرَّبنا بأنفسنا: فأحيانا تمر بنا المسألة نطلبها فيما عندنا من كتب أهل العلم فلا نجد لها حكمًا، ثم إذا رجعنا إلى كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم وجدناها قريبة يتناولها اللفظ بعمومه، أو بمفهومه، أو بإشارته، أو بلازمه، أو غير ذلك من أنواع الدلالة المعروفة إما في القرآن وإما في السنة، وهذا يدل على قصور بني آدم، وأنهم مهما بلغوا من الذكاء وتفنيد الأحكام على أدلتها فإنهم لم يحيطوا بما تتطلبه أحوال الخلق وما يجب عليهم، لكن كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم هما اللذان يحتويان ذلك كله، ولكن هذا أيضًا يعتمد على قوة الفهم لكتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم، وقوة الفهم تكون هبة من الله عز وجل على العبد، إما تَفَضُّلا منه، وإما بهداية الله له بممارسة الكتاب والسنة والتأمل فيها والنظر في دلالاتهما.

ولهذا فإني أحنّ إخواني – ولا سيما طلبة العلم – أن يكون مرجعهم دائما إلى كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم، وأن يستعينوا على فهمهما واستنباط الأحكام منهما بما كتبه أهل العلم الراسخون فيه من القواعد والضوابط التي تعين طالب العلم على استنباط الأحكام من أدلتها، فإنه في الحقيقة لا غنى لطالب العلم عما كتبه السلف في كيفية استخراج الأحكام من أدلتها.

وأما قول هذا الشيخ إن العالم لا يُطلب منه الدليل، فهذا خطأ، بل العالم حقا هو الذي يَعْرِض الدليل أولا بقدر ما يستطيع، وبحسب فهم السائل، فإن لم يفعل وطلب منه الدليل فليكن منشرح الصدر في سؤال أو في طلب الدليل وليأتِ بالدليل، وكما أسلفت آنفًا أن تمرين الطلبة على استخراج الأحكام من أدلتها من كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم هو بالحقيقة من أكبر الوسائل التي تعين على انتشار الأحكام واستخراج أحكام المسائل الجديدة التي لم تكن معروفة في سلفنا الصالح.

مطالب مرتبط:

(۱۲۹۷) در مورد جواب دادن سوالی که بلد است

اگر از مسلمانی چیزی در رابطه با امور دینی بپرسند که جوابش را می‌داند، باید جواب دهد. زیرا پیامبر می‌فرماید: «از من برسانید حتی اگر یک آیه باشد

ادامه مطلب …

(۱۲۷۶) منظور از عبارت «معلوم بالضرورة من الدین»

یعنی دین اسلام آن را آورده و خیلی واضح است.چیزی که امکان ندارد هیچ مسلمانی نسبت به آن جاهل باشد، می‌شود چیزی است که به ضرورت، از دین معلوم است.

ادامه مطلب …

(۱۲۶۸) چیزی که پیامبر نهی کرده، حرام است یا مکروه

کلا سه قول در این زمینه وجود دارد. نهی مطلقا نشانگر تحریم است. نهی مطلقا نشانگر کراهت است. نهی در مورد عبادات، تحریم و در مورد عادات، کراهت است

ادامه مطلب …

(۱۲۸۱) تقلید چیست و آیا در عصر صحابه بوده؟

اجتهاد یعنی نهایت تلاش برای رسیدن به حکم شرعی از طریق ادله‌ی قرآن و سنت و اجماع و قیاس صحیح. به این عملیات، اجتهاد می‌گویند

ادامه مطلب …

(۱۲۹۶) خطر فتوا دادن از روی جهل و بی علمی

کسی که در امور شرعی فتوا می‌دهد، در حقیقت دارد از جانب الله تعالی سخن می‌گوید. پس برای هیچ کس جایز نیست بدون علم، فتوا دهد.

ادامه مطلب …

(۱۲۸۹) اگر ببیند فتوایش اشتباه بوده است

اگر فتوای اول از روی اجتهاد بوده و او شایستگی اجتهاد را دارد و بعد از تحقیق و جستجو و مناقشه بفهمد که اجتهاد اولش خطا بوده، گناهی بر او نیست

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه