(۶۵۴۰) سوال: شیخ بزرگوار، اللهÀ شما را حفظ کند، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، من با ارسال این پیام از شما میخواهم لطف نمایید و برخی از پدران که اللهÀ هدایتشان کند را نصیحت کنید چون برای دختران خود مهریههایی را طلب میکنند که جوانان قادر به پرداخت آن نیستند و من مطمئن هستم که بسیاری از پسران و دختران جوان به خاطر خانوادهی دختر و طمعشان وقتی که یکی به خواستگاری دخترشان میآید از ازدواج محروم شدهاند، از شما میخواهم که آنها را نصحیت کنید، اللهÀ در شما برکت بیاندازد؟
جواب:
و علی السائل السلام و رحمة الله و برکاته، گمان میکنم نصحیت به این پدرانی که دخترانشان (مانند) را کالایی قرار دادهاند که با آن تجارت کنند -الحمدلله- در خطبههای مساجد و سخنرانیها واعظان فراوان است و مانعی ندارد که من نیز صدایم را به ایشان اضافه کنم؛ لذا میگویم: اللهÀ ولایت زنان را بر عهدهی مردان گذاشته است و مردان را به خاطر قدرت عقلی و بدنی و دوراندیشی و شناخت أمور، بر زنان سرپرست و نگهبان قرار داده و چیزهای دیگری که اللهÀ مردان را در آن بر زنان برتری داده است همانطور که اللهÀ میفرماید: {ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَاۤءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضࣲ وَبِمَاۤ أَنفَقُوا۟ مِنۡ أَمْوَٰلِهِمْ} [سوره النساء: ۳۴]: (مردان بر زنان سر پرست و نگهبانند، بخاطر آنکه الله برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) بخاطر آنکه از اموالشان خرج میکنند) و: {وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةࣱ} [سوره البقرة: ۲۲۸]: (و برای زنان حقوق شایستهای است همانند (حقوق و وظایفی) که بر عهده آنهاست، و مردان بر آنان برتری دارند).
از آنجایی که اللهÀ ولایت عقد نکاح زنان را بر عهدهی مردان گذاشته است و نکاح بدون (اجازهی) ولی صحیح نیست، بر این ولی نیز واجب است که تقوای اللهÀ در ولایتی که اللهÀ برای او قرار داده و سرپرست زنان نموده رعایت نمایند و ادای امانت کنند و تفاوتی نمیکند که آن زن دختر یا خواهر یا هر زنی که ولایت او بر عهدهاش است، باشد و برای او حلال نیست که در این امانت خیانت کند و او را بر ازدواج با کسی که نمیخواهد اجبار کند و در این امانت خیانت کند و مانع ازدواج او با کسی که میخواهد، شود در حالی که آن پسر در دین و اخلاق همکف و همردیف او میباشد و برای همین نیز رسول اللهﷺ فرمودند: «إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ، وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» : (وقتی کسی برای خواستگاری به سوی شما آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید پس او را به ازدواج در آوردید و اگر این کار را نکنید در زمین فتنه و فسادی بزرگ رخ خواهد داد).
برای ولی واجب است که اول مصلحت زن را مراعات کند چون وقتی اللهÀ (در مورد مال یتیم) میفرماید: {وَلَا تَقۡرَبُوا۟ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ} [سوره اﻷنعام: ۱۵۲]: (و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به نیکوترین وجهی (که برای اصلاح باشد)) پس در مورد خود شخص چگونه است؟ لذا جایز نیست غیر از بهترین کار را برای او انجام دهیم.
منع کردن زنان از ازدواج از جانب برخی اولیای طمعکار و آزمند که رحمت و شفقت از آنها برداشته شده است، حرام است چون با امر رسول اللهﷺ مخالفت نمودهاند هنگامی که فرمودند: «إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ، وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» : (وقتی کسی برای خواستگاری به سوی شما آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید پس او را به ازدواج در آوردید و اگر این کار را نکنید در زمین فتنه و فسادی بزرگ رخ خواهد داد) و چون این جنایت و دشمنی در حق این زنی است که خواستگاری همکف و همردیف برای او آمده است و (زن) نیز او را میخواهد ولی او را از این ازدواج منع میکند.
نمیدانم اگر یکی از این اولیا از نکاح با کسی که میخواستند منع میشدند در حالی که به او احتیاج داشتند، آیا آن را جنایت بر خود میدیدند؟ و اگر آن را بر خود جنایت میدانند پس چرا بر زنانی که زیر ولایت آنها هستند، جنایت نمیدانند؟ لذا باید تقوای اللهÀ را رعایت کنند.
من میگویم: برای هیچ مردی چه پدر یا یا غیر پدر حلال نیست که مقداری کم یا زیاد از مهریه را برای خود شرط کند چون همهی مهریه برای زن است چناچه اللهÀ میفرماید: {وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَاۤءَ صَدُقَـٰتِهِنَّ نِحۡلَةࣰۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَیۡءࣲ مِّنۡهُ نَفۡسࣰا فَكُلُوهُ هَنِیۤـࣰٔا مَّرِیۤـࣰٔا} [سوره النساء: ۴]: (و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید) لذا مهریه و تصرف در آن را به زنان نسبت داد: {وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَاۤءَ صَدُقَـٰتِهِنَّ نِحۡلَةࣰۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَیۡءࣲ مِّنۡهُ نَفۡسࣰا فَكُلُوهُ هَنِیۤـࣰٔا مَّرِیۤـࣰٔا} [سوره النساء: ۴]: (و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید).
در حالی که مهریه و حق تصرف در آن برای زن است، برای هیچ مردی (یعنی ولی او) که پدر یا غیر پدر او باشد حلال نیست که چیزی از آن را برای خود شرط کند ولی وقتی عقد صورت گرفت و مهریه در ملک زن درآمد، پدرش میتواند هرچه خواست از آن بردارد به شروطی که اهل علم برای آن ذکر میکنند و از آن شروط ضرر نرساندن به آن است اما غیر از پدر نمیتواند چیزی از مهریه را در ملک خود درآورد مگر با رضایت خود زن به شرط این که عاقل و بالغ باشد که بتواند در مال خود تصرف صحیح بکند و در این صورت است که اگر به او اجازه داد چیزی از آن را بردارد، میتواند از آن را برای خود بردارد.
این را میگویم تا طمع و آزمندی آنها از گرفتن چیزی از مهریه تمام شود و در گمان من و علم نزد اللهÀ است وقتی ولی و سرپرست دانست حقی در مهریه ندارد و اگر حتی یک قرش (واحد پول) را بر وجه غیر شرعی بردارد، گناهکار است و خوردن آن برایش حرام میباشد قبول کردن خواستگاری که همکف و همردیف باشد و زن نیز راضی است برایش آسان میگردد.
اما آنچه از جانب اولیای طمعکار و آزمند رخ میدهد که رحمت و شفقت از قلبهایشان برداشته شده است و قسمتی بزرگی از مهریه را برای خودشان شرط میکنند، قطعا آن برایشان حرام میباشد و حلال نیست و از اللهÀ میخواهم که حل این مشکل و معضل را میسر نماید و نظر من برای توجیه کردن عوام این شایسته است ابتدا سرشناسان و اشراف و اعیان شهر مهریهها را برای نکاح کم کنند و آن را اعلان نمایند و مشخص است که عوام نیز از رؤسا و سرشناسان خود پیروی میکنند؛ هنگامی که بزرگان شروع به این کار نمایند و اعلان شود و گفته شود: فلانی که با دختر اهل شرف و نسب ازدواج کرده و مهریهی او فلان و فلان بوده است یعنی مهریهی کمی باشد که اکثر مردم توان آن را داشته باشند؛ این از اسباب حل این مشکل میباشد.