(۶۱۷۰) سوال: شروطی که واجب بوده در یک قاضی مسلمان فراهم شود چیست؟ آیا اسلام بر قاضی هدیه گرفتن را حرام میکند؟ آیا رشوه محسوب میشود؟ لطفا جواب دهید.
جواب:
پاسخ این سؤال این بوده که در هر مسئولیتی دو رکن اساسی یا دو شرط اساسی لازم است که آن دو شرط قدرت و امانت است و این دو رکن باید در هر کاری باشند. الله À میفرماید: {إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}[القصص: ۲۶]: (بی تردید بهترین کسی را که میتوانی اجیر کنی کسی است که نیرومند امین باشد (و او چنین است)) همچنین جن زیرک و قوی گفت: {أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}[النمل: ۳۹]: (من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از جایت برخیزی و همانا من بر آن توانای امین هستم) قدرت قاضی معطوف به علم شریعت است تا اینکه بتواند بین مردم قضاوت کند همچنین علم به نسبت احوال، عرف و عادات و اصطلاحات مردم است تا اینکه بتواند آن را بر احکام شرعی تطبیق دهد، زیرا هر حکمی نیاز به محلی مناسب با آن حکم دارد. بنابراین در قاضی شرط بوده که به نسبت احکام شرعی، احوال، عرف وعادات همچنین مصطلحات مردم عالم باشد و این قدرت است همچنین باید امانتدار باشد و امانت محقق نمیشود مگر اینکه قاضی مسلمان و عادل باشد. حکم غیر مسلمان بر مسلمانان جاری نمیشود، زیرا در قضاوتش امین نیست و مادامی که الله À به ما دستور داده در مورد خبر کسی که فاسق است تحقیق کنیم و میفرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ}[الحجرات: ۶]: (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (شخص) فاسقی خبری برای شما آورد پس (در بارهی آن) بررسی (وتحقیق) کنید تا آنکه (مبادا) به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید) تحقیق در مورد خبر کافر از باب اولی است. به همین دلیل شهادت شخص کافر مگر در ضرورت در وصیت جایز نیست، اگر مسلمانی در سفر فوت نمود و نزد او مسلمانی نبود سپس وصیت نمود و دو شخص کافری را به شهادت گرفت در این صورت قبول میشود و اگر شکی در شهادت آنها حاصل شد به الله قسم یاد میکنند.
مهم این است که قاضی باید مسلمان عادل باشد و عادل کسی است که دارای دین و شخصیت استوار و راستین باشد. کسی که واجبات را ترک نموده یا گناهان کبیره انجام میدهد یا بر گناهان صغیر پافشاری میکند عادل نیست، لذا حاکم هم نیست، زیرا حکم در واقعیت متضمن سه چیز است: شهادت، بیان و فیصله (قضاوت). حاکم حکم شرعی را بیان نموده و توضیح میدهد و حکم میکند که حق برای فلان شخص است. این حکم مستلزم آن است که شهادت دهد حق برای فلان شخص بر علیه فلان شخص است و بین مردم قضاوت میکند. بنابراین لازم است عادل باشد تا اینکه به حکم و خبر وی اعتماد کنیم.
شرط چهارم این بوده که مرد باشد، بنابراین امکان ندارد که قضاوت را زن به عهده بگیرد، زیرا رسول الله ﷺ میفرماید: «لن یفلح قوم ولول أمرهم امرأة»[۱]: (قومی که امور خود را به زن بسپارند رستگار نمیشوند).
شروط دیگری وجود دارد که اهل علم در مورد آن اختلاف نموده به همین دلیل نیازی به ذکر آن نیست، زیرا موقعیت ایجاب نمیکند.
در مورد قبول هدیه توسط قاضی اهل علم میگویند: برای او جایز نیست هدیه را قبول کند مگر به دو شرط: اول: از جمله کسانی باشد که قبل از عهده دار شدن این منصب به او هدیه میداده. دوم: هدیه دهنده در برابر او حکومتی (قضاوت یا دادخواهی) نداشته باشد. اگر از جمله کسانی باشد که قبل از عهدهدار شدن این منصب به او هدیه نمیداده، جایز نیست که هدیهی او را قبول کند، زیرا به خاطر قاضی بودن به او هدیه میدهد. او ماننده مسئولی است که رسول الله ﷺ او را برای زکات فرستاد یعنی عبدالله بن اللتبیة، هنگامی که برگشت گفت: این برای شما و این به من هدیه داده شده است. رسول الله ﷺ فرمود: «هلا جلس فی بیت أبیه وأمه فینظر أیهدی إلیه أم لا»[۲]: (اگر در خانهی پدر و مادرش نشسته بود (این پست را نداشت) به او هدیه داده میشد یا خیر؟ ).
اگر هدیه دهنده در حال حاضر پرونده یا دعوایی نزد این قاضی که به او هدایه داده است داشته باشد، ترس آن میرود که رشوه باشد تا برای او آنطور که میخواهد حکم کند و واضح است که هدیه موجب میشود هدیه گیرنده به هدیه دهنده تمایل پیدا نموده و امر و ادعای وی را مورد بررسی و تحقیق قرار ندهد. بنابراین برای قاضی جایز نیست هدیه را مگر با این دو شرط قبول کند: اول: اینکه از جانب شخصی باشد که قبل از قاضی شدن به او هدیه میداده و دوم: اینکه هدیه دهنده مسئله یا مشکل فعلی نداشته باشد.
[۱] بخاری: کتاب المغازی، باب کتاب النبی ﷺ إلی کسری وقیصر، شمارهی (۴۱۶۳).
[۲] بخاری: کتاب الهبة وفضلها، باب من لم یقبل الهدیة لعلة، شمارهی (۲۴۵۷) ومسلم: کتاب الإمارة، باب تحریم هدایا العمال، شمارهی (۱۸۳۲).