(۵۳۱۹) سوال: پدرم از من خواسته است که زنم را طلاق دهم و من قبول نکردهام لذا از او با من قطع رابطه کرده است و جوابم را نمیدهد و از بعضی از نزدیکان خواستم که واسطه شوند و بین من و او را اصلاح کنند ولی قبول نکرده است و من مریض هستم و به سبب او مریضیم بیشتر شده است و تحمل قطع رابطهی او برایم سخت است و از مریضی خود و دوری از وطن رنج میبرم که به دنبال درآمدی برای پسر و دختر و همسرم هستم.
جواب:
این سوال متصمن دو قسمت است:
اول: او وقتی پدرش امر به طلاق همسرش کرده است نافرمانی کرده و این نافرمانی باید دانسته شود که شاید در آن گناهکار است و شاید نیز گناهی ندارد لذا اگر پدرش او را به سببی که مستلزم طلاق است مانند اخلاق بد او را امر به طلاق کرده است پس طاعت پدرش به دو سبب برای او واجب است:
سبب اول: برای مرد شایسته نیست او در ذمهاش باقی بماند (زنش بماند) مخصوصا اگر که امکان اصلاحش نیست.
سبب دوم: طاعت پدر.
و شاید پدر او به سبب که در شرع مقتضای آن طلاق باشد امر به طلاق همسر پسرش نکرده است و به دلیل کراهت شخصی یا درگیری یا مانند آن بوده باشد و طلاق او موجب ضرر پسرش میگردد و در مثل این برای پسر لازم نمیباشد که درخواست پدرش را اجابت کند چون در آنچه که برای او ضرر دارد طاعت پدر واجب نیست همانطور که رسول اللهﷺ میفرماید: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ»[۱]: (اطاعت کردن (از غیر الله) فقط در معروف میباشد).
دوم: تلاش کند که بین او و پدرش آشتی شود و پدرش از آن امتناع ورزد و در آن گناهی ندارد مادامی که برای آشتی و صلاح تلاش کرده است و این که آن (طلاق همسرش) از قلب پدرش برود ولی نتوانسته است در این صورت پدرش است که گناه دارد چون که قطع کردن رحم در قلب او جای گرفته است.
در این حالت بر پدر واجب است که به نفس خود رجوع کند و آن بر نیکی کمک کند و بداند که این امری سخت است که پسرش را به طلاق همسرش مه دوستش دارد امر کند و او از آن فرزندی دارد و ضرر خواهد دید و تصور کند که اگر پدر خودش او را به این امر میکرد در حالی که او همسر خو را دوست داشته، موقف او چه میبود؟
و انسان باید با دیگران طوری تعامل کند که دوست دارد با خودش تعامل شود و مردم را در جایگاه خود بگذارد قبل از آن که آنها را به چیزی مکلف کند تا این که بداند و مومن حقیقی گردد چرا رسول اللهﷺ میفرماید: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»[۲]: (از شما کسی ایمان (کامل) ندارد مگر این که آنچه برای خود دوست میدارد را برای برادرش نیز دوست بدارد).
واگر ما هنگامی که میخواهیم با مردم تعامل کنیم فرض میکردیم که خودمان هستیم که و میخواهیم که دیگران با ما اینگونه تعامل کنند و نگاه کنیم که آیا این بر ما تأثیر دارد یا نه، به خیر زیادی دست مییافتیم و از خودخواهی دور میشدیم ولی متأسفانه بیشتر ما به این امر اهتمام نمیورزیم، والله الموفق.
[۱] رواه البخاری (۷۱۴۵) و مسلم (۱۸۴۰).
[۲] رواه البخاری (۱۳).