دوشنبه 21 ربیع‌الثانی 1447
۲۱ مهر ۱۴۰۴
13 اکتبر 2025

(۵۳۱۹) حکم طلاق به درخواست والدین

(۵۳۱۹) سوال: پدرم از من خواسته است که زنم را طلاق دهم و من قبول نکرده‌ام لذا از او با من قطع رابطه کرده است و جوابم را نمی‌دهد و از بعضی از نزدیکان خواستم که واسطه شوند و بین من و او را اصلاح کنند ولی قبول نکرده است و من مریض هستم و به سبب او مریضیم بیشتر شده است و تحمل قطع رابطه‌ی او برایم سخت است و از مریضی خود و دوری از وطن رنج می‌برم که به دنبال درآمدی برای پسر و دختر و همسرم هستم.

جواب:

این سوال متصمن دو قسمت است:

اول: او وقتی پدرش امر به طلاق همسرش کرده است نافرمانی کرده و این نافرمانی باید دانسته شود که شاید در آن گناه‌کار است و شاید نیز گناهی ندارد لذا اگر پدرش او را به سببی که مستلزم طلاق است مانند اخلاق بد او را امر به طلاق کرده است پس طاعت پدرش به دو سبب برای او واجب است:

سبب اول: برای مرد شایسته نیست او در ذمه‌اش باقی بماند (زنش بماند) مخصوصا اگر که امکان اصلاحش نیست.

سبب دوم: طاعت پدر.

و شاید پدر او به سبب که در شرع مقتضای آن طلاق باشد امر به طلاق همسر پسرش نکرده است و به دلیل کراهت شخصی یا درگیری یا مانند آن بوده باشد و طلاق او موجب ضرر پسرش می‌گردد و در مثل این برای پسر لازم نمی‌باشد که درخواست پدرش را اجابت کند چون در آنچه که برای او ضرر دارد طاعت پدر واجب نیست همانطور که رسول اللهﷺ می‌فرماید: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ»[۱]: (اطاعت کردن (از غیر الله) فقط در معروف می‌باشد).

دوم: تلاش کند که بین او و پدرش آشتی شود و پدرش از آن امتناع ورزد و در آن گناهی ندارد مادامی که برای آشتی و صلاح تلاش کرده است و این که آن (طلاق همسرش) از قلب پدرش برود ولی نتوانسته است در این صورت پدرش است که گناه دارد چون که قطع کردن رحم در قلب او جای گرفته است.

در این حالت بر پدر واجب است که به نفس خود رجوع کند و آن بر نیکی کمک کند و بداند که این امری سخت است که پسرش را به طلاق همسرش مه دوستش دارد امر کند و او از آن فرزندی دارد و ضرر خواهد دید و تصور کند که اگر پدر خودش او را به این امر می‌کرد در حالی که او همسر خو را دوست داشته، موقف او چه می‌بود؟

و انسان باید با دیگران طوری تعامل کند که دوست دارد با خودش تعامل شود و مردم را در جایگاه خود بگذارد قبل از آن که آن‌ها را به چیزی مکلف کند تا این که بداند و مومن حقیقی گردد چرا رسول اللهﷺ می‌‌فرماید: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»[۲]: (از شما کسی ایمان (کامل) ندارد مگر این که آنچه برای خود دوست می‌دارد را برای برادرش نیز دوست بدارد).

واگر ما هنگامی که می‌خواهیم با مردم تعامل کنیم فرض می‌کردیم که خودمان هستیم که و می‌خواهیم که دیگران با ما این‌گونه تعامل کنند و نگاه کنیم که آیا این بر ما تأثیر دارد یا نه، به خیر زیادی دست می‌یافتیم و از خودخواهی دور می‌شدیم ولی متأسفانه بیشتر ما به این امر اهتمام نمی‌ورزیم، والله الموفق.


[۱] رواه البخاری (۷۱۴۵) و مسلم (۱۸۴۰).

[۲] رواه البخاری (۱۳).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: لي أب طلب مني طلاق زوجتي، وأنا رفضتُ طلبه، فعزلني من العيش معه وقطعني وهو لا يرد علي، وطلبت من بعض الأقارب أن يتوسطوا ليصلحوا بيني وبينه، لكنه رفض، وأنا مريض، وزاد علي المرض بسببه، وأعاني من مقاطعته لي، وأعاني من مرضي، وأُعاني من بعدي عن وطني للبحث عن قوت ابني وبنتي وزوجتي.

فأجاب -رحمه الله تعالى-: هذا السؤال يتضمن شقين:

أولا: أنه عصى والده حين أمره بطلاق زوجته، وهذا العصيان يجب أن يعرف أنه قد يكون آثما به، وقد يكون غير آثم ، فإذا كان أبوه قد أمره بطلاق زوجته بسبب وجده فيها يستلزم مفارقتها، كسوء أخلاقها مثلا، فإنه يجب عليه طاعة والده بذلك لسببين:

السبب الأول: أن مثل هذه لا ينبغي للمرء أن يبقيها في ذمته، خصوصا إذا كان لا يمكن إصلاحها.

السبب الثاني: طاعة الوالد.

وقد يكون أمر والده بطلاق زوجته ليس لسبب يقتضي ذلك شرعا، ولكنه لكراهة شخصية، أو مخاصمة، أو ما أشبه ذلك. وطلاقها يوجب ضررًا للابن، فمثل هذا لا يلزم الولد إجابة والده لطلبه؛ لأنه لا يلزمه طاعة والده فيما فيه ضرر عليه: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي المَعْرُوفِ». كما قال النبي صلى الله عليه وسلم.

ثانيا: محاولته الإصلاح مع أبيه، وامتناع أبيه من ذلك، فهذا لا إثم عليه به ما دام قد بذل المجهود في الوصول إلى الإصلاح، وإزالة هذا الأمر من قلب والده، ولم يتمكن، فإن الإثم هنا يكون على الوالد؛ لأن قطيعة الرحم صارت من قبله.

والواجب على أبيه في مثل هذه الحال أن يرجع إلى نفسه، وأن يُعِين على بره، وأن يعرف أن هذا أمر صعب؛ أن يأمر ولده بطلاق زوجته التي يحبها، والتي لديه منها ولد، وفي ذلك ضرر عليه. وليتصور نفسه لو كان أبوه أمره بذلك، وهو يحب زوجته، فما هو موقفه ؟

وعلى الإنسان أن يعامل غيره بما يحب أن يعامله الغير به، وأن يُنزل الناس منزلة نفسه قبل أن يكلفهم الأمور، حتى يعرف، ويكون مؤمناً حقًا؛ فإن النبي صلى الله عليه وسلم يقول: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ». ولو أننا كنا إذا أردنا معاملة الناس فَرَضْنا أنفسنا نحن الذين نعامل بما نريد أن نعامل به غيرنا وننظر هل ذلك يؤثر علينا أم لا، لَكُنَّا ننال خيرًا كثيرًا، وتبعد من الأنانية، لكن مع الأسف أن أكثرنا لا يُولي هذا الأمر اهتماما، والله الموفق.

مطالب مرتبط:

(۵۳۲۰) حکم طلاق به اصرار خانواده

نظر من این است که همسرت را طلاق ندهی مادامی که حق اللهÀ و حق تو و فرزندانت را به جا می‌آورد...

ادامه مطلب …

(۵۳۲۲) حکم کسی که سه بار زنش را از روی اجبار طلاق داده است چیست؟

حکم آن این است که طلاق محسوب نمی‌گردد چون که این مرد نیت طلاق نکرده است و اسمی دیگر را ذکر کرده است لذا او را طلاق نداده است...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۴) حکم طلاق در ازدواجی که بدون رغبت و رضایت قلبی آغاز شده

نظر من این است که به خاطر مراقبت و رعایت فرزندانت و به وجود نیامدن تفرقه و تشتت او را طلاق ندهی...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۰) حکم سبک‌شماری طلاق و مراجعه بی‌ضابطه به قاضی

صیحت من به برادرانم این است که در طلاق و قسم به طلاق شتاب نکنند و عزم و قوتی داشته باشند که بر عصبانیت خود غلبه کنند...

ادامه مطلب …

(۵۳۰۴) اگر شوهرم بین من و زن دیگرش عدالت نمی‌کند، آیا حق این را دارم که از او درخواست طلاق کنم؟

بر او واجب است که بین شما عدالت کند ولی اگر واجبی که بر او است را به جا نمی‌آورد، حق این را داری که درخواست طلاق کنی چون درخواست طلاق زن از شوهرش به سبب شرعی اشکالی ندارد ....

ادامه مطلب …

(۵۳۱۲) حکم اعاده عقد نکاح به قصد رفع مشکلات غیر شرعی و افزایش مهریه

مسئله‌ی طلاق بدون داشتن نیت مسئله‌ای است که در نزد اهل علم اختلاف وجود دارد، برخی از علما می‌گویند: شرط وقوع طلاق این است که شوهر نیت آن را داشته باشد لذا اگر آن کلمه (تو طلاقی) را گفت بدون این که نیت طلاق داشته باشد، پس طلاق واقع نمی‌گردد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه