چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۵۳۱۵) حکم طلاق در ازدواج غیر اختیاری

(۵۳۱۵) سوال: من جوانی ۲۶ ساله هستم و ازدواج کرده‌ام ولی از وقتی که ازدواج کرده‌ام زندگی خوشی ندارم چون با این زن به خاطر برادر کوچک خود ازدواج کرده‌ام چون او می‌خواست با خواهر کوچک‌ترش ازدواج کند و پدرش اجازه‌ی ازدواج او را نمی‌داد مگر این که دختر بزرگش ازدواج کند و من هنگامی که احساس کردم برادرم زندگی آینده‌اش ضایع می‌شود با دختر بزرگش ازدواج کردم و من از او بدم می‌آید و الان می‌خواهم که او را طلاق دهم، آیا به خاطر آن گناهی دارم چون من می‌دانم که منفور‌ترین حلال نزد الله طلاق است با وجود این که من ۷ سال با او زندگی کردم و از بدترین سال‌های عمرم بوده است و به سبب او سرزمینم را رها کردم تا اینجا در عربستان کار کنم و به مدت ۴ سال پشت سرهم نزد او برنگشتم در صورتی که از او یک دختر دارم، آیا این برای من جایز است؟ آیا در هجر او در این مدت طولانی گناهی دارم؟

جواب:

مادامی که می‌توانی بر او صبر کنی پس صبر خیر است زیرا اللهÀ می‌‌فرماید: {فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰۤ أَن تَكۡرَهُوا۟ شَیۡـࣰٔا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرࣰا كَثِیرࣰا}[سوره النساء: ۱۹] : (و اگر از آنان (خوشتان نیامد و) کراهت داشتید، پس چه بسا چیزی را خوش نمی‌دارید، و الله در آن خیر بسیار قرار می‌دهد): مخصوصا که از یک دختربچه داری که اگر او را طلاق دهی، برای این دختر خطرناک است که بین تو و مادرش یا بین تو و مادرش و زن بعدی که می‌خواهی با او ازدواج کنی، ضایع گردد و برای همین بهتر است که صبر نمایی.

اما دور بودن تو به مدت ۴ سال متوالی از او، حق او است (که نزد او باشی) مادامی که آن را از تو طلب نکرده و خیال تو از او در سرزمینش راحت است (که در امنیت است)، اشکالی ندارد که این مدت را از او دور بمانی اما اگر بر او در جایی که ساکن است می‌ترسی یا از تو خواسته است که نزدش بروی باید نزدش بروی مگر این که ماندن تو در اینجا برای به دست آوردن احتیاجات زندگی امری ضروری باشد که معذور می‌باشی و می‌توانی بعد از این او را مخیر کنی و بگویی: اگر خواستی بر این صبر کن و اگر خواستی نیز راه را بر تو باز گذاشته‌ام.

سوال کننده: شیخ بزرگوار این عادتی که برخی از اولیای دختران دارند که دختر کوچک‌ترشان را اگر قبل از دختر بزرگ‌ترشان خواسته شود به ازدواج در نمی‌آورند، اشکالی دارد؟

جواب: اما این عادتی که ذکر کردی، عادت بدی است و برای هیچ‌کس حلال نیست که زنی را که خواستگاری‌اش کردند در حالی که خواستگار کفء و هم‌ردیف او است و زن نیز راضی است از ازدواج منع کند به خاطر این‌که دختر بزرگ‌تر ازدواج نکرده است و این دشمنی در حق دختر کوچک‌تر که خواستگاری شده است ‌می‌باشد و گناه او چیست که از ازدواج منع شود تا این که دختر بزرگ‌تر ازدواج کند و چه بسا اللهÀ برای دختر بزرگ‌تر همسری میسر نکرد و خواستگاری او امری حتمی نیست بلکه محتمل است و آینده‌ی دختر کوچک‌تر به خاطر دختر بزرگ‌تر ضایع می‌گردد و این جنایت و خطا است و در صورتی که دختر کوچک‌تر به خواستگار راضی است و هم‌ردیف و کفء او می‌باشد، (به ازدواج در نیاوردن او) جایز نیست.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: أنا شاب في السادسة والعشرين من عمري متزوج، ولكن منذ زواجي هذا وأنا أعيش حياة غير سعيدة؛ لأنني تزوجتُ هذه الزوجة لأجل أخي الأصغر، والتي كان يريد الزواج من أختها الصغرى، والتي تمسك والدها بألا يزوجه إياها إلا إذا تزوجت الكبرى، ولما أحسستُ بأن أخي سوف يضيع مستقبله بسبب هذه الفتاة تزوجت الكبرى، وأنا أكرهها، والآن أريد طلاقها، فهل في ذلك إثم علي؛ لأني أعرف أن أبغض الحلال عند الله الطلاق، علما أنني أمضيتُ معها سبع سنوات هي أسوأ سنوات عمري، وبسببها تركتُ بلدي لأعمل هنا بالمملكة، ولمدة أربع سنوات على التوالي لم أعد إليها، وقد أنجبتُ منها طفلة، فهل يجوز لي ذلك؟ وهل علي إثم في هجرها تلك المدة الطويلة؟

فأجاب رحمه الله تعالى: ما دمت يمكنك أن تصبر عليها فالصبر خير؛ لقوله تعالى: ﴿ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا ﴾ [النساء: ١٩]. لا سيما أنها قد أنجبتُ منك ابنة، فإنك لو فارقتها لكان في ذلك خطر على هذه البنت؛ أن تُضَيّع بينك وبين أمها، أو بينك وبين أمها وزوجها الذي يتزوجها بعدك، وعلى هذا فالأولى لك الصبر.

أما غيابك عنها مدة أربع سنوات متوالية فإن الحق لها، ما دامت لم تطالبك بذلك، وأنت واثق أو أنت مطمئن عليها في بلدها، فإنه لاحرج عليك أن تبقى هذه المدة. وأما إذا كنت تخشى عليها في بلدها، أو كانت تطالبك بالحضور فلا بد من الحضور إلا إذا كان بقاؤك هنا أمرًا ضروريًا لطلب المعيشة، فإنك معذور في ذلك، ولك أن تخيرها بعد هذا فتقول: إن شئت أن تصبري على هذا، وإن شئتِ وشَعْتُ لكِ.

فضيلة الشيخ: هذه العادة التي قد يتخذها بعض أولياء أمور الفتيات من عدم تزويج الصغرى وإن طُلِبَتْ قبل الكبرى هذه أليس فيها شيء؟

فأجاب رحمه الله تعالى: أما هذه العادة التي ذكرت فإنها عادة سيئة، ولا يحل لأحد أن يمنع امرأة خُطبَتْ منه، والخاطب كفء، وهي قد رَضِيَت؛ من أجل أن أختها الكبرى لم تتزوج فإن هذا عدوان على حق المخطوبة، وما ذنبها أن تمنع حتى تتزوج ،الكبيرة، وربما لم ييسر الله -سبحانه وتعالى- للكبيرة زوجا، فليس خطبة المرأة الكبيرة أمرًا محتما، بل هو أمر محتمل، وتضييع مستقبل البنت الصغيرة من أجل الكبيرة. هذه جناية وخطأ، ولا يجوز مع موافقتها، ورضاها بالخاطب، وكونه كفنًا لها.

مطالب مرتبط:

(۵۳۱۲) حکم اعاده عقد نکاح به قصد رفع مشکلات غیر شرعی و افزایش مهریه

مسئله‌ی طلاق بدون داشتن نیت مسئله‌ای است که در نزد اهل علم اختلاف وجود دارد، برخی از علما می‌گویند: شرط وقوع طلاق این است که شوهر نیت آن را داشته باشد لذا اگر آن کلمه (تو طلاقی) را گفت بدون این که نیت طلاق داشته باشد، پس طلاق واقع نمی‌گردد....

ادامه مطلب …

(۵۳۱۱) حکم جدایی زن از شوهر در صورت عدم توانایی ایفای حقوق همسری

برای زوجین واجب است که بایک‌دیگر معاشرت نیکی داشته باشند زیرا اللهÀ می‌‌فرماید:....

ادامه مطلب …

(۵۳۱۶) حکم شرعی درخواست طلاق بدون عذر موجه

وعید شدیدی است و باید به سوی اللهÀ توبه کنند ...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۰) حکم سبک‌شماری طلاق و مراجعه بی‌ضابطه به قاضی

صیحت من به برادرانم این است که در طلاق و قسم به طلاق شتاب نکنند و عزم و قوتی داشته باشند که بر عصبانیت خود غلبه کنند...

ادامه مطلب …

(۵۳۲۲) حکم کسی که سه بار زنش را از روی اجبار طلاق داده است چیست؟

حکم آن این است که طلاق محسوب نمی‌گردد چون که این مرد نیت طلاق نکرده است و اسمی دیگر را ذکر کرده است لذا او را طلاق نداده است...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۹) حکم طلاق به درخواست والدین

بر پدر واجب است که به نفس خود رجوع کند و آن بر نیکی کمک کند و بداند که این امری سخت است که پسرش را به طلاق همسرش مه دوستش دارد امر کند و او از آن فرزندی دارد و ضرر خواهد دید و تصور کند که اگر پدر خودش او را به این امر می‌کرد در حالی که او همسر خو را دوست داشته، موقف او چه می‌بود؟...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه