(۵۳۱۲) سوال: برای زن و شوهری چیزهایی مثل وفات پسرانشان یا مریضی زن او رخ داده است و این مریضی مدت طولانی طول کشیده است و شفا پیدا نکرده با وجود این که به بیمارستانها رجوع کرده است و بعضی از مردم میگویند: عقد ازدواج آن در وقتی غیر مناسب صورت گرفته است و این زوجین را به اعاده عقد نصیحت کردند یعنی مرد زن خود را طلاق دهد و سه ساعت با مهریه بیشتر از مهریهی اولی با او دوباره عقد کند در صورتی که مرد نیت طلاق او را ندارد و نمیخواهد که او را طلاق دهد بلکه سلامتی پسران و شفای همسرش را میخواهد، آیا این طلاق از جانب مرد محسوب میگردد؟ و آیا بیشتر بودن مهریه از مهریه اول واجب است یا نه؟ نظر شما دراینباره چیست؟
جواب:
نظر ما در این قضیه این است که اصلی ندارد و بیماری زن یا مرد و وفات فرزندان بر عدم صحت نکاح مترتب نمیشود اما واجب است که در عقد نکاح نگاه شود (که صحیح بوده یا نه) چه این بیماری و مرگ فرزندان رخ داده باشد یا نه، اگر که انسان در آن شک دارد بر او واجب است که به آن نگاه کند که اگر مطابق شریعت بوده پس احتیاجی به اعادهی آن نیست و اگر مخالف شریعت بوده بهگونهای که عقد رد زمان جهل بر وجه غیر صحیح صورت گرفته است پس دوباره عقد میشود و بدون این که او را طلاق دهد همسرش نزدش میماند، این نظر ما در این مسئله میباشد.
اما مسئلهی طلاق بدون داشتن نیت مسئلهای است که در نزد اهل علم اختلاف وجود دارد، برخی از علما میگویند: شرط وقوع طلاق این است که شوهر نیت آن را داشته باشد لذا اگر آن کلمه (تو طلاقی) را گفت بدون این که نیت طلاق داشته باشد، پس طلاق واقع نمیگردد.
و برخی از اهل علم نیز گفتهاند: طلاق واقع میشود اگر که ارادهی غیر آن را نداشته باشد اما اگر ارادهی غیر آن را داشته باشد پس طلاق واقع نمیشود یعنی اگر مردی به زن خود بگوید: تو طلاقی، پس او طلاق است مگر این که ارادهای غیر از طلاق داشته است مثلا ارادهی او از قول تو طلاقی، طلاق از قیدی و بندی و مانند آن بوده است که طلاق واقع نمیشود و در این حالت اگر که حکم را نزد قاضی برده پس قاضی به مقتضای این لفظ ححکم میکند و همسرش طلاق است چون قاضی فقط به آنچه را که میشنود حکم میکند.
هنگامی که بین زن و شوهر مشکل پیش میآید و شوهر میگوید: تو را طلاق نمیدهم و این گاهی پیش میآید هنگامی که زن اصرار میکند شوهرش او را طلاق دهد و از او درخواست طلاق دارد و بر آن اصرار میورزد پس برخی از مردها نیز میگویند: تو طلاقی و مراد آن این است که تو آزادی یعنی تو دست و پای تو با تناب بسته نشده است واینجاست بین زوجین اشکال به وجود میآید و زن میگوید: تو طلاق دادی ولی مرد میگوید: من نیت طلاق نکردهام، آیا اولی این است که زن شوهرش را به دادگاه ببرد یا این شوهرش خود تصدیق کند و آنچه نیت کرده را بگیرد و طلاق واقع نشود؟ میگوییم: اگر زن میداند که شوهر او مؤمن متقی است و خلاف واقع را ادعا نمیکمد پس برای او جایز نیست که او را به نزد قاضی بکشاند اما اگر میداند که شوهرش ایمان ضعیفی دارد و زیاد از اللهÀ نمیترسد و برای او اهمیتی ندارد که زنش برای او حلال است یا حرام پس در این حالت بر او واجب است که شوهر خود را به دادگاه ببرد تا قاضی حکم به جدایی کند چون همانطور که گفتیم قاضی فقط چیزی که از دهان شوهر بیرون آمده است جلوی او میباشد زیرا رسول اللهﷺ فرموده است: «فأقضي علَى نحوِ مَا أسمعُ»[۱]: (لذا من بر اساس آنچه میشنوم قضاوت میکنم).
[۱] رواه البخاری (۷۱۶۸).