چهارشنبه 23 ربیع‌الثانی 1447
۲۳ مهر ۱۴۰۴
15 اکتبر 2025

(۵۳۱۲) حکم اعاده عقد نکاح به قصد رفع مشکلات غیر شرعی و افزایش مهریه

(۵۳۱۲) سوال: برای زن و شوهری چیز‌هایی مثل وفات پسرانشان یا مریضی زن او رخ داده است  و این مریضی مدت طولانی طول کشیده است و شفا پیدا نکرده با وجود این که به بیمارستان‌ها رجوع کرده است و بعضی از مردم می‌گویند: عقد ازدواج آن در وقتی غیر مناسب صورت گرفته است و این زوجین را به اعاده عقد نصیحت کردند یعنی مرد زن خود را طلاق دهد و سه ساعت با مهریه‌ بیشتر از مهریه‌ی اولی با او دوباره عقد کند در صورتی که مرد نیت طلاق او را ندارد و نمی‌خواهد که او را طلاق دهد بلکه سلامتی پسران و شفای همسرش را می‌خواهد، آیا این طلاق از جانب مرد محسوب می‌گردد؟ و آیا بیشتر بودن مهریه از مهریه‌ اول واجب است یا نه؟ نظر شما دراین‌باره چیست؟

جواب:

نظر ما در این قضیه این است که اصلی ندارد و بیماری زن یا مرد و وفات فرزندان بر عدم صحت نکاح مترتب نمی‌شود اما واجب است که در عقد نکاح نگاه شود (که صحیح بوده یا نه) چه این بیماری و مرگ فرزندان رخ داده باشد یا نه، اگر که انسان در آن شک دارد بر او واجب است که به آن نگاه کند که اگر مطابق شریعت بوده پس احتیاجی به اعاده‌ی آن نیست و اگر مخالف شریعت بوده به‌گونه‌ای که عقد رد زمان جهل بر وجه غیر صحیح صورت گرفته است پس دوباره عقد می‌شود و بدون این که او را طلاق دهد همسرش نزدش می‌ماند، این نظر ما در این مسئله می‌باشد.

اما مسئله‌ی طلاق بدون داشتن نیت مسئله‌ای است که در نزد اهل علم اختلاف وجود دارد، برخی از علما می‌گویند: شرط وقوع طلاق این است که شوهر نیت آن را داشته باشد لذا اگر آن کلمه (تو طلاقی) را گفت بدون این که نیت طلاق داشته باشد، پس طلاق واقع نمی‌گردد.

و برخی از اهل علم نیز گفته‌اند: طلاق واقع می‌شود اگر که اراده‌ی غیر آن را نداشته باشد اما اگر اراده‌ی غیر آن را داشته باشد پس طلاق واقع نمی‌شود یعنی اگر مردی به زن خود بگوید: تو طلاقی، پس او طلاق است مگر این که اراده‌ای غیر از طلاق داشته است مثلا اراده‌ی او از قول تو طلاقی، طلاق از قیدی و بندی و مانند آن بوده است که طلاق واقع نمی‌شود و در این حالت اگر که حکم را نزد قاضی برده پس قاضی به مقتضای این لفظ ححکم می‌کند و همسرش طلاق است چون قاضی فقط به آنچه را که می‌شنود حکم می‌کند.

هنگامی که بین زن و شوهر مشکل پیش می‌آید و شوهر می‌گوید: تو را طلاق نمی‌دهم و این گاهی پیش می‌آید هنگامی که زن اصرار می‌کند شوهرش او را طلاق دهد و از او درخواست طلاق دارد و بر آن اصرار می‌ورزد پس برخی از مردها نیز می‌گویند: تو طلاقی و مراد آن این است که تو آزادی یعنی تو دست و پای تو با تناب بسته نشده است واینجاست بین زوجین اشکال به وجود می‌آید و زن می‌گوید: تو طلاق دادی ولی مرد می‌گوید: من نیت طلاق نکرده‌ام، آیا اولی این است که زن شوهرش را به دادگاه ببرد یا این شوهرش خود تصدیق کند و آنچه نیت کرده را بگیرد و طلاق واقع نشود؟ می‌گوییم: اگر زن می‌داند که شوهر او مؤمن متقی است و خلاف واقع را ادعا نمی‌کمد پس برای او جایز نیست که او را به نزد قاضی بکشاند اما اگر می‌داند که شوهرش ایمان ضعیفی دارد و زیاد از اللهÀ نمی‌ترسد و برای او اهمیتی ندارد که زنش برای او حلال است یا حرام پس در این حالت بر او واجب است که شوهر خود را به دادگاه ببرد تا قاضی حکم به جدایی کند چون همانطور که گفتیم قاضی فقط چیزی که از دهان شوهر بیرون آمده است جلوی او می‌باشد زیرا رسول اللهﷺ فرموده است: «فأقضي علَى نحوِ مَا أسمعُ»[۱]: (لذا من بر اساس آنچه می‌شنوم قضاوت می‌کنم).


[۱] رواه البخاری (۷۱۶۸).

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: يحصل للزوجين أشياء، مثل وفاة الأبناء، أو مرض الزوجة، ويستمر هذا مدة طويلة دون الشفاء من ذلك، رغم الذهاب إلى المستشفيات، وبعض الناس يقول: إن عقد الزواج تم في وقت غير حسن. وينصح الزوجين بإعادة عقد الزواج، أي تجديده، فيطلق الرجل زوجته، وبعد مدة قد تصل إلى ثلاث ساعات يعاد عقد الزوج بزيادة مهر معين فوق المهر الأول، علما بأن نية الطلاق غير موجودة عند الزوج، أي أن الزوج لا يريد أن يطلق زوجته بل يريد من هذا سلامة أبنائه، وشفاء زوجته، فهل تحسب هذه الطلقة على الرجل؟ وهل المهر الزائد فوق المهر الأول واجب أم لا؟ وما رأيكم في هذا؟

فأجاب رحمه الله تعالى: رأينا في هذه القضية أن هذا لا أصل له، فإن مرض الزوجة أو الزوج، وفَقْدَ الأولاد، لا يترتب على عدم صحة النكاح، والواجب أن ينظر في عقد النكاح، سواءٌ حصل مثل هذا المرض والفقد للأولاد، أم لم يحصل، الواجب أن ينظر فيه إذا كان الإنسان في شك منه، فإن كان مطابقا للشريعة فلا حاجة لإعادته، وإن كان مخالفًا للشريعة؛ بأن عقد في زمن الجهل على وجه ليس بصحيح، فإنه يعاد العقد، وتبقى زوجة له دون طلاق، هذا رأينا في هذه المسألة.

أما مسألة الطلاق بلا نية فهذه مسألةٌ فيها خلاف بين أهل العلم؛ فإن من العلماء من يقول : إنه يشترط لوقوع الطلاق أن يكون مَنْويًّا من قبل الزوج، فإن أطلق الكلمة – أعني قوله : أنت طالق- دون أن ينوي الطلاق فإنه لا يقع الطلاق.

وقال بعض أهل العلم: يقع الطلاق ما لم يرد غيره، فإن أراد غيره فإنه لا يقع، أي أنه إذا قال لزوجته: أنت طالق طَلْقَتْ، إلا أن يريد غير الطلاق؛ بأن يريد بقوله : أنت طالق أي طالقٌ من قَيْد من وثاق، وما أشبه ذلك، فإنها لا تطلق. وفي هذه الحال لو حاكمته إلى القاضي فإن القاضي سيحكم بمقتضى هذا اللفظ، وهو طلاق الزوجة؛ لأن القاضي إنما يقضي بنحو ما يسمع.

فإذا وقعت مشكلة بين الزوج والزوجة؛ بأن قال الزوج: لم أرد الطلاق. وهذا يقع أحيانًا فيما إذا أصرت الزوجة على الزوج بأن يطلقها، وطلبت منه الطلاق، وأصرت على ذلك، فإن بعض الأزواج يقول لها: أنت طالق. ويريد: أنت طالق، أي أنت غير مقيدة بالحبال وموثقة بها، فيقع هنا إشكال بين الزوجين، هي تقول: أنت طَلَّقْتَ . وهو يقول: أنا لم أنو الطلاق. فهل الأولى أن ترافع الزوجة زوجها إلى الحاكم، أم الأولى أن تصدقه، وتأخذ بما نوى فلا يقع الطلاق؟

نقول: إذا كانت المرأة تعرف من زوجها أنه مؤمن مُتَّقِ الله -عز وجل-، لا يدعي خلاف الواقع، فإنه لا يجوز لها أن ترافعه إلى القاضي، أما إذا كانت تعرف أن زوجها ضعيف الإيمان، ضعيف الخوف من الله عز وجل، لا ، أن تكون زوجته حلا له، أم حرام عليه، ففي هذه الحال يجب عليها أن ترافعه إلى القاضي، ليحكم القاضي بالفراق؛ لأن القاضي -كما أسلفتُ- ليس أمامه إلا ما يظهر من كلام الزوج؛ لقول النبي -عليه الصلاة والسلام-: «فَأَقْضِي عَلَى نَحْوِ مَا أَسْمَعُ».

مطالب مرتبط:

(۵۳۱۵) حکم طلاق در ازدواج غیر اختیاری

مادامی که می‌توانی بر او صبر کنی پس صبر خیر است...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۹) حکم طلاق به درخواست والدین

بر پدر واجب است که به نفس خود رجوع کند و آن بر نیکی کمک کند و بداند که این امری سخت است که پسرش را به طلاق همسرش مه دوستش دارد امر کند و او از آن فرزندی دارد و ضرر خواهد دید و تصور کند که اگر پدر خودش او را به این امر می‌کرد در حالی که او همسر خو را دوست داشته، موقف او چه می‌بود؟...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۰) حکم سبک‌شماری طلاق و مراجعه بی‌ضابطه به قاضی

صیحت من به برادرانم این است که در طلاق و قسم به طلاق شتاب نکنند و عزم و قوتی داشته باشند که بر عصبانیت خود غلبه کنند...

ادامه مطلب …

(۵۳۱۷) حکم درخواست طلاق به‌ سبب اذیت بدنی و اهانت مکرر

اگر این زنی است حق (شوهرش) را به جا می‌آورد ولی شوهرش او را اذیت می‌کند و با او معاشرت بدی دارد اشکالی ندارد که در این صورت از او درخواست طلاق کند ...

ادامه مطلب …

(۵۳۰۸) حکمت از مشروعیت طلاق چیست؟

(۵۳۰۸) سوال: حکمت از مشروعیت طلاق چیست؟ جواب: حکمت از مشروعیت طلاق یکی نیست بلکه چندین حکمت دارد و این برای آن است که طلاق اسبابی دارد و از آن اسباب: اول: این زن از شوهر خود بدش بیاید لذا وقتی زن از شوهر خود بدش بیاید برای مرد مستحب است که اگر ببیند ماندن […]

ادامه مطلب …

(۵۳۰۵) آیا در شریعت اسلامی جایز است که زن بدون اسباب، شوهرش را طلاق دهد؟

بدون سبب شرعی امکان ندارد که زن نکاح را فسخ کند پس زن در هیچ صورتی نمی‌تواند طلاق دهد اما فسخ نکاح به این معنی که نکاحی که بین او و مرد است را فسخ کند جایز است اگر اسباب شرعی وجود داشته باشد....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه