(۵۱۰۸) سوال: دختری ۲۰ ساله هستم، افرادی به خواستگاری من آمدند، من پدرم الله او را هدایت کند، تلاشش این بود که حتما قبل از من باید خواهر بزرگترم ازدواج کند تا اینکه اجازه دهد به خواستگارانم جواب مثبت دهد، او میگوید: از فرهنگ و عادت ما این نیست که خواهر کوچک تر زودتر از بزرگ تر ازدواج کند. اگر امکان دارد در این زمینه صحبت کنید شاید پدرم برنامه شما را ببیند؟
جواب:
هیچ پدر و یا هر سرپرست زنی اجازه ندارد به خواستگاری که از دین و ایمانش راضی هستید جواب رد بدهد، به این دلیل که حتما اول خواهر بزرگ تر باید ازدواج کند، چرا که این عذر نزد الله برای او دلیلی نمیباشد، الله ù می فرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ } [الأنفال: ۲۷] ترجمه: (ای مؤمنان! به خدا و پیغمبر خیانت مکنید، و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا مدارید).
و با توجه به سخن رسول اللهﷺ آنجا که میفرماید: «إذا أتاكُم من تَرضونَ خُلقهُ ودينهُ فزوّجوهُ ، إلا تفعلوا تكنْ فتنةٌ في الأرضِ وفسادٌ عريضٌ»[۱]. « هرگاه فردی به خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید، پس آن را به ازدواج در آورید، در غیر اینصورت سبب فساد و فتنه در روی زمین خواهید شد».
و چیزی که آشکار است همانا پدر و یا هر فردی که به عنوان سرپرست است، هر گاه به خواستگار دخترش جواب رد دهد، در حالی که از دین و ایمانش راضی است، به این دلیل که دختر بزرگتر هنوز ازدواج نکرده است، این دلیل نزد الله برای او نفعی نمیرساند، پس بر او واجب است که تقوای الله را پیشه کند، و به فردی که به خواستگاری دخترش آمده واز دین و ایمانش راضی است جواب مثبت دهدف فرقی نمیکند که دختر کوچک و یا بزرگ خانواده است. چه بسا ازدواج کردن دختر کوچک در خانواده سبب شود دختر بزرگ تر ازدواج کند.
این سخنی بود که خواستم پدران و یا هر فردی که سرپرست است را بیدار کنم، پس در مورد کسانی که زیر سرپرستی آنان هستند، تقوای الله را پیشه کنند .
اما در مورد فردی که منع شده با فردی که اهل دین و ایمان است ازدواج کند، صبر پیشه کند چرا که الله به او اجر و پاداش میدهد، و اگر میتواند از افرادی غیر از پدرش درخواست کند که او را به ازدواج در آورد بهتر است حتی اگر فردی وجود نداشته باشد از قاضی چنین درخواستی کند بدون اینکه سبب فتنه وشر شود تا اینکه با این کارش چنین عادت و عرف بدی که این قبیله و این شهر بر آن هستند، از بین رود.
[۱] – به تخریج آن اشاره شد.