(۱۸۱۸) سوال: برنامهی عالی شما را دنبال میکردم بارک الله فیکم و اللهÀ با شما به ما نفع برساند. و در قسمتهای گذشته یکی از جوابها مرا به خود مشغول کرد این بود: دو نفری که عقد ازدواج را در زمانی که نماز را برپا نمیداشتند انجام دادهاند پس باید دوباره عقد کنند یعنی عقد آنها مطلقا باطل گشته است. حال سوالم این است: اگر یکی از آنها بعد از عقد نماز را به مدت بیش از سه روز نخواند، عقد دوبارهی او باطل میشود؟ و اگر یکی از آنها یا هر دوی آنها ترک نماز را به مدت بیش از سه روز تکرار کرد و از روی کسالت این کار را کرده باشد حکم آن در این حالت چیست؟
جواب:
این سوال بسیار مهمی است زیرا دانستن آن برای مردم از مهمترین چیزهاست و این مبنی بر قول کفر تارک نماز میباشد و این مسئله اهل علم در مورد آن اختلاف کردهاند برخی گفتهاند تارک نماز کافر است و برخی دیگر گفتهاند که فسق میباشد.
سپس در این اختلاف کردهاند که برخی از آنها گفتهاند به نماز خواندن دعوت میشوند و اگر نماز نخواند ،حدّ آن کشته شدن است و برخی دیگر میگویند که کشته نمیشود بلکه تعزیر میشود.
و برخی از اهل علم گفتهاند که تارک نماز کافر است و از ملت اسلام خارج است و میزان و معیار در اختلافات بین اهل علم کتاب الله و سنت رسولش میباشد زیرا که اللهÀ میفرماید: {وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءࣲ فَحُكۡمُهُۥۤ إِلَى ٱللَّهِ} [سوره الشورى: ۱۰] (و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است) و اللهÀ برای ما بیان و آشکار ساخته که چگونه حکم کنیم و فرموده است:{فَإِن تَنَـٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡـَٔاخِرِۚ ذَ ٰلِكَ خَیۡرࣱ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا} [سوره النساء: ۵۹] (و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجامتر است) و معیار به قول اکثریت نیست زمانی که دلیل از قرآن و سنت بر راجح بودن قول اقلیت دلالت کند.
به خاطر این که قول اللهÀ : {فَإِن تَنَـٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءࣲ فَرُدُّوهُ} (و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را باز گردانید) شامل حالتهایی است که دو طرف منازع تعدادشان مساوی یا بیشتر یا کمتر باشد.
و اگر بخواهیم که این مسئله را به قرآن و سنت برگردانیم میبینیم که دلالت بر کفر تارک نماز میدهند.
اما اللهÀ در قرآن میفرماید: {فَإِن تَابُوا۟} (پس اگر توبه کنند) یعنی مشرک از شرک {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰنُكُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡـَٔایَـٰتِ لِقَوۡمࣲ یَعۡلَمُونَ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند بیان میکنیم) و این دلالت بر این میدهد کسی که نماز را برپا ندارد و زکات را پرداخت نکند پس برادر ما در دین نیست همانگونه کسی که از شرک توبه نکند برادر ما در دین نیست و اللهÀ برای اخوت دینی شرطی گذاشت که سه صفت دارد: توبه از شرک و اقامهی نماز و پرداخت زکات و معلوم است زمانی که به شرطی مشروط شد پس تا زمانی که آنها محقق نگردد اخوت دینی نیز به وجود نمیآید پس اگر از شرک توبه کنند ولی از نماز را برپا ندارند در دین برادر ما نیستند و اگر از شرک توبه کنند و نماز را هم اقامه کنند ولی زکات را نپردازند باز هم برادر دینی ما نیستند و این چیزی است که این آیه بر آن دلالت میکند و اخوت دینی هم فقط با خروج کامل از دین منتفی میشود و با معصیت هرچند هم که بزرگ باشند از بین نمیروند پس سوال کننده گوش دهد به آیهی قصاص که اللهÀ میفرماید : {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ كُتِبَ عَلَیۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَاۤءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَـٰنࣲۗ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد، و برده به برده، و زن به زن (کشته میشوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد) و معلوم است که کشتن مؤمن از بزرگترین گناهان میباشد تا جایی که اللهÀ در مورد آن میفرماید: «وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنࣰا مُّتَعَمِّدࣰا فَجَزَاۤؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَـٰلِدࣰا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمࣰا» [سوره النساء: ۹۳] (و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفرش دوزخ است، که در آن جاودانه میماند، و اللهÀ بر او غضب میکند، و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است) و زمانی که این گناه عظیم انسان را از دایرهی ایمان خارج نمیکند پس گناه انسان را از ایمان خارج نمیکند و برادری ایمانی باقی است تا زمانی که کافر شوند.
و همچنین اللهÀ میفرماید: {وَإِن طَاۤىِٕفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُوا۟ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیۤءَ إِلَىٰۤ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَاۤءَتۡ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوۤا۟ۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ* إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [سوره الحجرات: ۹-۱۰] (و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میانشان آشتی بر قرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله باز گردد، پس اگر بازگشت، میان آنها به عدالت صلح بر قرار کنید، و عدالت پیشه کنید، بیگمان الله عادلان را دوست میدارد.* یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) و معلوم است که کشتن یک دیگر از بزرگترین گناهان است تا جایی که رسول اللهﷺ آن را کفر اطلاق میکند و میفرماید: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»[۱] (دشنام دادن مسلمان فسق و کشتن او کفر است) ولی این کفری نیست که آن را از دایرهی اسلام خارج کند زیرا که برادر ایمانی هم هستند و اگر خارج از ملت اسلام بود اخوت ایمانی نباید برایشان اثبات میشد و معصیت انسان را از اخوت ایمانی خارج نمیکند و فقط کفر است که اخوت ایمانی را از بین میبرد.
و زمانی که به آیه براءة استدلال کردیم برای کفر تارک نماز دلالت میداد کسی که نماز نمیخواند اخوت ایمانی در مورد او منتفی است و در این صورت کافر میگردد.
و اگر کسی بگوید: در آیه این است: {وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ انُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) که همچنین دلالت بر کفر کسی که زکات را پرداخت نمیکند دارد. میگوییم: برخی از اهل آن را نیز گفتهاند کسی که زکات را پرداخت نکنند حتی اگر از روی بخل بوده باشد کافر میشود ولی ادله بر این دلالت دارد که این قول مرجوح است با وجود این که عقوبت عظیمی دارد ولی از ایمان خارج نمیشود.
و از دلایل آن چیزی است که در صحیح مسلم از ابو هریرةJ روایت است که رسول اللهﷺ میفرماید: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ، وَلَا فِضَّةٍ لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا ؛ إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ، وَجَبِينُهُ، وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ الْعِبَادِ، فَيَرَى سَبِيلَهُ ؛ إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ»[۲] (هر صاحب طلا و نقرهای که زکات آنها را پرداخت نکند در روز قیامت آن طلاها و نقرهها برای او به ورقهایی از آتش بدل خواهند شد که حرارت خود را از آتش جهنم میگیرند و به وسیلهی آنها پشت، پهلو و پیشانیاش داغ میگردد؛ هرگاه سرد شوند دوباره داغ میگردند و این کار در روزی که طول آن به اندازهی پنجاه هزار سال [دنیا] است ادامه مییابد تا آنگاه که میان بندگان قضاوت شود و هر یک راه خود را به سوی بهشت یا جهنم در پیش گیرد)
پس این روایت دلالت میدهد که کسی که زکات را پرداخت نمیکند کافر نیست زیرا که میتواند مسیرش به سوی بهشت باشد و اگر کافر میبود امکان نداشت که به بهشت راه پیدا کند و برای همین منطوق این حدیث بر مفهوم آیه مقدم است و این از قواعدی است که در اصول فقه مقرر شده است.
و اما دلیل از سنت که دلالت بر کفر تارک سنت دهد آن چیزی است که در صحیح مسلم جابرJ از رسول اللهﷺ روایت میکند: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۳] (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و در سنن بریدةJ از رسول اللهﷺ روایت میکند: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»[۴] ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) پس رسول الله نماز را حد فاصلی بین کفر و ایمان و بین کافرین و مؤمنین قرار داد و حد فاصل به گونهای میباشد که وقتی وقتی در دایرهی اولی نباشی پس در دایرهی دومی هستی بنابراین کسی که نماز نخواند از دایرهی ایمان خارج شده است و وارد دایرهی کفر شده است و کافر گشته است.
و اقوال صحابه نیز همين میباشد که امام اسحاق بن راهویهË از صحابه اجماع بر آن نقل میکند و عبدالله بن شقیقË که از تابعین میباشد میگوید: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)[۵] (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمیدانستند مگر نماز) و این نقل از اجماع ایشان میباشد.
این چیزی بود که کتاب و سنت و اقوال صحابه بر آن دلالت داشت ولی نظر و عقل نیز بر همین دلالت میدهد که هر انسانی که به اهمیت و مورد عنایت بودن نماز ایمان داشته باشد امکان ندارد که بر ترک نماز محافظت کند و در قلبش چیزی از ایمان باشد و همانطور که معلوم است نماز را اللهÀ بدون واسطه بر رسول اللهﷺ فرض گردانیده است و اللهÀ بر رسول اللهﷺ منت نهاده که در بالاترین مکانی که بشر به آن رسیده است و در با فضیلترین شب برای رسول اللهﷺ آن را فرض کرده است و اللهÀ پنجاه نماز را در شبانه روز فرض کرد که تا پنج تخفیف داد ولی اجر آن را همان اگر پنجاه نماز گذاشت که خود نشان از عنایت اللهÀ بر آن است و این که از دیگر اعمال متمایز است و عملی دیگر را نمییابی که ترک آن کفر باشد و امکان ندارد که در قلب انسانی که اهمیت و منزلت این نماز باشد و آن را رها کند و بر ترک آن محافظت کند.
و هنگامی که قرآن و سنت و اقوال صحابه و نظر و عقل صحیح بر کفر تارک نماز دلالت داده است و من در دلیلهای کسانی که میگویند کافر نیست تأمل کردم و آنها را از چهار حالت خالی ندیدهام:
اول: به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد.
دوم: به چیزی مقید شده که امکان ندارد تارک نماز را شامل شود.
سوم: یا دلیلی است که برای حالت معذور میباشد.
چهارم: نصوص عامی است که با دلایل کفر تارک نماز تخصیص مییابند.
سپس لازم است قول کفر تارک نماز را گفت و عجیب است که کسانی که این ادله را با حمل آن بر انکار، جواب میدهند و شکی نیست که این حمل ضعیف است زیرا که هنگامی که ترک را حمل بر انکار، کردید صفتی که شرع به آن اعتبار دادن است که ترک باشد را لغو کردهاید و به وصفی اعتبار داده اید که شرع به آن اعتبار نداده است.
شارع نگفته است کسی که نماز را انکار کند بلکه گفته است کسی که ترک کند و رسول اللهﷺ داناتر به چیزی است که میگوید و فصیحترین شخص در آن چیزی است که نطق میکند و ناصح ترین شخص در آنچه میخواهد توصیه کند میباشد و امکان ندارد که ارادهی کسی که انکار میکند را داشته باشد بعد آن را با عبارت ترک تعبیر کند با وجود این که فرق بسیار زیادی بین انکار و ترک وجود دارد.
سپس میگوییم: مجرد انکار کفر است اگر چه نماز نیز بخواند پس اگر انسانی فرض بودن نماز پنجگانه را انکار کند ولی آنها را بخواند و بر آنها محافظت نیز بکند او کافر است پس هنگامی که رسول اللهﷺ فرموده است {من ترکها} (کسی که آن را ترک کند) حمل آن بر انکار هیچ ارزشی ندارد.
سپس میگوییم: انکار نماز بدون شک کفر است و انکار زکات کفر است و انکار روزه کفر است و همچنین انکار کفر است و انکار هر فرضی موجب کفر است پس آیا رسول اللهﷺ فرمود: کسی که زکات را ترک کرد و کسی که روزه را ترک کرد و حج را ترک کرد؟ پس حمل ترک کردن بر انکار کردن بدون شک مردود و ضعیف است و واجب است که دلایل را آنطور که هست باقی بگذاریم.
مبنی برآن میگوییم: هنگامی که مردی که نماز نمیخواند با زن مسلمانی ازدواج کند نکاحش باطل است و به اجماع مسلمین ازدواج مرد کافر با زن مسلمان حلال نمیباشد همانطور که قول اللهÀ بر آن دلالت دارد: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ إِذَا جَاۤءَكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَـٰتُ مُهَـٰجِرَ ٰتࣲ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَـٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَـٰتࣲ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡكُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلࣱّ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّۖ} [سوره الممتحنة: ۱۰] (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هنگامیکه زنان مؤمن هجرت کرده به نزد شما آیند، پس آنها را آزمایش کنید، الله به ایمانشان داناتر است، پس اگر آنها را (زنانی) مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آنها برای آنان (کافران) حلالند و نه آنها (کافران) برای اینها حلالند(
و بر برخی از مردم این مسئله مشتبه شده است که این نیز از جنسی کافرهایی است که مسلمان میشوند و نیاز به عقد دوباره نیست ولی در صورتی که این مسئله اینگونه نیست و در آنهایی که از اصل هر دو کافر بودهاند نکاح آنها باقی است اما بین مرد کافر و زن مسلمان یا بین مرد مسلمان و زن کافر هنگامی که مرد نماز میخواند و زن نماز نمیخواند بین آنها تفاوت بسیاری است و مرتد مثل کافر الأصل نیست همانگونه که بین اهل علم معلوم است و برای همین قیاس بر آن صحیح نیست بلکه شبههای است که بر بعضی از مردم عارض میشود.
پس ما میگوییم: اگر مردی که نماز نمیخواند با زن که نماز میخواند ازدواج کند نکاحشان باطل و غیر صحیح است. و اگر اللهÀ آن مرد را هدایت کرد و اسلام آورد و نماز خواند واجب است که دوباره نکاح را به جا آورند.
و اگر بعد از نکاح مرد ترک نماز کند مثل این که مرد و زن هر دو نماز میخوانند سپس -العیاذ بالله- مرد نماز را ترک میکند پس قطعا نکاح فسخ میشود و موقوف به تمام شدن عدّهی زن میباشد پس یعنی اگر قبل از تمام شدن عدهی زن به سوی نماز برگشت پس او همچنان همسرش میباشد و اگر تا پایان عدهی زن بر تارک بودن خود باقی بود پس نکاح فسخ میشود و برای آن زن این است که با کسی دیگر ازدواج کند و اگر هم آن زن ازدواج نکرد که منتظر شد تا شاید اللهÀ آن را هدایت کند و نماز بخواند و سپس بعد از آن نماز خواند پس آن زن میتواند به سوی آن مرد برگردد هر چند که عدّهی آن تمام شده باشد طبق صحیح و راجح.
اما آنچه سوال کننده ذکر کرد که به مدت سه روز یا مانند آن نماز را ترک کرده است با آن کافر نمیشود زیرا ظاهر ادله، بر آن دلالت دارد که کسی کافر است که مطلقا نماز را ترک کند ولی کسی که روزی نماز بخواند و روزی رها کند یا نمازی را بخواند و نمازی را رها کند و به فرض بودن آن اقرار داشته باشد کافر نمیشود و برای همین نکاح هم فسخ نمیشود اما واجب است که به نماز امر شود و بر ترک آن ادب شود تا این که به راه بیاید و همهی نمازها را بخواند.
سوال کننده: شیخ بزرگوار اگر زن و شوهر هر دو هنگام عقد نکاح نماز نمیخوانند؟
جواب: اگر اینگونه باشد اصلا عقد ایشان صحیح نبوده است و اهل علم ذکر کردهاند که ازدواج مرد مرتد و زن مرتد صحیح نمیباشد و برای همین نکاح آن دو باطل میباشد.
سوال کننده: شیخ بزرگوار آیا در این حالت بر نکاح کفار قیاس میشود؟
جواب: در این حالت قیاس بر نکاح کفار گرفته نمیشود زیرا که حکم کافر الأصل و کافر مرتد مثل هم نیست و از کافر مرتد خواسته میشود که به احکام اسلام ملزم شود و واجب است که نکاح را بر آن در شریعت صحیح میباشد تطبیق دهد بر خلاف کافر الأصل.
سوال کننده: شیخ بزرگوار آیا عقد دوباره بین زوجین در این حالت تأثیری بر مشروع بودن اولاد گذشته دارد؟
جواب: اگر ازدواج زوج در هنگام نکاحش صحیح نبوده و او معتقد بوده است که نکاحش صحیح است پس فرزندانی که به دنیا آمدهاند شرعی هستند زیرا که اکثر چیزی که در مورد آنها میگویند این است که این از وطء شبهه ( همخوابی که اشتباها صورت گرفته است) حساب میکنند و وطء شبهه را به آن نسب ملحق میکنند همانطور که اهل علم ذکر کردهاند و شیخ الإسلام ابن تیمیهË اجماع را حکایت میکند.
[۱] رواه البخاری (۴۸) و مسلم (۶۴).
[۲] تخریج آن گذشت.
[۳] تخریج آن گذشت.
[۴] تخریج آن گذشت.
[۵] تخریج آن گذشت.