(۱۷۸۷) سوال: وقتی کوچک بودم پدرم نماز میخواند و قرآن تلاوت میکرد و تقریبا پنج سال قبل از وفاتش آن را ترک کرد در حالی برآن قادر بود و الان میخواهم که برای او حج بجا بیاورم آیا این جایز است؟
جواب:
به سبب قطع کردن نماز شود نگاه میشود ظاهر آن این است که او به خاطر سببی نماز را رها کرده است و او عقل را از دست داده و تحمل نماز را نداشته است که در این حالت رسول اللهﷺ میفرماید: «رفع القلم عن ثلاثة» (قلم از سه چیز برداشته شده است) و از آنها ذکر کرد {الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ}[۱] (دیوانه تا زمانی که هوشیار گردد(
و اما اگر نماز را ترک کرده و در سلامت عقل بوده است که کافر گشته است والعیاذ بالله و زمانی که کافر باشد پس جایز نیست که برای حج شود و برای او دعا شود به خاطر قول اللهÀ که میفرماید: {مَا كَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ أَن یَسۡتَغۡفِرُوا۟ لِلۡمُشۡرِكِینَ وَلَوۡ كَانُوۤا۟ أُو۟لِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَـٰبُ ٱلۡجَحِیمِ} [سوره التوبة: ۱۱۳] (برای پیامبر و کسانیکه ایمان آوردند (شایسته) نبود که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، – هر چند از نزدیکانشان باشند- بعد از آنکه برای آنها روشن شد که آنها اهل دوزخند) و اگر کسی گفت که این مسئله بین علما اختلاف است که انسان با ترک نماز کافر میشود یا نه پس جوابش این است که میگوییم بله این مسئله بین اهل علم اختلاف میباشد ولی میزان به دلیل قول الله، کتاب الله و سنت رسول الله میباشد: {فَإِن تَنَـٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡـَٔاخِرِۚ ذَ ٰلِكَ خَیۡرࣱ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا}[سوره النساء: ۵۹] (و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجامتر است) و {وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءࣲ فَحُكۡمُهُۥۤ إِلَى ٱللَّهِ} [سوره الشورى: ۱۰] (و در هر چیزی که در آن اختلاف کنید، پس حکم (و داوری) آن با الله است) و زمانی که این مسئله را به کتاب الله و سنت رسول برگردانیم در حالی که ما معقتد به قول این و آن نیستم بلکه به مقتضای دلیل نگاه میکنیم که هم کتاب الله و سنت رسولش و اقوال صحابه و نظر و عقل صحیح بر کفر تارک نماز دلالت دارند.
و اما قرآن در مورد مشرکین میفرماید: {فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَ ٰنُكُمۡ فِی ٱلدِّینِ} [سوره التوبة: ۱۱] (پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند) در این آیه اللهÀ برای اخوت دینی سه شرط گذاشت: توبه از شرک، اقامهی نماز و پرداخت زکات که هر کدارم از این شروط منتفی شود مشروط که اخوت دینی باشد هم منتفی خواهد شد و معلوم است که اگر بر شرک باقی بمانند برادران دینی ما نیستند و اگر اسلام آوردند و نماز نخوانند باز هم برادران دینی ما نیستند و همچنین در مورد پرداخت زکات و اخوت دینی فقط کفر از بین میرود و با معصیت هر چند که بزرگ باشد منتفی نمیشود همانطور که اللهÀ در مورد قتل عمد که از بزرگترین گناهان میباشد، میفرماید: {یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ كُتِبَ عَلَیۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَاۤءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَـٰنࣲۗ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد، و برده به برده، و زن به زن (کشته میشوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد) پس فرمود: {فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءࣱ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ} [سوره البقرة: ۱۷۸] (پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند) با وجود این که قاتل فاعل کبیرهی بسیار عظیمی هست ولی او از اخوت ایمانی خارج نگردید.
و اللهÀ در مورد دو طائفهای که یکدیگر را میکشند میفرماید: {وَإِن طَاۤىِٕفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُوا۟ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیۤءَ إِلَىٰۤ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَاۤءَتۡ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوۤا۟ۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ* إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [سوره الحجرات: ۹-۱۰] (و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میانشان آشتی بر قرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله باز گردد، پس اگر بازگشت، میان آنها به عدالت صلح بر قرار کنید، و عدالت پیشه کنید، بیگمان الله عادلان را دوست میدارد.* یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) و کشتار بین مسلمین از بزرگترین کبائر است تا جایی که رسول اللهﷺ میفرماید: «إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ “. فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا الْقَاتِلُ، فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ ؟ قَالَ : ” إِنَّهُ كَانَ حَرِيصًا عَلَى قَتْلِ صَاحِبِهِ»[۲] («هرگاه دو مسلمان بر یکدیگر شمشیر می کشند قاتل و مقتولدر دوزخاند.»! من گفتم : یا رسول این قاتل است (که مستحق دوزخ است) ولی مقتول چرا؟ فرمود: « وی نیز به کشتن یار (رقیب) خود حریص بوده است.») و «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»[۳] (دشنام دادن مسلمان فسق و کشتن او کفر است) و «لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ»[۴] (پس از من به کفر بر نگردید که بعضی از شما گردنهای بعضی دیگر را بزند) با وجود این که از بزرگترین گناهان میباشد و شارع بر آن کفر اطلاق کرد ولی او را از ایمان خارج نمیکند به دلیل این قول اللهÀ که میفرماید: {إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةࣱ فَأَصۡلِحُوا۟ بَیۡنَ أَخَوَیۡكُمۡ} [الحجرات : ۱۰] (مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان صلح (و آشتی) بر قرار کنید) و ترک نماز و روزه همانطور که در آیه سوره توبه آمده بود خارج کنندهی انسان از دایرهی ایمان میباشد چون که اللهÀ سه شرط برای آن گذاشته بود: توبه از شرک، اقامهی نماز و پرداخت زکات.
و اگر کسی بگوید که آیا میگویی مانع زکات تکفیر میشود؟ میگوییم که این نیز گفته شده است و روایتی از امام احمدË نیز میباشد اما قول راجح این است که تکفیر نمیشود بدلیل حدیثی که ابو هریرة در صحیح مسلم از رسول اللهﷺ روایت میکند: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ، وَلَا فِضَّةٍ لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا ؛ إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ، وَجَبِينُهُ، وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يُقْضَى بَيْنَ الْعِبَادِ، فَيَرَى سَبِيلَهُ ؛ إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ»[۵] (هر صاحب طلا و نقرهای که زکات آنها را پرداخت نکند در روز قیامت آن طلاها و نقرهها برای او به ورقهایی از آتش بدل خواهند شد که حرارت خود را از آتش جهنم میگیرند و به وسیلهی آنها پشت، پهلو و پیشانیاش داغ میگردد؛ هرگاه سرد شوند دوباره داغ میگردند و این کار در روزی که طول آن به اندازهی پنجاه هزار سال [دنیا] است ادامه مییابد تا آنگاه که میان بندگان قضاوت شود و هر یک راه خود را به سوی بهشت یا جهنم در پیش گیرد) و زمانی که راهش به بهشت باشد پس قطعا او کافر نمیباشد و همانطور که بین اهل علم مشخص است که سنت، قرآن تفسیر و تبیین، و مقید و تخصیص میدهد.
اما دلیل از سنت که تارک نماز کافر است در صحیح مسلم از جابر بن عبداللهJ روایت است که رسول اللهﷺ فرمود: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ» (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) و آنچه بریدة بن الحصیبJ از رسول اللهﷺ در سنن روایت میکند: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ»[۶] ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است) و این دو حدیث دلالت بر کفر تارک نماز میدهد وجه آن لفظ بینیتی است که دلالت بر جدایی بین شرک و ایمان میدهد که حد فاصل میباشد پس هر کسی نماز را بجا آورد در طرف ایمان است و هر کسی آن را ترک کرد در طرف کفر است و هر کسی نماز را اقامه کرد از مسلمین میباشد و هر کسی که آن را اقامه نکرد از کافرین میباشد: «إِنَّ الْعَهْدَ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ» ( عهد بین ما و ایشان نماز است پس کسی آن را ترک کند حقیقتا کافر گشته است)
و اما اقوال صحابه که عمر بن الخطابJ میفرماید: (لاحظَّ في الإسلام لمن ترك الصلاة) [۷](کسی که نماز را ترک کند بهرهای از اسلام ندارد) و این نفی به (لای نافیه للجنس) میباشد که دلالت عموم میدهد و زمانی که نصیب و بهرهی هم کم و هم زیاد در اسلام نفی شد دیگر چیزی جز کفر باقی نمیماند.
و عبدالله بن شقیقË که یکی از تابعین است میگوید: (كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَرَوْنَ شَيْئًا مِنَ الْأَعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلَاةِ)[۸] (اصحاب محمد ترک هیچ اعمالی را کفر نمیدانستند مگر نماز)
و اما عقل و نظر صحیح که دلیل چهارم است گفته میشود که چگونه به شخصی که بر ترک نماز محافظت میکند و اذان را میشنود ولی نماز نمیخواند و میبیند که مسلمانان نماز را اقامه میکنند و او هیچ اهمیتی به آن نمیدهد، بگوییم که مسلمان است؟ در صورتی که او دورترین شخص از آن میباشد و عقل صحیح نیز دلالت بر کفر این مرد میدهد هرچند که شهادتین را بگوید و هر کسی که شهادتین گفت حتما مسلمان نیست پس اگر شخصی شهادتین را بگوید ولی به یک آیهای از قرآن و یا به یکی از احکام الله کفر ورزد و میداند که از احکام الله میباشد پس او کافر است.
و اگر شخص بگوید: آیا امکان ندارد که حدیث: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلَاةِ»[۹] (فاصلهی انسان با شرک و کفر ترک نماز است) بر کفر نعمت حمل شود؟ جواب: با آن چیزی که از قبل به آن اشاره کردیم صحیح نمیباشد و آن بینیت است و حقیقتا کلمهی {بین} یعنی حد فاصلی که امکان ندارد با هم مخلوط شوند و بینیت مطلق دلالت بر جدایی مطلق میدهد پس کسی که نماز را ترک کرد کاملا از اسلام جداست و امکان ندارد که انسانی مسلمان باشد و نمازش را ترک کند.
و اگر کسی بگوید: آیا امکان ندارد که این نصوص که دلالت بر کفر تارک نماز میدهد را حمل بر منکر حکم نماز کنیم؟ و جواب آن: این ممکن نیست زیرا مجرد انکار حکم نماز کفر است حال چه نماز بخواند و یا این که نخواند و حتی اگر همیشه با جماعت هم بخواند ولی معتقد باشد که نماز فرص نیست و انسان در انجام آن مخیر است، کافر میباشد.
و حمل کردن نصوص بر انکار حکم نماز از سه وجه صحیح نمیباشد:
وجه اول: ما وصفی که شارع برای حکم آورده که همان ترک است را لغو کردهایم.
وجه دوم: و وصفی که شارع به آن اعتبار نداده است که همان انکار حکم است را ثابت کردهایم.
وجه سوم: و آن بر حدیث تطبیق ندارد زیرا که همانطور که گفتیم اگر همیشه هم نماز بخواند ولی حکم آن را منکر باشد او کافر است.
پس اینگونه تبیین شد که تارک نماز کافر است و تأویل نصوص بر کفر نعمت غیر صحیح است و همچنین تأویل آن بر انکار حکم نیز صحیح نیست.
و شایسته است که طالب علم بدان که در مقابل اللهÀ در روز قیامت مسؤل است که به ظاهر آنچه کتاب و سنت اقتضا کرده، حکم داده است و اینکه بداند حکم بر مردم و اقوال و افعال و معتقداتشان فقط به الله و رسولش بر میگردد و چرا ما باید از کافر دانستن کسی که قرآن چ سنت بر آن دلالت میکند بترسیم؟ و ترس ر این موضوع مانند ترس در تحریم چیزی است که شرع بر حرام بودن آن دلالت واضح داشته باشد و ما کسی نیستیم که بر بندگان الله و افعالشان حکم کنیم و تنها کسی که حکم میکند الله است حال آن را ر کتابش حکم کرده یا در آنچه رسولش آورده است.
برای همین میگوییم برای انسان واجب است که به نصوص از این جهت نگاه کند که از آن پیروی میشود نه این که نصوص از چیزی پیروی کند تا این که از تأویل سالم بماند و تفاوتی ندارد که آن تأویل نزدیک یا دور باشد زمانی که قرآن و سنت به آن دلالت ندهد.
مبنی بر آن میگوییم: این مردی که آن زن، درمورد او سوال کرد اگر با سلامت بدن و عقل به مدت پنج سال قبل از وفاتش نماز را ترک کرده است او کافر بوده و بر کفر کرده است مگر اینکه فهمیده شود در آخر حیاتش توبه کرده و نماز خوانده است و هنگامی که بر حالت ترک نماز مده مرده است جایز نیست بر او حج کرده شود و برایش دعا شود. در مورد آن باید دو مسئله مورد بررسی قرار گیرد:
اول: آیا او در زمانی که نماز را ترک میکرده است عقل او سر جایش بوده است؟ زیرا من بعید میدانم که نماز را ترک کرده با وجود صحت کامل عقل و شعورش با این وجود که او از اول بر نماز و بقیهی عبادات محافظت میکرده است.
دوم: آیا او قبل از مرگش توبه چ رجوع کرده است یا نه؟ زیرا ممکن است قبل از این که بمیرد همانطور که بسیاری از مردم را مییابی که در آنها تفریط و سهلانگاری است سپس اللهÀ در آخر حیاتشان آنها را بیدار میکند و عبدالله بن مسعودJ میفرماید: رسول اللهﷺ صادق و مصدوق بود به ما گفت: «أَنَّ خَلْقَ أَحَدِكُمْ يُجْمَعُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْمًا وَأَرْبَعِينَ لَيْلَةً، ثُمَّ يَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَهُ، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مِثْلَهُ، ثُمَّ يُبْعَثُ إِلَيْهِ الْمَلَكُ، فَيُؤْذَنُ بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ ؛ فَيَكْتُبُ رِزْقَهُ وَأَجَلَهُ وَعَمَلَهُ، وَشَقِيٌّ أَمْ سَعِيدٌ، ثُمَّ يَنْفُخُ فِيهِ الرُّوحَ، فَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ حَتَّى لَا يَكُونُ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ إِلَّا ذِرَاعٌ، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الْكِتَابُ، فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ، فَيَدْخُلُ النَّارَ، وَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ إِلَّا ذِرَاعٌ، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الْكِتَابُ، فَيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَدْخُلُهَا»[۱۰] (بهراستی که آفرینش هر یک از شما چهل روز در شکم مادرش گرد آورده میشود (به صورت نطفه) و سپس همانند آن (یعنی چهل روز) به صورت لخته خون آویزان است و سپس در همان مدت به صورت پاره گوشت است سپس فرشته به سوی او فرستاده میشود و در آن روح میدمد و به نوشتن چهار چیز فرمان داده میشود: به نوشتن روزیاش و مدت عمرش، کردارش و اینکه بدبخت است يا خوشبخت. پس سوگند به اللّه که هیچ معبود برحقی جز او نیست یکی از شما کردار اهل بهشت را انجام میدهد تا جایي که میان او و بهشت فاصلهای جز یک ذراع نمیماند پس کتاب مقدر بر او پیشی گرفته و عمل اهل جهنم را انجام میدهد تا اینکه وارد آن میشود. و یکی از شما کردار اهل جهنم را انجام میدهد تا جایی که میان او و جهنم فاصلهای جز یک ذراع باق نمیماند پس کتاب مقدر بر او پیشی گرفته و عمل اهل بهشت را انجام میدهد تا اینکه وارد آن میشود) پس انسان چه بسا در آخر حیاتش الله او را از خواب غفلت بیدا کند و خاتمه و پایانش با خیر و سعادت باشد.
و دانسته شود که این قول در آخر حدیث:«لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ حَتَّى لَا يَكُونُ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ إِلَّا ذِرَاعٌ» (کردار اهل بهشت را انجام میدهد تا جایي که میان او و بهشت فاصلهای جزیک ذراع نمیماند) مقید به حدیث دیگر شده است که میفرماید:«یعمل بعمل أهل الجنة فیما یبدو للناس حتی یکون ما بینه و بینها إلا ذراع»[۱۱] (در نگاه او عمل اهل بهشت را انجام میدهد تا این که بین او و آن یک ذراع فاصله است) یعنی برای این که اجل او نزدیک بوده است سپس در قلبش بدی هایی غلبه میکند تا این که عمل اهل دوزخ را انجام میدهد و وارد آن میشود.
[۱] رواه البخاری تعلیقا (۴۴۰۰).
[۲] رواه البخاری (۳۱) و مسلم (۲۸۸۸).
[۳] رواه البخاری (۴۸) و مسلم (۶۴).
[۴] رواه البخاری (۱۲۱) و مسلم (۶۵).
[۵] تخریج آن گذشت.
[۶] تخریج آن گذشت.
[۷] رواه مالک (۳۹/۱).
[۸] تخریج آن گذشت.
[۹] رواه مسلم (۸۲).
[۱۰] رواه البخاری (۷۴۵۴) و مسلم (۲۶۴۳).
[۱۱] رواه البخاری (۲۸۲۹) و مسلم (۱۱۲).