شنبه 19 ربیع‌الثانی 1447
۱۸ مهر ۱۴۰۴
11 اکتبر 2025

(۵۱۰) محبت به خاطر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ چگونه است؟

(۵۱۰) سوال: محبت به خاطر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ چگونه است؟

جواب:

بدین صورت است که فرد را به خاطر عبادت‌کار بودن و نیکوکار بودنش دوست داشته باشید، نه به خاطر مال، پیوند خویشاوندی، اخلاق خوب، ظاهر و چهره و… ؛ بلکه فقط او را به خاطر دین‌داری و تقوای وی دوست داشته باشید. این محبت به خاطر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است که در این حالت، متوجه خواهید شد که هر یک از شما دو طرف، دیگری را در طاعت و عبادت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ کمک می‌کند. در حدیث صحیح از ابو هريره رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ ثابت است که پیامبر ﷺ فرمود: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ في ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إلَّا ظِلُّهُ: إِمامٌ عادِلٌ، وشابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّه تَعالى، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ في المَسَاجِدِ، وَرَجُلانِ تَحَابَّا في اللَّه: اجتَمَعا عَلَيهِ، وتَفَرَّقَا عَلَيهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ، وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّي أَخافُ اللَّه، ورَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فأَخْفَاها، حتَّى لا تَعْلَمَ شِمالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينهُ، ورَجُلٌ ذَكَرَ اللَّه خالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ»۱ : (هفت نفر هستند که در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی الله نیست، آنان را زیر سایه‌اش قرار می‌دهد: حاکم عادل، جوانی که در عبادت الله پرورش یافته باشد، مردی که قلبش به مسجد وابسته است، دو نفری که به خاطر الله هم‌دیگر را دوست دارند و به خاطر او جمع می‌شوند و به خاطر او جدا می‌گردند، مردی که زنی صاحب مقام و زیبا او را به سوی خود بخواند و او بگوید: من از الله می‌ترسم، فردی که پنهانی صدقه می‌دهد؛ چنان که دست چپش متوجه نمی‌شود دست راستش چه انفاق کرده است و مردی که در خلوت، الله را یاد می‌‌کند و چشمانش از اشک، لبریز شود) نکته‌ی مورد نظر در این حدیث، این عبارت است: «رَجُلانِ تَحَابَّا في اللَّه: اجتَمَعا عَلَيهِ، وتَفَرَّقَا عَلَيهِ»: (دو نفری که به خاطر الله هم‌دیگر را دوست دارند و به خاطر او جمع می‌شوند و به خاطر او جدا می‌گردند).

 اما تمام مسلمانان و به ویژه بانوان را هشدار می‌دهم که محبت به  الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ تبدیل به محبت همراه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نشود؛ زیرا برخی مردم آن‌ قدر در محبت به خاطر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ زیاده‌روی می‌کنند که محبتشان در دل، بیش از محبت به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌شود؛ زیرا در قلب و بر زبان خود، همیشه از آن شخص یاد می‌کنند، با یاد محبوبشان می‌خوابند و بیدار می‌شوند و هر جا بروند و بازگردند به یاد محبوب خویش هستند که بدین ترتیب یاد آن محبوب، وی را از یاد الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ غافل می‌کند؛ این شرك در محبت است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ الله أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ} [البقره: ۱۶۵]: (برخی از مردم، کسانی غیر از الله را برمی‌گزینند که آنان را همانند الله دوست می‌دارند).

واقعا جای تأسف است که مثلا زنی هم‌کلاسی، همکار، معلم یا فرد دیگری را چنان دوست بدارد که تمام فکر، عقل و دلشان را فرا گرفته و دائماً به یادش هستند؛ آن‌چنان که به سبب وی یاد و ذكر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را فراموش می‌کنند که البته این رفتار، اشتباه و خطرناک است.

واجب است هرگاه شخصی به این درد و بیماری دچار شد، تمام تلاش خود را برای درمان آن به کار گیرد؛ اما حال که کار به این‌جا رسیده، راه درمان چیست؟

راه درمان به این صورت است:

اول: باید به یاد داشته باشد که محبت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از هر چیز دیگر برتر است و باید قلبش را متوجه محبت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ نماید. آن‌چه موجب تقویت محبت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ در قلب بنده می‌شود، پایبندی به ذكر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، تلاوت زیاد قرآن، انجام زیاد کارهای نیک و روی‌گردانی از شهوت و هوای نفس است.

دوم: باید مقداری از این کسی که محبتش در قلب وی تا این اندازه زیاد شده، دوری کند و خود را به کار دیگری مشغول سازد؛ اگر فایده‌ای نداشت، ارتباطش را به طور کامل با او قطع نماید تا آن محبت، آرام شود، حرارتش فروکش کند و به محبت معمولی بازگردد.

به دلیل شیوع این مسئله دوست داشتم یادآوری کنم هشیار باشید که محبت به خاطر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به حدی نرسد که تبدیل به محبت به همراه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ شود زیرا این نوعی از شرک در محبت است.

***


  1. صحیح مسلم: كتاب الأذان باب من جلس في المسجد ينتظر الصلاة وفضل المساجد، شماره (٦٦٠) / همچنین: كتاب الكسوف، باب فضل إخفاء الصدقة، شماره (۱۰۳۱). ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: كيف تكون المحبة في الله؟

فأجاب رحمه الله تعالى: تكون المحبة في الله بأن تحب الرجل لكونه خُلقه عابدا صالحا، لا لأنه قريبك، ولا لأن عنده مالا، ولا لأنه يعجبك فيه خلقه ومنظره، وما أشبه ذلك، ولكن تحبه لدينه وتقواه، هذه هي المحبة في الله، وفي هذه الحال تجد أن كل واحد منكما يُعين الآخر على طاعة الله.

وقد ثبت في الحديث الصحيح عن أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي -صلى الله عليه وعلى آله وسلم- قال: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلَّهِ، يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الإِمَامُ العَادِلُ، وَشَابٌ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلَانِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ؛ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ، وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ، وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ، أَخْفَى حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ». والشاهد هنا قوله: «رجلان تحابا في الله اجتمعا عليه، وتفرقا عليه».

ولكني أحذر غاية التحذير – ولا سيما النساء- من أن تكون هذه المحبة في الله محبة مع الله؛ لأن بعض الناس يغرم بمحبة أخيه في الله، أو تغرم المرأة بمحبة أختها في الله، حتى تكون محبة هذا الإنسان في قلبها، أو في قلب الرجل، أشدَّ من محبة الله؛ لأنه يكون دائما هو الذي في قلبه، وهو الذي على ذكره؛ فإن نام نام على ذكره، وإن استيقظ استيقظ على ذكره، وإن ذهب أو رجع فهو على ذكره، فيُنسيه ذكره ذكر الله عز وجل ، وهذا شرك في المحبة، قال الله تعالى: ﴿ وَمِن النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِ اللَّهِ ﴾ [البقرة: ١٦٥].

وفعلا تحصل الشكوى من هذا الأمر، أن تحب المرأة زميلتها أو معلمتها محبةً شديدة، تستولي على قلبها وفكرها وعقلها، حتى تكون هي التي على بالها دائما، وتَنسَى بذكرها ذكر الله، وهذا خطأ وخطر. والواجب على المرء إذا وقع في هذا الداء أن يحاول بالدواء ما استطاع، ولكن كيف الدواء، وقد وصلت الحال إلى هذه المنزلة؟

الدواء:

أولا: أن يذكر أن محبة الله تعالى فوق كل شيء، ويصرف قلبه لمحبة الله. ومما يُقوّي محبة الله في قلب العبد دوام ذكر الله، وكثرة قراءة القرآن، وكثرة الأعمال الصالحة، والإعراض عن شهوات النفس وهوى النفس.

ثانيا: أن يبتعد بعض الشيء عن هذا الذي وقع في قلبه محبته إلى هذه المنزلة، فيبتعد عنه بعض الشيء ويتلهى بأمرٍ آخر، فإن لم ينفع فليجتنبه نهائيا، يقطع الصلة بينه وبينه حتى يهدأ هذا الحب، وتزول هذه الحرارة وتسكن، ثم يعود إلى محبته المحبة العادية. ومن أجل كثرة الشكوى من هذا أحببت أن أنبه على ألا تكون المحبة في الله ترتقي إلى أن تكون محبةً مع الله؛ لأن هذا نوع من الشرك في المحبة.

مطالب مرتبط:

(۵۲۶) معاشرت با همکاران نصرانی در محیط کاری

تردیدی نیست که هر کس بیش از مسلمانان به آن‌ها علاقه و محبت داشته باشد، مرتکب حرام بسیار بزرگی شده است؛ زیرا واجب است مؤمنان را دوست داشته باشد و هر آن‌چه برای خود می‌پسندد را برای آنان هم دوست بدارد.

ادامه مطلب …

(۵۲۹) چگونگی تعامل با نزدیکانی که نماز نمی‌خوانند

قبل از هر چیز، کسانی که اصلا نماز نمی‌خوانند را ابتدا با صحبت، کتاب‌ها و نوارهای دینی، نصیحت کنید؛ اگر از ترک نماز، دست کشیدند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بخشنده‌ و مهربان است اما اگر نپذیرفتند و بر روش خود اصرار ورزیدند، واجب است با آنان قطع ارتباط کرده و از آنان دور شوید.

ادامه مطلب …

(۵۱۸) حكم سفر به سرزمین كفار برای تفریح

تردیدی نیست که انسان هر اندازه در تقوا و پایبندی قوی باشد، سفر به سرزمین کافران برای وی خطرناک است؛ لذا حرام یا مکره مگر این ‌که بنا بر نیاز باشد که البته تفریح و گردش، ضرورت به شمار نمی‌رود.

ادامه مطلب …

(۵۲۱) حکم کار کردن با اشخاص غیر مسلمان

این برادر را نصیحت کرده و به او می‌گوییم: شایسته است دنبال کاری باشی که هیچ یک از دشمنان الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ و پیامبرش که دینی غیر از دین اسلام دارند در آن نباشند که اگر مقدور باشد، واجب و شایسته همین است؛ اما اگر مقدور نبود، اشکالی ندارد.

ادامه مطلب …

(۵۲۲) حکم معاشرت با نزدیکان کم نماز

به نظر من به مصلحت بنگرید؛ اگر همراهی شما با او در خوردن، نوشیدن و حضور در مجالس سبب می‌شود که قلبش نرم گردد و به شما گرایش پیدا کند، این کار را انجام دهید.

ادامه مطلب …

(۵۳۰) چگونگی تعامل با فرزندان خانواده که نماز نمی‌خوانند

وقتی یک از فرزندان خانواده چنین حالتی دارد بر خانواده واجب است او را دوست نداشته باشند زیرا اگر او را دوست بدارند در حقیقت، دشمنان الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را دوست داشته‌اند زیرا شخص کافر، دشمن الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است.

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه