دوشنبه 5 محرم 1447
۹ تیر ۱۴۰۴
30 ژوئن 2025

(۳۴۴) حکم رفتن نزد ساحر برای شفا یافتن

(۳۴۴) سوال: در شهر عمران يمن، زنی بیست ساله وجود دارد که ادعا می‌کند سندي است و اموال و دارایی مردم را می‌گیرد؛ بسیاری از افراد جاهل به او مراجعه کرده و از او درباره‌ی افرادی که به سفر رفته‌اند می‌پرسند که کجا هستند و چه زمانی برمی‌گردند؟ بیماران نیز برای شفا یافتن نزد او می‌روند. وقتی نزد او حاضر می‌شوند، پارچه‌ای بر خود انداخته و با صدایی متفاوت می‌گوید: فلانی بعد از چند روز یا چند ماه می‌آید یا نمی‌آید و فلان مریض شفا می‌یابد و این تعویذ برای او است یا تعویذ برایش سودی ندارد. همچنین زنان را از کارهای پنهانی شوهرانشان باخبر می‌کند تا جایی که به همسرم گفته بود: شوهرت قصد ازدواج دارد و همسرم نامه‌ی درخواست طلاق برایم فرستاد که من نیز نامه را برایش فرستادم و خُلع وی را سه مرتبه در آن ابراز کردم؛ آیا این طلاق، صحیح است یا باطل؟ نظر به این که شش ماه گذشته و من سبب این مسئله را نمی‌دانم. همچنین این زن ادعا می‌کند که عالمان و بزرگانی در اختیار دارد که به او خبر می‌دهند و به مردان بسیاری می‌گوید: (همسرانتان مردان دیگری نیز دارند) تا میان شوهران و همسرانشان اختلاف بیاندازد. آیا در میان جن، عالمان و بزرگانی وجود دارند که از غیب، آگاه باشند؟

جواب:

این زن از جمله کاهنان و پیش‌گویان است زیرا ادعا می‌کند که از آینده خبر دارد و هر کس ادعا کند از آینده خبر دارد، کاهن و پیش‌گویی دروغ‌گو است که رفتن نزد او و باور کردن و تصدیق سخنش جایز نیست بلکه تصدیق وی به معنای تکذیب قرآن است زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ} [النمل: ۶۵]: (بگو: جز الله هیچ کس در آسمان‌ها و زمین، غیب را نمی‌داند).

غيب همان خبرهای آینده است که از انسان، پنهان است و فقط الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بدان علم دارد. این زن که چنین ادعا می‌کند نیز قرآن را تکذیب کرده است. بنابراین بر والیان امور واجب است چنین کارهایی را در سرزمین‌هایشان منع کنند تا این افراد، مردم را به آن چه مخالف اعتقادشان است و سخنان الله و پیامبرش ﷺ را تکذیب می‌کند، گرفتار نکنند.

تأیید و تصدیق کردن ادعاهای این زن در مورد آگاهی وی از غیب، هرگز جایز نیست؛ حتی اگر در نظر گرفته شود که برخی گفته‌هایش رخ می‌دهد، تصادفی است یا از جنیان که استراق سمع می‌کنند شنیده و دروغ‌های متعددی بدان افزوده است تا باطل خود را ترویج دهد. ادعای گفت و گوی با اشراف و بزرگان جن هم ادعایی دروغین است زیرا واجب است تمام گفته‌های کاهن و پیش‌گو و تمام چیزهایی که به عنوان ابزار و سایل کهانت و پیش‌گوی‌اش یاد می‌کند تکذیب شود. جن نیز بنا بر آیه‌ی صریح قرآن، از غیب نمی‌داند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ} [سبأ: ۱۴]: (وقتی مرگ را بر وی (سلیمان) مقدر نمودیم، متوجه مرگ وی نشدند تا زمانی که موریانه عصایش را خورد. وقتی بر زمین افتاد، جن‌ها دانستند که اگر غیب را می‌دانستند، در مجازات خفت‌بار نمی‌ماندند) بنابراین هیچ کس از جن، انسان و فرشتگان از غیب خبر ندارد) که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ} [النمل: ۶۵]: (بگو: جز الله، هیچ کس در آسمان‌ها و زمین، غیب را نمی‌داند) همچنین می‌فرماید: {عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً} [الجن: ۲۶-۲۷]: (الله دانای غیب است؛ هیچ کس را از غیبش آگاه نمی‌سازد؛ مگر پیامبری را که از او خشنود گردد که قطعا فرشتگانی از پیش رو و پشت سر او را برای نگاه‌بانی از او می‌فرستد).

در این مورد که گفت: همسرش را سه بار خُلع نموده است؛ باید گفت: این همان مسئله‌ی “سه طلاق در یک جلسه” است. اگر قصد دارد به همسرش بازگردد، علما در این مورد، اختلاف نظر دارند که اگر قبلا همسرش را دو بار طلاق نداده باشد، آیا می‌تواند به او بازگردد یا خیر؟ دیدگاه راجح، این است که اگر قبل از این طلاق، دو بار طلاق نداده باشد می‌تواند به همسرش بازگردد؛ زیرا در صحيح مسلم این حديث ابن عباس رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُمَا آمده است: سه طلاق در یک جلسه در زمان پیامبر ﷺ، زمان ابوبكر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ و دو سال از خلافت عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ وجود داشت و یک طلاق محسوب می‌شد، وقتی مردم آن ‌را زیاد انجام دادند، عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ گفت: (أرى النَّاسَ قَد تَعَجَّلُوا فِي أَمرٍ كَانَت لَهُم فِيهِ أَناةٌ، فَلَو أمضَينَاهُ عَلَيهِم): (می‌بینم که مردم در امری شتاب می‌کنند که باید در آن تأمل و درنگ نمایند؛ پس حکم آن را برایشان جاری می‌کنیم) این نص، صریح است که جاری ساختن حکم جدایی کامل برای سه طلاق در یک جلسه، اجتهاد امير المؤمنين عمر رَضِيَ‌اللهُ‌عَنْهُ است؛ این مسئله همان طور که مقتضای نص شرعی است مقتضای عقل و قیاس صحیح نیز هست زیرا حکم سه طلاق در یک جلسه را شرع صادر می‌کند نه انسان. اگر انسان بگوید: (سه مرتبه أستغفر الله) و (سه مرتبه سبحان الله) و اگر بعد از نماز بگوید: (سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله أكبر) سپس بگوید: (سی و سه مرتبه) پاداش سی و سه بار گفتن این ذکر را ندارد. وقتی این چیز (پاداش دادن برای ذکر و طاعتش) در مورد اعمالی که نزد الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ محبوب و پسندیده هستند حاصل نمی‌شود، چگونه در مسائلی مانند طلاق که نهایت حکمش مباح بودن است حاصل شود؟

مقتضای عقل و قیاس صحیح این است که سه طلاق در یک جلسه، یک طلاق محسوب می‌شود؛ همان طور که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به پیامبرش فرمود: {يَا أَيُّهَا النَّبي إِذَا طَلَّقْتُمُ النساء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنّ} [الطلاق: ۱]: (ای پیامبر! هرگاه خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را با مراعات عدّه طلاق دهید) طلاق به این صورت فقط زمانی محقق می‌شود که زن نزد شوهرش باشد و طلاق داده نشده نباشد زیرا اگر در همان عدّه برای بار دوم، طلاق داده شود، عدّه در این طلاق، رعایت نشده است. به همین خاطر است که علما رَحِمَهُمُ‌الله می‌گویند: اگر مردی امروز زنش را طلاق ‌دهد سپس بعد از این ‌که دو بار حیض شد، برای بار دوم وی را طلاق ‌دهد این زن، عدّه را به خاطر طلاق دومی از سر نمی‌گیرد؛ زیرا عدّه در این طلاق، مراعات نشده و مادامی که عدّه مراعات نشده باشد، زن از جانب شرع، بدان دستور داده نشده است زیرا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنّ} [الطلاق: ۱]: (آنان را با مراعات عدّه طلاق دهید) همچنین از پیامبر ﷺ نیز ثابت است که فرمود: «مَن عَمِلَ عَملاً لَيسَ عَلَيهِ أَمرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»۱ : (هر کس عملی انجام دهد که دستور ما بر آن نیست، آن عملش مردود است) فتوای شيخ الإسلام ابن تيميه رَحِمَهُ‌الله نیز همین است که سه طلاق در یک مجلس اگر با سه جمله‌ی جداگانه هم گفته شود، فقط یک طلاق محسوب می‌شود مگر این‌ که بین آن طلاق‌ها رجوع کرده یا عقد نکاح جدیدی صورت بگیرد.

***


  1. صحیح مسلم: كتاب الحدود، باب نقض الأحكام الباطلة ورد محدثات الأمور، شماره (۱۷۱۸). ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل من اليمن وهو مقيم بالسعودية في الدمام: في مدينة عمران باليمن امرأة تدعى السندية لها عشرون عاما، تسلب أموال الناس، ويقصدها الكثير من الجهال، فيسألونها عن المغتربين، ما بهم ومتى يأتون؟ ويقصدها المرضى للشفاء. وإذا حضروا عندها جاءت بغطاء، ووضعته على نفسها، ثم تقول بصوت متغير : فلان يأتي بعد كذا يوم أو شهر، أو لا يأتي، والمريض فلان يشفى وهذا حرز له، أو لا يفيد معه الحرز وتخبر النساء عما يكن لهن الأزواج، حتى إن زوجتي ذهبت لها وقالت لها: إن زوجك يفكر في الزواج. فأرسلت لي زوجتي ورقة تطلب طلاقها، فأرسلتها لها وفيها الخلع بالثلاث، فهل هذا الطلاق صحيح أم باطل؟ علما أن له ستة شهور، ولا أعلم ما السبب. وهذه المرأة تدعي أن معها أشرافًا يخبرونها، وكثيرًا ما تقول للرجال: إن لزوجاتكم رجالًا غيركم لتوقع بين الزوجات وأزواجهن. فهل في الجن أشراف يعلمون الغيب؟

فأجاب رحمه الله تعالى: هذه المرأة من الكهان؛ لأنها تدعي أنها تعلم عن المستقبل، وكل من يدعي أنه يعلم المستقبل فإنه كاهن كاذب، لا يجوز الإتيان إليه، ولا يجوز تصديقه، بل إن تصديقه تكذيب للقرآن، فإن الله تعالى يقول: ﴿ قُل لَا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ ﴾ [النمل: ٦٥].

والغيب ما غاب عن الإنسان من الأمور المستقبلة، فلا يعلمه إلا الله -عز وجل-، وهذه المرأة التي تدعيه هي أيضًا مكذبةٌ للقرآن، فيجب على ولاة الأمور أن يمنعوا مثل هذه الأمور في بلادهم، حتى لا يوقعوا الناس فيما يخالف عقيدتهم، وفيما يكذب كلام الله ورسوله صلى الله عليه وسلم.

أما ما تدعيه هذه المرأة من علم الغيب فإنه لا يجوز تصديقه أبدا، وإذا قدر أن ما تخبر به يقع منه شيء فإنما ذلك عن مصادفة، أو عن أمر استمع من السماع، وتضيف هي إليه عدة كذبات؛ لتموه على باطلها.

وأما بالنسبة لما تدعيه من مكالمة الأشراف من الجن لها فهذا أيضًا دعوى كاذبة؛ لأن الكاهن بجميع ما يقول، وجميع ما يذكر من مؤثرات لكهانته يجب تكذيبه، والجن لا يعلم الغيب بنص القرآن يقول الله تعالى: ﴿ فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْنَ ﴾ [سبأ: ١٤] يعني: سليمان ﴿ مَا دَلَّمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ المهين ﴾ [سبأ: ١٤]. يعني بمنسأته: عصاه، فلا أحد يعلم الغيب لا من الجن، ولا من الملائكة، ولا من الإنس، قال تعالى: ﴿ قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا الله ﴾ [النمل: ٦٥]. وقال سبحانه وتعالى -: ﴿ عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴾ [الجن: ٢٦-٢٧].

وأما بالنسبة لقوله : إنه خالع زوجته ثلاثًا. فهذه مسألة الطلاق الثلاث، وإذا كان يريد الرجوع إلى زوجته فإنه موضع خلاف بين أهل العلم، هل له أن يراجعها إذا لم يسبق له طلقتان على هذه المرأة، أم ليس له أن يراجعها؟ والراجح أنه يجوز له أن يراجعها إذا لم يسبق له طلقتان على هذه الطلقة.

فإن في صحيح مسلم حدیث ابن عباس رضي الله عنهما قال: كان الطلاق الثلاث في عهد النبي صلى الله عليه وسلم وعهد أبي بكر وسنتين من خلافة عمررضي الله عنه الطلاق الثلاث واحدةً، فلما تتابع الناس في هذا قال عمر رضي الله عنه: أرى الناس قد تعجلوا في أمر كانت لهم فيه أناة، فلو أمضيناه عليهم. وهذا نص صريح: إمضاء الثلاث على البينونة أمر اجتهادي من أمير المؤمنين عمر رضي الله عنه وكما أن هذا مقتضى النص فهو أيضًا مقتضى النظر، فإن الطلاق الثلاث أمره إلى الشرع لا إلى الإنسان.

والإنسان لو قال: أستغفر الله ثلاثا، وسبحان الله ثلاثا، ولو قال دبر الصلاة: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر. ثم قال بعده: ثلاثا وثلاثين ما كتب له ثلاث وثلاثون. فإذا كان هذا لا يحصل في الأمور المرغوبة -المحبوبة إلى الله -عز وجل-وهو الإثابة على ذكره وطاعته فكيف يكون في الأمور التي غاية حكمه أنها من الأمور المباحة كالطلاق؟

فإن النظر والقياس الصحيح يقتضي أن طلاق الثلاثة واحدة، فيكون مؤيدا بالنص وبالنظر. كما أن الله سبحانه وتعالى – قال لنبيه: ﴿ يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ﴾ [الطلاق: ١]. فطلقوهن لعدتهن، والطلاق للعدة لا يكون إلا والمرأة عند زوجها أي غير مطلقة؛ لأنها إذا طلقت بعد أن طلقت في نفس العدة لم تكن مطلقة للعدة.

و لهذا يقول العلماء -رحمهم الله -: لو أن الرجل طلق امرأته اليوم، وبعد أن حاضت مرتين وأردفها بطلقة ثانية، فإنها لا تستأنف العدة بهذه الطلقة الثانية. دل ذلك على أنها طلقة لغير العدة، وإذا كانت طلقة لغير العدة صارت غير مأمور بها؛ لأن الله يقول: ﴿فَطَلِقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ﴾ [الطلاق: 1]. وقد ثبت عن النبي صلى الله عليه وسلم: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدُّ». وقد ذهب شيخ الإسلام ابن تيمية الله رحمه الله، أن الطلاق الثلاث، ولو بكلمات متفرقة، لا يقع إلا واحدة فقط، إلا إذا تخلله رجعة، أو عقد نكاح جديد.

مطالب مرتبط:

(۳۲۱) حکم استفاده از سحر و جادو برای آشتی دادن زن و شوهر

این کار نیز حرام است و جایز نیست...

ادامه مطلب …

(۳۲۷) حقیقت دراویش

این که خود را با آهن و... می‌زنند اما آسیبی به بدنشان نمی‌رسد نیز دلیلی برای  درست بودن ادعاهای آنان، این ‌که از اولياء الله هستند و کرامت دارند، نیست بلکه از انواع جادو است که چشمان مردم را با آن جادو می‌کنند....

ادامه مطلب …

(۳۲۰) حکم انجام سحر بین زوجین

جایز نیست زن یا مرد، کاری انجام دهد که همسرش را به سوی خود، عطف و جلب کند؛ زیرا این کار، نوعی از سحر است....

ادامه مطلب …

(۳۴۲) حکم رفتن نزد جادوگر یا فال‌گیر برای درمان بیماری

این کار، حرام است و رفتن نزد جادوگر و فال‌گیر حرام است و مادامی که حرام است، جایز نیست انسان نزد آنان برود...

ادامه مطلب …

(۳۲۶) باطل کردن سحر با روش‌های مباح

راه حل چنین است که می‌گوییم: باز کردن و باطل کردن سحر، دو نوع است: نوع اول: بدین صورت که با استفاده از وسیله‌های حرام باشد م: چنان که گشودن و باطل کردن سحر با روش‌های مباح...

ادامه مطلب …

(۳۳۳) حکم کسی که از سحر و جادو برای درمان سحر استفاده می‌کند

اگر سحر با کمک گرفتن از شیاطین باشد یا چنان باشد که فقط با کارهای شرک‌آمیز بتواند سحر را انجام ‌دهد، این شرک است که فرد را از اسلام، خارج می‌کند....

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه