سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

(۳۰۶) توضیحاتی درباره قصیده‌ی “البُردة”

(۳۰۶) سوال: قصیده‌ی “البُردة” را شنیده و خوانده‌ام و چنان که می‌دانم مؤلف این قصیده شخصی عالم است؛ آیا در عقیده‌اش ایرادی وجود دارد؟

جواب:

ابیاتی از این قصیده “البُردة” ذکر می‌کنم که وضعیت ناظم آن را مشخص می‌کند؛ وی در مدح پیامبر ﷺ چنین می‌سراید:

إن لم تکن فی معادي آخذا بیدی            فضلاً و إلا فقل یا زلّة القدم

اگر در روز رستاخیز، دستم را از روی لطف و کرم نگیری، پس آن‌ گاه بگو که دیگر پایت لغزیده است.

یا أکرمَ الرُسلِ ما لي من ألوذُ بِهِ              سِواك عند حلولِ الحادثِ العِمَمِ

ای بزرگوارترین و بهترین فرستاده! جز تو کسی را ندارم که به هنگام نزول حوادث و سختی‌های فراگیر به او پناه ببرم.

فَإِنَّ مِنْ جُودك الدُّنْيَا وَضَرَّتَهَا                           وَمِنْ عُلُومِكَ عِلْمُ اللَّوْحِ وَالقَلَمِ

همانا دنیا و آخرت، قسمتی از جود و کرم تو است و علم و آگاهی از لوح محفوظ و قلم، از جمله دانش‌های تو است.

آیا هیچ مؤمنی می‌تواند خطاب به رسول الله ﷺ چنین بگوید: “هنگام سختی‌ها و حوادث فراگیر، جز تو چه کسی دارم که به او پناه ببرم”؟ ممکن نیست هیچ مؤمنی چنین بگوید. ممکن نیست رسول الله ﷺ از چنین گفتاری راضی و خشنود باشد. وقتی فردی به پیامبر ﷺ گفت: “هر چه الله و تو بخواهید” ایشان سخن آن فرد را انکار کرد و فرمود: «أجَعَلتَنِي لِلهِ نِدّاً بَل مَا شَاءَ اللهُ وَحدُهُ»: (آیا مرا همتای الله قرار دادی؟ بلکه فقط هر چه الله بخواهد) اگر این سخن را انکار نمود، چگونه ممکن است راضی و خشنود باشد که بگویند: هنگام حوادث فراگیر، هیچ کس جز تو پناهی ندارد) چه برسد به حوادث خاص؟

آیا ممکن است فرد مؤمن، خطاب به رسول الله ﷺ بگوید: “اگر در رستاخیز تو از سر بخشش، دستم را نگیری و مرا یاری نکنی، پایم در دوزخ می‌لغزد”؟ یعنی بخشش و مجازات را در اختیار رسول الله ﷺ قرار می‌دهد در حالی ‌که این موارد در اختیار هیچ کس نیست مگر الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ  که پروردگار جهانیان است. آیا ممکن است فرد مؤمن چنین بگوید؟

ایا امکان دارد فرد مؤمن بگوید: “ای رسول الله! دنیا و آخرت، قسمتی از جود و کرم تو است”؟ اگر دنیا و آخرت، قسمتی از جود و کرم ایشان باشد (نه تمام جود و کرم ایشان!) چه چیز برای الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ باقی می‌ماند؟ مضمون سخن وی چنین است: چیزی برای الله نمی‌ماند، نه دنیا و نه آخرت. آیا یک مؤمن، راضی و خشنود می‌شود که بگوید: دنیا و آخرت، از جود و بخشش رسول الله ﷺ است و الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ هیچ نقشی در آن ندارد؟ آیا برای فرد عاقل، قابل تصور است که رسول الله ﷺ که کمال توحيد را عملی نمود، راضی باشد به چنین جود و بخششی وصف شود؟

آیا ممکن است مؤمنی خطاب به پیامبر ﷺ بگوید: “علم لوح و قلم، قسمتی از علوم تو است”؟ یعنی بخشی از علوم و دانش‌ ایشان است نه همه‌ی آن! در حالی ‌که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به پیامبرش فرموده است: {قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ} [الانعام: ۵۰]: (بگو: به شما نمی‌گویم که گنج‌های الله نزد من است، نمی‌گویم ‌که از غیب آگاه هستم و نمی‌گویم که من فرشته‌ هستم؛ من فقط از آن چه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم) بنابراین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ به او امر نمود که برای همگان تا روز قیامت اعلان کند که گنجینه‌های الله نزد او نیست، غیب نمی‌داند و ادعا نمی‌کند که فرشته است بلکه ایشان ﷺ بنده‌ای برای الله است که او را عبادت می‌کند و و از آن چه الله بر او وحی می‌نماید پیروی می‌کند همان طور که فرمود: {إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ} [الانعام: ۵۰]: (فقط از آن چه الله بر من وحی می‌نماید پیروی می‌کنم) آیا ممکن است کسی که این آیات و مانند آن را خواند بگوید: (پیامبر ﷺ غیب را می‌داند و از جمله علوم او، علم لوح و قلم است)؟

تمام این موارد، کفر است که موجب خروج از دین می‌شود؛ هر چند که در مورد شاعر این قصیده “بوصیری” به طور خاص نمی‌گوییم كافر است؛ زیرا نمی‌دانیم چه چیزی او را به سرودن چنین چیزهایی واداشته است اما به طور عام می‌گوییم: این سخنان، کفر است و کسی ‌که بدان معتقد باشد، کافر است.

به همین خاطر است که اعتقاد دارم بر مؤمنان واجب است از خواندن این قصیده خودداری کنند زیرا حاوی امور شرک‌آمیز بزرگی است، هر چند که ابیاتی درست و با معنای صحیح هم در آن یافت می‌شود. حق را هر کس بگوید از او پذیرفته می‌شود و باطل را هر کس بگوید از او پذیرفته نمی‌شود.

***


این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: سمعت وقرأت قصيدة البردة، والذي أعرفه أن مؤلف هذه القصيدة عالم، فهل تضر في عقيدته؟

فأجاب -رحمه الله تعالى -: سأتلو من هذه البردة ما يتبين به حال ناظمها؛ كان يقول مادحًا للنبي صلى الله عليه وسلم:

                    إِنْ لَمْ يَكُنْ فِي مَعادِي آخِذَا بِيَدِي               فَضْلًا وَإِلَّا فَقُلْ يا زَلَّةَ القَدَمِ

                    يا أَكْرَمَ الرُّسْلِ مَالِي مَنْ أَلُوذُ به                  سواك عند حلول الحادِثِ العَمِمِ

                     فإِنَّ مِنْ جُودِكَ الدنيا وضَرَّتَها                   وَمِنْ عُلُومِكَ عِلمَ اللَّوْحِ والقَلَمِ

هل يمكن لمؤمن أن يقول موجها الخطاب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم: ما لي من ألوذ به سواك إذا حلت الحوادث؟ لا يمكن لمؤمن أن يقول هذا، ورسول الله صلى الله عليه وسلم لا يمكن أن يرضى بهذا أبدا، إذا كان النبي -صلى الله عليه وعلى آله سلم –

أنكر على الرجل الذي قال له: ما شاء الله وشئت. فقال: «أَجَعَلْتَنِي وَاللَّهَ عَدْلًا بَلْ مَا شَاءَ اللهُ وَحْدَهُ . فكيف يمكن أن يقال: إنه يرضى أن يوجه إليه الخطاب بأنه ما لأحد سواه عند حلول الحوادث العامة، فضلا عن الخاصة؟

هل يمكن لمؤمن أن يقول موجها الخطاب للرسول صلى الله عليه وسلم:

                     إِنْ لَمْ يَكُنْ فِي مَعادِي آخِذَا بِيَدِي                             فَضْلًا وَإِلَّا فَقُلْ يَا زَلَّةَ القَدَمِ

و يجعل العفو والانتقام بيد الرسول عليه الصلاة والسلام-؟ هل يمكن لمؤمن أن يقول هذا؟ إن هذا لا يملكه إلا الله رب العالمين. هل يمكن لمؤمن أن يقول:

                                                  فَإِنَّ مِنْ جُودِكَ الدنيا وضَرَّتَها

الدنيا ما نعيش فيه، وضرتها الآخرة، فإذا كانت الدنيا والآخرة من جود الرسول -عليه الصلاة والسلام – ولیست کل جوده، بل هي من جوده – فما الذي بقي الله ؟ إن مضمون هذا القول: لم يبقَ الله شيء لا دنيا ولا أخرى. فهل يرضى مؤمن بذلك أن يقول: إن الدنيا والآخرة من جود الرسول عليه الصلاة والسلام-، وإن الله جل وعلا ليس له فيها شيء؟ وهل يمكن لعاقل أن يتصور أن الرسول عليه الصلاة والسلام الذي جاء بتحقيق التوحيد يرضى أن يوصف بأن من جوده الدنيا وضرتها؟

هل يمكن لمؤمن أن يقول وهو يخاطب النبي صلى الله عليه وسلم:

                                            وَمِنْ عُلُومِكَ عِلمَ التَّوْحِ والقَلَمِ

من علومه – وليست كل علومه-: علم اللوح والقلم؟ هل يمكن لمؤمن أن يقول ذلك والله تعالى يقول لنبيه : ﴿ قُل لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَابِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكُ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَى ﴾ [الأنعام: ٥٠]؟

فأمر الله -عز وجل- أن يعلن للملأ إلى يوم القيامة أنه ليس عنده خزائن الله ولا يعلم الغيب، ولا يدعي أنه ملك، وأنه صلى الله عليه وسلم له عابد الله، تابع لما أوحى الله إليه، كما قال: ﴿ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَى ﴾ [الأنعام: ٥٠]. فهل يمكن لمن قرأ هذه الآية وأمثالها أن يقول: إن الرسول يعلم الغيب، وإن من علومه علم اللوح والقلم؟

كل هذه القضايا كفر مخرج عن الملة، وإن كنا لا نقول عن الرجل نفسه إنه كافر – أعني البوصيري – لأننا لا نعلم ما الذي حمله على هذا، لكنا نقول:

هذه المقالات كفر، ومن اعتقدها فهو كافر، نقول ذلك على سبيل العموم. ولهذا نحن نرى أنه يجب على المؤمنين تجنب قراءة هذه المنظومة؛ لما فيها من الأمور الشركية العظيمة، وإن كان فيها أبيات معانيها جيدة وصحيحة، فالحق مقبول ممن جاء به أيا كان والباطل مردود ممن جاء به أيا كان.

مطالب مرتبط:

(۲۹۸) حکم تمسخر به دین

مسخره کردن الله، پیامبرش، کتابش و دینش هر چند که از روی شوخی و مزاح و برای خنداندن دیگران هم باشد، می‌گوییم: كفر و نفاق است....

ادامه مطلب …

(۳۱۲) ادعای سود یا زیان رساندن برخی افراد به مردم

این افراد که ادعا دارند سود یا زیان می‌رسانند، دروغ‌گو هستند که برای هیچ کس جایز نیست آنان را باور و تصدیق کند و در مورد این چیزها از آن‌ها بپرسد؛

ادامه مطلب …

(۳۰۲) حکم کسی که می‌گوید “الله با ذات خویش در همه جا وجود دارد”

دیدگاه درست در این مورد، همان سخن شيخ الاسلام رَحِمَهُ‌الله است که اگر جاهل باشند کافر نمی‌شوند. اما اگر بدانند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بالای آسمان است سپس استکبار کرده و از قبول کردن، سر باز زنند و بگویند: در زمین هم موجود است، کافر هستند....

ادامه مطلب …

(۲۹۰) همنشینی با افراد بی نماز

باید تا حد امکان بر نصیحت کردن آنان حرص بورزی؛ اگر اصلاحشان ممکن نشد، ترک کردن آنان، دوری از آنان و عدم هم‌نشینی با آنان واجب است زیرا در این صورت آنان از دین اسلام، مرتد شده‌اند (پناه بر الله).

ادامه مطلب …

(۳۰۳) خطر نفاق

نفاق دو نوع است: نوع اول: نفاق اكبر که موجب خروج از اسلام می‌شود نوع دوم: نفاق اصغر که فرد را از اسلام خارج نمی‌کند...

ادامه مطلب …

(۲۷۹) توضیحاتی در مورد نواقض اسلام

واقض اسلام به طور کلی عبارت است از: هر آن ‌چه موجب ارتداد و خروج از دین شود؛ یعنی هر چیزی اعم از قول، عمل یا عقیده‌ای که انسان با آن مرتد شود، ناقض اسلام است...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه