دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۳ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

(۲۵۲) حکم ناخرسندی در برابر مشکلات

(۱) سوال: حکم ناخرسندی و خشم داشتن در برابر مشکلات و مصیبت‌ها چیست؟

جواب:

از جمله اصول ایمان این است که انسان به قَدَر اعم از خیر و شر آن ایمان داشته باشد و باید بداند آن چه به او رسیده امکان نداشته از او به خطا رود و آن چه از او به خطا رفته امکان نداشته به او برسد، این امور، به الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ بر می‌گردد و او در مورد آن چه از خیر یا شر به بندگان می‌رسد دارای کمال حکمت است. مصیبت‌ها دو گونه هستند:

گونه‌ی نخست: برای کفاره شدن گناهانی است که از شخص سر زده تا حالش بهبود یابد همان طور که در این فرموده‌اش آمده است: {وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ} [شوری: ۳۰]: (هر مشکلی که به شما می‌رسد، به خاطر کردار خودتان است و این ‌که بسیاری اشتباهات را از بین ببرد) همچنین می‌فرماید: {ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ} [روم: ۴۱]: (به خاطر کارهایی که مردم به دست خود مرتکب شدند، خرابی در خشكى و دريا پدیدار شد تا سزای برخى از آن چه انجام داده‏اند را به آنان بچشاند؛ شاید كه برگردند)

گونه‌ی دوم: این که مصیبت‌ها عقوبت گناهانی که مرتکب شده نباشد بلکه برای بالا بردن درجات فرد و دست‌یابی به وصف صبر است که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ از کسانی که این وصف را دارند تعریف نموده است؛ الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ} [زمر: ۱۰]: (قطعاً صابران، پاداش خود را به طور کامل، بدون محاسبه دریافت می‌کنند)

از ‌جمله این مصیبت‌ها سختی‌هایی بود که رسول الله ﷺ به آن‌ها دچار می‌شد تا جایی که وقتی بیمار می‌شد، به اندازه‌ی دو مرد تب می‌کرد و رنج می‌برد تا به بالاترین منزلت‌های صبر دست یابد. پیامبر ﷺ به این مقام رسید؛ زیرا ایشان ﷺ برترینِ مردم در صبر بر طاعت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، صبر بر دوری از امور حرام و صبر در برابر مشکلات دردناک و رنج‌آور بود.

بنابر آن چه گذشت بر انسان واجب است در برابر قضا و قدر الله صبر کند و خشمگین و ناخرسند نباشد؛ زیرا خشم و ناخرسندی از قضا و قدر الله نقص در ایمان به ربوبیت الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ است زیرا مقتضای ربوبیت مطلق این است که هر چه بخواهد انجام می‌دهد.

به فضل و کرم بنگر! الله ù هر چه بخواهد با بنده‌اش انجام می‌دهد و در مقابل، اگر بنده‌اش صبر نماید و امید اجر و ثواب داشته باشد، در برابر آن مصیبت‌هایی که برایش پیش آمده به او اجر و ثواب ارزانی می‌دارد. برخی از علما گفته‌اند: مردم در برابر مصیبت‌ها به چهار دسته تقسیم می‎‌شوند: خشم، صبر، رضایت و شکر

۱- رتبه‌ی خشم: که حرام است و فرقی ندارد که در قلب باشد، بر زبان جاری شود یا از اعضای بدن سر بزند. خشم در قلب چنین است که انسان چنین تصور کند که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ با این دچار کردن وی به این مصیبت، به او ستم کرده و او شایسته‌ی چنین مشکلی نیست. این شخص در معرض خطر بسیار بزرگی است همان طور که الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ می‌فرماید: {وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ} [حج: ۱۱]: (از ميان مردم، كسى است كه الله را فقط بر يك حال عبادت می‌کند؛ اگر خيرى به او برسد، به آن اطمينان می‌يابد و وقتی مشکلی به او رسد، روى برمی‌تابد که در دنيا و آخرت زيان ديده است؛ اين همان زيان آشكار است)

خشم بر تقدیر در سخن: چنین است که سخنان جاهلانه بگوید؛ مانند: چه بدبختی‌ای! کمرم شکست! و چنین سخنانی که از خشم بنده و عدم رضایت وی به قضای الله خبر می‌دهد. خشم در کردار: مانند کندن موها، زدن بر صورت و پاره کردن گریبان است که پیامبر ﷺ از کسانی‌ که چنین کنند اعلان برائت نموده است: «لَيسَ مِنَّا مَن شَقَّ الجُيُوبَ وَضَرَبَ الخُدُودَ وَدَعَا بِدَعوَى الجَاهِلِيَّةِ»۱ : (از ما نیست کسی‌ که گریبان پاره کند، بر صورت بزند و سخنان جاهلی بگوید) بنابراین خشم و نارضایتی حرام است و از گناهان کبیره به شمار می‌رود که خشم قلبی بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین انواع آن است. ۲- رتبه‌ی صبر: یعنی خودداری از خشم و ناسپاسی؛ که برای نفس دشوار است اما واجب است زیرا اگر صبر نکند، خشم گرفته و ناسپاسی می‌کند که از گناهان کبیره است پس صبر و شکیبایی، واجب می‌شود. یکی از دختران پیامبر ﷺ پسر بچه‌ا‌ی داشت که در حال جان دادن بود، وی کسی را نزد پیامبر ﷺ فرستاد تا او را به حضور دعوت کند که وقت مرگش فرا رسیده است؛ پیامبر ﷺ فرمود: «فَلتَصبِر وَلتَحتَسِب»۲

(باید صبر نماید و امید اجر و پاداش داشته باشد).

۳- رتبه‌ی رضایت و خشنودی: بدین معنا که بنده از مصیبتی که برایش مقدّر شده، رضایت کامل داشته باشد. علما درباره‌ی واجب بودن این رتبه، اختلاف نظر دارند و دیدگاه درست نیز همین است که واجب نیست بلکه سنت است؛ زیرا این رفتار، شامل صبر و چیزی بیشتر از آن می‌شود. تفاوت میان صبر و رضایت چنین است که انسان در صبر، رخدادی که بدان دچار شده را نمی‌پسندد یعنی آن چه رخ داده را دوست ندارد اما از خشم و ناسپاسی خودداری می‌کند اما کسی‌ که راضی و خشنود است آن چه رخ داده را بد و ناپسند نمی‌داند بلکه از جهت فعل الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ دچار شدن یا دچار نشدن به مصیبت برایش یکسان است زیرا از فعل الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ رضایت کامل دارد و می‌گوید: من بنده‌ی او هستم و نیز او پروردگار من است، اگر کاری با من انجام دهد که مرا خوشحال کند بنده‌ی او هستم و شکر و سپاس می‌کنم و اگر چنین نباشد نیز بنده‌اش هستم، خشنودم و صبر می‌کنم.

اصلا چه بسا از زوایه‌ی دیگری به آن بنگرد که اگر در برابر این مصیبت، صبر پیشه سازد، الله گناهانش را کفاره کند و به او اجر و ثواب ارزانی دارد این مصیبت، پاداش است نه مجازات و عقوبت! که در این صورت، درد و پاداش برایش یکسان خواهد بود.

چنان چه به یاد دارم از رابعه‌ی عدويه نقل می‌شود که وقتی انگشتش زخمی شد و عکس العملی نشان نداد علت را جویا شدند که چنین جواب داد: (شیرینی اجر و پاداشش تلخی صبر را از یادم برد).

۴- مرتبه‌ی شكر و سپاس: این که انسان در برابر این مصیبت، الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را شکر و سپاس نماید. این رتبه یا حالت، در همان آغاز مصیبت، برای انسان فراهم نمی‌شود؛ زیرا طبیعت و سرشت انسانی، مخالف چنین عکس العملی است؛ اما گاهی انسان با تأمل و درنگ، الله را به خاطر مصیبتی که دچارش شده، شکر و سپاس می‌گوید چنان چه اگر مصیبت و مشکل دیگری را بزرگ‌تر و سخت‌تر از مشکل خود می‌بیند پس الله را شکر و سپاس می‌کند که به مشکل آسان‌تر دچار شده است یا چنین می‌بیند که مصیبت و گرفتاری اگر تا زمان مرگ بماند درد و رنجش با پایان زندگی پایان می‌یابد یا قبل از مرگ به پایان می‌رسد اما اجر و پاداش آن، باقی می‌ماند؛ بنابراین الله را بدین خاطر، شکر و سپاس می‌گوید.

برای نمونه، مردی طی حادثه‌ی تصادف با ماشین پایش دچار آسیب می‌شود؛ این اتفاق، است اما پس از مکی درنگ و اندیشه می‌گوید: اگر کمرم می‌شکست، سخت‌تر بود لذا الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را به خاطر این که به جای کمرش ران پایش آسیب دیده شکر می‌کند و همچنین اگر شکستگی در ساق پایش بود آسان‌تر از شکستگی ران می‌بود. همچنین با خود می‌گوید: یا این مصیبتی که بدان دچار شده‌ام قبل از مرگ برطرف می‌شود و به حالت عادی باز می‌گردم یا بر اثر آن از دنیا می‌روم که بر اساس آن چه مقدر شده پایانی حتمی دارد اما در هر صورت، پاداش و اجر حاصل از این مصیبت، ثواب آخرت است که جاودانه باقی می‌ماند. چنین الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ را به خاطر مشکلی که نتیجه‌اش بهتر و ماندگارتر است، شکر و سپاس می‌نماید.

بنابراین فهمیدیم که حال انسان‌ها در زمان مبتلا شدن به مصیبت و گرفتاری، چهار رتبه دارند:

اول: خشم و ناسپاسی؛ که حرام و از جمله گناهان کبیره است.

دوم: صبر و شکیبایی؛ که واجب است.

سوم: رضایت و خشنودی؛ که سنت و مستحب است.

چهارم: شكر و سپاس؛ که بهترین و والاترین رتبه و جایگاه است.

***


  1. [تخریج بخاری: كتاب الجنائز، باب ليس منا من شق الجيوب رقم (١٢٩٤)، ومسلم: كتاب الإيمان، باب تحريم ضرب الخدود وشق الجيوب والدعاء بدعوى الجاهلية رقم (۱۰۳)] ↩︎
  2. » [تخریج بخاری: كتاب القدر، باب «وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ فَدَرًا مَّقْدُورًا»، رقم (٦٦٠٢)] ↩︎

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

يقول السائل: ما الحكم الشرعي في سخط الإنسان من المصائب والكوارث؟

فأجاب – رحمه الله تعالى-:  إن من أصول الإيمان أن يؤمن الإنسان بالقدر خيره وشره، وأن يعلم أن ما أصابه لم يكن ليخطئه، وما أخطأه لم يكن ليصيبه، وأن الأمر كله يرجع إلى الله عز وجل، وأن الله الحكمة البالغة فيما أصاب العبد من خير أو شر.

و المصائب على نوعين:

النوع الأول: أن تكون تكفيرًا لسيئات وقعت من المرء، وإصلاحًا لحاله، كما في قوله تبارك وتعالى -: ﴿ وَمَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ ﴾ [الشورى: ۳۰]، وقوله تعالى: ﴿ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِ والْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴾ [الروم: ٤١].

النوع الثاني: ألا تكون المصائب عقوبة لسيئات وقعت من المرء، ولكنها لزيادة درجاته، وليحصل على وصف الصبر الذي أثنى الله على القائمين به، قال تعالى: ﴿ إِنَّمَا يُوَقَى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴾ [الزمر: ١٠ ] .

ومن ذلك ما يقع للرسول عليه الصلاة والسلام ان من المصائب التي تصيبه -عليه الصلاة والسلام-، حتى إنه ليوعك كما يوعك الرجلان منا -أي: في المرض- من أجل أن ينال أعلى مقامات الصبر – صلوات الله وسلامه عليه، وقد نال ذلك؛ فهو أعلى الناس صبرًا على طاعة الله، وأعلى الناس صبرًا عن محارم الله وأعلى الناس صبرًا على أقدار الله المؤلمة.

وبناء على هذه المقدمة يجب على المرء أن يصبر على قضاء الله وقدره، وألا يسخط؛ لأن السخط من قضاء الله وقدره نقص في الإيمان بربوبيته -تبارك وتعالى – ؛ إذ مقتضى الربوبية المطلقة أن يفعل ما شاء.

و انظر إلى الكرم والفضل، فالله -عز وجل – يفعل في عبده ما يشاء، ومع ذلك يثيبه على ما حصل من هذه المصائب إذا صبر واحتسب. قال بعض أهل العلم وللناس في المصائب مقامات أربعة: التسخط، والصبر، والرضا، والشكر.

1- مقام التسخط: وهو حرام، سواء كان في القلب، أم في اللسان، أم في الجوارح.

فالتسخط في القلب أن يرى أن الله تعالى ظلمه في هذه المصيبة، وأنه ليس أهلا لأن يصاب، وهذا على خطر عظيم، كما قال الله تعالى: ﴿ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ أَنقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴾ [الحج: ١١].

وأما التسخط بالقول: فهو أن يدعو بدعوى الجاهلية؛ مثل: واثبوراه واانقطاع ظهراه وما أشبه ذلك من الكلمات النابية، التي تنبئ عن سخط العبد، وعدم رضاه بقضاء الله.

وأما التسخط بالأفعال فَكَتَتْفِ الشعور، ولطم الخدود، وشق الجيوب. و قد تبرأ النبي صلى الله عليه وسلم من فاعل هذا فقال: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الْخُدُودَ، وَشَقَّ الْجُيُوبَ، وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ».

فهذا التسخط ،حرام، ومن كبائر الذنوب، والتسخط القلبي أعظم أنواعه، وأخطر أنواعه.

۲- مقام الصبر: وهو حبس النفس عن التسخط، وهو ثقيل على النفس، لكنه واجب؛ لأنه إذا لم يصبر تسخط، والتسخط من كبائر الذنوب، فيكون الصبر واجبا. ولقد قال النبي – صلى الله عليه وعلى آله وسلم- لابنته التي كان عندها طفل يجود بنفسه، وقد حضره الموت، فأرسلت إلى النبي صلى الله عليه وسلم رسولا تدعوه للحضور، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «فَلْتَصْبِرْ وَلْتَحْتَسِبْ».

3- مقام الرضا: يعني: أن يرضى العبد بما قدر له من هذه المصيبة رضًا تاما. وقد اختلف العلماء في وجوبه ، والصواب أنه ليس بواجب، ولكنه سنة؛ لأنه متضمن للصبر وزيادة والفرق بين الصبر والرضا هو أن المرء يكون في الصبر كارها لما وقع، أي لا يحب أنه وقع، لكنه قد حبس نفسه عن التسخط.

وأما الراضي فهو غير كاره لما وقع بل المصيبة وعدمها عنده سواء بالنسبة لفعل الله؛ لأنه راض رضًا تاما عن فعل الله، فهو يقول: أنا عبده وهو ربي، إن فعل بي ما يسرني فأنا عبده، وله مني الشكر، وإن كانت الأخرى فأنا عبده، وله مني الرضا والصبر. فالأحوال عنده متساوية، وربما ينظر إلى ذلك من منظار آخر، وهو أن هذه المصيبة إذا صبر عليها، وكفر الله بها عنه، وأثابه عليها صارت ثوابًا لا عقابًا، فيتساوى عنده الألم والثواب.

وفي هذا يذكر عن رابعة العدوية – فيما أظن- أن أصبعها أصيبت، ولم تتأثر بشيء، فقيل لها في ذلك فقالت: «إن حلاوة أجرها أنستني مرارة صبرها».

٤ – مقام الشكر: وهو أن يشكر الإنسان الله -عز وجل- على هذه المصيبة. وهذا المقام -أو الحال- لا يحصل للإنسان عند أول صدمة؛ لأن مقتضى الطبيعة ينا في ذلك، لكن بالتأمل والتأني قد يشكر الإنسان ربه على هذه المصيبة، وذلك بأن يرى مصيبة أعظم من مصيبته، فيشكر الله تعالى أن أصيب بهذه التي هي أهون، أو يقدر أن ألم المصيبة ألم يزول بزوال الحياة إن بقي إلى الموت، أو يزول قبل الممات والأجر والثواب الحاصل يبقى، فيشكر الله تعالى على ذلك.

مثاله: رجل أصيب بحادث في سيارة فانكسرت رجله، فهذه مصيبة، فيتأمل وينظر ويقول: أرأيت لو كان الانكسار في الظهر لكانت المصيبة أعظم. فهو يشكر الله -عز وجل- أن كانت المصيبة في الفخذ دون الظهر، ولو كانت في الساق لكانت أهون مما إذا كانت في الفخذ وهلم جرا. ثم يقول أيضًا: هذه مصيبة؛ إما أن أشفى منها وأعود كما كنت في الدنيا قبل الموت، وإما أن أموت فلها أجل محتوم مقدر، لكن الأجر الحاصل عليها هو ثواب الآخرة الباقي أبد الآبدين. فيشكر الله عز وجل – على هذه المصيبة، التي كانت سببًا لما هو أبقى وأفضل وأخير.

إذا فهمنا الآن أن لحال الإنسان عند المصائب أربعة مقامات:

الأول: التسخط: وهو حرام و من كبائر الذنوب.

الثاني: الصبر: وهو واجب.

الثالث: الرضا: وهو سنة مستحبة.

الرابع: الشكر: وهو أعلى المقامات.

مطالب مرتبط:

(۱۸۰) علامات کوچک قیامت

ظاهرا منظور، نشانه‌های قیامت است که بعضی از آن‌ها اتفاق افتاده و بعضی در آینده اتفاق می‌افتد. از جمله نشانه‌های قیامت که به وقوع پیوسته‌، بعثت رسول الله ﷺ به عنوان آخرین پیامبر است...

ادامه مطلب …

(۲۴۳) بررسی صحت حدیثی درباره قیامت

انسان باید نماز بخواند و کسی که نماز نخواند، کافر است و شفاعت به او سودی نمی‌‌رساند و از جهنم خارج نمی‌شود....

ادامه مطلب …

(۲۱۰) سوالی در مورد حساب در روز قیامت

وظیفه‌ی انسان در قبال امور غیبی، تسلیم و فراگرفتن این امور بر معنای ظاهری آن است بدون این که زیاده ‌روی نماید یا تلاش کند بین آن امور و امور دنیوی، مقایسه نماید زیرا امور آخرت مانند امور دنیا نیست هر چند که در اصل معنا شبیه است و با آن مشارکت دارد؛ اما بین دنیا و آخرت، تفاوت بزرگی وجود دارد.....

ادامه مطلب …

(۲۴۰) جایگاه زن در بهشت

بدون شک، زن با شوهرش در بهشت دارای مقام بالایی است تا جایی ‌که بعضی از علما در دعای مرده گفته‌اند: «و أبدلها زوجا خیر من زوجها» به این معنا که شوهرش را در بهشت، بهتر از آن حالتی که در دنیا بوده قرار بده....

ادامه مطلب …

(۲۳۵) در صورتی که زن و شوهر وارد بهشت شوند، آیا دوباره با هم ملاقات می‌کنند؟

بله، وقتی مرد و همسرش وارد بهشت شوند، همچنان زن و شوهر هستند، آن زن همسر او است و مرد نیز شوهر اوست، مگر اینکه الله سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ حور عین یا زنان بهشتی که در دنیا همسرانی نداشته‌اند را به مرد عطا می‌کند.

ادامه مطلب …

(۲۵۵) حكم آرزوی مرگ کردن به خاطر مشکلاتی که انسان بدان دچار شده

شخصی که به مصیبتی دچار شده‌ باید بداند که مشکلاتش، کفاره و موجب بخشش گناهان او است زیرا شخص مؤمن دچار هیچ اندوه، مشکل و آزاری نمی‌شود مگر این که الله ù به خاطر آن مشکل، گناهانش را می‌بخشد حتی اگر خاری به بدنش فرو رود...

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه