جمعه 24 ذیحجه 1446
۳۰ خرداد ۱۴۰۴
20 ژوئن 2025

۴۸۷ – حکم این سخن در مورد شخصی که به تازگی مرده می‌گویند: «الله به او اندیشید»

۴۸۷ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این سخن چیست که وقتی در مورد شخص که به تازگی مرده، از کسی سوال می‌شود، می‌گوید: «فلان؟ الله به او اندیشید»؟

جواب دادند: اگر منظورش از این سخن، این باشد که الله تعالی او را به یاد آورد، و سپس او را از دنیا برد، چنین سخنی کفر است. زیرا مقتضایش این است که الله تعالی دچار فراموشی می‌شود. در حالی که الله تعالی فراموش نمی‌کند. چنان که موسی علیه السلام وقتی فرعون از او پرسید: {قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى. قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى}[۱]، یعنی: {گفت: پس حال امت‌های پیشین چگونه است؟ گفت: علمش در کتابی نزد پروردگار من است. پروردگارم اشتباه نمی‌کند و از یاد نمی‌برد}. اگر قصد جواب دهنده، این باشد، و معنای حرفی را که می‌زند، می‌داند، این کفر است.

اما وقتی جاهل باشد و نداند، و منظورش از گفتن «فلان؟ الله به او اندیشید»، فقط همین است که جانش را گرفت، این چنین شخصی تکفیر نمی‌شود. اما واجب است زبان خود را از چنین سخنی پاک کند. زیرا کلامی است که چنین به ذهن القا می‌کند که رب العالمین، دارای نقص است. همچنین بهتر است در جواب بگوید: «الله او را میراند: توفّاه الله».


[۱] – سوره طه، آیات «۵۱و۵۲».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(487) وسئل فضيلته: عن قول الإنسان إذا سئل عن شخص قد توفاه الله قريباً قال: “فلان ربنا افتكره”؟

فأجاب فضيلته بقوله: إذا كان مراده بذلك أن الله تذكر ثم أماته فهذه كلمة كفر، لأنه يقتضي أن الله – عَزَّوَجَلَّ – ينسى، والله ـ سُبْحَانَهُ‌وَتعالى ٰ ـ لا ينسى، كما قال موسى، عَلَيْهِ‌الصَّلَاةُوَالسَّلَام، لما سأله فرعون: (فما بال القرون الأولى. قال علمها عند ربي في كتاب لا يضل ربي ولا ينسى) (سورة طه، الآيتان “51-52”). فإذا كان هذا هو قصد المجيب وكان يعلم ويدري معنى ما يقول فهذا كفر.

أما إذا كان جاهلاً ولا يدري ويريد بقوله: “إن الله افتكره” يعني أخذه فقط فهذا لا يكفر، لكن يجب أن يطهر لسانه عن هذا الكلام، لأنه كلام موهم لنقص رب العالمين – عَزَّوَجَلَّ – ويجيب بقوله: “توفاه الله أو نحو ذلك”.

مطالب مرتبط:

۴۳۰ – حکم این عبارت چیست: «الله از حالت بپرسد»؟

۴۳۰ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این عبارت چیست: «الله از حالت بپرسد»؟ جواب دادند: گفتن این عبارت: «الله از حالت بپرسد»، جایز نیست. زیرا چنین به ذهن می‌رسد که الله خبر ندارد و به همین خاطر نیاز به پرسیدن دارد. واضح است که این عبارت، منکر بزرگی است. در واقع، منظور […]

ادامه مطلب …

۴۹۸ – حکم گفتن «قدرتِ الله اراده کرد» چیست؟

۴۹۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن: «قدرتِ الله اراده کرد»، چیست؟ اگر جواب، این است که درست نیست، چرا؟ با توجه به اینکه صفت، تابع موصوف است، و صفت، از ذات الله جدا نیست؟ جواب دادند: درست نیست بگویی: «قدرتِ الله خواست» ؛ زیرا، مشیئت، اراده است، و قدرت، معناست، و […]

ادامه مطلب …

۴۶۱ – وصف انسان به حیوان ناطق چه حکمی دارد؟

۴۶۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: وصف انسان به حیوان ناطق چه حکمی دارد؟ جواب دادند: حیوان ناطق، چنان که اهل منطق ذکر می‌کنند، به انسان اطلاق می‌شود، و نزد آنها هیچ عیبی هم ندارد. زیرا تعریفی برای حقیقت انسان است. اما در عرف، عیب به شمار می‌آید. به همین خاطر وقتی انسان […]

ادامه مطلب …

۵۰۱ – حکم گفتن: «فلانی دارای مثل اعلی است»، یا «فلانی مثل اعلی بود»، چیست؟

۵۰۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم گفتن: «فلانی دارای مثل اعلی[۱] است»، یا «فلانی مثل اعلی بود»، چیست؟ جواب دادند: اگر به صورت مطلق باشد، فقط برای الله جایز است، و برای هیچ کسی غیر از الله جایز نیست. زیرا برترین مثل برای اوست. اما اگر گفت: «فلانی در فلان و بهمان […]

ادامه مطلب …

۴۴۵ – حکم عباراتی مانند: به نام وطن، به نام ملت، به نام عربیّت

۴۴۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این عبارات چیست: «به نام وطن، به نام ملت، به نام عربیّت»؟ جواب دادند: اگر قصد انسان از این عبارات، این باشد که تعبیری از عرب یا اهل بلد داشته باشد، اشکالی ندارد. اما اگر به قصد تبرک و استعانت باشد، نوعی از شرک به حساب […]

ادامه مطلب …

۴۱۸ – حکم الفاظی چون: جلالة، صاحب الجلالة، صاحب السموّ، خواهش می‌کنم، و امیدوارم

۴۱۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: نظرتان در مورد این الفاظ چیست: جلالة، و صاحب الجلالة، و صاحب السموّ، و خواهش می‌کنم، و امیدوارم؟ جواب دادند: اشکالی ندارد در صورتی که مخاطب، اهلیّت و شایستگی آن را داشته باشد، و خوف از این نباشد که دچار خود بزرگ بینی و خودخواهی شود. خواهش […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه