۴۶۶ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم این سخن چیست: انسان از دو عنصر تشکیل شده: عنصری از خاک، که همان جسد است، و عنصر دیگر، از الله است که همان روح است؟
جواب دادند: این سخن احتمال دو معنا را دارد:
اول: روح، جزئی از الله است.
دوم: خلقت روح از طرف الله است.
اما آنچه که از این جمله به نظر میرسد، این است که روح، جزئی از الله است. زیرا اگر منظورش این بود که الله روح را خلق کرده، در این صورت فرقی بین روح و جسد نیست. چه اینکه هر دو از لحاظ خلقت و ایجاد، از جانب الله عز و جل هستند.
اما جواب به این سخن: میگوییم: شکی نیست که الله تعالی، روح آدم را به خود نسبت داده است. الله تعالی میفرماید: {فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي}[۱]، یعنی: {و چون (کالبد) او (=آدم) را درست و پیراسته نمودم و از روحی (که) خود (آفریدم) در او دمیدم}، و روح عیسی را به خود نسبت داده، و فرموده: {وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا}[۲]، یعنی: {و (نیز) مریم دختر عمران را (مثال زده است) که دامنش را پاک نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم}، و نیز برخی مخلوقات دیگر را نیز به خود نسبت داده است. مانند: {وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ}[۳]، یعنی: {و خانهام را برای طوافکنندگان و نماز گزاران، پاک بگردان}، و این فرمودهی الله تعالی: {وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا}[۴]، یعنی: {و همهی آنچه را که در آسمانها و زمین است، از فضل خویش برای شما مسخّر کرد}، و در مورد پیامبرش صالح علیه السلام میفرماید: {فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا}[۵]، یعنی: {(صالح،) فرستادهی الله، به آنان گفت: مادهشترِ الله را با آبشخورش واگذارید}. اما آنچه به الله اضاف میشود، دو نوع است:
یک: آنچه که جدا و دور از اوست. چه قائم به نفس یا قائم به غیر باشد. در این صورت، اضاف کردن و نسبت دادن آن به الله، اضافهی خلق و تکوین است. این فقط برای بیان شرف مضاف[۶]، یا برای بیان عظمت الله به خاطر عظمت مضاف است. امکان ندارد که این نوع، جزئی از ذات الله یا صفاتش باشد. از این جهت امکان ندارد جزء ذات الله باشد که ذات الله یکی است و قابل تجزیه و تفرقه نیست. صفت الله بودن نیز از این جهت غیر ممکن است که؛ صفت در موصوف معنا پیدا میکند و امکان ندارد از آن منفصل باشد. مانند: حیات، و علم، و قدرت، و قوت، و سمع، و بصر و غیره… زیرا این صفات از موصوف خود جدا نمیشوند. اینکه الله روح آدم و عیسی را به خود اضافه میکند، از این نوع است. همچنین اضافهی بیت و آنچه در آسمانها و زمین است، و اضافهی ناقه به الله، نیز از این دست است. زیرا روح آدم و عیسی، قائم به آن دو هستند، و قطعا جزئی از ذات الله تعالی و یا صفات او نیستند. همچنین، بیت و آنچه در آسمانها و زمین است، و ناقه، اعیانی قائم به نفسِ خودشان هستند، و جزء ذات یا صفات الله نیستند. بنا بر این، وقتی کسی نمیتواند بگوید: بیت الله و ناقة الله نه از ذات و نه از صفات الله تعالی هستند، پس روح نیز که الله آن را به خود اضافه کرده، جزئی از ذات یا صفات او نیست، و بین این دو هیچ فرقی وجود ندارد. چرا که همه دور از الله و جدا از او هستند. همان طور که بیت و ناقه، جسم هستند، روح نیز جسمی است که به اذن الله در بدن زنده حل میشود، و هنگام مرگ، الله آن را میمیراند، و جانی را که گرفته، نگه میدارد، و چشم میت هنگامی که روحش قبض میشود، آن را دنبال میکند. اما، روح، جسمی از نوع دیگر است.
دو: نوع دوم از مضاف به الله: آنچه که جدا از الله نیست. بلکه از صفات ذاتی یا فعلی اوست. مانند: وجه الله، و ید الله، و سمع الله، و بصر الله، و استقرار او بر عرش، و نزولش به آسمان دنیا، و امثال اینها. اضافه شدن اینها به الله تعالی، از باب اضافهی صفت به موصوفش است، نه از باب اضافهی مخلوق و مملوک به مالک و خالقش.
وقتی کسی میگوید: «روح، از الله است»، محتمل معنایی غیر از آن چیزی است که گفتیم: این معنا، اظهر است. به این صورت که: بدن معلوم است از چه مادهای ساخته شده: از خاک ساخته شده. اما مادهای که روح از آن خلق شده، معلوم نیست. این چنین معنایی، درست است. چنان که الله تعالی میفرماید: {وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}[۷]، یعنی: {و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژهی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید}، و این – والله أعلم – یکی از حکمتهایی است که الله تعالی روح را به خود اضافه نموده است؛ زیرا روح، چیزی است که امکان ندارد علم بشر به آن دست یابد. بلکه از علومی است که الله تعالی آن را مانند بسیاری دیگر از علوم بزرگی که جز معلومات اندکی از آنها به ما داده نشده، برای خود نگه داشته است، و به همین مقدار کم نیز نمیتوانیم احاطه یابیم مگر آن اندازهای که الله تبارک و تعالی بخواهد.
از الله تعالی میخواهیم آن مقدار از رحمت و علمش را که به صلاح و فلاح ما در دنیا و آخرت است، بر ما بگشاید.
[۱] – سوره حجر، آیه «۲۹».
[۲] – سوره تحریم، آیه «۱۲».
[۳] – سوره حج، آیه «۲۶».
[۴] – سوره جاثیه، آیه «۱۳».
[۵] – سوره شمس، آیه «۱۳».
[۶] – اضافه و مضاف، اشاره به «مضاف و مضاف الیه» در نحو عربی و لغت و ادبیات دارد. مثل «بیت الله» که بیت، مضاف، و الله، مضاف إلیه است. (مترجم)
[۷] – سوره إسراء، آیه «۸۵».