سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۴۱۱ – پاسخ به افرادی که هر کس دعوت به توحید و نهی از بدعت می‌کند را وهابی می‌خوانند

۴۱۱ – از شیخ رحمه الله سوال شد: معلمی وجود دارد که مذهب ابوحنیفه رحمه الله را تدریس می‌کند و به دانش آموزانش تصوف و مدایح نبوی می‌آموزد. یکی از دانش آموزان به او اعتراض کرده است. اما گفته شده: او وهابی است، و وهابی‌ها مدایح نبوی را قبول ندارند.

جواب دادند: الحمدلله رب العالمین. و أصلی و أسلّم علی نبینا محمد و علی آله و أصحابه أجمعین. و بعد…

این سوال، سوالی بزرگ و مهم است که مشتمل بر مسائلی در اصول دین، و مسائلی تاریخی و مسائلی علمی است.

اما مسائل علمی: سائل ذکر کرده که این مدرس، مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله را به دانش آموزانش می‌آموزد. شکی نیست که مذهب امام ابوحنیفه یکی از چهار مذهب متبوع و مشهور است. اما باید این را دانست که حق، فقط در این چهار مذهب منحصر نمی‌شود. بلکه گاهی ممکن است حق در غیر از این چهار مذهب باشد. زیرا اجماع این چهار مذهب در حکم یکی از مسائل، اجماع امت شمرده نمی‌شود. الله تعالی این ائمه را به این خاطر امامان بندگانش قرار داد که آنها قدر خود را دانسته و فهمیدند که کسی نباید از آنها اطاعت کند، جز در مواردی که موافق با طاعت پیامبر صلی الله علیه وسلم هستند، و همه‌ی آنها از تقلیدشان بر حذر می‌داشتند، جز در آنچه موافق با سنت است. همچنین، شکی نیست که مذهب امام ابوحنیفه و مذهب امام احمد و مذهب امام شافعی و مذهب امام مالکی و مذاهب دیگر اهل علم، قابلیت خطا و صواب را در خود دارند. زیرا قول هر کسی غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم قابل رد و قبول است. بر این اساس، اشکالی ندارد که او شاگردانش را بر مذهب امام ابوحنیفه تدریس کند. به این شرط که وقتی دلیل را بر خلاف مذهب دید، از دلیل پیروی کرده و قول مذهب را ترک گوید و برای دانش آموزانش توضیح دهد که حق این است و این بر آنها واجب است.

اما آنچه متعلق به مساله‌ی صوفیه و خوانندگی و مدیحه سرایی و دف زدن و گرد و غبار به پا کردن است که با شلاق به فرش و غیره می‌زنند و هر کس گرد و غبار بیشتری راه انداختند، در طلبش صادقانه‌تر است و امثال چنین اعمالی که انجام می‌دهند؛ همه‌ی اینها از بدعت‌های حرامی هستند که واجب است از آنها دست کشیده و دوستانش را نیز از آن بر حذر دارد. زیرا در بهترین دوران که دوران رسول الله صلی الله علیه وسلم است، رسول الله و اصحابش با چنین چیزهایی عبادت نکرده‌اند، و به این خاطر که چنین کاری باعث بازگشت به الله و شکستن و خشوع در مقابل او نمی‌شود. بلکه باعث انفعالات روانی می‌شود که انسان از انجام چنین اعمالی متاثر می‌شود؛ مثل فریاد کشیدن و حرکات بی اختیار و غیره، که همه‌ی اینها دال بر باطل بودن این عبادت و عدم نفع آن است، و این دلیل واقعی است و غیر از دلیل رِوایتی است که در آن رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «بر شماست عمل به سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت یافته. به آن تمسّک جویید و آن را محکم بگیرید، و از امور نو پیدا در دین، بر حذر باشید. زیرا هر بدعتی، گمراهی است». پس، چنین عبادتی، گمراهی آشکار است که بر بنده واجب است از آن دست کشد و از آن به الله تعالی پناه برد، و به آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین بر آن بوده‌اند، باز گردد. زیرا هدایت آنها کامل‌ترین هدایت، و طریقتشان، بهترین طریقت است. الله تعالی می‌فرماید:

{وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}[۱]، یعنی: {و چه کسی سخنش نیکوتر از سخن کسی است که به الله دعوت داده و عمل صالح انجام داد، و گفت: من از مسلمانان هستم}.

عمل، فقط در دو صورت، صالح به حساب می‌آید:

اخلاص برای الله، و موافقت با شریعتی که محمد صلی الله علیه وسلم آورده است.

اما آنچه از مجادله‌ی دانش آموز با معلم ذکر شده، و یکی گفته که او وهابی است، و وهابی‌ها، مدایح نبوی را قبول ندارند و غیره؛ ما به او و دیگران می‌گوییم: وهابی‌ها – الحمدلله – از دیگر مردم بیشتر به کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم تمسّک داشته، و بیشتر از هر کسی رسول الله صلی الله علیه وسلم را تجلیل کرده و از سنتش پیروی می‌کنند. دلیلش نیز این است که آنها دائما بر پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و تقیّد به آن و ایراد گرفتن بر هر آنچه که در عقیده یا عملِ قولی و فعلی با آن مخالف است، حریصند.

دلیل دیگر اینکه آنها صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم را یکی از ارکان نماز می‌دانند که نماز جز با آن، صحیح نیست. آیا بعد از این شکی باقی می‌ماند که آنها رسول الله صلی الله علیه وسلم را تجلیل می‌کنند؟

همچنین، آنها از این جهت آن را رکنی از ارکان نماز می‌دانند که مقتضای دلیل در نزد آنهاست. پس آنها پیرو دلیل بوده و تجلیل کننده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند و در چیزی که الله و رسولش آن را تشریع نکرده‌اند، نسبت به او غلو نمی‌کنند. سپس، حقیقت امر این است که منکر دانستن مدایح نبوی که شامل غلوّ در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم است، تجلیل حقیقی رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌باشد. این کار، سلوک ادب با الله و رسولش است که در مقابل الله و رسول، چیزی از خود اختراع نمی‌کنند. آنها در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم غلوّ نمی‌کنند، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را از این کار نهی کرده و فرموده است: «ای مردم سخن خود را یا برخی از آن را بگویید، و شیطان شما را گمراه نکند». همچنین او علیه الصلاة والسلام از غلوّ در مورد خودش نهی فرموده، چنان که نصاری در مورد مسیح بن مریم غلو کردند. او صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «چنان که نصاری در مورد عیسی بن مریم غلوّ کردند، در من غلوّ نکنید. من فقط بنده‌ی الله و رسول اویم». مهم اینکه طریق امام مجدِّد، شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله و اتباع ایشان، برای کسی که با علم و انصاف آن را پیگیری کند، همان چیزی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش بر آن بودند. اما کسی که از روی جهل و ظلم و جور سخن می‌گوید، امکان ندارد سخنانش پایانی داشته باشند. زیرا ظالم یا جاهل هر چیزی که بتواند از حق و باطل می‌گوید و سخنانش هیچ انضباطی ندارند. وقتی حیا نداشتی، هر چه خواستی بکن. هر کس می‌خواهد حق را در این مورد بداند، اگر منصف و طالب حق است، آنچه را شیخ محمد بن عبدالوهاب و فرزندان و علمای بعد از او نوشته‌اند، مطالعه کند.

نکته‌ی دیگر اینکه مدایح نبوی مشتمل بر غلوّ است که بدون شک رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن راضی نیست. بلکه ایشان برای نهی از چنین چیزهایی و تحذیر از آنها آمده است. یکی از مدایح نبوی که بر خواندن آن حرص داشته و همیشه آن را می‌خوانند، این شعر است:

یا أکرم الخلق ما لی من ألوذ به   …   سواک عند حلول الحادث العمم

فإنّ من جودک الدنیا و ضرّتها   …   و من علومک علم اللوح والقلم

یعنی:

ای کریم‌ترین خلق، جز تو چه کسی است که هنگام حلول حوادث فرا گیر، به او پناه برم؟

دنیا و همتای آن، از جود توست، و از علوم تو، علم لوح و قلم است.

و اشعار دیگری از این دست که معلوم هستند. مثل چنین اشعاری، کفر به رسول الله صلی الله علیه وسلم و شرک به الله عز و جل است. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم بشر است، و هیچ غیبی نمی‌داند، مگر آنچه که الله به او خبر داده است. دنیا و همتای آن که منظور، آخرت است، از جود رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست. بلکه خلقت الله عز و جل هستند. او کسی است که دنیا و آخرت را خلق کرده است و جود اوست که در آن چیزهایی خلق کرده بر بندگانش جود و کرم کند. همچنین، علم لوح و قلم از علوم رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست. بلکه علم لوح و قلم متعلق به الله عز و جل است و رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ خبری از آن ندارد، به جز آن چیزهایی که الله تعالی به او خبر داده است. این حقیقت امر است. این شعر و امثال آن، مدایحی هستند که اینها می‌خوانند و ادعا می‌کنند تجلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم است. از عجایب، این است که این غالیان ادعا می‌کنند کارشان تعظیم رسول الله صلی الله علیه وسلم است، با چنین اموری او را تجلیل می‌کنند، اما – پناه بر الله – در بسیاری از سنت‌های ایشان، کوتاهی داشته و روی گردان هستند.

پس، گوینده و دیگران را نصیحت می‌کنم که به الله بازگشته و در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم آن چنان که نصاری در مورد عیسی بن مریم غلو کردند، غلو نکند، و بداند که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشر است و امتیاز او بر دیگر انسان‌ها، وحی است که الله تعالی به او وحی نموده، و او را موصوف به مناقب حمیده و اخلاق والا گردانده است. اما او هیچ دخل و تصرفی در کون ندارد. بلکه تصرف در کون و کسی که خوانده شده و به او امید داشته و مورد الوهیت قرار می‌گیرد، الله عز و جل است که هیچ معبود بر حقی جز او نیست، و از آنچه با او شریک می‌گیرند، منزّه است.


[۱] – سوره فصّلت، آیه «۳۳».

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی

(411) وسئل جزاهُ الله خيراً: عن مُدّرس يدّرس مذهب أبي حنيفة رَحِمَهُ‌الله، ويعلّم تلاميذه الصوفية، والمدائح النبوية فاعترض عليه طالب من الطلبة فقيل : إنه وهابيّ، والوهابية لا تُقر المدائح النبوية؟

فأجاب قائلاً: الحمد لله رب العالمين وأصلي وأسلم على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين. وبعد..

فإن هذا السؤال سؤال عظيم اشتمل على مسائل في أصول الدين، ومسائل تاريخية، ومسائل علمية.

أما المسائل العلمية: فإنه ذكر أنه يفقه تلامذته على مذهب الإمام أبي حنيفة، ولا ريب أن مذهب الإمام أبي حنيفة رَحِمَهُ‌الله أحد المذاهب الأربعة المتبوعة المشهورة، ولكن ليعلم أن هذه المذاهب الأربعة لا ينحصر الحق فيها بل الحق قد يكون في غيرها، فإن إجماعهم على حكم مسألة من المسائل ليس إجماعاً للأمة، والأئمة أنفسهم رَحِمَهُمُ‌الله ماجعلهم الله أئمة لعباده إلا حيث كانوا أهلاً للإمامة حيث عرفوا قدر أنفسهم، وعلموا أنه لا طاعة لهم إلا فيما كان موافقاً لطاعة النبي، ﷺ، وكانوا يحذرون عن تقليدهم إلا فيما وافق السنة، ولا ريب أن مذهب الإمام أبي حنيفة ومذهب الإمام أحمد ومذهب الإمام الشافعي ومذهب الإمام مالك وغيرهم من أهل العلم أنها قابلة لأن تكون خطأ وصواباً، فإن كل أحد يؤخذ من قوله ويترك إلا رسول الله، ﷺ، وعلى هذا فإنه لا حرج عليه أن يفقه تلامذته على مذهب الإمام أبي حنيفة، بشرط إذا تبين له الدليل بخلافه تبع الدليل وتركه، ووضح لطلبته أن هذا هو الحق وأن هذا هو الواجب عليهم.

أما فيما يتعلق بمسألة الصوفية وغنائهم ومديحهم وضربهم بالدفّ والتغبير التي يضربون الفراش ونحوه بالسوط فما كان أكثر غباراً فهو أشدّ صدقاً في الطلب وما أشبه ذلك مما يفعلونه، فإن هذا من البدع المحرمة التي يجب عليه أن يقلع عنها، وأن ينهى أصحابه عنها، وذلك لأن خير القرون وهم القرن الذين بُعث فيهم النبي، ﷺ، لم يتعبدوا لله بهذا التعبد، ولأن هذا التعبد لا يورث القلب إنابة إلى الله ولا انكساراً لديه، ولا خشوعاً لديه، وإنما يورث انفعالات نفسية يتأثر بها الإنسان من مثل هذا العمل، كالصراخ وعدم الانضباط والحركة الثائرة وما أشبه ذلك، وكل هذا يدل على أن هذا التعبد باطل وأنه ليس بنافع للعبد وهو دليل واقعي غير الدليل الأثري الذي قال فيه رسول الله، ﷺ: “عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين تمسكوا بها، وعضُّوا عليها بالنواجذ، وإيّاكم ومحدثات الأمور، فإن كل بدعة ضلالة” فهذا التعبد من الضلال المبين الذي يجب على العبد أن يقلع عنه، وأن يتوب إلى الله، وأن يرجع إلى ما كان عليه النبي، ﷺ، وخلفاؤه الراشدون، فإن هديهم أكمل هدي وطريقهم أحسن طريق قال الله تعالى:

(ومن أحسنُ قولاً ممن دعا إلى الله وعمل صالحاً وقال إنني من المسلمين) (سورة فصلت، الآية “33”).

ولا يكون العمل صالحاً إلا بأمرين:

الإخلاص لله، والموافقة لشريعته التي جاء بها رسوله ﷺ.

وأما ما ذكره من مجادلة الطالب له، وقول بعضهم :إنه رجل وهابي، وإن الوهابية لا يقرون المدائح النبوية وما إلى ذلك، فإننا نخبره وغيره بأن الوهابية ولله الحمد كانوا من أشد الناس تمسكاً بكتاب الله وسنة رسوله، ﷺ، ومن أشد الناس تعظيماً لرسول الله، ﷺ، واتباعاً لسنته ويدلّك على هذا أنهم كانوا حريصين دائماً على اتباع سنة الرسول، ﷺ، والتقيد بها وإنكار ما خالفها من عقيدة، أو عمل قولي أو فعلي.

ويدلّك على هذا أيضاً أنهم جعلوا الصلاة على النبي، ﷺ، ركناً من أركان الصلاة لا تصح الصلاة إلا بها فهل بعد هذا من شكٍّ في تعظيمهم لرسول الله، ﷺ.

وهم أيضاً إنما قالوا بأنها ركن من أركان الصلاة لأن ذلك هو مقتضى الدليل عندهم فهم متبعون للدليل معظمون للرسول لا يغلون بالنبي، ﷺ، في أمر لم يشرعه الله ورسوله، ثم إن حقيقة الأمر أن إنكارهم للمدائح النبوية المشتملة على الغلوّ في رسول الله، ﷺ، هو التعظيم الحقيقي لرسول الله، ﷺ، وهو سلوك الأدب مع الله ورسوله حيث لم يقدموا بين يدي الله ورسوله، فلم يغلوا لأن النبي، ﷺ، نهاهم عن ذلك فقال النبي، ﷺ: “أيها الناس قولوا بقولكم أو بعض قولكم ولا يستهوينَّكم الشيطان”. ونهى عَلَيْهِ‌الصَّلَاةُوَالسَّلَام عن الغلو فيه كما غلت النصارى في المسيح ابن مريم قال، ﷺ: “لا تطروني كما أطرت النصارى عيسى ابن مريم إنما أنا عبد فقولوا :عبدالله ورسوله”. والمهم أن طريق الشيخ محمد بن عبدالوهاب رَحِمَهُ‌الله وأتباعه وهو الإمام المجدد طريقه هو ما كان عليه النبي، ﷺ، وأصحابه لمن تتبعه بعلم وإنصاف. وأما من قال بجهل أو بظلم وجور فإنه لا يمكن أن يكون لأقواله منتهى، فإن الجائر أو الجاهل يقول كل ما يمكنه أن يقول من حق وباطل ولا انضباط لقوله، وإذا لم تستح فاصنع ما شئت، ومن أراد أن يعرف الحق في هذا فليقرأ ما كتبه الشيخ محمد بن عبدالوهاب رَحِمَهُ‌الله وأحفاده، والعلماء من بعده حتى يتبين له الحق، إذا كان منصفاً ومريداً للحق.

ثم إن المدائح النبوية المشتملة على الغُلوّ لا شك أن رسول الله، ﷺ، لا يرضى بها بل إنما جاء بالنهي عنها والتحذير منها، فمن المدائح التي يحرصون عليها ويتغنون بها ما قاله الشاعر:

يا أكرم الخلق مالي من ألوذ به … … … سواك عند حلول الحادث العمم

فإن من جودك الدنيا وضرتها … … … ومن علومك عِلْمُ اللّوح والقلم

وأشباه ذلك مما هو معلوم، ومثل هذا بلا شك كفر بالرسول، ﷺ، وإشراك بالله عزوجل، فإن رسول الله، ﷺ، بشر لا يعلم من الغيب إلا ما أعلمه الله عزوجل، والدنيا وضرتها وهي الآخرة ليست من جود رسول الله، ﷺ، بل هي من خلق الله عَزَّوَجَلَّ فهو الذي خلق الدنيا والآخرة وهو الذي جاد فيهما بما جاد على عباده سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ، وكذلك علم اللوح والقلم ليس من علوم الرسول ﷺ، بل إن علم اللوح والقلم إلى الله عَزَّوَجَلَّ ولا يعلم منه رسول الله، ﷺ، إلا ما أطلعه الله عليه هذا هو حقيقة الأمر، وهذا وأمثاله هي المدائح التي يتغنى بها هؤلاء الذين يدّعون أنهم معظمون لرسول الله، ﷺ، ومن العجائب أن هؤلاء المغالين يدعون أنهم معظمون لرسول الله، ﷺ، تجدهم معظمين له كما زعموا في مثل هذه الأمور وهم في كثير من سننه فاترون معرضون والعياذ بالله.

فأنصح القائل وغيره بأن يعود إلى الله عَزَّوَجَلَّ وأن لا يطري رسول الله، ﷺ، كما أطرى النصارى عيسى ابن مريم وأن يعلم أن رسول الله، ﷺ، بشر يمتاز عن غيره بالوحي الذي أوحاه الله إليه، وما خصه الله به من المناقب الحميدة، والأخلاق العالية، ولكن ليس له من التصرف في الكون شيء، وإنما التصرف في الكون والذي يُدعى ويُرجى ويُؤلّه هو الله عَزَّوَجَلَّ وحده لا إله إلا هو سُبْحَانَهُ‌وَتَعَالَىٰ عما يشركون.

مطالب مرتبط:

۳۸۳ – حکم موالات با کفار چیست؟

۳۸۳ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم موالات با کفار چیست؟ جواب دادند: موالات با کفار به وسیله‌ی محبت و نصرت و قرار دادن آنها به عنوان همنشین، حرام بوده و به نصّ قرآن کریم از آن نهی شده است: {لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ}[۱]، یعنی: […]

ادامه مطلب …

۳۸۴ – حکم مودّت با کفار و برتر شمردن آنها بر مسلمانان چیست؟

۳۸۴ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم مودّت با کفار و برتر شمردن آنها بر مسلمانان چیست؟ جواب دادند: شکی نیست آن کسی که به کفار بیشتر از مسلمانان محبت می‌ورزد و دوستی می‌کند، مرتکب عمل حرامِ بزرگی شده است. زیرا بر او واجب است که مسلمانان را دوست بدارد و برای آنها، […]

ادامه مطلب …

۴۱۰ – برخی مردم از اسم «علی» و «حسین» و امثال آن به سبب افراط روافض، نفرت پیدا کرده‌اند. به آنها چه باید گفت؟

۴۱۰ – از شیخ رحمه الله سوال شد: برخی از مردم از اسم «علی» و «حسین» و امثال آن نفرت داشته و از آن بدشان می‌آید. چون اینها اسم‌هایی هستند که رافضه آنها را بزرگ می‌شمارند. جواب شما چیست؟ جواب: جوابم این است که با بدعت به وسیله‌ی بدعت مقابله نمی‌شود. وقتی گروهی از اهل […]

ادامه مطلب …

۳۸۵ – حکم دوستی و دشمنی چیست؟ حکم هجر مسلمان چیست؟

۳۸۵ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم دوستی و دشمنی چیست؟ حکم هَجر[۱] مسلمان چیست؟ جواب دادند: دوستی و دشمنی، واجب است که برای الله باشند. زیرا کسی که به خاطر الله محبت، و به خاطر الله بغض ورزید، و به خاطر الله دوستی کرد، و به خاطر الله دشمنی نمود، بدون شک […]

ادامه مطلب …

۳۸۸ – حکم سفر به کشورهای کافر و سفر برای گردشگری چیست؟

۳۸۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: حکم سفر به کشورهای کافر چیست؟ حکم سفر برای گردشگری چیست؟ جواب دادند: سفر به کشورهای کافر جز به سه شرط، جایز نیست: شرط اول: انسان دارای علمی باشد که به وسیله‌ی آن، شبهات را دفع کند. شرط دوم: آن قدر دین داشته باشد که او را […]

ادامه مطلب …

۴۰۸ – آیا برای مسلمان امروزی ممکن است که در التزام به دین، به حد صحابه برسد؟

۴۰۸ – از شیخ رحمه الله سوال شد: آیا امکان دارد مسلمانی در عصر حاضر در التزام به دین الله، به جایی برسد که صحابه رسیده بودند؟ جواب دادند: رسیدن به مرتبه‌ی صحابه امکان ندارد. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «بهترین زمانه، زمانه‌ی من و سپس زمانه‌ی کسانی است که بعد از […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه