۱۹۶ – از شیخ رحمه الله از حکم رضایت به قضا و قدر سوال شد؟ و اینکه آیا دعا، آنچه را الله خواسته، تغییر میدهد؟
جواب دادند: رضایت به قضا و قدر، واجب است. زیرا جزی از کمال ربوبیت الله تعالی است. بر هر مومنی واجب است که به قضای الهی راضی باشد. اما مَقضی، دارای تفصیل است. مَقضی غیر از قضاست. چون قضا، فعل الله و مقضی، مفعول الله است. راضی بودن از قضا که فعل الله است، واجب است و به هیچ عنوان جایز نیست که از آن ناراضی باشیم.
اما مقضی، دارای چند نوع است:
قسم اول: آنچه که رضایت به آن واجب است.
قسم دوم: آنچه که رضایت به آن حرام است.
قسم سوم: آنچه که رضایت به آن مستحب است.
مثلا، گناهان از چیزهایی هستند که جزء قضای الهی به شمار میروند، و رضایت داشتن نسبت به معاصی، حرام است. گر چه وقوع این معاصی با قضای الهی است. حال، کسی که به این معاصی از این جنبه نگاه میکند اینها همه، قضای الهی هستند که جزئی از فعل الله تعالی است، واجب است به آن راضی باشد، و بگوید: الله تعالی حکیم است و اگر حکمتش چنین اقتضا نمیکرد، این معصیت صورت نمیگرفت. اما از حیث مَقضی که همان نافرمانی الله است، راضی نبودن از آن بر تو واجب است و باید سعی کنی این معصیت را از خود یا دیگری زایل کنی.
نوع دیگر مقضی، رضایت داشتن نسبت به آن واجب است. مثل عملی که شرعا واجب است. زیرا الله هم از لحاظ کونی و هم از لحاظ شرعی، به آن حکم کرده، و به همین خاطر، رضایت داشتن نسبت به آن هم از لحاظ قضا و هم از لحاظ مقضی، واجب است.
نوع سوم، رضایت داشتن به آن مستحب، و صبر کردن بر آن واجب است. این نوع، شامل مصیبتهای وارده بر انسان است. نزد بیشتر اهل علم، هر مصیبتی که بر انسان وارد شد، رضایت داشتن نسبت به آن مستحب است، اما صبر کردن بر آن، واجب است. فرق بین صبر و رضایت این است که در صبر، انسان از آنچه واقع شده، ناراحت بوده و نسبت به آن اکراه دارد، اما در مقابل آن، عملی که مخالف شرع بوده و با صبر منافات داشته باشد، انجام نمیدهد. اما در رضایت، اکراهی نسبت به آنچه واقع شده ندارد و آنچه اتفاق افتاده برایش مثل این است که اتفاق نیفتاده. این فرق بین رضایت و صبر است و به همین خاطر است که جمهور علما گفتهاند: صبر واجب، و رضایت، مستحب است.
اما این قسمت از سوال: آیا دعا، آنچه را الله خواسته، تغییر میدهد؟
جواب: دعا یکی از اسبابی است که با آن، خواسته، به دست میآید. دعا در واقع، هم قضا را تغییر میدهد و هم خیر. یعنی دارای دو جهت است. مثلا، شخص مریض، دعا میکند که الله تعالی او را شفا دهد، و شفا مییابد. در اینجا، اگر این دعا نبود، همان طور مریض باقی میماند. اما با دعا، شفا یافت. اما میگوییم: قضای الله تعالی بر این بود که این مریض به واسطهی دعا، شفا یابد. این، چیزی است که برای این شخص نوشته شده. در این حال، دعا، ظاهرا قضا را تغییر میدهد و انسان تصور میکند اگر دعا نبود، همان طور مریض باقی میماند.اما در حقیقت، این دعا، قضا را تغییر نداده؛ زیرا در اصل، این دعا نیز برایش نوشته شده، و نوشته شده که این مریضی، با این دعا خوب میشود. این همان قَدر اصلی است که الله در ازل آن را نوشته، و مثل همین، هر چیزی که مقرون به سبب باشد، این سبب را الله تعالی سببی برای حصول آن چیز قرار داده و در ازل و قبل از اینکه اتفاق بیفتد، آن را نوشته بوده است.